مكاتبه فرماندهی نيروی زمينی- معاونت اطلاعات - به فرماندهی قرارگاه كاظمين
عمليات والفجر ۱۰، منطقه عمومی نوسود ايران و حلبچه عراق
شماره : ۱-۲۱۶-۹۹۹ تاریخ : ۱۳۶۶/۱۲/۰۷
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت #روحانی_مبارز #شهید_عبدالعلی_مزاری گرامی باد . 🥀
#شهدای_روحانی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
#سالروز_شهادت #روحانی_مبارز #شهید_عبدالعلی_مزاری گرامی باد . 🥀 #شهدای_روحانی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای
#زندگینامه
#شهید_عبدالعلی_مزاری
عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ خورشیدی در روستای نانوایی چارکنت از توابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد زراعت پیشه و مالدار بود. حاجی خداداد اصلاً از منطقه سرخجوی ولسوالی ورس به شمال افغانستان مهاجرت کرده بود. کودکی مزاری در دوران پادشاهی محمد ظاهرشاه و صدارت محمد داوود خان سپری شد. دورانی که مردم هزارستان به رهبری ابراهیم بیگ شهرستانی معروف به گاوسوار، قیام بزرگی ضد حکومت را پشت سر گذاشته و سید اسماعیل بلخی مشهور به علامه بلخی هم به همراه یارانش قیامی مسلحانه را آغاز کرده بود.
تحصیلات
دروس ابتدایی را زمستانها در مدرسهٔ نانوایی فرا گرفت. سپس به صورت تمام وقت تعلیمات دینی را در مدرسه چارکنت و مزارشریف ادامه داد. اما اوایل بهار ۱۳۵۱ش برای ادامه تحصیل از افغانستان خارج شد و پس از سفر به عراق و زیارت عتبات عالیات در نجف و کربلا، در حوزه علمیه قم اقامت کرد؛ چرا که در نگاه مزاری، قم تنها محل تحصیل درسهای رایج حوزوی نبود، بلکه علاوه بر آن، قم و محیط تحصیلی آن، کانون مبارزات مخفی نیز به حساب میآمد و این سویه، جذابیت ویژهای برای وی داشت. وی هنگامی که در ایران حضور داشت از سوی دستگاههای امنیتی حکومت پادشاهی دستگیر و زندانی شد.
در اواخر سال ۱۳۷۳ جنبش نوظهور طالبان تا نزدیکی کابل پیشروی کردند. ظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصاً در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود. مزاری در آغاز با فرستادن بخشی از زبدهترین نیروهای خویش به ولایت غزنی به مقاومت در برابر پیشروی طالبان پرداخت. نیروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نیروهای محلی آنان نتوانستند جبههای مؤثر ضد طالبان در غزنی فعال سازند.
با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، مزاری مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدیتر دنبال نمود.در همان زمان در تلاش بود تا به توافقاتی با دولت ربانی نیز دست یابد. با کنار رفتن حزب اسلامی و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفت. مزاری تلاش نمود تا با یکی از دو طرف به توافق برسد اما تمامی حزبهای موجود در افغانستان از کمک به مزاری خودداری کردند و حتی با گروه طالبان همکاری کردند که این عمل باعث شد طالبان پیشروی گستردهای در کابل داشته باشند. تلاشها در راستای توافق با دولت و پیشنهاد دفاع مشترک بینتیجه بود. در آخرین روزهای مقاومت غرب کابل، نیروهای دولتی و طالبان حملات بسیار شدیدی را از مناطق مختلف بالای غرب کابل از زمین و هوا آغاز کردند. در این جنگها بر خلاف گذشته از یکسو حزب وحدت در محاصره و تمام راههای برون رفت از آن وضعیت را از دست داده بود و از سوی دیگر در برابر حملات دولت تنها دفاع میکرد. حزب اسلامی کاملاً از خطوط اول عقبنشینی کرده بود و نیروهای جنبش نیز کارایی سابق خود را نداشتند.با وخیم شدن اوضاع در اطراف کابل، بسیاری تلاش داشتند تا مزاری از کابل بیرون شده و به هزارهجات برود اما وی در پاسخ این درخواستها گفت:
«من از آمدن طالبان یا وقوع جنگ در غرب کابل هراس ندارم، در نهایت امر، اگر حتی طالبان بر این منطقه مسلط شوند، جز عدهای افراد سرشناس، به کس دیگری متعرض نمیشوند و جان و مال و ناموس مردم در امان میماند، من یقین دارم که اگر خیلی هم وضعیت خراب شود، مردم کابل من را در سموچهای خانههایشان نگاه (نگهداری) میکنند، اما اگر من فعلاً غرب کابل را ترک کنم، روحیهٔ مردم ضعیف میشود، نظامیها ناامید میشوند، خطها میشکند و قبل از آنکه طالب داخل منطقه شود، نیروهای شورای نظار و سیاف در اینجا میآیند و فاجعه افشار تکرار میشود. من با خدای خود عهد کردهام که کشته شوم، اما نبینم که فاجعهٔ افشار بالای مردم ما تکرار میشود.»
