eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه 2 از 2] تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات (همان ) که توسط و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند! یا چنان که در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری و به سان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند! برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در برای جا زدن مطهری در زمره حلقه ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت) مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است! و نه آنچنان که آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است! اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند! مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید. این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با و به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال خرده می گرفت. مخالفت با (معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد. مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه دانست. اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است. شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت. روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، و را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد. این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق معلم شهید انقلاب اسلامی است. @rozaneebefarda
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 2 از9] امّا سؤال این‌جاست که جناب روزنامه‌نگار چرا مهم‌ترین و تأثیرگذارترین جریان مذهبی سیاسی غیرمسلح را حذف نمود؟ چرا آقای محمد مهاجری هیچ نامی از جریان مذهبی به رهبری قدس سره الشریف نیاورد؟ امام و جریان تابع او (که طیف وسیعی از دانشگاهیان و مردم عادی را شامل می‌شود) یا باید سنتی باشند یا غیرسنتی و به اصطلاحِ ایشان روشنفکر. اما ایشان هیچ نام و نشانی از ایشان نمی‌آورد و این نمونه‌ای آشکار از تحریف به نقیصه است. اما دلیل این کار چیست؟ به طور خلاصه باید گفت که آقای مهاجری نمی‌تواند امام قدس سره الشریف را هم‌عرض شخصیت‌های معلوم‌الحالی مثل و و بیاورد بنابراین خود به خود ایشان ذیل جریانِ به اصطلاح سنتی قرار می‌گیرد. بهترین فرض برای تحریف‌گران تاریخ این است که جریان تابع امام را به عنوان یک جریان تندرو با مشی خشن مسلحانه معرفی کنند و برای این منظور؛ تنها کاری که لازم است این است که جریانات مسلح به عنوان نمادِ جریانات مذهبی انقلابی و متعهد به سنت معرفی شوند و از آن به بعد هرکس که گرایشی به جریانات مذهبی متعهد داشته باشد با برچسب «مسلح و » رانده می‌شود. این حربه پوسیده‌ای است که مدت‌‌ها علیه جریان انقلابی به کار گرفته می‌شود و بارها و بارها پاسخ علمی آن داده شده است. اما به صورت خلاصه باید گفت: اولا مهم‌ترین جریان مذهبی دهه چهل و پنجاه، جریان امام خمینی قدس سره الشریف بود. ثانیا امام خمینی به هیچ عنوان مشی مسلحانه را تأیید نمی‌کردند بلکه قائل به مبارزات سیاسی و غیرمسلحانه برانداز بودند. که البته آقای نویسنده نیز نتوانست این مسئله را بپوشاند و به صورت جزئی؛ صدور فتوای ترور توسط امام را نفی کرد. بنابراین باید گفت که تقسیم‌بندی نویسنده یادداشت ناقص و غیرگویاست. جریان انقلابی امام؛ به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین جریان اجتماعی و سیاسی دهه چهل و پنجاه را نه می‌توان ذیل گروه اول تعریف کرد و هم‌عرض و مؤتلفه دانست؛ نه می‌توان آن را در کنار امثال بازرگان و سحابی گذاشت. 1.2. هم‌طراز قرار دادن شهید مطهری و بازرگان شهید مطهری و بازرگان گرچه در برخی فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی همکاری‌هایی داشتند اما هیچ‌گاه نمی‌توان این دو شخصیت را در یک گروه دانست. شهید مطهری عالمی متعهد و برجسته و دقیق دینی بود که بر اساس تشخیص اجتهادی خود حرکت می‌کرد و کوچک‌ترین التقاط و انحرافی را نمی‌پذیرفت و اگر با مجموعه‌های فرنگی‌مآب ارتباطاتی داشت تنها از سر دل‌سوزی اسلامی و وظیفه تبلیغی و ارشادی بوده است به علاوه ایشان استفاده از پرورش‌یافتگان غرب را تنها با نظارت دقیق و جدی روحانیت جایز می‌دانسته و بدون این نظارت استفاده این شخصیت‌ها دارای مضرات فراوان عنوان نموده بود. در این زمینه به متن زیر توجه کنید: «در حال حاضر خوشبختانه طبقه‌ای به وجود آمده‌اند که از طرفی در فرهنگ جدید غربی پرورش یافته‌اند و از طرف دیگر مطالعات و علایق اسلامی دارند و اسلام را با معیارهای جدید عرضه می‌دارند و طبعا مورد استقبال نسل جوان که بالفطره مسلمانند و از طرف دیگر مجذوب معیارهای غربی می‌باشند، قرار می گیرند. درباره این طبقه که در حال تکثیر و افزایش‌اند، نظریات افراطی و تفریطی ابراز می‌شود و مکرر نظر مرا در این موضوع خواسته‌اند. این بنده لازم می‌دانم نظر خود را درباره این موضوع از نظر روابط حسینیه [ارشاد] با این طبقه ابراز دارم، زیرا این طبقه امروز به صورت یک مسئله اجتماعی درآمده‌اند. من با استفاده از این طبقه موافق مشروطم. در گذشته موسسه حسینیه ارشاد با پیشنهاد و موافقت اینجانب از وجود این طبقه استفاده کرده است. این طبقه می‌توانند حلقه ارتباط فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی واقع شوند ولی مشروط به اینکه برنامه‌هایی که به وسیله این طبقه اجرا می‌شود تحت نظارت و کنترل دقیق افرادی باشد که در فرهنگ اسلامی پرورش یافته‌اند و در علوم اسلامی اعم از تفسیر و فقه و اصول و کلام و فلسفه و ادبیات تخصص یافته‌اند و اگر این نظارت دقیق و جدی صورت نگیرد زیان اینگونه افراد و برنامه‌هایی که اجرا می‌کنند از سودش بسی بیشتر است. » دامنه عملی این مرزبندی دینی با جریان غرب‌زده و به اصطلاح روشنفکر پس از پیروزی و در شورای انقلاب نیز نمود داشت. در بحبوجه تجزیه‌طلبی حزب دموکرات در غرب کشور، مهدی بازرگان در شورای انقلاب طرح تسلیم در برابر خواسته‌های نامشروع تجزیه‌طلب‌ها را کلید می‌زند اما شهید مطهری و شهید بهشتی با تسلیم‌طلبی وی، که از شاخصه‌های سیاسی غرب‌زدگان نیز هست، به شدت برخورد می‌کنند. خاطره سرلشکر رحیم‌صفوی گویای این مطلب است: @rozaneebefarda ادامه 👇
اعتراض اهانت آمیز نسبت به مخالفت یک نهاد قانونی با نامگذاری یکی از خیابان های تهران به نام ! یادداشت وارده @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 «... در خبرها آمده بود که هیات تطبیق فرمانداری تهران با پیشنهاد نام گذاری یکی از خیابان های تهران به نام «مهندس بازرگان» از طرف شورای شهر تهران مخالفت کرده و ایشان را در ردیف شخصیت های انقلاب نپذیرفته است. البته مایه تاسف شد، بیشتر از آن جهت که چرا برخی مراجع تصمیم گیری در کشور درباره موضوعات مربوط به خود کم اطلاع یا دچار جمود فکری هستند...» سخنان مذکور بخشی از اظهارات آقای علی مطهری، نماینده رد صلاحیت شده تهران در خصوص یک تصمیم قانونی توسط طیفی از کارگزاران دولتی همفکر اوست. وی در سخنانی آمیخته با تحریف های تاریخی پرشمار، با آسمان ریسمان بافتن های عجیب و قریب، ضمن غلو و گزافه گویی در خصوص مرحوم بازرگان، به ستایش از پدر معنوی منافقین پرداخته است. علی مطهری که گویا حتی به خودش زحمت مطالعه تاریخ و اسناد تاریخی نداده است در ادعایی تحریف آمیز، مدعی شده که علت پیروزی انقلاب در 22بهمن، سوق پیدا کردن قشر تحصیلکرده و دانشگاهی به سوی اسلام و روحانیت و نهضت امام توسط بازرگان(و همفکران او) بوده است. البته این اولین بار نبوده و نخواهد بود که این شخص درباره آنچه که از آن اطلاع ندارد به اظهار نظر پرداخته و معلوم نیست بعد از بیان مستندات تاریخی، به پذیرش اغلاط کلام خود تن در دهد اما با این وجود، در خصوص مطالب وی گفتنی هایی هست که از نظر می گذرد: 1. طبق ادعای خود آقای مطهری، مخالفت با نامگذاری خیابانی به نام پدر معنوی منافقین توسط «هیأت تطبیق» صورت پذیرفته که متشکل از کارگزاران اعتدالی است و تصمیم آنان با فرایندی قانونی صورت گرفته است، لذا مطهری که مدتی طولانی بر کرسی تقنین تکیه زده، و مثلا خود را مدعی دفاع از ساحت قانون می داند، باید اطلاع داشته باشد که اجرای قانون را نمی توان معطل سلیقه اشخاص قرار داد و یا ناهماهنگی رای آن هیأت به نظر خود را، دانست. 2. البته اولین بار نیست که طیف فکری آقای نماینده رد صلاحیت شده، مخالفان خود را با صفت های زشت و ناپسند مورد نوازش قرار می دهند، رئیس جمهور مورد حمایت او نیز مخالفان را بی شناسنامه خواند و آن دیگری لبو فروش! و علی مطهری نیز، از پفیوز نامیدن یک نماینده مجلس تا اهانت های گاه و بی گاه به افراد مختلف دیگر ابایی نداشته و امروز عجیب نیست که برای یادکرد مخالفان خود از تعبیر جمود فکری استفاده کند! 3. اطلاع مطهری از تحولات مربوط به انقلاب اسلامی از آغاز تا پیروزی بسیار کم و تاسف بار است؛ چه اینکه اگر چنین نبود، وجهی نداشت که او مبارزات پردامنه دانشجویان و قشر تحصیل کرده را محصول اقدامات سیاسی کسانی چون بازرگان بداند که تا آخرین روزها، آخرین تلاش ها را برای حفظ شاه و رژیم پهلوی و قانون اساسی مشروطه به کار بستند و بازرگان به دلیل مخالفت با براندازی رژیم شاه، در پاریس با امام قهر کرد! پیشنهاد می شود ایشان برای اطلاع بیشتر از نقش اقشار تحصیل کرده در نهضت اسلامی مردم ایران و رابطه نزدیک آنان با شخص امام خمینی و تاثیرپذیری گسترده و عمیق از ایشان، اگر وقت یا توان مراجعه به اسناد و منابع تفصیلی را ندارد، حداقل درس هجدهم کتاب تاریخ معاصر ایران، کلاس یازدهم را مطالعه نماید، تا برای اظهار نظرهای آتی خود بدون مطالعه و از روی سیاسی کاری به دفاع از کسی روی نیاورد. 4. وی در استدلالی خنده آور، منتخب بودن بازرگان در ابتدای انقلاب توسط شورای انقلاب را دلیل بر لزوم نامگذاری خیابان به نام وی می داند! که البته طبق این منطق استنتاج کودکانه، شایستگی بنی صدر برای نامگذاری خیابانی به نام وی بیشتر است، زیرا بازرگان محصول انتخاب شورای چند نفره بود و بنی صدر منتخب 14میلیون ایرانی! 5. جهت مزید اطلاع تاریخی جناب مطهری! ، آیت الله طالقانی نیز با نخست وزیری بازرگان موافق نبود(ر.ک کتاب آیت الله طالقانی و گروه های سیاسی). 6.وی با نادیده گرفتن بدیهیات تاریخی و نظرات محکم حضرت امام خمینی نسبت بازرگان، آسمان ریسمان بافته، به گونه ای که برای نسبت دادن نظرات خود به امام و به منظور موجه جلوه دادن مهندس بازرگان در منظر امام، به تأیید تصمیم شورای انقلاب در انتخاب بازرگان در 15 بهمن 57 توسط امام تمسک کرده است؛ در حالی که نظر صریح امام خمینی در مورد بازرگان را باید در نامه 6/1/68 امام به آقای منتظری ردیابی کرد؛ آنجا که امام امت با قسم جلاله بیان می دارد که با انتخاب بازرگان موافق نبوده است.(صحیفه امام، ج21، ص331) البته از ایشان بعید نیست، زیرا او سابقه انکار نامه 1/6 را دارد که البته توسط مراکز اسنادی رسمی دیدگاه تحریف آمیزش مردود اعلان شد. @rozaneebefarda
چرا ، را«خسرالدنیا والآخره» نامید؟! 💥ویژه/ بازنشر برای نخستین بار @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹هدفِ تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. آن آقایی که خودش -به حسب آنچه که ما میبینیم- خسرالدنیا و الآخره است، بر میدارد مینویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‌اند»! مینویسند و چاپ هم میکنند که «مسلمانهای عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با آمریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و نجات دهد و این‌طور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‌های مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‌اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‌اند! کسی که این را میگوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است؛نه دنیا دارند، نه‌آخرت. دنیاشان، ؛آخرتشان هم بلاشک،قهر و عذاب الهی است. نسبت به‌مردم این حرفها را میزنند و پخش هم میکنند.برای چه پخش میکنند؟برای این‌که مردم را متزلزل کنند؛ برای این‌که ایمان مردم را عوض کنند.این،کار کیست؟کار همان دشمنی که استقلال اقتصادی به ضرر اوست،استقلال سیاسی به ضرر اوست؛استقلال فرهنگی به ضرر اوست. ! @rozaneebefarda
واگذاری پروژه براندازی به عناصر داخلی نگاهی نو به ماجرای پیرامون / قابل تامل||علی ثقفی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ◽️کسانی که بازتاب رسانه ای خارجی را در خصوص مناظره حجاب شبکه چهار رصد کردند، دیدند آنچه در اذهان نشست، اعلام یک آمار از یک دستگاه دولتی از سویی یک فرد وابسته به نظام در رسانه رسمی نظام بود. بدین مضمون که اکثر مردم ایران خواهان حجاب اختیاری هستند. ◽️کسانی که از ضرورت این مناظره همچنان دفاع می کنند، به موضع کسی مثل مسیح علینژاد در مخالفت با این مناظره استناد می‌کنند و سرخوشانه اعلام می‌کنند که ما این ابزار را از دست امثال مسیح علینژاد بیرون آوردیم. ◽️قبل از این در مواردی ضد انقلاب اعلام کرده بود که آزادی حجاب قدم اول برای گام‌های بعدی است و معلوم است هدف غایی ضد انقلاب از طراحی این گام ها چیست... ◽️یادمان است در ماجرای فتنه ۸۸ یک شعار از سوی ضد انقلاب با برآورد اشتباهی که از صحنه داشتند، آنها را لو داد. آنها گفتند انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است. ◽️ای کاش طرفداران مناظره توجه می‌کردند که حجاب اختیاری بهانه است و اصل نظام نشانه است. ◽️ کاش آنها به جای اینکه وقتشان را صرف این کنند که حجاب الزامی درست است یا حجاب اختیاری، دست دشمن را برای مردم رو می کردند. ◽️امید دانا که مانند علی علیزاده مدتی با طرفداری از نظام برای خود در میان نیروهای کم‌توجه انقلاب جایی باز کرده‌است، با خوشحالی زیاد و تعریف فراوان از طرفدار حجاب اختیاری در این مناظره با تعابیری بسیار تند اپوزیسیون ضد انقلاب را سرزنش می کند که شما چرا با این مناظره مخالف هستید. او می‌گوید تغییر یک شبه نمی شود. صبر کنید، به تدریج این اتفاق خواهد افتاد. او سپس به روند تغییر الگوی حجاب از دهه ۶۰ تاکنون اشاره می کند و می گوید در نظام جمهوری اسلامی افراد عاقلی مانند این فرد طرفدار حجاب اختیاری در این مناظره هستند که خودشان اهداف شما را عاقلانه و به تدریج تامین خواهند کرد. ◽️ می گویند ما حربه را از دست امثال گرفتیم. با این توضیحات واقعیت آن است که شما بخشی از پروژه براندازی را داوطلبانه از ضد انقلاب تحویل گرفتید. آنچه در سیما انجام شد نه یک مناظره آزاد اندیشانه برای روشنگری و پاسخ به شبهات افکار عمومی بلکه واگذاری قطعه ای از پروژه براندازی به سیما بود. ◽️این کار شبیه رفتار هیئت حسن نیت در کردستان بود که برای حل مشکل کردستان، استانداری کردستان را به واگذار کرد. @almottaqin @rozaneebefarda
روزنه
سخنان چالش برانگیز و عجیب جناب آقای #سیدمحمدجواد_علوی درباره قلمرو دین و علم و نسبت آن با سیاست! 💥ق
واکنش حوزویان به سخنان آقای /16 🔸از تطهیر لیبرالها و تا تهمت چپگرایی به انقلابیون حامد حبیبی دانش آموخته سطح عالی حوزه/ پژوهشگر مطالعات انقلاب اسلامی 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹جناب آقای علوی در بخشی از گفتگوی پرحاشیه اش با اکو ایران، به طرز زیرکانه ای ورود به انقلاب را از ابتدا با مصادف میداند و عجیب آنکه تنها نهضت آزادی را استثنا می‌کند و بدینوسیله تلویحا آنان را در زمره مبارزان اصیل میشمارد! 🔹آقای علوی را که شاید ارادتش به دوستان نهضت آزادی از مسجد مرحوم ابوی اش بوده(مسجدی که یدالله امام جماعت موقتش بود) عملا همان حرفهای اول انقلاب را تکرار کرد. 🔻در نگاه بازرگان و همفکران او در نهضت آزادی، اتخاذ شعارهای ضداستعماری در انقلاب اسلامی، ندارد! او تکیه و تاکید داشت که این شعارها بعد از پیروزی انقلاب و ایضا به عاملیت و تلقین نیروهای چپ وارد فرهنگ انقلاب اسلامی شده است.(خط سازش ، ص240) 🔹این تهمت در حالی مطرح شده که امام خمینی از ابتدای مبارزات تا پس از پیروزی، بارها صراحتا از پشتیبانی قدرتهای استعماری چپ و راست از رژیم فاسد شاه و خیانتهای او، یاد کرده اند؛ از اقتصاد تا ارتش و فرهنگ. از دید امام پایان دادن به دخالتهای همه ، از اهداف اساسی انقلاب بود.