میگفت ما فقط دلمون خوشه حسین[ع] رو داریم و الّا ڪلاهمون پَسِ معرڪست..!
#گُـمـنـٰامـ_نِـوِشـتـ👤
#ارباب💖
#صبحتون_حسینی💧
نگاهت هم آنجاست در جست و جوی دوستان #شهیدت .
چشم هایت #آرزوی رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً را فریاد می زند.
دیگر #نگران نباش .
قَسَم هایت به شهدا ، کار دستِ دنیا داد و تا قیامت #داغدار نداشتنت شد.
اما #خداراشکر تو به #آرزویت رسیدی
#پرواز را خوب آموختی چون #وابستگی ها را در سرزمین #دنیا رها کردی و رفتی .
فرمانده بودی اما پایان #وصیت_نامه ات ، #سربازی_ات را امضا کردی .
کاش #آوینی بود.تا از تو بنویسید و #ارباب تا همه ی دنیا خواننده قصه واقعی رشادت ها و دلاوری هایت باشند .من و این #قلم شکسته ام برای از تو نوشتن بسیار کوچک ایم.
راستی حال که به آرزویت رسیدی و به خیلِ #عشاق پیوستی. برای #جامانده_ها دعا کن..
آن هاکه آرزوی #شهادت دارند.
مدتی است راه #بندگی را گم کرده اند.
#اسیر دنیا شده اند اما #امید به آزادی نفس دارند.
دلشان برای یک #توبه خالصانه و #اشک ندامت لک زده است.
برای آنانکه که #خسته از دنیا و بازی هایش هستند دعا کن.
🍂به مناسبت شهادت #شهید #سعید_قهاری
🖊به قلم #طاهره_بنایی منتظر
📅تاریخ تولد: ۱۳۳۱/۰۱/۰۵
📆تاریخ شهادت: ۱۳۸۵/۱۲/۰۴
🗺محل شهادت: جهنم دره خوی.آذربایجان غربی
یادبود: تهران.بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #طراحی #عمار_عبدی #کربلا #مشهد
@refigh_shahid1
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل…
کم آوردم…
گذشتم…
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب…
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود…
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
#شهدا
گاهی،نگاهی
#یاد_شهدا_با_ذکر_5صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم😭🥀💔
محفل رفاقت باشهدا👇👇👇
══════°✦ ❃ ✦
@refigh_shahid1
قرار شد از تو، برای تو بنویسم.
تقویم را که ورق زدم، فاصله چهار روزه #تولد زمینی و آسمانیات، دلم را لرزاند.
هشتمین روز #بهار قدم به زمین گذاشتی و چهارمین روز بهار قدم به #آسمان.
پروازی به فاصله بیست و اندی سال
میگویند نامها روی افراد تاثیر گذارند!
مثلا خودِ تو؛
نامت سعید، یعنی #خوشبخت و سعادتمند.
عاقبتت هم ختم به #شهادت شد.
خوشبخت شدی.
مادرت میگوید عاشق #عمه جان بودی
وقتی به پابوسی حضرت #ارباب میرفت، سفارش دعای شهادت دادی.
#عشق را که جز به بها لمس نمیتوان کرد!
به قول آ سِد مرتضی، شهادت هم لباس تک سایزی است که اندازه شدنش شرط و شروط ها دارد!
پس بگو بهای لمس عشقت چه بود؟
#خون؟
#جان؟
#جوانی؟
یا اصلا بهای دیدن #حضرت_یار چیست؟
همینکه از #جان دست بشوییم کافیست؟
اینکه خاک #غربت به کام بکشیم سایز شهادت میشویم؟
یا نه، باید مثل تو و امثال تو شد؟
اصلا مگر شما چگونهاید؟!
اصلا میشود مثل شما شد؟!
مثل شما بودن چه شکلیست؟!
این روزها دلمان عجیب شکل شما بودن میخواهد...
فقط تازه کاریم،
نابلد راهیم،
دستی بلند کن و دستگیرمان شو میگویند جز از آسمانیان، برای زمین کاری بر نمیآید.
دعا کن برایمان،
دعا کن با #بهانهها، #بها را از دست ندهیم
برای #سعادتمان دعا کن
بهای #وصل تو، گر #جان بود خریدارم.
به مناسبت سالروز تولد #شهید #سعید_خواجه_صالحانی
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
📆 تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۶۸
📆 تاریخ شهادت: ۴ فروردین ۱۳۹۶ حماء سوریه
🗺مزار: گلزار شهدای #پاکدشت
دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم #حرم تا شفا گیرد.
پس از #زیارتِ خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی #گلزار. سوار تاکسی شدم و آدرس #امامزاده_علی_بن_جعفر را به راننده دادم .
آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های #گلاب کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند.
فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال #معنوی خاصی را به انسان هدیه می داد.
ناگهان #دلم دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی #زائر دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با #شهیدان زین الدین بود.
شهید #مهدی_زین_الدین فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش #مجید ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند.
مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای #عملیات. می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو #سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون»
آرزوی #شهادت داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس #مهر_پدری قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند.
به رسم حضرت #ارباب نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد .
#نمازهایش به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و #گریه هایش در #مناجات باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و #قلب رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا #خدا او را خرید .
لبانم معطر به خواندن #فاتحه ای برایش، چشمانم خیس از #اشکِ حسرت، و صدای #اذانی که مرا به خود آورد...
و خدایی که در این #نزدیکی است...
#شهید #مهدی_زین_الدین
✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸.
📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت
🗺محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم
@refigh_shahid1