سرانجام با وجود تلاشهای مداوم سیاسی و مقاومت نظامی، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «مزاری» در ۲۲ حوت ۱۳۷۳ در حالیکه برای مذاکره با سران طالبان راهی چهار آسیاب بود توسط طالبان دستگیر شد.در. بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۲ حوت ۱۳۷۳ بدن تیرباران شده عبدالعلی مزاری به همراه ابوذر غزنوی عضو شورای مرکزی، استاد اخلاصی عضو شورای مرکزی و مسئول کمیتهٔ امنیت، آقای قائمی عضو شورای مرکزی و مسئول کمیته مالی، آقای ابراهیمی عضو شورای مرکزی، سیدعلی علوی محافظ و همرزم عبدالعلی مزاری، قوماندان جان محمد یکی از فرماندهان برجستهٔ غند دوم پیادهٔ حزب وحدت اسلامی و سه تن دیگر در حومه شهر غزنی به مردم داده شد. مزاری از بالگرد پرت شد. بر اثر تیرباران شدید این افراد، پیکر آنان به سختی قابل شناسایی بود. مردم محلی در میان برف زمستان جنازه وی را تا به یکاولنگ بامیان بر سر دوش بردند و از آنجا توسط هلیکوپتر به مزارشریف منتقل گردید و در هفتم حمل ۱۳۷۴ با حضور عدهٔ زیادی از مردم به خاک
کانال محتوای روایتگری راویان
#سالروز_شهادت #روحانی_مبارز #شهید_عبدالعلی_مزاری گرامی باد . 🥀 #شهدای_روحانی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای
سپرده شد.هوادارانش، مقبره بزرگی در نزدیکی زیارتگاه روضه سخی در شهر مزار شریف برای او بر پا کردند. با اشغال مزار شریف بدست طالبان مقبره او را منفجر کردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
💠#امام_خامنهای :
#شعبان ، ماه دعا است؛ من یک وقتی از امام پرسیدم شما در این دعاهای مأثوره کدام دعا را بیشتر دوست دارید. فرمودند: #دعای_کمیل و #مناجات_شعبانیه . اتفاقا هر دو هم مال ماه شعبان است؛ لحن این دو دعا به هم نزدیک و هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنی النّار اعملت اهلها انّی احبّک»؛ جهنم هم که من را ببری، فریاد میکشم تو را دوست دارم. و در دعای کمیل: «لان ترکتنی ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم نطق را از من نگیری، فریاد میکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلباختگان را. باید با اینها مأنوس بشویم و قدری دلمان را نرم کنیم.
این دل چیز عجیبی است؛ گاهی اوقات به وسیلهای که انسان را به اوج آسمانها و اوج معنویت میبرد، تبدیل میشود؛ گاهی هم بعکس، به سنگ سنگینی تبدیل میشود که بسته شده به پای انسان و انسان را تا اعماق دره فرو میبرد؛ اگر دل را به پول و به شهوت جنسی و مقام دادید، این همان سنگ سنگین است؛ دل دیگر نیست. در آن صورت: |ده بود آن، نه دل که اندر وی / گاو و خر بینی و ضیاع و عقار|؛ آن دلی که انسان در آن عشق اتومبیل فلان دارد، آن دل نیست، گاراژ است! آن دلی که در آن میل جنسی موج زند، دل نیست، عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و گاو و خر در زندگی نقش داشته، میگوید دلی که اینها در آن باشد، آنجا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جای خداست؛ جای #نور است. ۸۳/۷/۱۳
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🎥 سخنان تأمل برانگیز امام و رهبری در رابطه با عظمت #ماه_شعبان و #مناجات_شعبانیه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
AUD-20210314-WA0357.mp3
4.1M
#بشنوید
💫 #مناجات_شعبانیه👆
با نوای مهدی سماواتی❣
#ماه_شعبان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
❇️اعمال مشترکهٔ ماه شعبان المعظم،ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله
1⃣هر روز هفتاد مرتبه
اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَه
2⃣هر روز هفتاد مرتبه
استغفرالله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم،الحی القیوم واتوب الیه
3⃣«صدقه» بسیار دهد
در این ماه
هرچند به دانهٔ خرمایی باشد.
4⃣در کل این ماه هزار بار بگوید
لا اله الا الله،ولا نَعبُدُ الّا ایّاه مُخلصینَ لهُ الدّین و لَوْ کَرِهَ المُشرکون.
که ثواب هزار ساله در نامه عملش بنویسند.
