eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
472 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
. دیدار دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور با خانواده شهید شیر علی سلطانی علی‌نژادیان فرد شیرازی (همسر شهید): هم شاعر بود و هم مداح اهل بیت(ع). علاقه خیلی زیادی هم به کتاب و کتابخوانی داشت و کتابخانه این مسجد را هم خودش احداث کرد. همسرم به اقامه نماز خیلی علاقه داشت. ما در محله‌مان مسجدی نداشتیم، برای همین عبا روی دوشش می‌انداخت و در حیاط منزلمان نماز جماعت برپا می‌کرد. بعد از مدتی تصمیم گرفت تا خودش مسجدی برای محله‌مان بسازد. اول یک خانه کوچک خرید و در آن حسینیه‌ای بنا کرد. بعد یک زمین دیگر هم برای احداث مسجد خرید. در آن زمان صاحب زمین یک شرط برای همسرم گذاشته بود، اینکه دوشنبه‌ها برود و برای او مداحی کند و او با جان و دل پذیرفت. ایشان در راه ساخت مسجد خیلی مرارت کشید. با این حال پا پس نکشید و این مسجد را با هزینه خودش ساخت. همیشه می‌گفت: «کار که برای رضای خدا باشد، خدا هم همواره خیر و برکت در کار را زیاد می‌کند» و این نکته‌ای بود که من بارها در زندگی به آن رسیدم. ۲ سال ساخت مسجد طول کشید و وقتی تمام شد نام آن را گذاشت «المهدی(ع)». شب و روزش امام حسین(ع) و فاطمه زهرا(س) بود. او از مدتها قبل برای شهادت آماده بود، قبر خودش را در کتابخانه مسجد با دست خودش آماده کرده بود و شب‌ها در آن قبر می‌نشست و با خدایش رازونیاز می‌کرد. در عشقش به امام حسین(ع) همین بس که برای قبر خودش جای سر نگذاشته بود؛ یعنی قبرش کوچک‌تر از قد و قامتش بود. مدام می‌گفت من باید مثل اربابم امام حسین(ع) سر در بدن نداشته باشم. روزی هم که آوردندش سر در بدن نداشت. قبر به قدری اندازه‌اش بود که اگر کمی از گردنش در پیکرش باقی بود آنجا جا نمی‌شد. ما ۱۴ سال با هم زندگی کردیم، شیرین‌ترین لبخندش را در هنگام خداحافظی و وداع زد. هیچ کاری برای خودش نکرد؛ هر چه کرد برای خدا بود و اهل بیت(ع). دختر شهید سلطانی: با دستان خودش کتاب‌های کتابخانه مسجد المهدی(ع) را خرید و آثاری امروز در کتابخانه موجود است که برخی از آنها در بازار نایاب هستند. ساخت مسجد هنوز کامل نشده بود و ایشان را گونی به دست دیدم. سؤال کردم گفت: اینها کتاب است برای کتابخانه مسجد. اولین کتابی هم که به دست من داد داستان انبیاء(ع) بود. جلساتی که برای اهالی محل و علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی بود در این مسجد برگزار می‌شد و مخاطبان خوبی هم داشت. خودش دوست داشت در همین کتابخانه دفن شود و این را در وصیتنامه‌اش هم نوشته بود. شهید سلطانی در حوزه کتاب و کتابخوانی برای استان، محلات، مساجد شهر شیراز و سایر شهرستان ها اقدامی جهادی کرد و برای اهالی محل و کسانی که به این حوزه علاقه مند بود جلساتی در مساجد برگزار می‌کرد. پدرم هم نویسنده بود هم شاعر و هم مداح. ایشان دو از خود به یادگار گذاشته؛ «حق و باطل» و «شهید شمع تاریخ» که چند نوبت چاپ شده است حتی وصیت کرده‌اند که درآمد حاصل از چاپ دو کتاب را در مسجد برای امور فرهنگی و هزینه کنیم. 📕منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور https://B2n.ir/j60029 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══
. 🔹ترویج فرهنگ کتابخوانی در سیره شهید محمود شهبازی وقتی محمود در تهران گرم دانشگاه و فعالیت های سیاسی بود، هر وقت که از تهران به همدان می آمد، با خودش کتاب های داستان مذهبی ویژه نوجوانان را می آورد و سعی می کرد هر طور که شده بین من و کتابخوانی گرهی ایجاد کند. و را برایم می آورد. یادم هست در یکی از همین تابستان ها مرا با خودش به دبیرستان احمدیه برد و مرادر آنجا عضو کرد. وقتی هم می خواست به من کتاب بدهد، خیلی با محبت ابن کا را انجام می داد. دست به سرم می کشید و می گفت: آجی! این کتاب ها را حتما بخوان. چند روز بعد خلاصه شان را از تو خواهم پرسید. من هم برای اینکه روز جواب دهی سربلند باشم کتابها را خط به خط می خواندم و محورهای اصلی هم داستان را به ذهنم می سپردم. خیلی به من سفارش می کرد که قواعد صرف و نحو و ادبیات عرب را یاد بگیرم تا بتوانم روایات و متون دینی را با زبان اصلی مطالعه کنم. 📕منبع: کتاب حماسه بی پایان ؛ سرگذشت نامه شهید مهندس محمود شهبازی؛ نویسنده: گل علی بابایی؛ نشر صاعقه، نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۳٫ صفحه ۳۱ برگفته از سایت برش‌ها 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══
. 🔹ترویج کتاب خوانی در سیره شهید حسین املاکی دور سفره شام نشسته بودیم. بعد از شام حسین گفت: امروز به کمک بچه های محل، برای مسجد یک درست کردیم و مقداری کتاب هم در آنجا قرار دادیم. فردا به می روم تا کتاب های بیشتر و بهتری پیدا کنم و بخرم تا در ایام فراغت شان بیایند و کتاب کنند. بعد از مدتی هم که آمد مرخصی، برای خانه خودمان هم یک کتابخانه درست کرده بود. نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و کتاب های دینی دیگری هم خریده بود و در قفسه ها چیده بود. می گفت: هر وقت فرصت کردی این کتاب ها را بخوان. این کتاب ها راه معرفت را به انسان نشان می دهد. این کتاب ها است و انسان را به خدا نزدیک می کند. 📕منبع: نیمه پنهان ماه، جلد ۳۲؛ املاکی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: رقیه مهری آسیا بر، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۶؛ صفحه ۵۳ و ۶۲ برگفته از سایت برش‌ها 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══
. 🔹 انس شهید عبد الحمید دیالمه با فرهنگ کتاب خوانی وحید اهل مطالعه بود. مطالعاتش در زمینه مارکسیسم و کمونیسم کامل بود. با افراد مبلغ این تفکرات مناظره می کرد و بی اساس بودن ادعاهایشان را ثابت می کرد. روی آثار خیلی کارکرده بود و به مبانی ایشان اعقاد داشت. مطالعه و کتاب های مسیر رشد معنوی اش را هموارتر کرد. اعتقاد داشت عدم شناخت اصول، در بزنگاه های سخت مبارزه، هر انسان پر مدعایی را دچار لغزش می کند. خواهرانش را هم که دوازده سال با او اختلاف سنی داشتند، مانند یک معلم، بار آورده بود. کتاب هایی را که می خواند برایشان توضیح می داد. از آنها می خواست کتاب ها را با تفکر بخوانند. روزی یکی از دوستانش آمده بود و از او کتابی می خواست تا بخواند. وحید از خواهرش خواست که به انتخاب خود، کتابی بیاورد. خواهرش کتابی آورد که قصه هایش در مورد دیو و غول بود. دوستش گفت: دیو و غول که واقعیت ندارد. وحید از خواهرش توضیح خواست. خواهر وحید گفت: دیو نماد و سمبل ظلم و ظالم است. با آن می جنگیم تا نابودش کنیم. 📕منبع: کتاب دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۶؛ صفحات ۲۵-۲۴ و ۲۶ و ۲۷ و ۳۳ برگرفته از سایت برش‌ها 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══
. 🔹سیر مطالعاتی شهید مهدی زین الدین مهدی تمام درس هایش را سر کلاس یاد می گرفت و در خانه بیشتر وقتش به کتابهای غیر درسی و در انبار لابلای کتاب های آقا جان می گذشت. با هم مطالعه می کردیم. مسابقه می گذاشتیم که چه کسی بیشتر و سریعتر کتاب می خواند. علاقه مان بیشتر به کتاب‌های پلیسی بود. در یک سیر مطالعاتی کتابهای و را خواندیم. می‌خواستیم تفاوت میان این دو تفکر را کشف کنیم. کتاب که تمام می شد مطالبش با هم مباحثه می‌کردیم. نکته ها و مطالب کلیدی کتاب را در می آوردیم نظر می دادیم به این کتاب به درد چه گروهی می‌خورد. نقد هم می کردیم. 📕منبع: کتاب شهید مهدی زین الدین، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۱۲ برگرفته از سایت برش‌ها 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══
. 🔹طی مسیر نورانیت با کتاب معراج السعاده هادی سال های آخر ماه رمضان را به ایران می آمد. باهم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی و بعضی مواقع مسجد ارگ و مجلس حاج منصور می رفتیم. در آخرین سفر رفتار و اخلاق او خیلی تغییر کرده و معنوی تر شده بود. یک شب بهش گفتم: هادی چه طور این همه تغییر کردی؟ گفت: کتابی هست به نام . اگر کسی واقعا بخواهد تغییر کند و به سعادت یا معراح برسد باید هر شب یک صفحه از روی آن بخواند. بعدش کتاب خودش را آورد و هر شب موضوعی از مطالب آن را مطرح می کرد و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید. مثلا یک شب بحث را پیش می کشید و توصیه می کرد از صحبت های بی فایده پرهیز کنیم و قبل از صحبت به مفید بودن یا نبودنش فکر کنیم. یک شب دیگر درباره صحبت می کرد و اینکه نباید به بهانه و شوخی دیگران را به خاطر لهجه کنیم و شب دیگر در مورد و صحبت می کرد و اینکه باید در صحبت و نگاه و حضور در پیش به حد ضرورت اکتفا کنیم تا مبادا عفت مان آسیب ببیند. یک روز رفت پاساژ مهستان تا مقداری وسایل بخرد تا به نجف ببرد. برای ما هم کتاب معراج السعاده را خریده بود تا ما هم مثل خودش بیفتیم توی مسیر اصلاح و نورانی شدن. 📕منبع: 1️⃣کتاب پسرک فلافل فروش؛ خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری. نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: یازدهم-۱۳۹۶؛ صفحه ۱۰۶-۱۰۷ 2️⃣کتاب خانه ای با عطر ریحان؛ زندگی نامه داستانی شهید محمد هادی ذوالفقاری. نویسنده: الناز نجفی. ناشر: خط مقدم. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۷٫ صفحات ۲۲۲ برگرفته از سایت برش‌ها 🕊محتوای روایتگری راویان🕊 @revayatgare_shohada ═══✼🍃🌷🍃✼═══