(صحیفه امام، ج 4، ص 333) 🔹 در آثار و مواضع نهصت آزادی گرچه رویکردهای ضد شوروی دیده می شود اما آنان از مواضع ضد آمریکایی به شدت پرهیز داشتند. اما حساسیت نیروهای انقلابی اصیل نسبت به خطر شوروی و کمونیسم به صورت معتدل و طبیعی همواره وجود داشت، ولی آنگونه که امام تبیین فرمودند، دشمن اصلی بود. نهضتی ها به گونه ای مسئله کمونیسم را طرح می کردند که مواضع ضد آمریکایی تحت الشاع قرار می گرفت. مخصوصا بازرگان بعنوان رهبر نهضت، هیاهوی نفوذ گسترده و وسیع مارکسیستها و تحت تاثیر کمونیستها قرار گرفتن مسئولان و مجریان امور و مرتبط نمودن هرگونه اعتراض و حمله ای علیه دولت موقت و نهضت آزادی به نیروهای چپ را راهبرد سیاسی خود قرار داده بود.(خط سازش، ص273) وی دقیقا برخلاف راهبرد مبارزاتی امام حرکت میکرد و صریحا گفته« شیطان بزرگتر یا اکبر هم داریم و آن مارکسیسم است»(بازیابی ارزشها، ج2، ص34) 🔹اما چرا بازرگان و همفکرانش خطر شوروی و مارکسیسم(چپ ها) را جدی تر از آمریکا میدانستند؟ 🔻پاسخ را امام چنین بیان فرموده: «خط این بود که اصلا آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می کردند تا آمریکا منسی بشود..خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.لهذا دیدید که این جوانهای بیدار عزیز ما این را گرفتند این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت که اینها خط شیطان هستند.»(صحیفه ،ج15،ص29) 🔹جالب است آقای علوی نهضت آزادی که از نوک پا تا فرق سر گرایشات لیبرالی داشت را مستقل می خواند و آنان را نقطه مقابل سوسیالیست های خداپرست می داند، که روزگاری مهد پروش برخی رهبران همین نهضت آزادی بوده و از جمله، آشنایی ابراهیم یزدی با مهندس بازرگان نیز به همین تشکیلات برمیگردد! 🔹 بازرگان در ابتدای انقلاب معتقد بود هرگونه ضربه زدن به آمریکا در راستای منافع شوروی است.‌ او بعدها در کتاب خود می نویسد: «من نمی گویم گروگانگیری که مقدمه افشاگری و خیلی چیزهای دیگر شد دستور پیش طرح شده یا تحریک خارجی هاست. پرده ها دیر یا زود بیشتر پس خواهد رفت و تاریخ قضاوت خواهد کرد..(که) عمل فوق صد درصد با خواسته ها و منافع شوروی انطباق داشت.»(انقلاب ایران در دوحرکت،ص177) 🔹بگذریم که باید به آقای علوی یادآوری کرد که همین آقایان نهضت آزادی و در راس شان مهندس بازرگان، منافقین(مارکسیست و چپ التقاطی) را قلمداد می کردند و نهضت سرچشمه تفکر همین منافقین بود.(روزنامه میزان، 13 اردیبهشت 1360) 🔹اوج ارادت فکری آقای علوی به بازرگان در تاسی وی به اندیشه های او در 《مرشد معنوی》 خواندن پیغمبر(ص) متبلور می گردد؛ جایی که بازرگان در مقاله 《آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء》می نویسد: «نیازی ندارد که خدا و فرستادگان خدا راه و رسم زندگی و حل مسائل فردی و اجتماعی را به او یاد بدهند خصوصاً که گرفتاری و سختی و تلاش و تدبیر برای رفع مشکلات، جزئی از برنامه‌ی آفرییش آدمی است و وسیله ی اصلاح و تربیت و تقرت او به خداوند متعال می‌باشد.اصلاً چنین کاری برای خداوند و رسولانش یک عمل لغو نیست؟»(مجله کیان،شماره28) 🔻گویا جناب آقای علوی همچون بازرگان به این رسیده اند که‌ اسلام، توجه‌ اصیل‌ به‌ دنیا و امر حکومت‌ ندارد و اگر بدون‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ و با هر حکومت‌ دیگری، بتوان‌ برخی اهداف‌ و احکام‌ فردی اسلام‌ را تأمین‌ کرد، میتوان ضرورت‌ تشکیل‌ "حکومت‌ اسلامی" یا صیانت از آنرا انکار کرد یا از ابعاد اجتماعی اسلام(اعم‌ از اقتصادی‌ و...) دست شست! @rozaneebefarda
روزنه
#پرونده_ویژه تیغ و تحریف! روایتی از #تحریف متون/مبانی دینی و نسبت آن با #مشروعیت_زدایی از نظام اس
تیغ و تحریف! روایتی از متون/مبانی دینی و نسبت آن با از نظام اسلامی 📛یادداشت پنجم: «کربلا منهای عاشورا»؛ نمونه‌ای از طراحی‌های انحرافی در ساحت عاشوراپژوهی 🔻نقدی بر سخنان با موضوع «عاشورا برای زیستن» 💥اختصاصی|| امین عظیمی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه 1 از 6] 🔹آقای صادق‌نیا عضو هیئت علمی است که حول مباحث جامعه‌شناسی و ادیان و فرق مطالعاتی دارد. یادداشت های تلگرامی وی از یک سو و کوتاه نوشت های ژورنالیستی اش در روزنامه ایران، نشانه تعلق خاطر وی به شاخصه‌های سیاسی دولت اعتدال است.(معنایی که در برخی رسانه های اعتدالی بدان تصریح شده) نامبرده همچنین از گویندگان در حال رشد شاخه حوزوی است که کمابیش مورد توجه رسانه‌های دولتی قرار می‌گیرد و به خاطر ورود شبه‌روشنفکرانه به مباحث، اجمالا مورد توجه جریان غرب‌زده نیز هست. در دهه محرم 1399 بیژن عبدالکریمی دست به راه اندازی پویشی به نام " پویش ملی هر خانه یک حسینیه" زد و تلاش داشت مخاطبان را به عزاداری های فردی تشویق کند. مخاطب و سخنرانان صفحات مجازی این پویش ظاهرا مثل خود عبدالکریمی اغلب از علاقه‌مندان و بودند. یکی از سخنرانان جوان این پویش می نویسد : " کرونا فرصتی است برای شکستن انحصار بر گرامیداشت سیدالشهدا. آن‌ها محرم را ابزاری برای نمایش می‌خواهند، اما عاشورا مهم‌ترین تمایز شیعه با سایر ادیان و مذاهب است که آن را از فروکاست به یک فرقه منجمد بسته مانند سایر ادیان و مذاهب، به شیوه‌ای که می‌خواهند، حفظ می‌کند." 🔹سخنرانی صادق‌نیا با عنوان "عاشورا برای زیستن" در تاریخ 2 شهریور از طریق کانال این پویش انتشار یافت. او در این طرح بحث به طور خلاصه حادثه عاشورا را الگویی برای چگونه زیستن دانسته و در نهایت الگویی که از زندگی امام حسین(ع) برای مخاطب برجسته می‌کند، تفسیر خاصی از و آزادگی است که خالی از مناقشه نیست. در چند محور به بررسی و نقد انگاره های وی خواهیم پرداخت: 1- سخنران مزبور علاوه بر اینکه رساله‌ای در موضوع کارکردهای اجتماعی مرگ نوشته، در سه سال اخیر در کانال شخصی تلگرامی خود و بعضی سخنرانی‌ها، کمابیش به این موضوع پرداخته است. این سلسله بحث‌های تکراری چند ساله نشان می دهد که او به دنبال یک وعظ و درس عادی نیست بلکه یک پروژه طولانی مدت را پیگیری می‌کند. وی بعنوان یک طلبه علاقمند به جامعه‌شناسی و شریعتی‌، قاعدتا باید به دنبال جریان‌سازی اجتماعی باشد. البته این سخنرانی ابهامات و نارسایی‌هایی دارد که با انضمام سخنان دیگر وی، تا حدودی مرتفع می‌شود. 2- او در این سخنرانی تلاش دارد شهادت اباعبدالله(ع) و حوادث حماسی عاشورا را تحت الشعاع قرار دهد و قابلیت الگوگیری را از وقایع آن نیم‌روز تاریخی کند لذا برای تحقق این منظور، مخاطب خود را در یک دوگانه کاذب قرار می‌دهد و الگوگیری از زندگی امام حسین(ع) و بهره‌گیری از حماسه و شهادت روز عاشورا را در مقابل هم قرار می‌دهد و ادعا می‌کند که حماسه عاشورا به خودی خود قابل الگوبرداری نبوده و شهادت چیزی جز مرگ نیست(!!) و آنچه مهم است طرز زندگی افراد است. البته تردیدی نیست که نوع مرگ افراد ارتباط وثیقی با نوع زندگی آن‌ها دارد اما باید گفت که الگوگیری همسان و هم زمان از زندگی و حوادث روز عاشورا هیچ محذور عقلی و عقلائی ندارد و هر فردی می‌تواند از زندگی و شهادت آن امام عزیز به صورت مستقلّ و مجزا درس بیاموزد. ⭕️این سخنران می‌گوید: «خلاصه سخن من این هست که عاشورا حتی اگر بر مفاهیمی چون مرگ، رنج و درد تمرکز بکنیم، برای ما بیش از آنکه الگوهایی برای مردن به دنبال داشته باشد، الگوهایی برای زیستن به دنبال دارد. این دلیلش این است که مرگ و شهادت در صحنه کربلا یک لحظه تاریخی نیستند. بلکه اشاره به نوعی زندگی کردن دارند.» 🔹تقابل کاذب میان الگوگیری از زندگی و شهادت توالی فاسد بی‌شماری دارد و اگر این الگو ترویج شود، الگوپذیری و عبرت گیری از حادثه عاشورا و امتداد الگوی شهادت طلبی عاشورائیان، تضعیف خواهد شد و جنبه های درس‌آموز عاشورا در باب ایثار، مقاومت در برابر دشمن، نه گفتن به طاغوت، روشنگری، افشای چهره کریه دشمنان اسلام و ... کمرنگ می‌شود. 🔻البته آقای سخنران به این حد قانع نیست و قائل است تکریم و عزاداری برای اباعبدالله به خاطر حادثه عاشورا نیست(!!) بلکه به دلیل دوران قبل از عاشورا است. او می گوید: ⭕️« وقتی داریم از شهادت امام حسین حرف می‌زنیم در حقیقت داریم از آن مدل زندگی امام حسین حرف می‌زدیم و وقتی شهادت او را می‌ستاییم، در حقیقت داریم مدل زندگی او را می ستاییم» او با اشاره به خطبه امام حسین در منا این مطلب را تایید می کند که الگوگیری از آن حضرت دقیقا به قبل از دهه محرم برمی‌گردد. @rozaneebefarda ادامه👇
از مطهری بیاموزیم! ⭕️اعلامیه مشترک و در نقد آثار و افکار 🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد. اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت. ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد. این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری. 🔹اکنون برخی اعزه در حوزه، در مواجهه با افکار و آثار مرحوم ، همگام با و ، حرکت کرده، حاضر نیستند مثل شهید مطهری، بر وجود انحرافات فکری در آثار آقای فیرحی تصریح کنند. آش آنقدر شور شده که مریدان حوزوی آن مرحوم، کمترین نقد و بلکه پرسشگری را، با مشت آهنین پاسخ می‌دهند؛ گاه می‌گویند نقدها غیرعلمی است، گاه گویند تند است، گاه گویند بی انصافی است، گاه از تعابیر تند و احساسی استفاده می کنند. خلاصه بساطی راه انداخته اند که مگو و مپرس! خب مسئله آن است که فعلا نقد خاصی انجام نشده، جریان متعهد حوزه، با تاسی از مطهری، فقط درصدد بیان آن است که در آثار و افکار فیرحی، اشکالات و اغلاط واضحی هست، از او نسازید. همین! @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
چرا ، را«خسرالدنیا والآخره» نامید؟! 💥ویژه/ بازنشر برای نخستین بار @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹هدفِ تهاجم فرهنگی دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد. آن آقایی که خودش -به حسب آنچه که ما میبینیم- خسرالدنیا و الآخره است، بر میدارد مینویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‌اند»! مینویسند و چاپ هم میکنند که «مسلمانهای عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با آمریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوی و نجات دهد و این‌طور شجاعت و شهامت و سربلندی در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگی گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‌های مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‌اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‌اند! کسی که این را میگوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است؛نه دنیا دارند، نه‌آخرت. دنیاشان، ؛آخرتشان هم بلاشک،قهر و عذاب الهی است. نسبت به‌مردم این حرفها را میزنند و پخش هم میکنند.برای چه پخش میکنند؟برای این‌که مردم را متزلزل کنند؛ برای این‌که ایمان مردم را عوض کنند.این،کار کیست؟کار همان دشمنی که استقلال اقتصادی به ضرر اوست،استقلال سیاسی به ضرر اوست؛استقلال فرهنگی به ضرر اوست. ! @rozaneebefarda