5⃣در هر پنج شنبه این ماه روزه بگیرد ودو رکعت نماز بخواند
(در هر رکعت حمد و۱۰۰مرتبه توحید)
وبعد از سلام ۱۰۰مرتبه صلوات
6⃣ در این ماه«صلوات»بسیار بفرستد
7⃣خواندن«صلوات مخصوص»
(....شجرة النبوه وموضع الرساله ...)(یک صفحه ونیم)
هر روز هنگام زوال(زمانی که آفتاب ظهر به وسط آسمان رسیده باشد.)
8⃣خواندن«مناجات شعبانیه»
در این ماه در هر زمانی که حضور قلبی باشد.(...واسمع دعائی اذا دعوتک....)(۵صفحه)
بهترین اعمال این ماه
۱)استغفار
۲)صدقه بسیار
۳)روزه گرفتن کل ماه که وصل شود به رمضان المبارک
#اعمال_مشترک
#ماه_شعبان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
shaban.pdf
971.6K
🌀 تقویم #مراقبه_ماه_شعبانیه
📝 اعمال و اذکار ماه شعبان
📿 در ماه شعبان با تکرار ذکر «لا إله الاّ الله، وَ لا نَعْبُدُ إلاّ إیّاهُ، مُخْلِصینَ لَهُ الدّین وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرکُون» میگویی: إله و معبود و مطلوبی جز «الله» در هستی نیست.
📿 پس باید دل به او سپرد، و جز او را عبادت نمیکنیم، خالصانه دین را برای او میدانیم، هرچند مشرکان جهتهای فراوان دیگری را پیش روی ما میگذارند تا از دین خدا عدول کنیم و به مکتبها و تئوریهای آنها برگردیم
🔹 جدول مراقبه را دانلود کنید و با انجام عمل هر روز، خانهی مربوط را علامت بزنید.
🔹 هر فردی مطابق توان و #ظرفیت خود اذکار را انتخاب کند و لازم نیست همهی اعمال را انجام دهید.
📚 منبع:
مفاتیح الجنان
#نشر_حداکثری
#مراقبه_شعبان
#شعبان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲۵ اسفند #سالروز_شهادت #شهید_مهدی_باکری گرامی باد.🥀
🔹ولادت : ۳۰ فروردین ۱۳۳۳
(شهرستان میاندوآب)
👈 دانشجوی مبارز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
👈 کارشناس در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه تبریز
👈 معاون عملیات سپاه ارومیه
👈 مسئول جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی
👈 شهردار ارومیه
👈 متأهل
👈 برادر شهیدان : #علی_باکری و #حمید_باکری
👈 معاون تیپ نجف اشرف
👈 فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
🔹شهادت : ۲۵ اسفند ۱۳۶۳
🔹 اصابت گلوله توسط بالگرد دشمن
🔹عملیات : #بدر
🔹منطقه : شرق دجله (نزدیک روستای حریبه)
🔹مزار : جاویدالاثر
(اصابت موشک آر پی جی به قایق حامل پیکر شهید در هورالعظیم)
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_مهدی_باکری
به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و با ايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را كه بانويي باايمان بود از دست داد.
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و در دوره دبيرستان )همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست ساواك( وارد جريانات سياسي شد.
فعاليت هاي سياسي- مذهبي:
پس از اخذ ديپلم با وجود آ نكه از شهادت برادرش بسيار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه يافت و در رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد. از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود. او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد.
شهيد باكري در طول فعاليت هاي سياسي خود (طبق اسناد محرمانه به دست آمده )از طرف سازمان امنيت آذربايجان شرقي (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم براي مبارزين داخل كشور فعال شود.
شهيد مهدي باكري در دوره سربازي با تبعيت از اعلاميه حضرت امام خميني )ره( - در حالي كه در تهران افسر وظيفه بود- از پادگان فرار و به صورت مخفيانه زندگي كرد و فعاليت هاي گوناگوني را در جهت پيروزي انقلاب اسلامي نيز انجام داد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي:
بعد از پيروزي انقلاب و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عضويت اين نهاد در آمد و در سازماندهي و استحكام سپاه اروميه نقش فعالي را ايفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب اروميه شد.
همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار اروميه نيز خدمات ارزنده اي را از خود به يادگار گذاشت.
ازدواج شهيد مهدي باكري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. مهريه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئوليت جهاد سازندگي استان، خدمات ارزند هاي براي مردم انجام داد.
شهيد باكري در مدت مسئوليتش به عنوان فرمانده عمليات سپاه اروميه تلاش هاي گسترده اي را در برقراري امنيت و پاكسازي منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به رغم فعاليت هاي شبان هروزي در مسئوليت هاي مختلف، پس از شروع جنگ تحميلي، تكليف خويش را در جهاد با كفار بعثي و متجاوزين به ميهن اسلامي ديد و راهي جبهه ها شد.
