فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
#مسیح_کردستان
#شهید_محمد_بروجردی
در توصیف بروجردی همین کلمه «مسیح» درست است؛ بروجردی «مسیحگونه» بود، پیامبرگونه بود. او با کلامش، با استدلالهای متین، صداقت، صمیمیت و مهربانیاش، آدمهایی را که میرفتند تا جهنمی شوند متوقف میکرد و جهتشان را به جانب بهشت تغییر میداد. شهید بروجردی کسانی را که حقایق واضح را نمیدیدند و کور شده بودند، بینا میکرد، ذهنهای بیمار را شفا میبخشید و دلِ انسانهایی را که در اثر مقابله با اسلام و انقلاب اسلامی قلبشان مرده بود، به تپشی دوباره وامیداشت و زندهشان میکرد.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🎞 #اطلاع_نگاشت
#سالروزشهادت
#شهید_محمد_بروجردی
#مسیح_کردستان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_محمد_بروجردی
در سال ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانهای محقر اما مصفا به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دنیا آمد.
وی در 6 سالگی پدرش را از دست داد و مادرش با همه مشکلات و سختیهایی که وجود داشت، تمامی هم و غم خود را برای تربیت وی به کار بست.
ناجی کردستان /3 داستان درباره یک شهید
محمد در 7 سالگی وارد مدرسه شد اما به دلیل شرایط مادی خانواده، تحصیل در کلاسهای شبانه توام با کار و تلاش روزانه را انتخاب کرد و خانواده را در تامین زندگی شرافتمندانه، مدد رساند.
در 17 سالگی ازدواج کرد و چندی بعد به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستمشاهی بود، از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار حضرت امام (ره) راهی عراق شد، ولی در مرز دستگیر و به مدت شش ماه، روانه زندان شد.
وی ضمن ارتباط با شخصیتهای اسلامی و انقلابی، علاوه بر خودسازی و کسب فیض، به بعضی از امور مربوط به انقلاب، همچون تکثیر و توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) اشتغال داشت.
چندی بعد به همراه چند تن دیگر از مبارزان به سوریه و لبنان رفت و با شهید چمران و شهید محمد منتظری آشنا شد و به فراگیری مسائل نظامی پرداخت.
پس از قیام 19 دی ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی (ره)، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیوقفه به مبارزات خود ادامه داد.
برخی از اقدامات وی عبارتند از:
مبارزه جدی و عملی علیه حضور آمریکا در کشور.
خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران).
عملیات نظامی 15 خرداد 1357.
انفجار در نیروگاه برق و کاخ جوانان منطقه شوش.
خلع سلاح کلانتری 14 در میدان خراسان.
شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیو تلویزیون.
هنگامی که بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران حتمی شد، محمد بروجردی به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهید بهشتی و شهید عراقی انتخاب شد و در طول مسیر با عشق و علاقهای قلبی به این کار مبادرت ورزید و در مدرسه رفاه نیز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ایفای نقش نمود.
وی پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را به عهده گرفت و چندی بعد او یکی از دوازده نفری بود که در خدت حضرت آیتالله خامنهای #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی را بنیانگذاری کردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید محمد بروجردی:
«... مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یکبار در سال ۱۳۵۹ یا اوایل ۱۳۶۰ رفتم منطقه غرب. ایشان آن وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم.
اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بوجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می کند، مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر میکردند یک نفر که با او موافقند، او را تقویت کنند و کسی را که با او مخالفند، با او مخالف کنند.
اما شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کار شکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی داد و این، علاقه من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد.
من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.
معاشرت که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را بدست بیاورم، متأسفانه نداشتم؛ ولی برخورده و رفتارها نشان دهنده معنویات و روحیات افراد هستند.»
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
اولین #وصیتنامه
#شهید_محمد_بروجردی :
بسمه تعالی
این وصیتنامه را در حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم، ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شدهام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم.
با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شدهام و به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم ولی این اطمینان را به خانوادهام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام، ولی مسئولیتهای سنگینتر بود.در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند. بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه میروند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشتهاند درخواست دارم برادرانی که از من بد دیدهاند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند.و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشتهاند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن میرود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم و دیگر این که با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند.
وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
دومین #وصیت_نامه
#شهید_محمد_بروجردی :
بسمه تعالی
وصیتنامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ، از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشتهام، طلب آمرزش میکنم.
هر کس که این وصیتنامه را میخواند، برای من طلب آمرزش کند، زیرا من از این دنیا ناگاه با بار خالی می روم. و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم،به او میرسد، به غیر از مبلغی 7000 ریال (هفت صد تومان) که باید به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر کوچکترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانستهام برای خانواده بطور کلی مثبت باشم، از همه پوزش میطلبم و طلب آمرزش میکنم.
والسلام.
محمد بروجردی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
🌹مادر شهید بروجردی در جوار مزار فرزندش : اینا فردا روز قیامت جلوتان را می گیرند
🌹گفت :پسرم روخواب دیدن که گریه میکرده
🌹میگفته :ما شهید شدیم ٬ ولی اینها که ماندن به جای ما کاری نکردن برا مملکت...
#انتخابات
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱ خرداد ماه، #سالروز_شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) #مدافع_حرم ، #شهید_عبدالله_اسکندری گرامی باد. 🥀
ولادت: ۱۵فروردین ۱۳۳۷ #شیراز
شهادت: ۱خرداد ۱۳۹۳ #حلب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_عبدالله_اسکندری
سردار«#عبدالله_اسکندری» سال ۱۳۳۷ و در محله قصرالدشت شهر شیراز به دنیا آمد، با مذهب اسلام پرورش یافت و از نوجوانی در فعالیت های انقلابی سال ۱۳۵۷ شرکت کرد.
حاج عبدالله با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در جبهه سوسنگرد و در کنار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان به عنوان تکتیرانداز، تیربارچی، نیروی اطلاعات شناسایی و … مشغول انجام وظیفه اش در قبال کشور و دین مبین شد.
ایشان در زمان جنگ، دوبار از مسئولیت عالی در تیپ ۴۶ کناره گرفت و در خط مقدم راننده لودر و بولدزر شد.
شهید اسکندری در سال ۱۳۹۳ و در حالی که مدیرکل بنیاد شهید استان فارس بود، میز و مسئولیتش را رها کرد و با اصرار خودش عازم سوریه شد و خیلی زود در خرداد ماه همان سال، طی ماموریتی با دشمن داعشی درگیر شد و توسط تک تیرانداز به شهادت رسید، پیکر شهید اسکندری به دست تکفیری ها افتاد و تروریست های کینه جو با جدا کردن سر از پیکر مطهرش، بغض و خباثت خود را رسانه ای کردند.
پیکر مطهر شهید اسکندری هنوز میهمان حضرت زینب کبری سلام الله علیها است.
گروه تروریستی داعش برای تحویل جنازه سردار شهید اسکندری تقاضای آزادسازی تعدادی از اسرای داعشی را داشتند ، اما خانواده این کار را خلاف هدف پدر و در راه اهداف تروریستها میدانند .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
روایت ماجرای شهادت #شهید_عبدالله_اسکندری به روایت همسرش:
دو سه روز بعد از اعتکاف بود که صبح زود از خانه خارج شدند.یک ساعت بعد تماس گرفتند و به من گفتند ساک من را آماده کن میخواهم به تهران بروم.به خانه آمدند ساکشان را برداشتند من هم همراهشان تا فرودگاه رفتم.بچهها هم همراه ما بودند.در مسیر تا فرودگاه دائم ذکر میگفتند و من میخواستم حرف بزنم اما ایشان در حال ذکر بودند نگاهشان میکردم و دیدم در حال و هوای خودشان هستند.برای همین حرفی نزدم.زمان خداحافظی در فرودگاه به ایشان گفتم کی بر میگردید؟گفتند ۲ ماه دیگر.
گفتم نه، من تاب نمیآورم.شما ۲ هفته دیگر یک سری به من بزنید بعد بروید.گفتند ببینم خدا چه میخواهد.به ایشان گفتم اگر بگویم هرروز با من تماس بگیرید برایتان مشکل خواهد بود اما از شما خواهش میکنم یک روز در میان با من تماس بگیرید.گفتند حتماً.
درست شب قبل شهادت زنگ زدند و با بچهها صحبت كردند.فرداي آن روز با من صحبت كردند.آخرين جمله ايشان را هميشه به ياد دارم.در همان تماس آخر به من گفت تصدقت شوم برايم دعا كن.اتفاقاً همرزمانش هم خنديدند.من با خنده گفتم دوستانت ميخندند.گفت اشكال ندارد بگذار بخندند.
خبر شهادت را از طريق يكي از دوستان متوجه شديم كه با پسرم تماس گرفته بودند.من از پسرم خواستم تا به خواهرهايش حرفي نزند.دو روز تحمل كرديم و به دخترها چيزي نگفتيم.روز سوم بود كه از صحت خبر شهادت همسرم مطمئن شديم، به دخترها هم گفتيم.
همان لحظه دعا كردم كه خدايا يك صبر زينبي به من عطا كن. خدا ميداند از آن لحظه به بعد خدا به من آرامشي داد تا بچهها را آرام كنم.مردم و فاميل و دوستان نگران بودند و ناراحت اما وقتي آرامش من را ميديدند آرام ميشدند و من اين را از بركت وجود خانم زينب (س) ميدانم.عكسهاي شهادت همسرم را هم با بچهها همان شب نگاه كردم.آن لحظه فرموده خانم حضرت زينب (س) در ذهنم تداعي شد كه: ما رايت الا جميلا. خدا را شاهد ميگيرم مصداق جمله ايشان در وجود من متبلور شد.من غير زيبايي چيزي نديدم.
به روایت فرزند شهید:
بعد از شهادت پدر پيكر ايشان به ما بازگردانده نشد.اما صحبتهايي بود كه با مبادله اسير، يا پرداخت هزينهاي بتوانيم پيكر پدر را پس بگيريم.اما ما به مادرمان گفتيم كه مادر جان به كساني كه ميخواهند پيكر پدر را بازگردانند، بگوييد ما راضي نيستيم كه يك ريالي از پول بيت المال صرف اين گروه خبيث شود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
#کلام_شهید
سردار شهید عبدالله اسکندری : والله قسم اگر ببینم باب شهادت در هر گوشه از جهان باز شده است با آغوش باز به آنجا می روم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام
🔰 آخرین نفسهای خونآشام
🔻 رهبر انقلاب:
رژیم صهیونیستی البتّه با اینکه از نفَس افتاده است، همچنان به جنایتهای خود ادامه میدهد و با سلاح به جان مظلومان افتاده است؛ زن، کودک، پیر و جوان غیر مسلّح را به قتل میرساند، زندانی و شکنجه میکند، خانهها را ویران میسازد، مزارع و داراییها را نابود میکند.
۱۴۰۱/۰۲/۰۹
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۲خردادماه ، #سالروز_شهادت جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله #شهید_محمود_شهبازی گرامی باد . 🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه
#شهید_محمود_شهبازی
محمود شهبازی دستجردی در سال ۱۳۳۷ شمسی در یک خانواده مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش کشاروزی ساده زیست و مومن بود. او در دامان پدری زحمتکش و پارسا و مادری پاکدامن، با احساسات ناب مذهبی رشد و تربیت یافت.
محمود قرآن را نزد مادرش ـ که خود فرزند روحانی بود ـ آموخت و تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رساند و برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان «احمدیه حکیم سنایی» اصفهان شد. پس از دریافت مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۶، در کنکور شرکت کرد و در رشته «مهندسی صنایع» دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد.
فعالیتهای انقلابی
شهید شهبازی، مبارزات سیاسی خود علیه رژیم پهلوی از دوران دبیرستان آغاز نمود و با مطالعه کتب استاد مطهری و علامه طباطبایی و حضور در جلسات سخنرانی علما، فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را گسترش داد. شهبازی در زمان تحصیل در دانشگاه به همراه دوستانش در «انجمن اسلامی دانشجویان» -که به صورت مخفیانه فعالیت داشت-، پیامها و اعلامیههای امام خمینی را میان دانشجویان پخش میکرد. وی با ایمانی راسخ و باوری استوار در نخستین راهپیمایی شهر اصفهان نقش فعالی ایفا نمود و پس از مدتی برنامه تحصن در منزل «آیت الله خادمی» را سازماندهی کرد.
با ورود امام (ره) به ایران مسئولیت امنیت قبرستان بهشت زهرا (سلام الله علیها) را بر عهده گرفت. شهبازی پس از به ثمر رسیدن شکوفههای انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، بعد از چند روز خدمت در کمیته انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و به مقابله با اشرار و منافقین پرداخت و در تسخیر لانه جاسوسی امریکا نقش بسزایی ایفا نمود.
حضور در دفاع مقدس
سردار شهید محمود شهبازی در سال ۱۳۵۹ به سمت «فرماندهی سپاه پاسداران همدان» منصوب شد و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و به عنوان قائم مقام لشگر ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) در عملیات فتح المبین شرکت کرد. وی پس از مدتی به همراه افرادش راهی محور اهواز - خرمشهر شد و در عملیات «بیت المقدس» حضوری فعال یافت.
شهید شهبازی سرانجام در دوم خرداد ماه ۱۳۶۱، در آستانه «فتح خرمشهر» در عملیات «بیت المقدس»، در اثر اصابت ترکش خمپاره، به فوز عظیم شهادت نایل آمد. او با مدیریت منحصر به فردش بر رزمندگان تیپ، تا دروازههای خرمشهر پیش آمد و در حین فرماندهی نیروها مشغول کمک به یک بسیجی مجروح بود که به شهادت رسید و فرصت نکرد در شادی رزمندگان بعد از فتح خرمشهر مشارکت و کنارشان حضور داشته باشد.
ویژگیهای اخلاقی
او قلبی به وسعت عشق داشت و از این رو، به تمام خوبی ها مهر می ورزید. قلبش را مهبط آیات و انوار قرآن و ایمان ساخته بود. در خواندن قرآن، مداومت داشت و اهل تدبر در قرآن و مطالعه و تحقیق بود. روح متعبد و با صفایش، بی اختیار هر کسی را مجذوب خود می ساخت. لحن و کلام صمیمی و گرمش، به دوستان صفا و صافی می بخشید. خضوع و فروتنی اش دیگران را به تکریم و ادب وا می داشت. اخلاق محمود و پسندیده اش، سرمشق بسیجیان بود.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
آشنایی با #سردار_شهید_محمود_شهبازی
#شهیدانه🥀
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیتنامه
#شهید_محمود_شهبازی
بسم الله الرحمن الرحیم
انَّ الله اشتَري مِنَ الْمؤمِنينَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه يُقاتِلونَ في سَبيلِ الله فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون . . . فَاستَبشِروا بِبَيعِكُم الّذي بايَعتُم به وَ ذلك هُوَ الفَوزُ العظيم.
همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خريد و در مقابل سراي بهشت را قرار داد و مومنان ميجنگند. در راه خدا ميكشند و كشته ميشوند. پس شاد باشيد به معاملهاي كه سودا نموديد و اينست آن رستگاري بزرگ.
خداوندا توفيق عطا فرما كه از جمله كساني باشيم كه خود بشارت به آنها دادهاي كه در اين معامله شركت جويند. واي كه جز تو كس ديگر ندارم. «الهي و ربي من لي غيرك»
از تو خواهانم كه زندگيم را زندگي محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهي
«الّهُمَّ اجعَل مَحيايَ مَحيا مُحمد و آل محمّد و مماتي مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتي كه در زيارت عاشورا ميخوانيم كه :
«يا اباعبدا… إنّي سِلمٌ لِمَن سالَمَكُم و حَربٌ لِمن حارَبكُم إلي يومَ القيامه»
شهید محمود شهبازی دانشجوی مسلمان پیرو خط امام
اي حسين(ع) من آشتيم با كساني كه با تو آشتيند و در جنگ و ستيزم با كساني كه با شما در جنگند. (زيارت عاشورا)
چگونه ميتوان در هر زمان در كنار گود نشست و دست از ياري فرزندان حسين كه بيش از هزار سال در شكنجه و تبعيد بسر ميبردند، فرو بست، مگر ميشود مسلمان بود و از رسول اكرم(ص) تبعيت نمود و دوستدار حسين(ع) نبوده باشيم. تشيّع علوي را برگزيده باشيم اما روحانيت را كنار گذارده باشيم. بگذريم، ابداً روحانيت با آن مشخصههاي بارزي كه در هر زمان داشته از كلينيها گرفته تا خميني(ره). هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدي(عج) خواهند بود.
اولين سفارش كه بعنوان وصيت دارم همين كلمه است روحانيت،آخوند، ملا، طلبه، چقدر اين كلمات ارزش دارد و معنا، اي همهي كساني كه سفارشم به گوش و ديدهتان خواهد رسيد مبادا روحانيت را تنها بگذاريد، بدانيد كه تمام تلاش ابرقدرتها در ازبين بردن اسلام، روبروي روحانيت قرار دارد. شاهد اين مدعا را در اسناد لانه جاسوسي بخوانيد كه چقدر آمريكا از ملا ميترسيد، با يك نمود عيني در همين صد سال اخير ببينيد هر جا كوچكترين حركت، قيامي، جنبشي شده با رهبري همين روحانيت بوده، قيام سيد جمال الدين اسدآبادي، نهضت و جنبش تنباكو، قيام ميرزا كوچك خان جنگلي، قيام شيخ محمد خياباني ، نهضتي كه ميرزاي اول در عراق آغاز نمود و با يك فتوا مردم بابيل استعمار انگليس را بيرون راندند، نهضت شيخ محمد عبده، نهضت اخوانالمسلمين با رهبري حسن البناء و سيد قطب، جنبش مشروطيت، با رهبري آيت الله طباطبائي و بهبهاني و الي آخر، تمامي اينها با رهبري روحانيت بوده و دقت اين سخن امام را بياد ميآورم كه چرا ميخواهند اين قدرت را بشكنيد. شكست روحانيت، شكست اسلام است، بفكر ميافتم كه چرا؟ چرا؟
من خود امام عزيز و رهبر انقلاب را هم در يك جرياني بنام روحانيت ميبينم، نه مانند آن گروه منحرف كه امام را تنها ميبينند، من استمرار حركت انبياء را ولايت فقيه ميدانم و برايم مشخص شد كه پس از 40 سال فقيه بزرگوار آيت ا… منتظري در همين جريان روحانيت ادامه دهنده راه اوست و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد ميكنم كه روحانيت را كنار مگذاريد.
سفارش دوم من درباره سپاه ميباشد به عنوان بازوي مسلح ولايت فقيه و روحانيت :
بايد سپاه آنچنان شود كه پاسداران بعنوان فريضه واجب خدمت نمايند، نه به عنوان شغل، چرا كه اين دو بازوي ولي فقيه سپاه و روحانيت شغلي ندارد و نبايد سپاهي بودن و روحاني بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از اين سپاه نو پا ميترسند، چرا كه برادر سپاهي به عنوان فريضه وارد سپاه ميگردد، نه حق مأموريت ميخواهد نه فوقالعاده بدي آب و هوا، بلكه هر كجا كه سختر باشد وارد ميشود كه اجرش عظيمتر است.
قبلاً اگر ترس ما از ليبرالها بود كه مبادا خط امام را خدشهدار كنند اكنون ديگر ليبرالها به زبالهدان تاريخ افتادهاند و انقلاب سوم هم پيروز شد. منافقين كه در تدارك بودند كه پس از حيات امام نهضت را منحرف نمايند زودتر روي آب آمدند و رو در روي ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامي شما بايد اين باشد كه ريشه منافقين بدتر از كفار را بركنيد و در اين صورت آمريكا بايد تا صدها سال گورش را گم كند و دست از ايران بشويد و منتظر باشد كه ديگر ما به سراغ او برويم.
پدر و مادرم از اينكه زحمات بسيار در تربيت فرزندتان كشيديد، اميدوارم كه خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود به ياد دارم كه قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بيل پدرم رنجها را چشيدهام.
پدر جان تو خود بهتر ميداني كه دنيا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقي كه :
الدنيا دار الفناء و الاخره خير وابقي»
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohan
مادر جان سفارشي كه بشما دارم در مورد خواهرم است كه دلم ميخواست ايشان بعد از تمام كردن كلاس نهم به قم برود انشاء الله كاري كن كه او اين عمل را انجام دهد و سفارشي عظيمتري كه به شما دارم كه مادرم، چون خودت فرزند يك روحاني بودهاي. دلم میخواهد كه تو مرا بخاك بسپاري و حتي پدرم خاك و گل بروي قبرم بريزد تا همه بدانند كه شما سرشار از شوق هستيد و ايمان.
فاميل بداند كه بايد فرزند بدهد و ابرقدرتها بدانند كه با شهيد دادن خانوادهها حركت انقلاب تندتر ميگردد و چرخهاي آن سريعتر.
كتابخانهاي كه دارم، بعد از اين علي آقا پسر خالهام كتابخانه را يكدست نمايد، كتابهاي منحرف را من تنها براي تحقيق آنجا گذاشتهام و هدف ديگري در كار نبوده. اين كتابها را پسر خالهام كه ميدانم با من هم خط بوده بردارد و در جاي مناسب استفاده كند و در اختيار خواهرم و بردارم و بقيه قرار دهد.
خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانيد، دلم ميخواهد كه ايشان در سپاه پاسداران خدمت نمايد چرا كه محيط قابل رشد براي فرزندان انقلاب است و مسئوليت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ايشان ميسپارم. علاقهمندم كه انشاء الله شما كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري را به آنها بياموزيد و خط فكري و سياسي شهيد مظلوم بهشتي را بيان كنيد و به آنها يك رشد بنيادين بدهيد.
پس انداز من از دوسال معلمي كه داشتم و مدتي زماني كه در سپاه بودم پيش داييام ميباشد از اينپس انداز چون چند سالي است كه پدر و مادرم به مشهد نرفتهاند زيارت مشهد بروند و بقيهاش هم تصميمش با پدرم ميباشد.
ضمنا موتوري هم در تهران دارم، تصميم در مورد موتور را به عهده حاجآقا پرورش ميگذارم،
وصيت هاي زيادي در زمان هاي مختلف نوشتهام اين وصيت را كه كامل تر از همه ميدانم و فقط كافي است همين را عمل نمائيد.
در خاتمه آخرين كلمات را به نگارش درميآورم:
برادران فقط بايد به فكر اسلام بود و بس و براي ياري اسلام بايد اكنون از روحانيت و سپاه ياري جست و امام را ياري كرد و بايد بدانيم كه به قول قرآن:
«ماعندكم ينفد و ماعند ا… باق
ماتنفقوا من شيء في سبيل ا… يوف عليكم»
درود بر شهيدان اسلام بخصوص شهيد مظلوم شهيد آيت ا… بهشتي.
برقرار باد پرچم اتحاد جماهير اسلامي به رهبري امام خميني(ره)
فرزند شما محمود شهبازي
11/8/1360 مطابق با عيد فطر
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
نقش سردار #شهید_محمود_شهبازی در #فتح_خرمشهر به روایت #سردار_همدانی
یاد همه شهدا گرامی وراهشان پررهرو
نثار اروح مطهرشان #صلوات .
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمود_شهبازی
#چفیه_خونین
چند ثانیهای از شهادت شهبازی نمیگذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد.
ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود.
موهای خاکی اش میان لایهای از خون قرار داشت ، حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود، و آخرین نماز شبش را میخواند.
چفیه خون آلودهاش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت،
و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت، نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت.
همه نیروها علاقه او را به شهبازی میدانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند.
پس از نماز همه نیروها جلو میروند.»
همدانی پرسید: «محمود کجاست؟»
حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت:« الحمدا… محاصره خرمشهر کامل شده و بچهها به نهر عرایض رسیدهاند»
دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟»
اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد.
همدانی خودش را به بالای دژ رسانید.
زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است.
شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمندههای لشگر ۲۷ محمد رسول الله را پر از اندوه کرد.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
کتاب :
#راز_نگین_سرخ
موضوع :
زندگینامه داستانی سردار شهید مهندس #محمود_شهبازی ، فرمانده سپاه همدان و جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) به قلم حمید حسام است.
کتاب حاوی خاطرات شهید از زبان خانواده و همرزمانش است. حوادث این داستان گوشهای از فراز و نشیبهای دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر را نشان میدهد. «کاش یه بارم که شده، لب باز کنی و به من بگی چکارهای؟ معلم قرآنی، درس مهندسی میخوانی یا یه بسیجی هستی؟ مادر در خیالش با محمود حرف میزد. میپرسید؛ اما جواب نمیشنید. هر بار که او را میدید، چشمانش نور میگرفت، لبش به خنده وا میشد؛ اما گوشهٔ دلش همچنان نگران او بود. فکر بدرقه عذابش میداد. دستپاچه میشد و میزد به حیاط یا زیر سر در میایستاد؛ با قرآن و اسپند؛ اما این دفعه دل و دماغ دفعات قبل را نداشت. نشست کنار حوض. این پا و آن پا کرد و منتظر محمود ماند. باز طاقت نیاورد. چشمش به آبپاش پلاستیکی افتاد. بلند شد و دستهای لرزانش را دور دستهٔ پلاستیکی آن حلقه کرد و گلدانهای قد و نیمقد حیاط را یکییکی آب داد؛ اما باز غرق در خیال محمودش بود. ذهن ناآرام او زندگی نوجوانی و جوانی فرزندش را در بستر زمان مرور میکرد... تا شرشر آبی که از دهانهٔ گلدان سرریز شده بود و روی پلهها میریخت، او را به خود آورد.»
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani