eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
473 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۵ شهریور سالروز شهادت مدافع حرم خوزستانی #شهید_عادل_سعد همسر شهید : زمانی که شهید سعد سوریه بود من خواب دیده بودم که برام یک مقنعه ساتن سبز رنگ خیلی قشنگ آوردن، واقعا زیبا بود. وقتی پوشیدمش، صورتم کامل نورانی شده بود. وقتی تماس گرفت گفتم عادل خوابت رو دیدم. پرسید و خوابم رو براش تعریف کردم. گفت این هدیه شهادت من به تو هست، گفتم به این حرف رو نزن. تو تازه رفتی سوریه و به من قول دادی که برگردی. قول شهادت نداده بودی؛ این حرفهارو نزن. گفت نه شوخی میکنم. بعد از تماس عکسی برام فرستاد که یک پرچم سبز بهش هدیه داده بودن، وقتی دیدمش هم جنس همون مقنعه بود که توی خواب دیده بودم. پرچم حرم حضرت زینب (س) بود که اونجا بهش هدیه داده بودن و گفت همون پرچم رو گذاشتم کنار برات بیارمش. پیش خودم گفتم این خوابم تعبیر شد. بعد از شهادت ایشون، اون پرچم رو برای من آوردن. #سالروزشهادت 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
دوست شدن با حاج عادل، سخت نبود. اخلاقش ان قدر به دل می نشست که همه دوست داشتند رفیقش باشند. حاج عادل گفت: بیا برویم. گفتم: کجا؟ گفت: گلزار شهدا. با اصرار من، به اسایشگاه بسیج امد و از شهدای منطقه حرف زد و این که قصد دارد کتابی درباره شهیدان سعد بنویسد. به گلزار شهدا رفتیم. به شهدا سلام کرد. فکر می کردم این رفیق ما چقدر عاشق این تکه از بهشت است. یادم امد وقتی مزار شهدا در حال همسطح سازی بود، با حاجی و چند نفر دیگر از دوستان به گلزار شهدا رفته بودیم. شوخی می کردیم و هر کسی نقطه ای را تعیین می کرد و می گفت من اگر شهید شدم، این جا خاکم کنید. حاجی با خنده گفت: برای من اصلا زحمت نکشید! همین جا پایین پا شهید صالح سعد دفنم کنید. بعد با اشاره دست به همان جا که الان مزار اوست، گفت: همون جا که خالیه. بعد گفت: ببینید من که میرم و دیگه پیشتون نیستم، از اون بالا بهت لبخند میزنم برادر. راوی: رحیم علی پور منبع: کتاب ستارگان اسمان حرم، ص 131و 132 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در مدافع حرم "اکبر نظری" این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💐شادی روح پرفتوح شهید . 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محتوای روایتگری راویان
در #سالروز_شهادت مدافع حرم "اکبر نظری" این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💐شادی روح پرفتوح شهید #
در اول فروردین ۱۳۴۲ در کرمانشاه متولد گردید ، قبل از انقلاب در جلسات مذهبی و قرآنی شرکت فعال داشت بطوریکه این جلسات نیز تا مدتی با مدیریت شهید اصغر معطری در منزل پدری ایشان تشکیل می شد ، همزمان با شروع تظاهرات انقلاب در شهر کرمانشاه با توجه به پایین بودن سن ایشان در لایه های زیرین گروهِ شهید پیشتاز و پیشرو سردارشهید سیدمحمد سعید جعفری فعالیت داشت. بعد از پیروزی انقلاب در سن 17سالگی جذب سپاه شد و با دیگر همرزمان به مبارزه با گروهک های ضد انقلاب پرداخت بطوریکه در سال 60طی درگیری با منافقین در شهر کرمانشاه مجروح شد . بعد از پاکسازی تقریبی شهر کرمانشاه از گروهک های ضدانقلاب به همراه گروهی از برادران جهت مبارزه با منافقین و قاچاقچیان به چند شهر کشور اعزام شد. سال 62بود جذب تیپ مسلم (ع) شد و بعد از مدت کوتاهی بعنوان فرمانده گردان و مسئول محور تیپ انتخاب شد. سال 64بعنوان فرمانده یکی ازقرارگاه های فرعی قرارگاه نجف انتخاب شد ، سال 65بعنوان فرمانده گردان حنین از تیپ 29 نبی اکرم (ص) انتخاب و در عملیات های نصر  7و والفجر 10 شرکت داشت که در عملیات اخیر مفتخر به جانبازی شیمیایی شد که تا لحظه شهادت از این موضوع رنج می برد. در عملیات مرصاد فرماندهی گردان حمزه ی تیپ را به عهده گرفت و این گردان به همراه گردان حنین اولین نیروهایی بودند که با شعار حزب الله ماشاءالله وارد شهر اسلام آباد شدند و ضربات مهلکی به منافقین وارد کردند و در این عملیات هم چون بعنوان فرمانده مورد شناسائی تک تیراندازان دشمن قرار گرفته بود از ناحیه ساعد وانگشتان دست هنگامی که با بیسیم مشغول هدایت گردان بود مورد هدف قرار گرفت. بعد از مدتی بعنوان جانشین طرح وعملیات تیپ انتخاب و در عملیات توکلت علی الله بعنوان مسئول طرح عملیات انتخاب شد . در این سالهای نبرد با داعش نیز بسیار تلاش کرد برای مبارزه با گروهک های تکفیری عازم سوریه شود که سرانجام در سال 95موفق و به عنوان اولین فرمانده مستشاری از شهرکرمانشاه عازم سوریه شد و در اعزام دوم بود که به آرزویش یعنی پیوستن به دوستان شهیدش رسید. در اعلام کرده بود که پیکر پاکش را در زیر پای شهدای نصر هفت به خاک بسپارند . شهید علاقه وافری به حضرت زهرا (س) داشت و در عملیات حلب نیز مزد خود را از بانوی دو عالم دریافت کرد واز ناحیه پا وپهلو مورد هدف گلوله دشمن تکفیری قرار گرفت و به شهادت رسید. شهید از لحاظ خصوصیات روحی بسیار شجاع و در عین شجاعت نسبت به دیگران بسیار دلسوز و مهربان بود و همیشه بالحن شیرین کرمانشاهی باتکیه کلام کَسَگَم خاطرات به یادماندنی درذهن دوستانش به جاگذاشت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه با فرمانده شهید اکبر نظری در مورد عملیاتهای دفاع مقدس 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
سردار نظری فوق العاده روی آمادگی جسمانی تاکید داشت و خودش بعنوان فرمانده با ماسک شیمیایی و بادگیر که کار را بسیار دشوار می کند روزی پنج کیلومتر بدون استراحت می دوید وی افزود: بعدها حاج اکبر نقل می کرد "خیلی ها که آمادگی جسمانیشان بالاتر نبود در عملیات جا ماندند و من فقط توانستم یک نفر را به دوش گرفته و با خود عقب بیاورم. خیلی غصه خوردم که آمادگیم در حدی بالاتر نبود که بتوانم چند نفر دیگر را روی دوش به عقب بیاورم" یعنی اینقدر احساس مسئولیت داشت که برای چنین امر غیر ممکنی در حین عملیات با آن تشنگی و شیمیایی و... غصه می خورد. عملیات مرصاد برای گردان حاج اکبر خیلی حساس بود چون تقریبا اولین تجربه جنگ نامنظم و خیابانی گردان بود. حاج اکبر با اینکه فرمانده بود و نیروها اصرار داشتند مستقیم جلو نرود ناگهان جلو افتاد و با فاصله زیاد از بقیه نیروها فقط با چند نفر هجومی رخ در رخ به سینه منافقین زد و پس از عقب زدن منافقین از یک جناح دیدند حاج اکبر دقایقی بعد با دست زخمی ولی صورت خندان و پرروحیه یک خودرو با تجهیزات منافقین را به غنیمت گرفته و زیرباران گلوله عقب اورد 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در مدافع حرم "محمد حسین علیخانی" این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... ولادت 50/01/01 شهادت95/06/15 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
✨راوی : حاج حسین اوج ، ، و بود. یه شیعه ی خوب و با معرفت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، که لایق شهادت بود ... نکته بارزی که در آقا حسین وجود داشت ایشان با بود. حاج حسین اين اواخر عود کرده بود و سرفه شدید میزد گفتم اقاحسین چرا دنبال مجروحیتت نمیروی؟ میگفت: خوب میشم اگرم خوب نشدم دارم. خدایا او کجا و ما کجا آقا حسین زیاد میکرد و بیشتر مواقع من مامور پخش بودم. هیچ وقت ندیدم خودش مستقیم کمک کند. انفاقهای اقا حسین با دیگران فرق میکرد ، یعنی حساب کتاب یا برنامه ریزی شده بود. یك بار آقا حسین با که سه چهار سالش بود اومد مسجد المهدی(عج). همین که حاج آقا تکبیره الاحرام گفت، دخترش گفت : بابا بریم.؟؟؟!!! آقا حسین هم مهرشو برداشت ،بعد یه نگاهی به من انداخت و با اون لبخند همیشگی که انگار جزیی از ساختار چهره اش بود، گفت: بچه داری اینجوریه،بعدشم دست دخترشو گرفت خداحافظی کرد و رفت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
💠بعد از شهادتش کسانی آمدند و گفتند که شهید سرپرست ما بوده و یتیم‌داری می‌کرده و من اصلاً از این موضوع اطلاعی نداشتم. همسرم خیلی مظلوم بود، حالا که شهید شد بیشتر او را شناختیم. 🔺همسرم پای مباحث آیت‌الله خوشبخت، آقای انصاریان و آقای هاشمی‌نژاد می‌رفت و علاقه زیادی به مباحث اعتقادی و اخلاقی داشت. اهل تماشای تلویزیون نبود. بیشتر اهل مطالعه بود. وقتی مطالعه می‌کرد هدفش حفظ مطالب نبود بلکه برای عمل کردن مطالعه می‌کرد. اهل تفکر بود.همیشه بچه‌ها را به نمایشگاه کتاب می‌برد. 💠الان در کرمانشاه ایشان را از آگاهان به فلسفه می‌دانند، برخی استادان فلسفه را ایشان به جوانان کرمانشاهی معرفی و اندیشه‌هایشان را تبیین می‌کرد. به نقل از همسر شهید محمد حسین علیخانی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
حاج حسین خیلی با معرفت بود به فکر مشکلات همه بود،برای نماز به مسجد رفتیم، بوی خیلی بدی میومد وهمه شروع به اعتراض کردند .😣 نماز تمام شد شهیدحسین گفت یه تاکسی بگیر بیار درب مسجد وقتی که آوردم یه پیرمرد بود که هیچ کس را نداشت محل زندگی تو مغازه در جای بدی بود ،‌او را به مغازش بردیم بوی تعفن آنجا را گرفته بود .😷 حاج‌حسین به من مقداری پول داد گفت :یک شلوار و لباسی برای این بنده خدا بخر بیار 😊. من رفتم وقتی برگشتم خودش مغازه را تمـــیز کرده بود، لباسها را گرفت و او را به حمام بردتش ، او را همانند دسته گل به مغازه اش برگرداند ... شهید مدافع حرم محمد حسین علیخانی🌹 🕊 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا