#امام_جواد_مناجات
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
بارانیام امشب، هوای گریه دارم
مانند چشم بی قرارت بی قرارم
امشب عزادار است خورشید خراسان
از ماتمت عالم شده شام غریبان
دنیا برایت داغ بیاندازهای داشت
هر روز آقا غصههای تازهای داشت
از کودکی داغ یتیمی را چشیدی
وقتی کفن بر صورت بابا کشیدی
ابریست چشمت مثل آفاق مدینه
آتش گرفته قلبت از داغ مدینه
در چشمهایت حسرتی بسیار مانده
گویا دلت بین در و دیوار مانده
شوق سفر میبارد از چشمان خیست
شد قطرههای اشک تو تنها انیست
از این زمانه سهم تو شد بیشکیبی
سخت است بین خانهٔ خود هم غریبی
از این قفس حالا دگر وقت رهاییست
سهم حسینیها بلایی کربلاییست
حالا تو میدانی عطش با لب چه کرده
آن مشک پاره با دل زینب چه کرده
داری خبر از عصر عاشورا به خوبی
از بی کسی، از هلهله، از پای کوبی
اینجا ولی آتش نسوزانده پری را
اینجا کسی سیلی نزد نیلوفری را
اینحا بیابان نیست، اینجا تل ندارد
صد شکر اینجا گودی مقتل ندارد
اینجا کسی در دست خود خنجر ندارد
اینجا کسی کاری به انگشتر ندارد
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
غریب بود و غمش را کسی نمی فهمید
به غیر قاتل جانش چه کس به او خندید؟
میان آن همه در ظاهر آشنا با او
یکی ز ناله ی تنهایی اش نمی لرزید
لبش ز داغ عطش چون کویر سوزان و
کنیز دور سرش با پیاله می چرخید
رسید تا به خراسان نسیم ناله ی او
دل پدر ز غمش شرحه شرحه می گردید
نه مادری و نه خواهر نه دختری که ببیند
چگونه در دم آخر به خاک می غلتید
جوان به شهر غریبی غریب جان می داد
و قاتلش به تمسخر به پاش می رقصید
اگر چه پیکرش از نقش نیزه خالی بود
ولی سه روز بر آن آفتاب می تابید
هر آنچه بود گلویش نرفت روی سنان
تنش به دست سنان نی به نی نمی گردید
هزار زخم تنش را کسی پس از رفتن
به نعل تازه ی اسبان بهم نمی کوبید
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
شب نشينان فلك چشم ترش را ديدند
همه شب راز و نياز سحرش را ديدند
تا خدا سير و سفر داشت همه شب وزاشك
غرق در لاله و گل رهگذرش را ديدند
آسمان ديد بود او قمر شمس شموس
تا كه منظومه شمس و قمرش راديدند
هر زمان رو به خدا كرد درآن خلوت اُنس
او دعا كرد و ملائك اثرش را ديدند
جلوه اش جلوه اي از نور خدا بود و زعرش
همچوخورشيد به سرتاج سرش را ديدند
همه سيراب از اين چشمه رحمت گشتند
سائلان بخشش دُرّ و گهرش را ديدند
روز پرسيدن هرمسئله ازعلم و كمال
پايه دانش و حُسن نظرش را ديدند
عمر او آينه عمر كم زهرا بود
درجواني همه شوق سفرش را ديدند
دود آهش به فلك رفت از آن حجره غم
شعله هاي جگر شعله ورش را ديدند
هر كه پروانه شمع غم او شد هر شب
عرشيان سوختن بال و پرش را ديدند
چون كه شد سايه فكن نخل شهادت آن روز
همه با اشك «وفایی» ثمرش راديدند
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
#امام_جواد_شهادت
باران گریه های شبانه که پا گرفت
دست مرا دوباره جوادُ الرِّضا گرفت
یادش بخیر تا که رسیدم به کاظمین
از چشم من دو مرتبه گنبدْ نما گرفت
گفتم سلام حضرت احسان بی کران
در سایه سار مهر تو دیدم دعا گرفت
فرصت برای عرض حوائج نمیدهی
چیزی نگفته حاجت خود را گدا گرفت
آه ای جوان آل علی روضه ی تورا
باید که از مدینه و از کربلا گرفت
مانند مادرت به زمین خورده ای اگر
زهر جفا رسید و توان از شما گرفت
صورت مکش به خاک زمین، نور عالمین
از موی خاکی ات دل عرش خدا گرفت
فریاد العطش که کشیدی تو از جگر
با سوز ناله ات همه عالم عزا گرفت
هی دست و پا زدی وسط هلهله ... فقط
مادر بخاطرت دم واغربتا گرفت
از آه و ناله ات شده این حجره کربلا
گفتی حسین و گریه امان تو را گرفت
.
.
ذکرش خدا خدا ... که همان دم سنان رسید
با نیزه راه صحبت او را چرا گرفت؟
والشِّمرُ جالسٌ... سر او را ز پیکرش
با ضربه های خنجر کند از قفا گرفت
#حسین_رحمانی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید
دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید
از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید
جان کندن ات را ذره ذره دید در حجره
این زن دلش آمد ، دل کافر نمی آید
از تشنگی چشمت سیاهی می رود اما
با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی آید
انقدر بی حالی که در بین مناجاتت
مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی آید
مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق
شکر خدا بالا سرت خواهر نمی آید
اینها که چیزی نیست ، جای شکر دارد که
اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید
کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است
چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید
بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد...
پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید
#علیرضا_وفایی_خیال
@raziolhossein
#امام_جواد_مناجات
باز در کارم گره افتاد «یا باب المراد»
می زنم نام تو را فریاد «یا باب المراد»
در گرفتاری و بیماری و سختی و بلا
خوشترین دم ، بهترین اوراد «یا باب المراد»
جدّ تو باب الحوائج ، بابِ تو باب الکرم
تو جوادی وارث اجداد «یا باب المراد»
تو جوادی از شب میلاد ای دریای جود
ما گدا هستیم مادر زاد «یا باب المراد»
(با توسل بر تو هر بی خانه ای شد خانه دار
تا قیامت خانه ات آباد «یا باب المراد»)
(دست خالی از خراسان بر نگشته هرکسی
گفته پشت پنجره فولاد ، «یا باب المراد»)
آبرویش میرود هر کس گدایی میکند
من گدایی آبرویم داد «یا باب المراد»
گفته بابایت کسی را دست خالی رد نکن
جان بابایت نما امداد «یا باب المراد»
جای خنده اشک جاری بود از چشم رضا
بر غریبیات شب میلاد «یا باب المراد»
مثل مظلوم مدینه مقتلت شد خانه ات
ای غریب دوم بغداد «یا باب المراد»
یاور بیچاره ها یارت تورا بیچاره کرد
ای به ام الفضل لعنت باد «یا باب المراد»
تو که دربِ خانه ات وا بود بر روی همه
در به رویت بست از بیداد «یا باب المراد»
میزدی تو دست و پا و دست میزد قاتلت
کس نشد مثل تو دشمن شاد «یا باب المراد»
سر نهادی روی خاک اما کجا مثل حسین
پیکرت در زیر پا افتاد «یا باب المراد»
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت و ظرف آب گرفت
آب را بر روی زمین تاریخت
درهمان لحظه قلب زهرا ریخت
روضه کوتاه نکته سربسته
حجره تاریک حجره دربسته
جگری رفته رفته سم می خورد
پشت در دستها به هم می خورد
عرش راناله ای تکان می داد
تشنه ای روی خاک جان می داد
زهر بی تاب کرد جانش را
سوخت تا آب کرد جانش را
مثل اکبر شده ولی بهتر
ظاهرجسمش از علی بهتر
این جوان آن جوان تفاوت داشت
زخم زهر و سنان تفاوت داشت
این جوان پیکرش که سالم بود
جگرش نه سرش که سالم بود
موقع دفن لااقل سرداشت
بدنش می شد از زمین برداشت
به تنش پای نیزه بازنشد
در نهایت عبا نیاز نشد
بگذرم؟نگذرم؟نمی دانم
وسط چند روضه حیرانم
تابفهمم گریز اخر را
می روم بیت های دیگر را
تشنه در آفتاب بنویسم
از زبان رباب بنویسم
آدم تشنه تار می بیند
همه جا را بخار می بیند
بدتر اینکه غبارهم باشد
یک بیابان،سوار هم باشد
تازه حالا حساب کن دورش
چند تا نیزه دار هم باشد
در میان هجوم نامردان
خواهری بیقرار هم باشد...
#علی_زمانیان
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
جز عطش جز درد جز آتش بجز ماتم نداشت
آه، زهرِ امفضل از زهرِ جعده کم نداشت
مجتبای دیگری در حجرهای اُفتاده بود
غیر وا اُما خدایا سینهاش مرهم نداشت
آن حسن دورش شلوغ است از عزیزان این حسن
خواهری حتی برای گریه کردن هم نداشت
ای جوانِ خانه با این زهر پیرت کردهاند
ای بهم پیچیده قدتت شانههای خم نداشت
واجوادِ فاطمه دارد رضا را میکُشد
داغ این است این جوان جز قاتلش محرم نداشت
پشت در کِل میکشند و پای میکوبند تا...
گم شود دادش که دیگر قوتی از سم نداشت
خوب شد بابای او بالاسرش امروز نیست
خوب شد پیش پدر خون نالهای مبهم نداشت
گرچه بر سینه کشیدندش به سمت پشت بام
جای شُکرش هست دیگر سینهای درهَم نداشت
بوی نان میآمد اما دخترک این روزها
چند وعده جای نان جز سیلی محکم نداشت
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
جواد آل فاطمه ، که جود بوده عادتش
فدای این کرامت و ، فدای این سیادتش
گریست حضرت رضا ، براو شب ولادتش
به بی کسی و غربت و ، تشنگی و شهادتش
بود اگرچه روضه اش ، مثل غریب کربلا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
زد به دلش چه آتشی ، همسر بی وفای او
کسی نبود تا کشد ، به سوی قبله پای او
رضا کجاست جرعه ای ، بیاورد برای او
اگر چه مثل جدّ خود ، شد العطش نوای او
حجره غم فزا کجا ، گودیِ (قتلگه) کربلا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
غریب بود و هیچ کس ، لحظه آخرش نبود
زسوز زهر و تشنگی ، رمق به پیکرش نبود
ولی چه خوب شد دگر ، به حجره خواهرش نبود
موقع دست و پا زدن ، پیش برادرش نبود
به پیش خواهرش دگر ، نشد سرش زتن جدا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
کسی که دست التجا ، ملک زند به دامنش
روا نبود عاقبت ، رو بزند به دشمنش
خنده کنند عده ای ، به وقت جان سپردنش
دلش اگرچه پاره شد ، زخم نداشت بر تنش
کسی نزد به جسم او ، نیزه و خنجر و عصا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
کار غریبیاش ببین تا به کجا کشیده
تنش به بام با چه زجری و بلا کشیده شد
بی خبرم ولی به روی دستها کشیده شد
چرا دوباره روضه ام ، به کربلا کشیده شد
امان زنعل تازه و ، امان زسمّ اسبها
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
سه روز بود پیکرش ، در آفتاب بی امان
جمع شدند دور او ، کبوتران آسمان
شدند سایه تنِ ، مطهر امامشان
فدای کشته ای شوم ، تنش نداشت سایبان
نذاشتند خواهرش ، کشد روی تنش عبا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
زروی بام بر زمین ، فتادنش روا نبود
شکر خدا که عضو عضوِ او زهم جدا نبود
جای کفن تنش دگر ، میان بوریا نبود...
مگر حسین بی کفن ، عزیز مصطفی نبود
مگر کفن به کربلا ، نبود غیر بوریا
غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا
#مسلم_حسینی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
هزار نقشه کشیدید دام بگذارید
عزیز فاطمه را تشنه کام بگذارید
همان عزیز که بعد از نوشتن نامش
موظفید علیه السلام بگذارید
همان کسی که در این شهر آبرودار است
رواست سر به قدومش مدام بگذارید
همان که بی کرم او میان سفره خود
محال بود کمی هم طعام بگذارید
همان که قبله عرش است و رو به او باید
قدم به نیت بیت الحرام بگذارید
میان خانه او نیست جای رقاصه
حیا کنید به او احترام بگذارید
بد است پیکر او را کنیزها ببرند
برای او دو سه تایی غلام بگذارید
میان قعر جهنم بسوزد آنکه سپرد
جنازه را به روی پشت بام بگذارید
پیام آمدن این کبوتران این است
که احترام به جسم امام بگذارید
فدای جد غریبش که نیمه جان می گفت
به جسم من عوض خیمه گام بگذارید
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#رباعی
هرچند که زیر آفتاب است تنت
صد شکر که غارت نشده پیرهنت
دیدند کبوتران تو را بر روی بام
با گریه شدند سایبانِ بدنت
#مهدی_شریفی
@raziolhossein