نقش شهيد باکري در #دفاع_مقدس:
شهيد باكري با استعداد و دلسوزي فراوان خود توانست در عمليات فتح المبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزي ها موثر باشد. در اين عمليات يكي از گردا نها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير ب ينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيت المقدس )با همان عنوان( شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود.
در مرحله دوم عمليات بيت المقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحت هايي كه داشت، در مرحله سوم عمليات به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بي سيم هدايت كند. در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بي امان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحيت، وي مصمم تر از پيش در جبهه ها حضور مي يافت و بدون احساس خستگي براي تجهيز، سازماندهي ، هدايت نيروها و طراحي عمليات، شبانه روز تلاش مي كرد.
در عمليات مسلم بن عقيل با فرماندهي او بر لشكر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور، بخش عظيمي از خاك گلگون ايران اسامي و چند منطقه استراتژيك آزاد شد.
شهيد باكري در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار همه جانبه اي را از خود نشان داد. در عمليات خيبر زماني كه برادرش حميد، به درجه رفيع شهات نايل آمد، با وجود علاقه خاصي كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنين گفت: شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است و در نامه اي خطاب به خانواده اش نوشت: «من به وصيت و آرزوي حميد كه باز كردن راه كربلا مي باشد همچنان در جبهه ها مي مانم و به خواست و راه شهيد ادامه مي دهم تا اسلام پيروز شود. »
تلاش فراوان در ميادين نبرد و شرايط حساس جبهه ها او را از حضور در تشييع پيكر پاك برادر و همرزمش كه سال ها در كنارش بود بازداشت. برادري كه در روزهاي سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سياسي و در جبهه ها، پا به پاي مهدي جانفشاني كرد.
#ادامه 👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
نقش شهيد باكري و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خيبر و تصرف جزاير مجنون و مقاومتي كه آنان در دفاع پاتك هاي توان فرساي دشمن از خود نشان دادند بر كسي پوشيده نيست. در مرحله آماده سازي مقدمات عمليات بدر، اگرچه روزها به كندي مي گذشت، اما مهدي با جديت، همه نيروها را براي نبردي مردانه و عارفانه تهييج و ترغيب كرد و چونان مرشدي كامل و عارفي واصل، آ نچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت بايد بدانند و در مرحله نبرد به كار بندند، با نيروهايش درميان گذاشت.
#نحوه_شهادت :
بعد از شهادت برادرش حميد و برخي از يارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودي به جمع آنان خواهد پيوست. پانزده روز قبل از عمليات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلي بن موسي الرضا)ع( خواسته بود كه خداوند توفيق شهادت را نصيبش نمايد. سپس خدمت حضرت امام خميني)ره( و حضرت آيت الله خامنه اي رسيد و با گريه و اصرار و التماس درخواست كرد كه براي شهادتش دعا كنند.
مهدی باکری فرماندهی عملیات بدر را به عهده گرفت. به خاطر شرايط حساس عمليات، طبق معمول، به خطرناكترين صحنه هاي كارزار وارد شد و در حالي كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزديك هدايت مي كرد، تلاش می کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتك هاي دشمن تثبيت کند.
این عملیات گسترده با رمز یا فاطمه الزهرا (س) در محور هور الهویزه در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ با محوریت سپاه و فرماندهی شهید باکری انجام شد.
چندین لشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران از جمله لشکر ۲۱ و ۲۸ پیاده، تیپ ۵۵ هوابرد، لشکر ۳۱ عاشورای آذربایجان و سپاه اصفهان و خوزستان در این عملیات شرکت داشتند. رزمندگان در پیشروی اولیه از جزایر مجنون موفق به گرفتن پاسگاه ترابه و تسخیر بخشی از بزرگراه بغداد-بصره شدند.
سرانجام اين فرمانده دلاور در عمليات بدر در تاريخ 25 اسفند 1363 ، در نبردي دليرانه، براثر اصابت تير مستقيم مزدوران بعثی، نداي حق را لبيك گفت و به لقاي معشوق نايل گرديد. هنگامي كه پيكر مطهرش را از طريق آب هاي هورالعظيم انتقال مي دادند، قايق حامل پيكر وي، مورد هدف آرپي جي دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دريا پيوست.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
معرفی #شهید_مهدی_باکری
از زبان #مقام_معظم_رهبری
#معجزه_انقلاب
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
شهرداری که رفتگر شد
اوایل انقلاب بود و #مهدی_باکری شهردار اورمیه.
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود
وقتی که شهردار ارومیه بود بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده بود. مهدی گروه های امدادی را اعزام کرد و خودش هم به کمک سیل زدگان رفت. آب وارد خانه پیرزنی شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار میکرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی، نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت» و مهدی فقط لبخند میزد...
25 اسفند سالروز شهادت اولین شهردار
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani