eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
نقدی بر تفسیر اصلِ «حاکمیت ملی» به «حقّ نفی کلیات قانون اساسی و دین رسمی کشور» توسط سروش محلاتی اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 (ص1 از 2) سروش محلاتي بعد از تحريف دیدگاه امام خمینی در مسئله جمهوریت و طرح ادعای تأیید جمهوریت رضاخانی توسط امام، اخیرا به تحریف دیدگاه شهيد بهشتي پرداخته است. وی در بحثی با عنوان «قانون اساسی و حاکمیت ملی» همراه با اتهام زني به فقهاي حاضر در خبرگان قانون اساسي، تلاش می‌كند ذهنيت ناصواب خود درباره جايگاه مردم در تعيين نظام حاكم را به شهيد بهشتي و نگاه اسلامي ايشان نسبت دهد و آن اينكه مردم حق دارند ولايت فقيه و شوراي نگهبان و حتي دين رسمي كشور را ردّ كنند. او در سخنان اخير خود علما و فقهاي حاضر در خبرگان قانون اساسي را سه دسته ميداند: 1. سنتي 2. انقلابي 3. انقلابيوني كه متوجه به اقتضائات زمان و جهان نيز هستند. محلاتي شهيد بهشتي را جزو دسته سوم قرار مي‌دهد و تقريبا همه علما را جزو دسته اول و دوم مي‌شمارد كه این یعنی شناخت و دغدغه‌اي نسبت به اقتضائات زمان نداشته‌اند! محلاتی مي‌گويد گروه اول و دوم نسبت به بحث حاكميت ملت يا موضع مخالف داشتند يا طرحي نداشتند و هيچ همراهي از آنها ديده نمي‌شود! جريان اول و دوم در برابر اصل حاكميت ملت ايستادند.(دقيقه 59:30) اما شهيد بهشتي از آن دفاع كرد و آن را وارد قانون اساسي نمود. اين سخنان در حالي است كه: اولا تعدادي از علماي وارسته كه او جزو دسته اول و دوم خوانده است در متن چاپ شده مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي از پيش نويس اصل حاكميت ملي كه پيشنهاد شهيد بهشتي و باهنر بوده است دفاع نمودند، قبل و بعد از دفاع شهید بهشتی. همچون آيات مكارم شيرازي، جوادي آملي و يزدي و عبدالرحمن حيدري. ثانيا توضيحات خود شهيد بهشتي برخلاف اين تحريف و تفسير به راي محلاتي است گرچه ايشان به بهانه كمي وقت از خواندن آن طفره رفت! محل بحث علما در مجلس خبرگان قانون اساسي، یکی منشا خارجی داشتن بحث حاکمیت ملی و دیگر وجود یا عدم تعارض اصلِ «حاكميت ملت در تعيين سرنوشت خويش» با اصل «ولايت فقيه» بوده است. شهيد بهشتي در توضيح مي‌فرمايند اين اصلي است كه در ادبيات حقوقي جهان وجود دارد و خوب است ما هم موضع خود را در قانون اساسي بيان كنيم و بگوییم آنچه در دنیا مطرح است از نظر ما این مفاد را دارد. يكي از مهمترین شئون حاکمیت ملی نفی این معناست که حاکمیت از یک نژاد خاص یا سلسله یا گروه یا قشر خاص نشئت می‌گیرد. در ادامه می‌فرمایند: البته اين با ولايت فقيه نيز منافاتي ندارد؛ چرا كه در قانون اساسي آمد وليّ فقيه، مورد شناخت و قبول ملت است، پس نقش مردم آنجا نيز به رسميت شناخته شده است. به هرحال ولايت فقيه با انتخاب و پذيرش مردم ارتباط دارد.(ج1، ص522) از همين جهت ‌در پايان بحث پيرامون اصل حاكميت ملت، بعد از بحث‌هاي مفصلي كه شكل گرفت، در يكي از دو متن اصلاحي كه توسط شهيد بهشتي پيشنهاد شد، آمده بود: «حاكميت مطلق بر انسان و جهان از آن خدا است و همو انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. انسان اين حق خداداد را در شناخت و انتخاب شرع و قانون الهي و رهبر و اداره امور كشور از راه قوائي كه در اصول بعد مي‌آيد اعمال مي‌كند.»(اين متن با اصلاحاتي در اصل 56 قانون اساسي آمده است) در ادامه شهيد بهشتي با تاييد تلويحي اشكال يكي از نمايندگان كه مي‌گويد رهبري انتخابي نيست، مي‌فرمايند:‌ مي‌شود نوشت پذيرش رهبري (ج1، ص 535) ايشان با ارائه متنی مشابه و كوتاهتر، اعلام مي‌كنند مي‌توانيم يكي را به راي بگذاريم يا به بحث ادامه دهيم. محلاتی در تکمیل این بحث می‌گوید: شهيد بهشتي اساسا با هرگونه اصلي كه ابدي پنداشته شود مخالف بود و معتقد بود حاکمیت ملی اقتضاء می‌کند که بگوییم مردم حقّ دارند تمام مواد قانون اساسی را كنار بگذارند. محلاتي ولايت فقيه و شوراي نگهبان را مثال مي‌زند. او با تعميمي كه مي‌دهد معتقد است هیچ استثنائی به عنوان امر غیر قابل تغییر وجود ندارد، لذا باید گفت نسبت به اصل دوازدهم(دين و مذهب رسمي ايران) كه صريحا الي الابد غيرقابل تغيير خوانده شده نيز همين سخن را میگوید و آن را به شهيد بهشتي نيز نسبت می‌دهد. اتفاقا قابل تغییر نبودن موارد متعددی همچون دین رسمی و مثال های دیگر از این دست، مورد اشاره آیت الله سبحانی نیز قرار گرفته است و به همین جهت شهید بهشتی معتقد بودند از اساس این اصل (مربوط به شیوه تغییر قانون اساسی) باید کنار گذاشته شود نه آنکه اصلاح شده و استثناهایی اضافه شوند.(ج 3، ص1736) @rozaneebefarda
نقدی بر تفسیر اصلِ «حاکمیت ملی» به «حقّ نفی کلیات قانون اساسی و دین رسمی کشور» توسط سروش محلاتی (ص2 از 2) سروش محلاتی به عبارت شهید بهشتی در (ج 3، ص1735) استدلال می‌کند که در آن این بحث مطرح شده است که در صورت نیاز به تغییر یک یا چند اصل قانون اساسی، رفراندوم با چه کیفیتی برگزار شود و باید چه اموری استثنا شود؟ در متن پیش نویس پیشنهادی اصل 1/73 تنها «کلیات قانون اساسی» به عنوان استثناء، غیر قابل تغییر دانسته شده بود. آقای منتظری معتقد بود باید اصول مربوط به شورای نگهبان نیز استثنا شود. شهید بهشتی راجع به این اصل پیشنهادی قانون اساسی فرمودند با کلیت این اصل موافق نیستند، چون قانونیت قانون با رفراندوم است و در آینده نیز همین راه باز است. اضافه کردن یک استثنای دیگر به کلیات قانون اساسی، یعنی شورای نگهبان درست نیست، چون در این صورت استثناهای دیگر نیز باید بیاید (همانند مثالی که آیت الله سبحانی بیان کردند و آن اصلِ مصون بودن جان و مال و شغل و... افراد از تعرض است.) سروش محلاتی این قسمت را با آن که کاملا روشن است چنین تفسیر می‌کند: شهید بهشتی با هر استثنائی مخالف بودند! اینکه شهید بهشتی فرمود «اصولا من خودم با بودنش مخالف هستم» یعنی ما نباید چیزی را استثناء کنیم. (دقیقه: 1:03:15 در سخنرانی محلاتی) یعنی ملت حق دارند هر چیزی را با رفراندوم تغییر دهند حتی کلیات و دین رسمی کشور که مورد تذکر آیت الله سبحانی قرار گرفت! این در حالی است که شهید بهشتی با کلیت طرح این اصل در قانون اساسی مخالف بودند و این را در ابتدای بحث در ج3، ص1733 مشروح مذاکرات، به صراحت بیان کردند که اساسا نیازی به وجود این اصل در قانون اساسی نیست. نه اینکه استثنای مذکور درآن اضافه است! در واقع محلاتی سخن میرمرادزهی را به شهید بهشتی نسبت داده که راه حکومت را از دین و وحی الهی جدا دانسته است، شخصی که به گفته خودش اکثر اوقات رای مخالف به اصول قانون اساسی داده است! (ج۱، ص۵۳۶) بنابراین شهید بهشتی معتقد بود مردم قانون فعلی را با رفراندوم سرکار میاورند و اگر روزی نیاز به تغییری بود همچنان راه رفراندوم باز است و نیازی به وجود چنین اصلی نیست. این به آن معنا نیست که مردم حق دارند اصل دین و مذهب و شورای نگهبان را رد نمایند! گرچه از نظر تکوینی خداوند به مردم چنین توانی داده و انسانهای مختار توان نفی دین یا انجام هر معصیت و حتی جنایتی را دارند، ولی از نظر تشریعی که محل بحث در مقام قانون‌نویسی است خداوند مردم را نهی کرده و چنین حقّی به آن‌ها نداده است. به گفته محلاتی شهید بهشتی معتقد به ولایت فقیه بوده اند، از این جهت امکان وقوع رفراندوم در آینده از نظر ایشان به معنای حق انگاری نفی همه اصول قانون اساسی نخواهد بود. آیا شهید بهشتی معتقد بود مردم حق دارند همه اصول، حتی اصل مربوط به دین رسمی را تغییر دهند؟! اگر منظور آزادی تکوینی انسانها است، مگر قبول این موضوع اختصاص به شهید بهشتی دارد؟! نکات بیشتر را در یادداشت نقد تحریف کلام امام خمینی ملاحظه فرمایید: (https://eitaa.com/rozaneebefarda/9196) چنین سخنانی از دل حوزه علمیه و در مرأی و منظر فقیهانی که خود در جلسات خبرگان قانون اساسی حاضر بودند، از سوی شخصی که مشهور به بازی با اصطلاحات فقهی است و سخنانش به شکل وسیعی در رسانه‌های برجامی و غربگرا بازتاب داده می‌شود، یکی از مسائل عجیب این روزها در حوزه علمیه است. @rozaneebefarda
فقه‌فروشان و تحریم انتخابات از دل حوزه قم! حجت‌الاسلام والمسلمین صمصام‌الدین قوامی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▫️پدیده شگفت این انتخابات ظهور عده ای متفقه مزدور بود که با تلاشی فقه‌نما مردم را از مشارکت باز می‌داشتند یعنی صد عن سبیل الله می‌کردند و مصداق اکالون للسحت و سماعون للکذب بودند و یشترون بآیات الله ثمنا قلیلا! ▫️براستی از اینها ملعون‌تر و مغبون‌تر یافت نمی‌شود! ▫️در تاریخ شنیده بودیم ولی تصور حضور این عناصر دین‌فروش را در نظام انقلابی و حوزه انقلابی نداشتیم. @rozaneebefarda
بسته بودن درب ورودی مرقد مطهر حضرت امام خمینی(ره) بر روی عاشقان امام امروز ساعت ۸ و۱۰ دقیقه صبح! متولیان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام که در سال‌های اخیر از سوی جریان انقلابی و مردم بخاطر تحریف امام و ترک فعل‌های مختلف در نشر آثار و افکار واقعی امام، مورد انتقاد شدید قرار گرفته، اکنون در حرم‌داری نیز ناموفق بوده و تا ساعت ۸ صبح درب حرم را بسته نگاه داشته و مردم مشتاق زیارت مرقد امام را ناامید می‌کند. امید است توضیحی برای این قبیل امور وجود داشته باشد. ! @rozaneebefarda
نامه اخیر رئیس دستگاه قضا و ادب تخاطب با مقام معظم رهبری منتخب ملت ایران که همزمان ریاست دستگاه قضا را نیز تاکنون بر عهده دارد، جهت تمهید مقدمات برای خداحافظی با قوه قضائیه، بجای استفاده از تعابیری شبیه به استعفا و...، از عنوان کسب اجازه برای تمهید مقدمات تشکیل دولت جدید استفاده کرد و نشان داد، در باب ادب تخاطب با ولی‌فقیه، از طراز بالایی برخوردار است که ریشه در شناخت جایگاه مقام معظم رهبری دارد. امری که دورنمایی از رابطه سیاسی نهاد دولت با ولايت فقيه است و ان‌شاالله در سایه این روابط حسنه، منویات و مطالبات برزمین‌مانده مقام معظم رهبری در امور مختلف، به نحو حداکثری محقق گردد. @rozaneebefarda
افغانستان تکه جدا شده از ایران، در چنگال @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چند وقتی است که اخبار تحولات افغانستان در صدر اخبار منطقه قرار گرفته است؛ به مرور بر اغلب مناطق مسلط شده و دولت مستقر این کشور در آستانه سقوط قرار گرفته است. مردمان مظلوم و نجیب افغان، خصوصا شیعیان، دوباره پابرهنه و خانه‌به‌دوش و هراسان، آواره کوه و بیابان شده‌اند. خانه‌ها ویران می‌شود، خون‌های مظلومان برزمین ریخته می‌شود، شالوده نظم و امنیت نیم‌بند موجود درهم می‌شکند و تحولات اخیر، خبر از آینده‌ای مبهم می‌‌دهد. طالبان در چند سال اخیر، به موازات تحرکات نظامی و توسعه قلمرو خود، تلاش‌های دیپلماتیک را نیز به‌طور جدی دنبال کرد و هم‌زمان با مذاکره با همسایگان مؤثر خود، خصوصا چین و ایران، مذاکرات پنهان و آشکار با آمریکا و روسیه را نیز دنبال کرد. اکنون با سناریوی سیاسی پیچیده و چندلایه‌ای از سوی این گروه مواجهیم که قضاوت در مورد آن اصلا آسان نیست. اینکه دولت روحانی که به دنبال تحمیل برجام‌ منطقه‌ای بر کشور بود با طالبان دل و قلوه رد و بدل کند، امری به غایت متناقض با شعارهای آنان بود اما عرصه سیاست خارجی در نگاه طیفی از سیاست‌مداران وطنی، جولانگاه عملگرایی و صرفا ابزار تأمین منافع است. گذشته از عملکرد دولت که مورد نقد فراوان قرار گرفته، در این روزها با کمال تعجب با طیفی از کنش‌گران سیاسی مدعی انقلابی‌گری مواجهیم که برای توجیه رویکرد جدید ایران در مواجهه با طالبان، این گروهک بدسابقه و جنایت‌پیشه را جنبش اصیل منطقه می‌خوانند و مدعی تغییر آنان می‌شوند و وعده در امان ماندن مردم و خصوصا شیعه از گزند آنان می‌دهند و در عین حال هم ژست دینی و انقلابی می‌گیرند و هم داعیه‌دار شناخت تحولات افغانستان و ماهیت واقعی طالبان هستند! اینکه در سطح وزارت خارجه، شورای عالی امنیت ملی، سپاه قدس و سایر نهادهای قانونی نظام، مذاکره یا روابط یا قرار و مداری با یک گروه شبه‌نظامی خطرناک انجام پذیرد، البته پذیرفتنی است؛ خصوصا اگر با لحاظ مصالح عالیه کشور و مردم و تأمین امنیت و منافع ملی ایران صورت گرفته باشد اما؛ این امر هرگز نباید به تطهیر گروهک تروریستی و اسلام‌ستیز و خون‌ریز طالبان منجر شود. کج‌فهمی و کم‌خردی و خشونت و خون‌ریزی در ذات و ماهیت طالبان نهفته است؛ حتی اگر با سایر مسلحین غائله سوریه، خصوصا داعش تفاوت بسیار داشته باشند، بازهم از حیث فکری منحرف و از حیث عملی جانی و مجرم و اهل فجور و فاجعه‌آفرینی اند. ایران اسلامی و انقلاب اسلامی با این قبائل خشک و خشن و کج‌اندیش و منحرف، هیچ نسبتی ندارد؛ ما تابع امامی هستیم که برای مبارزه با شاه و آمریکا هم حاضر نشدند مبارزه مسلحانه را در ایران تأیید کنند، در عین حال که اجازه استفاده از وجوهات برای خانواده مجاهدان فلسطینی سنی‌مذهب را دادند‌. مبارزه با آمریکا و هر نیروی اشغال‌گر دیگر، موجه و محترم است اما این‌که امروز گروهک طالبان علیه مردم افغانستان و دولت قانونی این کشور(با همه انتقاداتی که به‌ برخی عناصر وابسته آن وجود دارد) تفنگ به دست‌ گرفته، هیچ‌گاه قابل توجیه نیست و اگر موضع‌گیری‌های احساسی و عملگرایانه برخی انقلابی‌ها موجب شود در داخل و خارج از ایران، طالبان را به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی منتسب کنند، اجحافی بزرگ به نظام و امام خواهد بود. اگر این دوستان عجله به خرج ندهند، زودا که عناصر عملگرا و سکولار و غرب‌زده خود برای توجیه برخی مراودات مقطعی با طالبان وارد میدان می‌شوند و آنوقت دیگر بهانه‌ای برای انگ زدن به جریان انقلابی برای دفاع از طالبان بدسابقه و بدآتیه، و مهم‌تر از آن، بهانه برای اتهام‌زدن به نظام باقی نمی‌ماند؛ زیرا بهانه‌جویان به جای انتقاد و شبهه‌افکنی، خود در معرض حمایت از یک گروه منحرف برآمده‌اند و باید نسبت به مواضع خود پاسخگو باشند. @rozaneebefarda
انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای به ریاست قوه قضائیه با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ غلامحسین محسنی اژه‌ای دامت تأییداته اکنون که جناب آقای رئیسی با رأی ملت ایران توفیق خدمت در جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران یافته‌اند، با تشکر فراوان از خدمات ارزنده‌ی ایشان در مدت مسئولیت قضائی و کارنامه‌ی افتخارآمیزی که در پایه‌گذاریِ اقدامات ماندگار از خود به جای گذاشته‌اند، جناب‌عالی را که علاوه بر صلاحیتهای قانونی، برخوردار از تجربه‌ی گرانبها و شناخت عمیق و سابقه‌ی درخشان در امر قضا می‌باشید، بر اساس اصل یکصد و پنجاه و هفت، به ریاست قوه‌ی قضائیه منصوب می‌کنم. انتظار اینجانب، اولاً: اهتمام جدّی به مأموریت‌های اساسی دستگاه قضاء در قانون اساسی است، یعنی گسترش عدالت، و احیاء حقوق عامّه، و تأمین آزادیهای مشروع، و نظارت بر حسن اجرای قوانین، و پیشگیری از وقوع جرم، و نیز مبارزه‌ی قاطع با فساد. و ثانیاً: ادامه‌ی رویکرد تحوّلی و اجرای سند تحول موجود با اهتمام ویژه. و ثالثاً: گسترش فناوریهای نوین و تضمین دستیابی آسان و رایگان مردم به خدمات قضائی. و رابعاً: گماردن نیروهای کارآمد و جهادی و فاضل و صالح در مسئولیتها، و تربیت مدیران شایسته برای سطوح عالی و میانی قضائی و اداری. و خامساً: ارج نهادن به خدمات قضات پاکدامن و حفظ عزت و منزلت ایشان، و متقابلاً برخورد قاطع با معدود افراد متخلّف. و سادساً: ارتباط با متن مردم و حضور در میان آنان که دارای برکاتِ بسیار است. توفیقات جنابعالی و همکارانتان را از خداوند متعال مسألت میکنم و امیدوارم خدمات شما موجب رضای خدا و خلق گردد. بحوله و قوّته. و السلام علیکم و رحمةالله سیّدعلی خامنه‌ای ۱۰ تیر ۱۴۰۰ @rozaneebefarda
🔰 اطلاع‌نگاشت || امتدادِ تحول ▫️شش انتظار رهبر انقلاب اسلامی از رئیس جدید دستگاه قضا @rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 نجوای جان‌افزای حاج‌قاسم در جوار گلزار شهدای روستای قنات ملک کرمان ▫️امام و شهیدان را در شب زیارتی سیدالشهدا سلام الله علیه، به یک حمد و صلوات میهمان کنیم. @rozaneebefarda
؛ از اعتراف دیرهنگام به مرگ تا تلاش برای فرافکنی پیرامون علت مرگ سیاسی! پ.ن: واکنش عبدالله گنجی(فعال سیاسی انقلابی) نیز جالب است! @rozaneebefarda
دولت جدید و ضرورت مراقبت از رخنه و ! دکتر فیروز اصلانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▫️انسان ها یک دارند و یک . ما فقط نیمه آشکار را می بینیم و به همین دلیل هم فریب می خوریم. ▫️امام خمینی ره آخر خود مطلب مهمی را درباره اغفال شدن توسط افراد سالوس و دغلکار متذکر شده اند که بسیار تکان دهنده و البته قابل توجه برای همه مسئولان حکومتی و صاحبشان قدرت و میز مسئولیت است: "‏‏من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطۀ سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری‏‎ ‎‏از آنان کرده و تمجیدی نموده ام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن‏‎ ‎‏تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند، و‏‎ ‎‏نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی او است."‏ (صحیفه امام، ج۲۱،ص ۴۵۲) ▫️ ای بسا ابلیس آدم رو که هست ▫️پس به هر دستی نباید داد دست! 📌چقدر شایسته است که آیت‌الله رئیسی یک تیم حفاظت اطلاعات داشته باشد و برای شناخت از معرفی شده برای هر فردی از سازمان و و اطلاعات بسیج مستضعفین استعلام کند و بدون به هیچکس اعتماد نکند. و او را در داخل مسئولیت ها راه ندهد. 🔹باید مراقب جدی آویزان های سیاسی و پیچک های سیاسی بود. 📌اینها تشنگان قدرت و فرصت طلبانی هستند که فقط دنبال مقام و قدرت و منافع برای خود و برادر و خواهر و رفیق شان هستند. 📌اینها فقط حزب الله را پلکان نردبان قدرت خود می سازند و با آنها جلسه می گذارند و آنها را قدر می دانند و بر صدر می نشانند اما با کسب قدرت، ماهیتشان را بر ملا می سازند و نردبان را از زیر پا می اندازند و حزب الله را از جلسات و مراکز حذف می کنند. ◾️یک معیار برای شناخت این پیچک ها، توجه به و آنها در موقعیت های مختلف و افراط آنها در و مبالغه آمیز از است. ▫️خدا رحمت کند شهید محمد منتظری را که در نامه محرمانه اش به امام خمینی ره نوشت: " هیچوقت دور و بر جمع نمی‌شود؛ دور و بر (بدون استخوان) می چرخد. مراکز قدرت مانند گوشت لخم و بدون استخوان است " صف و در قیافه همیشه در برابر مراکز قدرت صف کشیده و می کشند. همین ها هستند که با نزدیک شدن به نهضت ها و مقامات و قاپ آنها را دزدیدن، زمینه نابودی و انحراف آنها را فراهم کرده و می کنند. 🔻خدا واقعا رحم کند! در ستاد ها معمولا از اینگونه افراد نفوذ می کنند و شاید به همین علت بود آیت الله رئیسی بدرستی اعلام کرد که از افراد داخل ستادهایش استفاده نمی کند. 🔘برای آیت الله رئیسی دعا کنیم و به ایشان کمک کنیم و نگذاریم چهره های متملق و قدرت طلب بر اریکه قدرت سوار شوند. 🔻انشاءالله آنچه صلاح اسلام و انقلاب است بر ذهن و زبان و قلم و قدم آیت الله رئیسی ساری و جاری کند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. @rozaneebefarda
یک نکته در مورد متن غیرمودبانه حسین قدیانی! قدیانی در حالی یک عالم بزرگ را به طعن و لعن نواخته که همزمان شاگردان او را تکفیری می‌نامد! خب پسر خوب و نازنین، شما فحاشی را هم به تکفیر و لعن افزوده‌ای و نثار بزرگ‌مرد دوران‌ها نموده‌ای! انقلابی‌گری منهای ولایت و انقلابی‌گری التقاطی متأثر از افکار و آثار شریعتی است که و است! چنانکه از دل اسلام علم‌زده بازرگان و نهضت آزادی نیز مجاهدین خلق، این ، پدید آمد! آقایان قالیباف و زاکانی نیروهای خدوم و مدیران جهادی انقلاب اسلامی هستند. البته برخی نیروهای انقلابی در تهران و قم به روش مدیریتی و مرام فکری اینان ایرادهایی دارند، و گاه ناصحانه ممکن است آن را بر زبان آورند. دفاع متعصبانه از این دو عزیز نباید امثال حسین قدیانی فرزند شهید(که در ۸۸ مردانه در میدان مبارزه ایستاد) را به فحاشی و خدای ناکرده لعن فرستادن برای عالمان شیعه و یا سایر شیعیان ولو مخالف فکری/سیاسی وی بکشاند! خسارت محض یعنی همین! یعنی تند کردن فضا و کاربست ادبیات رادیکال! متن قدیانی را امروز هیچ عالم و عاقلی از جبهه انقلاب اسلامی نمی‌تواند تأیید کند؛ نه با مرام و ادبیات امام و رهبری می‌سازد و نه حتی با سیاستمدارانی که او دفاع از آنها را بهانه فحاشی خود قرار داده است! او خوب است خودش جبران کند. راه دیگری برای نجات از این ذنب لایغفر ندارد. بعدا خودش متوجه خواهد شد که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده است. امید است خداوند به آقای قدیانی و همه بچه‌حزب‌اللهی‌ها فهم عمیق از اندیشه و سیره امام و رهبری بدهد و توفیق صبر و سکوت و فریاد بر اساس تکلیف شرعی و در چارچوب شریعت اسلامی عنایت کند! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا @rozaneebefarda
ضرورت همکاری سیاسی در حین اختلاف فکری/سیاسی از منظر رهبری بازنشر به بهانه یادداشت موهن حسین قدیانی ▫️خون دلی که لعل شد، ص ۵۹. @rozaneebefarda
حسین قدیانی؛ عذرخواهی یا استبصار!؟ آنگونه که قابل پیش‌بینی بود، قدیانی از یادداشت موهن خود علیه علامه عذرخواهی کرد! با اینهمه اما جایگاه او به‌طور جدی ضربه خورده است. او نشان داد که در هر دو ساحت مبانی و تطبیقات، به‌طور جدی دچار خلا است و این خلأ، خطای سیاسی و خط‌ناشناسی را در پی دارد. و طبیعی است که امثال او دیگر صلاحیت پرچم‌داری بصیرت سیاسی برای انقلابی‌ها را ندارند؛ چه اینکه تا راهرو نباشی، کی راهبر شوی! با اینهمه، حسین قدیانیِ فرزند شهید و پرشور، گذشته‌اش برای همه قابل احترام است، برای حال و حُسن عاقبتش اما باید دعا کرد و صدالبته، همه حزب‌اللهی‌ها از بزرگ و کوچک‌شان نیاز به دعا برای عاقبت‌بخیری دارند. علامه مصباح اگر بودند، حتما پدرانه در آغوشش می‌کشیدند، به نقدهایش به دقت و با نهایت متانت گوش فرامی‌دادند، به پدر شهیدش ابراز ارادت و به مقامش غبطه می‌خوردند، به سؤالات و شبهاتش صبورانه، پدرانه و مستدل پاسخ می‌گفتند و برایش از ته دل دعا می‌کردند و به او التماس دعا می‌گفتند. مشکل آن است که در فضای سیاسی غبارآلود و ناسالم که رسانه‌های غربگرا ساختند و برخی قدرت‌جویان سیاست‌زده شبه‌انقلابی نیز بدان دامن زدند، فاصله گفتمانی و گسست نسلی در جبهه حزب‌اللهی‌ها و انقلابی‌ها ایجاد شده است و نتیجه آنکه حسین قدیانی‌ها هرگز درک دقیق و درستی از علامه مصباح‌ها به دست نیاورده‌اند! علامه مصباح‌ها هم فرصت و فضای مصاحبت با فرزندان دلبند جریان انقلابی را نیافتند که آفتاب حسن و کمال‌شان بر ایشان بتابد و غبار سوءتفاهم و سوءظن را بروبد! باشد که این نقیصه جبران شود! @rozaneebefarda
بازنشر به مناسبت بگومگوهای این روزها و تشدید مظلومیت علامه مصباح 👇
هدایت شده از روزنه
در کلام مقام معظم رهبری/۱ واکاوی علت تهاجم دشمن به علامه مصباح یزدی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 اهداف دشمن و تخریب شخصیتهای برجسته 🔹شما می‌بینید این را که به ، به انسانهای والا و با اخلاق های برجسته می کنند؟ اینها همه‌اش نشان دهنده اهداف و نیات دشمن است. آیت‌الله مصباح کیست؟ وقتی یک نفر مثل جناب آقای مصباح (که حقیقتا این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی بایستی از اعماق دل، قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند) مورد هجوم تبلیغاتی قرار می‌گیرد، می‌بینید که《و هم ینهون عنه و یناون عنه》آیه ۲۶انعام. علت تهاجم دشمن حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم، هر جایی که باشد، دشمن آنجا را زود تشخیص می‌دهد، چون حسابگر است. دشمن (همانطور که گفتم) آنجا را می شناسد و به مقابله اش می‌آید. مورد هجمه دشمن؛مثل مرحوم مطهری با مرحوم شهید مطهری نیز همین گونه برخورد کردند. امروز شهید مطهری در دنیا نیست. البته امروز هم بعضی کسان، شهید مطهری را رها نمی‌کنند؛ امروز هم حتی به او تهاجم می‌کنند، لیکن آن روزی که زنده بود، کسانی که بوده‌اند و دیده‌اند، می‌دانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانتها، چه ناشایستها و ناسزاها که به آن چهره مطهر و منور زده شد. راه مقابله با تهاجم دشمن در همه سطوح ممکن است چنین چیزی پیش بیاید. نسبت به اشخاص هم ممکن است پیش بیاید اما بایستی راه درست را، شیوه درست را و ابزار درست را، با این چیزها از دست نداد. باید اثرگذاری داشته باشد. دو چیز در کنار هم باید باشد: اول؛ تصمیم قاطع و جدی و هوشیارانه برای مقابله با ترفند دشمن. دوم؛ به کارگیری ابزار صحیح و اثرگذار که بهانه‌ای به دست دشمن ندهد که بتواند یک عده بیخبر و غافل را با آن گمراه کند. (بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی طرح ولایت، ۷۹/۶۱۰) منشور روحانیت، ج ۹، صص ۴۸۱_۴۸۲. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
علامه مصباح و مخالفانش از نهضت آزادی و سازمان مجاهدین و باند مهدی هاشمی تا شریعتی و فرقان! اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹جریان در تاریخ معاصر ایران، همواره با در ستیز بوده‌اند؛ چه اینکه وقتی جنس اصل در بازار اندیشه و سیاست وجود داشته باشد، مردم بصیر ایران سراغ نمی روند. ریشه بسیاری از دشمنی‌های دیروز و امروز با اندیشه و شخصیت آیت‌الله مصباح را در همین مسئله باید جست. 🔹نهضت آزادی که بعد از افول جبهه ملی در اردیبهشت ۴۰ با اعلام وفاداری به آرمانهای ملیگراها و مصدق، تاسیس شد، در سالهای بعد همواره به عنوان آلترناتیو یا جنس بدلی دو جریان در کشور شناخته میشد؛ ۱. جریان مذهبی وابسته به روحانیت اصیل. ۲.جریان ملی گرایی که مورد اعتماد آمریکایی‌ها بود و خود آلترناتیو هیئت حاکمه تلقی میشد و درباره همواره از آنان به همین جهت هراس داشت. 🔹نهضتی ها در یک انشعاب متصل با جبهه ملی تشکیل شدند؛ اما با ظاهری مذهبی و ژست مبارزه با دربار! صدالبته تحرکات سیاسی آنان در دهه چهل را نمی‌توان نادیده گرفت اما این اقدامات تماما در چارچوب مبارزات پارلمانتاریستی بود؛ یعنی تلاش برای رفرم های سیاسی، در چارچوب حفظ اصل نظام فاسد پهلوی. 🔹نهضتی ها از ابتدای دهه چهل تلاش داشتند در صفوف روحانیت کنند؛ در بدو تاسیس تلاش کردند با امام خمینی (که بعد از ارتحال آیت‌الله بروجردی در زمره مراجع طراز اول قم شناخته می شد) دیدار داشته باشند؛ امام به احزاب سیاسی بود آنان را نپذیرفت؛ آقای خسروشاهی را واسطه کردند اما بی نتیجه ماند. بار دیگر به علامه طباطبایی متوسل شدند اما بازهم نتیجه مطلوب را نگرفتند. 🔹از دل نهضت از حدود ۴۴ تا ۴۹ سازمان مجاهدین خلق درآمد؛ بازهم با انشعاب متصل! بنیانگذاران اولیه سازمان، شاخه دانشجویی نهضت بودند. مجاهدینی ها مرید فکری بودند اما مشی سیاسی نهضت را برای مبارزه نمی پسندیدند و به مرام مسلحانه روی آوردند. روشی که امام از ابتدای نهضت مخالف آن بود؛ چه از سوی جریانهای اصیل مانند موتلفه باشد، یا از سوی تشکلهای التقاطی مانند مجاهدین. 🔹اعضای سازمان مجاهدین در ایران اعتماد برخی از روحانیان مبارز موجه را به دست آوردند. حمایت مالی از وجوهات شرعیه و استفاده از اعتبار معنوی روحانیت، موجب شد در کوتاه مدت به قدرتی بزرگ تبدیل شوند. فقط یک مانع بر سر راه داشتند و آن شخص امام بود. آنان دوبار برای مذاکره با امام و جلب اعتماد و حمایت ایشان به نجف رفتند ولی هر دوبار دست خالی برگشتند. در نجف عضو سازمان شده بود و تمام تلاشش را کرد برای جلب نظر امام اما بی نتیجه ماند و در نهایت چندین ماه با امام قهر کرد! سازمانی ها تاییدیه مکتوب از آقای طالقانی داشتند، تاییدیه هاشمی هم به دست ساواک افتاد و همین موجب زندانی شدنش شد. منتظری هم سال ۵۱ در نامه به امام، سازمان را تایید کرد. امام اما به این نامه ها توجهی نکرد؛ چون انحراف سازمان برایش واضح بود. 🔹شریعتی اما ابتدا در دهه سی، جزو جنبش سوسیالیستهای خداپرست بود. بعد از سفر به اروپا، در کنار ابراهیم یزدی و محمد نخشب، جزو جمع پنج نفره شاخه دانشجویی نهضت آزادی بود. بعد از ورود به ایران، قرائتی سوسیالیستی از اسلام ارائه داد که برای محافل سیاسی و مبارزاتی بسیار جذاب بود؛ از جمله مشتری های ثابت شریعتی، اعضای سازمان مجاهدین بودند. 🔹خروجی و نتیجه آثار شریعتی بعدا منجر به تشکیل گروهک مسلح شد! آنان مرحوم آیت‌الله شهید قاسم اسلامی را صرفا بخاطر نقد آثار شریعتی ترور کردند! فرقانیسم اسلامی که این روزها اعتدالیها برچسبش را نثار طیفی از انقلابیها می‌کنند، از دل آثار بازرگان و شریعتی درآمده است! 🔹باند مخوف مهدی هاشمی با عنوان از نظر فکری به نحله های انحرافی مثل مرتبط بود که فرزندش هم اکنون نیز از طرفداران نهضت آزادی است. آنان برخی چهره های روحانی مثل آیت‌الله شمس آبادی را صرفا بخاطر مخالفت با کتاب ، به قتل رساندند. امام برخی روحانیان مبارز که قصد شرکت در تحصن کلیسای سن مری(در حمایت از مهدی هاشمی) داشتند را منع کرده و از تعبیر استفاده کرده بود. منتظری اما نه پیش از انقلاب که حتی هنگام محاکمه مهدی هاشمی، بازهم او را یک انقلابی درجه یک می دانست! ⭕️آیت‌الله مصباح از ابتدا با افکار التقاطی میانه ای نداشت؛ هرگز گروه های مبارز مسلحانه منحرف را تایید نکرد. از دهه۴۰ تا کنون همواره مورد غیض و غضب نحله های التقاطی بوده است. 🔻شبهات و شایعات و نارواگویی های بعد از ارتحال علامه مصباح را اگر ردیابی کنید، در اغلب موارد به همین کانون‌های فکری و سیاسی می رسید؛ از نهضتی ها و نوشریعتی ها تا نوفرقانی ها و وابستگان جریان منتظری. انقلابی نماها همواره آدرس غلط می دهند! مراقب باشیم... @rozaneebefarda
تذکر پدرانه به و درخواست توبه و جبران حتما این قبیل تذکرهای ناصحانه در همین میزان عقبگرد از متن موهن قدیانی نقش اساسی داشته است. در این طور موارد، تندگویی و تندخویی جز رادیکال کردن فضا و در موضع انداختن فرد خطاکار، نوعا ثمری دیگر ندارد. شریعتمداری اما با تجربه سال‌ها، خوب می‌داند جایگاه جذب و روش تذکر و تلنگر را و چه خوب تفکیک می‌کند جایگاه‌ها و انسان‌ها را از هم. @rozaneebefarda
نسخه کرباسچی و کارگزاران برای دولت جدید! اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 هم گفته با او تماس گرفته شده تا نظراتش را به ارائه کند! اینها هم طبعا استقبال می‌کنند، طرح می‌دهند، اندک رخنه نفوذ را غنیمت می‌شمارند و با حلقه مؤثرین دولت جدید برو بیا خواهند داشت و احیانا تمام ظرفیت‌شان را برای تأثیر در لایه‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری به کار خواهند بست. تکنوکرات‌ها عرضه هیچ‌ کاری را که نداشته باشند، آویزان شدن به اصحاب قدرت و فن بقا در ساختار را خوب بلدند! در سال ۶۸ دولت سازندگی با سلام صلوات حزب‌اللهی‌ها بر سر کار آمد اما در لایه‌های تصمیم‌سازی‌اش سریع‌القلم‌ها و هوشنگ امیراحمدی‌ها حضور داشتند! هاشمی از طریق برخی نزدیکانش این جماعت را آمریکا فراخوانده بود که نسخه بدهند برای حل مشکلات ایرانِ انقلابی. حلقه تکنوکرات‌های دولت سازندگی، در بهار و تابستان سال ۶۷ و در ستاد فرماندهی جنگ به ریاست هاشمی شکل گرفته بود. از حسن روحانی و علیزاده طباطبایی و روغنی زنجانی و... ! بعدا همین جماعت در و گرد آمدند و بعنوان دو بال برای سیاست‌ورزی طیف هاشمی نقش‌آفرینی کردند. در دولت سازندگی ترکیب متنوعی از نیروها حضور داشتند، از مدیران انقلابی کارآمد و متخصص گرفته تا معدود عناصر عملگرا. ویترین دولت هاشمی انصافا کامل بود. کارنامه‌اش هم قابل دفاع اما پاشنه آشیل هاشمی و دولت سازندگی، تصمیم‌سازان تکنوکرات پشت صحنه بودند! آنان به جای ویترین دولت، حضور در لایه‌های مدیریتی میانی را ترجیح می‌دادند! بعدا در مرکز بررسی‌ها و مرکز تحقیقات استراتژیک لانه کردند! در دوران سازندگی این تکنوکرات‌‌ها بودند که قدرت را قبضه کرده بودند؛ آرام و بی‌سر و صدا و حساب شده! نتیجه‌ نسخه عملگراهای غرب‌اندیش شد فقر و فلاکت و اختلاف طبقاتی و شکل‌گیری طبقه متوسط جدید و مانور تجمل و آغاز ترمیدور انقلاب و حذف حوزه علمیه(نهاد دین) از عرصه حکمرانی و حذف حزب‌اللهی‌ها از بدنه مدیریتی کشور و تبدیل این مجاهدان بی‌ادعا و بی‌نشان به تهدید نظام در منظر هاشمی و برخی دیگر(خاطرات سال۷۵ و۷۶ هاشمی گواه مدعاست) پایان کار هاشمی در دولت با تشکیل دو حزب قدرتمند کارگزاران و اعتدال و توسعه همراه شد؛ کارگزاران در بازی دوگانه هاشمی، طرف خاتمی را گرفت و در دولت او نیز همچنان شریان‌های اقتصادی را در دست داشت. لذا ورای این همه هیاهوی سیاسی، عملا در عرصه مدیریتی و سیاست‌گذاری اقتصادی، اتفاق جدیدی رخ نداد و این شد که خاتمی در عرصه اقتصاد و معیشت مردم توفیقی حاصل نکرد! حزب اعتدال و توسعه اما در آب نمک ماند تا سال۹۲ که دولت را به آسان‌ترین وجه ممکن به دست گرفت.برجام نافرجام که جز خسارت محض هیچ به دنبال نداشته، نتیجه حکمرانی همین تکنوکرات‌های عاشق کدخداست! دوران دولت نهم و دهم نیز گرچه ظاهرا با شعار کنار زدن هاشمی شکل گرفت اما عملا تکنوکرات‌ها هرگز حذف نشدند و همچون یک تومور بدخیم در بدنه دولت باقی ماندند. نمونه‌اش معاونت سیاسی علی جنتی در وزارت کشور دولت نهم! یعنی بعد از آنهمه شور و هیاهو برای سر کار آمدن دولتی که قرار بود انقلابی و مردمی باشد و علیرغم تزریق مدیران انقلابی، عملا نظارت عالیه استان‌ها و شهرستان‌ها را سپردند به یکی از ارادتمندان قدیمی هاشمی و عضو نزدیک به حلقه اعتدال و توسعه که از قضا ماهیتش بعدا در دولت روحانی به‌طور کامل روشن شد! دولت دهم که با عکس یادگاری احمدی‌نژاد با هوشنگ امیراحمدی(دلال رابطه ایران و آمریکا) و مذاکرات یواشکی مشایی و هزارها اتفاق تلخ دیگر در غلطیدن به سمت تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها همراه شد! حالا با حکایت نسخه‌گرفتن از امثال کرباسچی مواجهیم! نظام و مردم و حزب‌اللهی‌ها برای برسر کار آوردن دولتی مردمی و انقلابی هزینه داده‌اند، تا ایران قوی شکل بگیرد، به سوی دولت و تمدن اسلامی حرکت کنیم، و وضع مردم متحول شود اما اینها نمی‌شود مگر به شناخت علل و عوامل پیدایش وضع موجود و علاج آن. قطعا و حتما تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها، که کارگزاران نماد آن است، هستند و اساسا صلاحیت آن ندارند که ولو به‌طور تشریفاتی و تاکتیکی مورد پرسش‌گری در مورد دولت آینده قرار گیرند! این اقدام مانند آن است که کسی در سال۵۷ و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بخواهد از ، برای تشکیل دولت انقلابی و مردمی، بگیرد! عرصه حکمرانی جای تساهل و تسامح نیست؛ عناصر غرب‌اندیش که برخی‌شان با تفکیک لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، را نسخه نجات ایران معرفی کرده‌اند، با چه ملاکی طرف مشورت قرار می‌گیرند؟! اینان نه کارنامه مثبتی دارند، نه فکر و ایده خاصی، نه سرمایه اجتماعی و اعتبار سیاسی ویژه‌ای که مشورت با آنها به وزن دولت جدید بیافزاید یا در پیشرفتش کمک‌کار باشد. ۱۴تیر۱۴۰۰ @rozaneebefarda
🔰 دستخط اجازه اجتهاد و روایت آیت‌اللّه نائینی به آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای 🔻 آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای -پدر رهبر انقلاب-، روحانی زاهد و ساده‌زیست و فرزند آیت‌الله سیدحسین خامنه‌ای از روحانیون آزاداندیش و حامی مشروطه‌ی آذربایجان بود. 🔹 ایشان حوالی سال‌های ۱۲۹۷ هجری شمسی بود که راهی مشهد شد و بعد از حدود نه سال اقامت در مشهد برای تکمیل مراتب علمی‌ راهی نجف اشرف و حوزه‌ی علمیه‌ی این شهر شد. آیات عظام محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی از جمله اساتیدی بودند که سیدجواد در این مدت پای درسشان حاضر بود. 🔸حاج سیدجواد پس از چند سال حضور در درس آیت‌الله نائینی از ایشان اجازه‌ی روایت و اجتهاد گرفت و بعد از پنج سال دوباره راهی مشهد شد. 🔹تصویر بالا نسخه‌ای از دستخط اجازه اجتهاد و روایت آیت‌اللّه نائینی است به آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای که حضرت آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی آن را تأیید کرده است. @rozaneebefarda
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | نبرد با دشمن اصلی 🔻 ۱۴ تیرماه سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان به دست ایادی رژیم صهیونیستی است. 🔺️ آنچه مشاهده خواهید کرد بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب است که در بهمن ۱۳۹۸ در دیدار جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم ایراد شده است. 💻 @Khamenei_ir
مولوی عبدالحمید در این روزهای سخت سیستان کجاست؟ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 روزی بالای کوهی رفت و به جای همدردی با جامعه ادعا کرد، کرونا عذاب الهی است از طرف خداوند که به علت دشنام به صحابه بر شیعیان نازل شده است. ایام گذشت و با تاسف فراوان خطرناک ترین نوع کرونا در استان سیستان و بلوچستان شیوع پیدا کرد و هر روز جان تعدادی از عزیزان سیستانی از جمله اهلسنت هم وطن ما را میگیرد. به نظر شما جناب مولوی در حال حاضر کجاست و چه نظری در مورد دیدگاه قبلی خود دارد؟! پ.ن: برخی اخبار غیر رسمی از حضور وی در منطقه‌ای امن، احتمالا خارج از سیستان، حکایت دارد. @rozaneebefarda