#سالروز_شهادت
#شهید_سعید_قارلُقی(مهندس مرتضی)
▪️تاریخ تولد : 1345/11/12
▪️محل تولد : تهران
▪️تاریخ شهادت : 1394/03/06
▪️محل شهادت : جنوب سامراء
▪️محل مزار شهید : تهران – بهشت زهرا (س)
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
قرار بود در منطقه فلوجه پلی احداث کنند، چون ایشان در معماری و عمران سررشتهای داشت گفت: مسئولیت آن با من، میخواهم اثری از خودم به یادگار بگذارم. یک شب تا صبح کار کردند بعد برای نماز صبح و استراحت به محل استقرار خود برگشتند.
بعد از چند ساعت دوباره به محل احداث پل رفتند. ساعت ۷ یا ۸ صبح به وقت ایران بود که دلم شور افتاد. به دخترم فاطمه گفتم: با بابا تماس بگیر ببین چه کار میکنه؟ تماس گرفت گفت: خوبم الان هم میخواهیم ادامه کار احداث پل را شروع کنیم. شما تلفن را قطع کن من ۱۰ دقیقه دیگر تماس میگیرم. الان ۳ سال از آن ۱۰ دقیقه گذشته است. ظاهراً آن یکی، دو ساعتی که اینها برای نماز و استراحت رفته بودند، داعشیها زیر ماشینآلات آنها مواد منفجره کار گذاشته بودند.
اینها هم بیخبر تا ماشین را روشن میکنند منفجر میشود. یعنی دو سه دقیقه قبل از شهادت من دلم شور افتاد، تماس گرفتیم و او داشت به سمت ماشین میرفت تا روشنش کند. دقیقاً ششم خردادماه بود
سراسر زندگی حاج سعید به جهاد و مبارزه گذشت
همیشه طوری سخن میگفت که انگار جنگی نیست و همه چی آرام است. اصلاً نمیگفت: جایی که هستیم خطرناک است یا الان عملیات داریم، اما عکسهایی که میفرستاد بیشتر کنار تانک، نفربر و مهمات جنگی بود. میگفتیم این عکسها چیه میفرستی، میگفت: یک روزی شاید لازم بشه.
#ادامه👇
#شهید_سعید_قارلقی🌷
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
قرار بود در منطقه فلوجه پلی احداث کنند، چون ایشان در معماری و عمران سررشتهای داشت گفت: مسئولیت آن ب
#خاطرات_شهدا
ما، چون پسرخاله دخترخاله بودیم، از کوچکی همدیگر را کامل میشناختیم. خالهام بعد از ازدواج از کرمانشاه به تهران میآید و در محله امامزاده حسن ساکن میشود. هر چهارتا بچهاش هم آنجا به دنیا میآیند. همسرم بچه دوم خانواده بود که متولد سال ۴۵ بود. ۱۲ ساله بود که پدرش از دنیا میرود و خالهام با کار کردن و کسب روزی حلال بچهها را تربیت و بزرگ میکند و انصافاً هم خیلی زحمت و سختی کشید. مثلاً مدتی مجبور شدند در وردآورد زندگی کنند و مادرشان هر روز برای کار به تهران میرفت و همیشه روی کسب لقمه حلال تأکید داشت.
همسرم در دوران انقلاب خیلی فعال بود و یک لباس خاکی داشت که خیلی به آن علاقهمند بود. خواهرش میگفت: در همه تظاهرات دوست داشت همان لباس را بپوشد. بعد از پیروزی انقلاب تازه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شده بود که رفت و عضو سپاه شد. ازدواج ما هم در این دوره صورت گرفت البته در آن دوران ایشان تهران و من شهرستان بودم.
مراسم خواستگاری و ازدواج به صورت کاملاً سنتی بود. ابتدا مادرش که خالهام باشد موضوع را با مادرم مطرح کرد. این را هم بگویم که من از اول فضای سپاه را خیلی دوست داشتم و دختری بودم که از کودکی سفت و سخت مقید به حجاب بودم. عاشق این بودم که چادر سر کنم و بگویم که بزرگ شدهام. اتفاقاً یک ساختمان سپاه سر کوچه ما بود و من وقتی سپاهیها را که جوانانی مذهبی و متدین بودند میدیدم لذت میبردم. یک آرامش خاصی به من دست میداد و در دلم میگفتم اگر آدم بخواهد ازدواج کند چقدر خوب است که با این سپاهیها ازدواج کند و خیال میکردم هر کس با آنها ازدواج کند به بهشت میرود.
تا اینکه سال ۶۴ همسرم که پاسدار بود به خواستگاریام آمد. همان موقع به جبهه هم میرفت و من با شرایطش کاملاً آشنا بودم.
مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد. نامزدی ما هفت یا هشت ماه طول کشید تا عقد کنیم و در این مدت او به جبهه میرفت و میآمد. نه چیزی برای من مهم بود و نه برای او.
زندگی مشترک ما در یک اتاق زیرزمینی شروع شد. مثل الان نبود که جوانها همه چیز را آماده میخواهند. من جهیزیه خیلی مختصری داشتم، چون خواهرم هم تازه ازدواج کرده بود و دست خانواده تنگ بود. هر دو خانواده همراهی داشتند. چیزهایی همسرم آورد و چیزهایی من و زندگی را شروع کردیم.
مراسم عروسی ما خیلی ساده برگزار شد. شاید باور نکنید ولی غذای عروسی را مادرم درست کرد. در همان شهرستان به مهمانها شام دادیم و با مینیبوس و چادر مشکی روی سر و با صدای نوحه آقای آهنگران به تهران آمدیم که برادر شوهرم ناراحت شد و به راننده گفت: بابا مثلاً عروسیه! یه چیز شاد بذار.
راننده گفت: عروسیه؟ من که نه عروس میبینم و نه داماد. داماد که تسبیح دستش بود و پیراهن بلندش روی شلوار بود، عروس هم که چادر و روسری و همه لباسش مشکی. راننده گفت: من از کجا باید بفهمم عروسیه!
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_سعید_قارلقی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۵/۱۱/۱۲ تهران
شهادت : ۱۳۹۴/۳/۶ سامرا
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام : شیعه حق ندارد مأیوس و ناامید بشود
🔻بیانات رهبرانقلاب دربارهی انتظار فرج
🔸 مسئلهى انتظار ظهور صاحبالزّمان (علیه الصّلاة و السّلام) یکى از آن مسائل پُرمغز و پُرمعنا و داراى مضامین عالى در مجموعهى تفکّرات شیعه است. این امیدى که در دل یک انسان به وجود مىآید، به برکت ایمان و اعتقاد و یقین به وجود منجى و به حضور منجى، این امید خیلى داراى ارزش و قیمت است. یقیناً مایهى حرکتهاى بزرگ در جوامع اسلامى و در جوامع شیعى و مایهى اصلى حرکت عظیم انقلاب اسلامى، همین عقیده و همین انتظار فرج است.
🔹 شیعه یاد گرفته است که با فضیلتترین اعمال، انتظار فرج است. معناى این جمله آن است که در هر شرایطى - ولو سختترین شرایط باشد - شیعه حق ندارد مأیوس بشود و ناامید بشود؛ [چون] منتظر است، منتظر فرج، منتظر گشایش، منتظر بازشدن افق و نَفْس این انتظار به او نیرو میدهد و او را قدرتمند میکند و به او نشاط میدهد؛ و نیرو و نشاط و امید هر جا بود، زندگى به طرف سامان پیش میرود؛ به طرف اصلاح حرکت میکند. ۱۳۷۲/۱۱/۰۸
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت #مدافع_حرم
#شهید_جاسم_نوری گرامی باد . ⚘
نام : جاسم
نام خانوادگی : نوری
تاریخ تولد : ۱۳۴۶/۱۲/۱۵
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۳/۷
مکان شهادت : الانبار عراق
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیت_نامه شهید جاسم نوری
بسم رب الشهداوالصدیقین ولاتحسبواالذین قتلوا فی سبیل الله امواتا،بل احیاء عندربهم یرزقون. . . هیچ چیزگلوی تشنهٔ مرا؛ سیراب نمی سازد جز شهادت..شهادت..! خدایاتوراشکروسپاس می گویم به خاطرفضل و محبتت که به من حقیر لطف نموده ومستعد شرکت درجنگ علیه کفارتکفیری قراردادی..وبه من لیاقت دادی تابه کاروان شهیدان ملحق شوم؛ ودر«آخرین» روزهای حیاتم،به من فضل و ترحم کردی که سربازی دررکاب امام ومولایم، حسین بن علی علیه السلام وبرادرعلمدارش ابالفضل باشم. . . دوستان وخانوادهٔ محترم ازهمهٔ شماالتماس دعا دارم وازشمامی خواهم برای ظهورآقاامام عصر(عج)دعا کنید و«امام خامنه ای»که از جانم،ایشان رابیشتر دوست دارم،تنها نگذارید و برای سلامتی ایشان دعا کنید. «ولایت فقیه ثمرهٔ خون شهداست، قدرآن را بدانید».....
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
روایتی از زندگی نامه شهید مدافع حرم سید جاسم نوری:
از ضد گلوله جنگ تحمیلی تا شیر مرد دجیل
در پانزدهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۴۶ در حمیدیه پسری به دنیا آمد که نامش را سید جاسم نهادند، پدرش سید جابر از سادات سید نور و مادرش بانوی مؤمنهای به نام قسمه بود. سید جابر از تجار ثروتمند و از عشایر عرب غیرتمند حمیدیه، از عراق کالا وارد می کرد و همزمان به کشاورزی نیز اشتغال داشت. سید جابر ۲پسر و ۵ دختر داشت و سید جاسم فرزند آخر خانواده بود.
هنگام آغاز جنگ تحمیلی او 13 سال بیشتر نداشت وی از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشت هوش و ذکاوتش سبب شد فرمانده گردان امام علی(ع) شود
تجربیاتی که جاسم از حضورش در جنگ تحمیلی به دست آورده بود باعث شد که پس از شروع ماجرای سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به صورت داوطلبانه عازم این کشور شود. به گواه دوستانش شجاعت و ذکاوتش در مبارزه با تکفیری ها مثال زدنی بود. همراه رزمندگان عراقی درکشور سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخت. با شروع نبرد تکفیری ها در عراق تصمیم گرفت در این کشور به جهاد بپردازد.
در عراق با تجربه ای که در دوره دفاع مقدس در بسیج مردمی داشت مشغول به جمعآوری نیروهای مردمی عراق جهت سازماندهی در لشکر حضرت عباس (ع) وابسته به عتبات عالیات پرداخت و با آموزش و سازماندهی این نیروها رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.
همسر شهید سید جاسم نوری درباره اعزام وی به جبهه های حق علیه باطل اینگونه می گوید: در واقع سید بیتاب دوستان شهیدش شده بود. تا خبر شهادت یکی از دوستانش به او میرسید، سریع گریه میکرد. حاج روزبه هلیسائی که شهید شد به من گفت من دیگر بر نمیگردم، یا جنگ تمام میشود و من میآیم یا شهید میشوم و پیکرم به خانه بر میگردد. شهادت پایان این جنگ برای من است.
یکی از همرزمان سید جاسم در باره اش اینگونه می گوید: سیدجاسم انسانی متواضع و خندهرو بود، ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت، خیلی هم اجتماعی بود همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها میخواست که برای شهادتش دعا کنند، تقریباً همه همدورهایهایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود بغض دوستان شهیدش را داشت.
شجاعت و بیباکیاش مثال زدنی بود شهرتش ضدگلوله بود، پاک و دوست داشتنی بود، سید جاسم پسرعموی دو شهید بود، شهید ناصر و شهید فرج. هر سه با هم در قرارگاه سری نصرت سمت اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند.
بنیانگذار اطلاعات برونمرزی بودند آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد پادگانها و مقرهای نظامی عراق میشدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر میگشتند. سید جاسم همه زیرو بم منطقه عملیاتی جنوب را مثل کف دست میشناخت شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسیای ایفا کردند.
سید ناصر در جنگ یک اسطوره بود، هر سه چون برادر بودند که بارها در زمان جنگ تحمیلی برای زیارت به نجف وکربلا رفته بودند و تا عمق خاک عراق پیشروی داشتند، سید ناصر در خیبر و سید فرج در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
اولین بار سید جاسم را در معیت شهید حاج اسماعیل حیدری دیدم، هر دو عند ربهم یرزقون بودند. در آن شرایط سخت و خشن جنگ، چنان با بچهها خوب برخورد میکرد که انگار سالیان سال است او را میشناسم، جنگ و دشواریهایش را از یاد برده بودم.
لهجه غلیظ عربی سید جاسم در عراق خیلی کمکحال بچهها بود، او در آن شرایط حساس منطقه و اوضاع تروریستهای خائن داخل نیروهای دشمن نفوذ میکرد، اطلاعات کامل را کسب میکرد و بازمیگشت.
در نهایت شهید سید جاسم نوری در تاریخ 7 خرداد ماه 1394 در جاده سید غریب محور الرمادی سامرا و در جبهههای مقاومت عراق و سوریه در درگیری با نیروهای تکفیری و تروریست بر اثر ترکشی که به شاهرگ گردنش اصابت کرد، به شهادت رسید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
کانال محتوای روایتگری راویان
روایتی از زندگی نامه شهید مدافع حرم سید جاسم نوری: از ضد گلوله جنگ تحمیلی تا شیر مرد دجیل در پانزد
سیده رقیه نوری تنها دختر شهید سید جاسم نوری است که تولد 9 سالگیاش را در گلزار شهدا وکنار مزار پدرش میگیرد او در باره ژدرش اینگونه می گوید:
پدرم من را خیلی دوست داش، من هم خیلی او را دوست داشتم، همیشه برایم قصه میگفت، هدیه میخرید، من هم جشن تولد 9 سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم، خواستم بابا هم در تولد من باشد، بابای من پیش خداست و زنده است، او ما را نگاه میکند، خوشحالم که بابا بعد از سالها به آرزویش رسید، بابا به مراد دلش رسید، دلم برایش تنگ میشود، ولی مامان اجازه نمیدهد که برایش دلتنگی و گریه کنم.
من میدانم که بابای من زنده است و اگر من گریه کنم ناراحت میشود، من هر وقت دلتنگش میشوم میروم پیش مزار شهدا، دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم، هر وقت سر مزار بابا میروم به بابا میگویم که بابا جان شهادتت مبارک.
از بابا میخواهم که به مامان و داداشهایم صبر بدهد، میگویم بابا خوشحالم که پیروز شدی، من همیشه مداحیهای بابا را گوش میدهم.
رقیه با همان صدای مهربان و آرام کودکانهاش از وصیت پدر شهیدش اینگونه میگوید: بابا به من میگفت: وقتی من شهید شدم هیچ وقت گریه نکن، باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی. مراقب خانه باش. دختر خوبی باش و درسهایت را بخوان.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلمان برایت تنگ شده😭
🎙حاج مهدی سلحشور
✔️#پیشنهاد_دانلود
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
✍️تصویر متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز به کار یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
tmp_8897-1928126556.mp3
2.78M
🔊 #بشنوید | #صوت_شهدایی
🔅 ما هر چی داریم
از دعا و معنویت داریم...
🌹 #شهید_حسن_باقری
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#کلام_امام : رهبر انقلاب در پیام آغاز به کار مجلس یازدهم تأکید کردند:
🌟تلاش فکری و عملی همگان برای معیشت طبقات ضعیف
🔻رهبر انقلاب: در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ در صدر فهرست اولویّتهای کشور است. در باب اقتصاد، علاوه بر مشکلات عمدهی مشهود، باید اذعان کنیم که در دههی پیشرفت و عدالت، نمرهی مطلوبی درباب عدالت به دست نیاوردهایم. این واقعیّتِ ناخواسته باید همه را به تلاش فکری و عملی در باب معیشت طبقات ضعیف، به مثابهی اولویت، وادار سازد. ۹۹/۳/۷
💻 @Khamenei_ir
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#سالروز_شهادت
#شهید حیدر تقی نژاد
#متولد ۱۳۳۹/۳/۱ شهرستان پلدشت
#شهادت ۱۳۶۲/۳/۸ محور سرو
#زندگی_نامه
شهید حیدر تقی نژاد در سال ۱۳۳۹ و در روستای فتاح پلدشت چشم به جهان گشود
وی با علاقه شدیدی که به آموختن علم داشت توانست مدارج علمی خود را کسب کند.
شهیدحیدر تقی نژاد تا فرا رسیدن سن خدمت مقدس سربازی کمک خرج خانواده خود بود.
شهید تقی نژاد فردی مومن، معتقد به دین اسلام، ولایت و روحانیت بود و همواره در اجرای فرامین الهی و امام خمینی (ره) کوشا بود.
نحوه #شهادت
شهید حیدر تقی نژاد سر انجام در ۸ خرداد سال ۱۳۶۲ در محور سرو هنگام جمع آوری و خنثی سازی مین های کاشته شده ضدانقلاب به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🔔 شمارهی ۲۳۸ نشریهی #خط_حزبالله در #قالب_جدید منتشر شد:
♨️ #سخن_هفته: با پهلو گرفتن #نفتکشهای_ایرانی در سواحل #ونزوئلا ادعای توخالی #مقامات_کاخ_سفید مشخص شد؛ #اقتدار در حیاط خلوت #آمریکا
🔶 #اطلاعنگاشت: #مطالبه رهبرانقلاب از #مجلس_یازدهم برای اصلاح خطوط اصلی #اقتصاد_کشور؛ راه درست تحقق #عدالت
✅ #روایت_رهبری: امام گفتند وقتی مثل #آقای_خامنهای دارید تردید نکنید
🔷 #مطالبه_رهبری: در #قانونگذاری #انقلابی عمل کنید
❇️ #حزبالله_این_است: #مطالبهگری فقط #انتقاد و #اعتراض نیست.
@Khattehezbollah
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani