#امام_جواد_علیه_السلام
ای که حسنت شوردر هفت آسمان انداخته
یوسف مصری به پای تو عنان انداخته
بس که شیرین وحلاوت زاست ذکریاجواد
شور عشقت را خدا در قدسیان انداخته
می توان آیات قرآن را به رخسار تو دید
آیه آیه نور بر رویت نشان انداخته
آفتابا بارش باران اشکت درنماز
در میان آسمان رنگین کمان انداخته
ای ولی الله اعظم ای جواد اهل بیت
سائلا ن را جود تو شوری به جان انداخته
جلوه ای از دانش بی حد و مرز علم تو
پور اکثم را به پای فضلتان انداخته
پیروی ازمکتب توحیدی وایثارتان
روی دوش شیعیان باری گران انداخته
دربهار آرزوی عمر ،گلچینی تو را
روی خاک تیره چون برگ خزان انداخته
پیکرت برخاک غربت مانده امّا برتنت
بال مرغان هوایی سایبان انداخته
بس که نوراز گنبد زرین تو تابیده است
درفلک نور تو نقش کهکشان انداخته
پیرو آل علی باش ای «وفایی» ، چون خدا
طوق گُل برگردن این خاندان انداخته
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی
جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست
حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛
موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست
بر تنت آرامش بال کبوترهاست و
زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست
زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛
موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست
سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست
روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست
خانهات اما خدا را شکر در آرامش است
پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست
زینبی دیگر نداری و نمیبیند دگر
هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال، نیست
وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود
ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
ماندي غريب و هيچ كسي برسرت نبود
درآن محيط درد كسي دربرت نبود
آتش گرفت سينه ات از زهر جانگداز
يك جُرعه آب برلب شعله ورت نبود
تا آن كه ناله اي به كنارتنت زند
دردا كنارپيكرتوخواهرت نبود
وقتي رسيد پيك شهادت به گريه گفت
جزمادرتوفاطمه نوحه گرت نبود
چندين كنيز هلهله كردند پشت در
آتش بيار معركه ، جزهمسرت نبود
اُف برچنين زني كه تو رازهردادوكشت
آنگاه درگشود كه بال وپرت نبود
بالا بلندبودي وجز بام خانه ات
جايي مگربراي تو و پيكرت نبود
آن جا كبوتران به طواف توآمدند
اي كعبه ، خاك جاي تن اطهرت نبود
تواز نفس فتادي و بعدازشهادتت
جزغم به جان نوگل غم پرورت نبود
آمدبه كاظمين «وفایي»،به گريه گفت
اين جلوه گاه نور ،به جزمنظرت نبود
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
میسوزه پیکرم از زهر کینه
عطش شعله کشیده بین سینه
دلم تنگه برای روی بابام
کجاست تا که جوونش رو بیینه
تو این غربت به چنگ غم اسیرم
رو خاک بی کسی دارم میمیرم
الهی که بیاد بابا کنارم...
دلم میخواد در آغوشش بگیرم
دل زهرا رو از غصه شکستن
همه پشت درِ حجره نشستن
برای اینکه من تنها بمیرم
درای حجره رو از کینه بستن
کنیزا حالمُ تو حجره دیدن
صدای آب آبم رو شنیدن
به ناله گفتم «أسقونی من الماء»
جوابِ التماسم کِل کشیدن
«تن پژمرده پژمردن نداره»
«ز افتاده پا خوردن نداره»
تن بی جون مسمومِ جوونُ
به بام خونه که بردن نداره
تنِ بی جونم اما پیرهن داشت
میون کوچه بود اما کفن داشت
منُ بردن ، تو راه از ضرب دیوار...
...سرم زخمی که شد... اما بدن داشت
نمیره روضههای جدّم از یاد
سر و سنگ جفا ای داد بیداد...
خدا لعنت کنه اون پیرزن رو
چجوری زد؟ سرش از نیزه افتاد...
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
دفن شد آفتاب با لَحَدی
حُجره اش بود خانهی ابدی
مُشتِ دیوار خورد بر سر او
روی پیشانی اش نشسته رَدی
نا ندارد نفسنفس بزند
ناتوان مانده..،یا علی مددی!
باغبان را خبر کنید از طوس
سوخت سروی در آتش حسدی
به عمویش حسن کشیده چِقَدر
جگرِ پاره اش شده سندی
خِیرِ عالم اسیر شَرها شد
دور او پُر شد از زنان بدی
تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه...
دومی ضربه زد..،عجب لگدی!
مَحرَمَش هم شریکِ قتلش بود...
پیش او نیست هیچ معتمدی
این حسین است..،تشنه افتاده
کاسهآبی نمی دهد اَحَدی
پدرش وقت پا کشیدن نیست
تا که او را صدا کند: ولدی!
خوبیِ پشتبام در این است
سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی
نَعل ، تحت فشارها ، خم شد
تن عریانِ شاه درهم شد
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
ا ی آن که کرم ریزد،ازدست کریم تو
احسان وکرم باشد، مسکین حریم تو
هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو
داند توکـریمی و، آئیــن عطا داری
هم روشنی ماهی،هم چشمه ی خورشیدی
هم قبله ی دل هـا و،هم کعبــه ی امیــدی
هم محرم راز حق، هم جلوه ی توحیــدی
سرتا به قدم نور، ایمان و وفا داری
ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو
اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو
قدسی نفسان خوانند، آیات کمال تو
این شوکت وعزت از، الطاف خدا داری
ای هر دل آزاده ، گردیده اسیـر تو
هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو
در جود ندیده کس، همتا و نظیر تو
دریای خروشانی ، از جود وسخا داری
با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی
شام غم یاران را، انوار وضیا دادی
با دیدن نا بینـا، اورا توشفـا دادی
در هرنگه لطفت، اکسیـر شفـا داری
درحجره ی دربسته، با سینه ی تفدیده
شام غم وغربت را،چون توچه کسی دیده
زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده
جان و دل پر شوری، ازدرد وبلا داری
ای سوخته چون شمع و،جان داده چوپروانه
با لعل لب عطشان ، درحجره و درخانه
گربعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه
میراث غم وغربت، از کرب وبلا داری
بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی
وقتی که گرفتارم، من درشب تنهایی
چشمم به رهت باشد، تا برسرمن آیی
چون لطف فـراوانی، براهل ولا داری
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_مناجات
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
بارانیام امشب، هوای گریه دارم
مانند چشم بی قرارت بی قرارم
امشب عزادار است خورشید خراسان
از ماتمت عالم شده شام غریبان
دنیا برایت داغ بیاندازهای داشت
هر روز آقا غصههای تازهای داشت
از کودکی داغ یتیمی را چشیدی
وقتی کفن بر صورت بابا کشیدی
ابریست چشمت مثل آفاق مدینه
آتش گرفته قلبت از داغ مدینه
در چشمهایت حسرتی بسیار مانده
گویا دلت بین در و دیوار مانده
شوق سفر میبارد از چشمان خیست
شد قطرههای اشک تو تنها انیست
از این زمانه سهم تو شد بیشکیبی
سخت است بین خانهٔ خود هم غریبی
از این قفس حالا دگر وقت رهاییست
سهم حسینیها بلایی کربلاییست
حالا تو میدانی عطش با لب چه کرده
آن مشک پاره با دل زینب چه کرده
داری خبر از عصر عاشورا به خوبی
از بی کسی، از هلهله، از پای کوبی
اینجا ولی آتش نسوزانده پری را
اینجا کسی سیلی نزد نیلوفری را
اینحا بیابان نیست، اینجا تل ندارد
صد شکر اینجا گودی مقتل ندارد
اینجا کسی در دست خود خنجر ندارد
اینجا کسی کاری به انگشتر ندارد
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
غریب بود و غمش را کسی نمی فهمید
به غیر قاتل جانش چه کس به او خندید؟
میان آن همه در ظاهر آشنا با او
یکی ز ناله ی تنهایی اش نمی لرزید
لبش ز داغ عطش چون کویر سوزان و
کنیز دور سرش با پیاله می چرخید
رسید تا به خراسان نسیم ناله ی او
دل پدر ز غمش شرحه شرحه می گردید
نه مادری و نه خواهر نه دختری که ببیند
چگونه در دم آخر به خاک می غلتید
جوان به شهر غریبی غریب جان می داد
و قاتلش به تمسخر به پاش می رقصید
اگر چه پیکرش از نقش نیزه خالی بود
ولی سه روز بر آن آفتاب می تابید
هر آنچه بود گلویش نرفت روی سنان
تنش به دست سنان نی به نی نمی گردید
هزار زخم تنش را کسی پس از رفتن
به نعل تازه ی اسبان بهم نمی کوبید
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
شب نشينان فلك چشم ترش را ديدند
همه شب راز و نياز سحرش را ديدند
تا خدا سير و سفر داشت همه شب وزاشك
غرق در لاله و گل رهگذرش را ديدند
آسمان ديد بود او قمر شمس شموس
تا كه منظومه شمس و قمرش راديدند
هر زمان رو به خدا كرد درآن خلوت اُنس
او دعا كرد و ملائك اثرش را ديدند
جلوه اش جلوه اي از نور خدا بود و زعرش
همچوخورشيد به سرتاج سرش را ديدند
همه سيراب از اين چشمه رحمت گشتند
سائلان بخشش دُرّ و گهرش را ديدند
روز پرسيدن هرمسئله ازعلم و كمال
پايه دانش و حُسن نظرش را ديدند
عمر او آينه عمر كم زهرا بود
درجواني همه شوق سفرش را ديدند
دود آهش به فلك رفت از آن حجره غم
شعله هاي جگر شعله ورش را ديدند
هر كه پروانه شمع غم او شد هر شب
عرشيان سوختن بال و پرش را ديدند
چون كه شد سايه فكن نخل شهادت آن روز
همه با اشك «وفایی» ثمرش راديدند
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
#امام_جواد_شهادت
باران گریه های شبانه که پا گرفت
دست مرا دوباره جوادُ الرِّضا گرفت
یادش بخیر تا که رسیدم به کاظمین
از چشم من دو مرتبه گنبدْ نما گرفت
گفتم سلام حضرت احسان بی کران
در سایه سار مهر تو دیدم دعا گرفت
فرصت برای عرض حوائج نمیدهی
چیزی نگفته حاجت خود را گدا گرفت
آه ای جوان آل علی روضه ی تورا
باید که از مدینه و از کربلا گرفت
مانند مادرت به زمین خورده ای اگر
زهر جفا رسید و توان از شما گرفت
صورت مکش به خاک زمین، نور عالمین
از موی خاکی ات دل عرش خدا گرفت
فریاد العطش که کشیدی تو از جگر
با سوز ناله ات همه عالم عزا گرفت
هی دست و پا زدی وسط هلهله ... فقط
مادر بخاطرت دم واغربتا گرفت
از آه و ناله ات شده این حجره کربلا
گفتی حسین و گریه امان تو را گرفت
.
.
ذکرش خدا خدا ... که همان دم سنان رسید
با نیزه راه صحبت او را چرا گرفت؟
والشِّمرُ جالسٌ... سر او را ز پیکرش
با ضربه های خنجر کند از قفا گرفت
#حسین_رحمانی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید
دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید
از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید
جان کندن ات را ذره ذره دید در حجره
این زن دلش آمد ، دل کافر نمی آید
از تشنگی چشمت سیاهی می رود اما
با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی آید
انقدر بی حالی که در بین مناجاتت
مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی آید
مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق
شکر خدا بالا سرت خواهر نمی آید
اینها که چیزی نیست ، جای شکر دارد که
اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید
کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است
چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید
بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد...
پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید
#علیرضا_وفایی_خیال
@raziolhossein