علامه مصباح و مخالفانش از نهضت آزادی و سازمان مجاهدین و باند مهدی هاشمی تا شریعتی و فرقان! اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹جریان در تاریخ معاصر ایران، همواره با در ستیز بوده‌اند؛ چه اینکه وقتی جنس اصل در بازار اندیشه و سیاست وجود داشته باشد، مردم بصیر ایران سراغ نمی روند. ریشه بسیاری از دشمنی‌های دیروز و امروز با اندیشه و شخصیت آیت‌الله مصباح را در همین مسئله باید جست. 🔹نهضت آزادی که بعد از افول جبهه ملی در اردیبهشت ۴۰ با اعلام وفاداری به آرمانهای ملیگراها و مصدق، تاسیس شد، در سالهای بعد همواره به عنوان آلترناتیو یا جنس بدلی دو جریان در کشور شناخته میشد؛ ۱. جریان مذهبی وابسته به روحانیت اصیل. ۲.جریان ملی گرایی که مورد اعتماد آمریکایی‌ها بود و خود آلترناتیو هیئت حاکمه تلقی میشد و درباره همواره از آنان به همین جهت هراس داشت. 🔹نهضتی ها در یک انشعاب متصل با جبهه ملی تشکیل شدند؛ اما با ظاهری مذهبی و ژست مبارزه با دربار! صدالبته تحرکات سیاسی آنان در دهه چهل را نمی‌توان نادیده گرفت اما این اقدامات تماما در چارچوب مبارزات پارلمانتاریستی بود؛ یعنی تلاش برای رفرم های سیاسی، در چارچوب حفظ اصل نظام فاسد پهلوی. 🔹نهضتی ها از ابتدای دهه چهل تلاش داشتند در صفوف روحانیت کنند؛ در بدو تاسیس تلاش کردند با امام خمینی (که بعد از ارتحال آیت‌الله بروجردی در زمره مراجع طراز اول قم شناخته می شد) دیدار داشته باشند؛ امام به احزاب سیاسی بود آنان را نپذیرفت؛ آقای خسروشاهی را واسطه کردند اما بی نتیجه ماند. بار دیگر به علامه طباطبایی متوسل شدند اما بازهم نتیجه مطلوب را نگرفتند. 🔹از دل نهضت از حدود ۴۴ تا ۴۹ سازمان مجاهدین خلق درآمد؛ بازهم با انشعاب متصل! بنیانگذاران اولیه سازمان، شاخه دانشجویی نهضت بودند. مجاهدینی ها مرید فکری بودند اما مشی سیاسی نهضت را برای مبارزه نمی پسندیدند و به مرام مسلحانه روی آوردند. روشی که امام از ابتدای نهضت مخالف آن بود؛ چه از سوی جریانهای اصیل مانند موتلفه باشد، یا از سوی تشکلهای التقاطی مانند مجاهدین. 🔹اعضای سازمان مجاهدین در ایران اعتماد برخی از روحانیان مبارز موجه را به دست آوردند. حمایت مالی از وجوهات شرعیه و استفاده از اعتبار معنوی روحانیت، موجب شد در کوتاه مدت به قدرتی بزرگ تبدیل شوند. فقط یک مانع بر سر راه داشتند و آن شخص امام بود. آنان دوبار برای مذاکره با امام و جلب اعتماد و حمایت ایشان به نجف رفتند ولی هر دوبار دست خالی برگشتند. در نجف عضو سازمان شده بود و تمام تلاشش را کرد برای جلب نظر امام اما بی نتیجه ماند و در نهایت چندین ماه با امام قهر کرد! سازمانی ها تاییدیه مکتوب از آقای طالقانی داشتند، تاییدیه هاشمی هم به دست ساواک افتاد و همین موجب زندانی شدنش شد. منتظری هم سال ۵۱ در نامه به امام، سازمان را تایید کرد. امام اما به این نامه ها توجهی نکرد؛ چون انحراف سازمان برایش واضح بود. 🔹شریعتی اما ابتدا در دهه سی، جزو جنبش سوسیالیستهای خداپرست بود. بعد از سفر به اروپا، در کنار ابراهیم یزدی و محمد نخشب، جزو جمع پنج نفره شاخه دانشجویی نهضت آزادی بود. بعد از ورود به ایران، قرائتی سوسیالیستی از اسلام ارائه داد که برای محافل سیاسی و مبارزاتی بسیار جذاب بود؛ از جمله مشتری های ثابت شریعتی، اعضای سازمان مجاهدین بودند. 🔹خروجی و نتیجه آثار شریعتی بعدا منجر به تشکیل گروهک مسلح شد! آنان مرحوم آیت‌الله شهید قاسم اسلامی را صرفا بخاطر نقد آثار شریعتی ترور کردند! فرقانیسم اسلامی که این روزها اعتدالیها برچسبش را نثار طیفی از انقلابیها می‌کنند، از دل آثار بازرگان و شریعتی درآمده است! 🔹باند مخوف مهدی هاشمی با عنوان از نظر فکری به نحله های انحرافی مثل مرتبط بود که فرزندش هم اکنون نیز از طرفداران نهضت آزادی است. آنان برخی چهره های روحانی مثل آیت‌الله شمس آبادی را صرفا بخاطر مخالفت با کتاب ، به قتل رساندند. امام برخی روحانیان مبارز که قصد شرکت در تحصن کلیسای سن مری(در حمایت از مهدی هاشمی) داشتند را منع کرده و از تعبیر استفاده کرده بود. منتظری اما نه پیش از انقلاب که حتی هنگام محاکمه مهدی هاشمی، بازهم او را یک انقلابی درجه یک می دانست! ⭕️آیت‌الله مصباح از ابتدا با افکار التقاطی میانه ای نداشت؛ هرگز گروه های مبارز مسلحانه منحرف را تایید نکرد. از دهه۴۰ تا کنون همواره مورد غیض و غضب نحله های التقاطی بوده است. 🔻شبهات و شایعات و نارواگویی های بعد از ارتحال علامه مصباح را اگر ردیابی کنید، در اغلب موارد به همین کانون‌های فکری و سیاسی می رسید؛ از نهضتی ها و نوشریعتی ها تا نوفرقانی ها و وابستگان جریان منتظری. انقلابی نماها همواره آدرس غلط می دهند! مراقب باشیم... @rozaneebefarda
ماجرای و و سخنی با آقای دوران استیکال از نام امام سرآمده است! 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹چندیست دقیقا در آستانه انتخابات۱۴۰۰، یهویی یاد امام افتاده‌اند و رگ گردن شان برای آرمان‌ها و اندیشه‌های آن رهبر کبیر و همیشه جاوید، باد کرده است! 🔹برای مردم از خطر می‌گويند و نگران نگاه کاریکاتوری به اندیشه ایشان شده‌اند و یاد وصیت‌نامه تاریخی ایشان افتاده‌اند! 🔹صد البته وظیفه ذاتی این جماعت سال‌هاست همین بوده و متأسفانه کارنامه سیاهی در ادای این وظيفه رقم زده‌اند! حال باید پرسید چه شده که در آستانه انتخابات، یک مرتبه یاد امام افتاده‌اند! 🔹حتما عدم یادکرد از امام در قطعنامه راهپیمایی۲۲بهمن و سالگرد انقلاب اسلامی، خطای راهبردی است اما... 🔹آقای مصطفوی! تحریف امام آن هنگام شروع شد که بعد از ارتحال حاج احمدآقای عزیز، انقلابی و ولایی، مؤسسه تنظیم و نشر را لانه کردید و امثال شیخ الشریعه و عباسعلی روحانی و نوری و باقی و بالانشین شدند و جایگاه تفسیر اندیشه امام را غصب کردند و حزب‌اللهی‌ها کنار زده شدند! ⭕️تحریف امام وقتی شروع شد که... 🔻 با نام و اعتبار ایشان و با پول بی زبان بیت‌المال، زمینه انتشار مواضع دگراندیشان و سکولارهای غربگرا را فراهم کردید که نه تنها نسبتی با اندیشه‌های امام نداشتند که کارنامه سیاه آنان در جهت تقابل با اسلام ناب و گرایش به غرب وحشی و شیطان بزرگ، پیش چشم همگان است. 🔻یک عنصر مرموز مثل زیباکلام در رسانه رسمی شما انقلاب اسلامی را حاملگی ناخواسته خواند! و بعد از اعتراض دلسوزانه برخی خط امامی های واقعی، یواشکی حذفش کردید! 🔻 جماران را به کانون اجتماع نحله های غربگرا تبدیل کردید و زمینه تفسیر یک طرفه و مصادره ناجوانمردانه امام را فراهم کردید. 🔻 بر مرقد مطهر ایشان، آن بنای مجلل با آن هزینه‌های سرسام آور و معماری بی ربط و اشرافی را ساختید و خون به دل محرومین و مستضعفان و اصحاب صدیق امام کردید 🔻 آن پیام‌های موهن را در ارتحال یاران واقعی امام آیات محمد یزدی و علامه مصباح دادید و آن پیام های بلند بالا را در فوت فیرحی(که نسبتی با اندیشه امام نداشت، اگر نگوییم نسبت عکس داشت) صادر کردید. 🔻 اعتبار و نام امام را دستمایه فشار بر شورای نگهبان برای تایید صلاحیت جهت کاندیداتوری خبرگان کرديد و بدون شرکت در امتحان خبرگان، انتظار داشتید اجتهاد تان برخلاف رویه، همینطوری تایید شود! 🔻 مراد سیاسی شما، آقای ، در تحریفی آشکار و نسبتی ناروا، مدعی موافقت امام با حذف شد! 🔻رییس جمهور محبوب شما و ، در حضور شما در حرم امام، سخنان گهربار و فرازمانی ایشان را مشتی کلمات بی روح نامید! 🔻 در (عموی همسر شما) به قلم قائم مقام موسسه تنطیم و نشر با دو نفر دیگر، و همچنین در دایره‌المعارف تشیع به قلم ، در تحریف امام به بار آوردند و شما دم نزدید! 🔻 در مجله ضاله ، مردم قهرمان ایران را به خاطر وفاداری به آرمان‌های امام و انقلاب، خسرالدنیا والآخره نامید و جز رهبری عزیز، کسی از مدعیان خط امام جوابش نداد. 🔻 همپالگی های سیاسی شما در عصر سیاه اصلاحات، همه شعارهای اصیل انقلاب و امام را به ورطه نابودی کشاندند و اگر مجاهدت رهبری و سربازان مخلص انقلاب و برخی بزرگان مثل نبود، تا هدم ارزشهای انقلاب پیش می رفتند! 🔻تحریف یعنی خاطره‌سازی های تحریف آمیز جریان سیاسی غربگرا از امام؛ از هاشمی تا دعایی و سایر دوستان و آشنایان تان! 🔻تحریف یعنی همراهی مدعیان خط امام با که قصدشان هدم نظام اسلامی بود که امام آن را از می‌دانست. 🔻تحریف یعنی آن نوشته جات پرغلط مجموعه‌های اقماری متکثر که با نام امام و برخلاف افکار و سیره ایشان منتشر شده و می‌شود. ⭕️مردم ایران امام را خوب می‌شناسند! چه اینکه با نام و یاد و افکار و محبت او بزرگ شده‌اند. مردم ایران و تحریف امام را هم خوب می‌شناسند!! چه اینکه هرگز شما را به عنوان میراث دار مکتب امام نپذیرفتند و با ملاحظه دقیق کارنامه غیرقابل قبول شما در دفاع از ، فریاد زدند؛ نواده روح‌الله، سیدحسن نصرالله! 🔶حزب‌اللهی‌ها همه زندگی شان را وقف امام کرده‌اند؛ هنوز هم هر وقت لازم باشد، برای دفاع از امام و نظام، جان و جوان می دهند. تهمت تحریف یا حذف امام به این امت انقلابی نمی‌چسبد! شما بهتر است فکری به حال خود کنید! 🔹حلقه جماران که امروز به سان یک نحله ، برخلاف سیره و رویه حاج احمدآقای عزیز، در پیروی از فرامین و اندیشه‌های ولی فقیه حاضر، کارنامه قابل قبولی ندارد، صلاحیت دم زدن از نام امام را ندارد. ۲۴بهمن ۹۹ @rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه 2 از 2] تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات (همان ) که توسط و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند! یا چنان که در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری و به سان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند! برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در برای جا زدن مطهری در زمره حلقه ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت) مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است! و نه آنچنان که آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است! اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند! مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید. این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با و به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال خرده می گرفت. مخالفت با (معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد. مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه دانست. اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است. شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت. روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، و را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد. این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق و پرچمدار و نماد است. @rozaneebefarda
صراحت در مقابله با و را از شهید مطهری بیاموزیم ⭕️تصویر اعلامیه مشترک و در نقد آثار و افکار اشاره 🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد. اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت. ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد. این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری. @rozaneebefarda
روزنه
به گزارش فارس: جناب #علی_لاریجانی #رد_صلاحیت شده است! 🔶حاشیه روزنه چنانچه این خبر تأیید شود، #لا
سران جریان انقلابی و مسئله تجدیدنظرخواهی در تصمیم شورای نگهبان فتوت شاخصه ثابت جریان انقلابی و اصل حاکم بر تمام رقابت‌های سیاسی است. جریان‌های غربگرا همواره از همین ویژگی سوءاستفاده کرده‌اند! نشان داده که متأسفانه برخی سران جبهه انقلابی، با تطبیق نادرست این اصل در حوادث واقعه، زمینه بازگشت مجدد عناصر غربگرا به عرصه مدیریت کلان سیاسی کسور را فراهم می‌کنند! این قبیل خطاهای راهبردی، نه تنها نشانه جوانمردی نیست که قطعا زمینه‌ساز خسارت سیاسی و مشارکت در پیشگیری از اصلاحات ساختاری است. اگر به تشخیص اعضای محترم و متقی شورای نگهبان، کسانی حقیقتا فاقد صلاحیت‌های حداقلی برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری هستند، آیا منطقی است که برخی چهره‌های انقلابی بخواهند برای تجدیدنظرخواهی در تصمیم شورا، پیشگام شوند!؟ و احیانا در پروژه و مشارکت ورزند؟ از یاد نبریم؛ شورای نگهبان با هیچ فرد و جناحی مشکل شخصی ندارد. آنان طبق مستندات تصمیم می‌گیرند. مشکل جریان انقلابی با طیف غربگرا که خدای ناکرده نیست، بحث بر سر منافع ملی و آرمان‌های انقلاب اسلامی است که بنا به تجربه ۸ ساله گذشته، توسط جریان اعتدال به مخاطره جدی افتاده است. حالا شورای نگهبان با لحاظ مستندات و مصالح عالیه نظام، تشخیص داده برخی کاندیداها در ناکارآمدی و فقدان صلاحیت‌های حداقلی، ادامه دهنده راه دولت روحانی هستند که وضع را به شرایط بغرنج فعلی کشانده است. در این شرايط، اگر کسانی از انقلابیون بخواهند بنا به هر توجیهی، در این تصمیم شورا تردید ایجاد کنند، نشانه فتوت نیست، خطایی راهبردی است! اشاره به یک تجربه تاریخی از خطاهای راهبردی برخی چهره‌های انقلابی، بسیار راهگشا و عبرت‌آموز است! بعد از استعفای از نخست‌وزیری دولت موقت(یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی) امام در جلسه فوری با اعضای شورای انقلاب، تصریح کردند که با حضور بازرگان در شورای انقلاب موافق نیستند. اما برخی سران جریان انقلابی، صرفا با این توجیه که در این صورت ممکن است انقلابی‌ها به انحصارطلبی متهم شوند و لازم است از ظرفیت همه نیروها استفاده شود، با اصرار از امام خواستند اجازه دهد بازرگان به شورا وارد شود. بازرگان وارد شورا شد، بنی‌صدر دو وزارت خانه خارجه و اقتصاد را در کابینه شورای انقلاب عهده‌دار شد و زمینه برای ریاست‌جمهوری اش بیش از پیش فراهم گردید. بعد از ورود بازرگان و برخی دیگر از همفکران او به شورا، او بعنوان دبیر شورا انتخاب گردید، بنی‌صدر هم مدتی بعد، همزمان با ریاست‌جمهوری، ریاست شورای انقلاب را به دست گرفت و عملا همین چهره‌های انقلابی که زمینه‌ساز امثال بازرگان به کریدور قدرت شده بودند، به دست همین عناصر لیبرال مسلک شدند و در شهریور ۱۳۵۹، با گذشت کمتر از یک سال از استعفای بازرگان و پیش از همه‌پرسی قانون اساسی، عملا شورای انقلاب به پایان راه خود رسید! جریان انقلابی با هیچ فردی مشکل شخصی ندارد و نباید داشته باشد؛ اما بعد از محرز شدن فقدان صلاحیت برخی افراد، تکلیف دارد که به تحکیم این تصمیم بپردازد. در این شرايط، پیشگام شدن بعضی چهره‌های انقلابی برای تجدیدنظرخواهی در مورد این افراد، اولا به ضرر منافع ملی است و بعد از آن، دامنگیر خود همین چهره‌های سیاسی عزیز می‌شود. اجمالا باید تصریح شود که هرگز عناصر لیبرال به دلیل این قبیل تحرکات، در مورد عناصر مؤمن و انقلابی تجدیدنظر نمی‌کنند و همچنان انگ انحصارطلبی و افراطی‌گری و... را برای تخریب جریان انقلابی بکار خواهند بست؛ چنانکه در تمام این سال‌ها، با آنکه نمایندگان آنها با عبور از فیلتر شورای نگهبان، بیشترین حضور را در مناصب کلان سیاسی داشته‌اند، هرگز دست از تخریب فقهای ارجمند شورای نگهبان برداشته‌اند! قرآن کریم فرمان داده که از تاریخ عبرت بگیریم.... @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
صراحت در مقابله با و را از شهید مطهری بیاموزیم ⭕️تصویر اعلامیه مشترک و در نقد آثار و افکار اشاره 🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد. اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت. ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد. این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
علامه مصباح و مخالفانش از نهضت آزادی و سازمان مجاهدین و باند مهدی هاشمی تا شریعتی و فرقان! اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹جریان در تاریخ معاصر ایران، همواره با در ستیز بوده‌اند؛ چه اینکه وقتی جنس اصل در بازار اندیشه و سیاست وجود داشته باشد، مردم بصیر ایران سراغ نمی روند. ریشه بسیاری از دشمنی‌های دیروز و امروز با اندیشه و شخصیت آیت‌الله مصباح را در همین مسئله باید جست. 🔹نهضت آزادی که بعد از افول جبهه ملی در اردیبهشت ۴۰ با اعلام وفاداری به آرمانهای ملیگراها و مصدق، تاسیس شد، در سالهای بعد همواره به عنوان آلترناتیو یا جنس بدلی دو جریان در کشور شناخته میشد؛ ۱. جریان مذهبی وابسته به روحانیت اصیل. ۲.جریان ملی گرایی که مورد اعتماد آمریکایی‌ها بود و خود آلترناتیو هیئت حاکمه تلقی میشد و درباره همواره از آنان به همین جهت هراس داشت. 🔹نهضتی ها در یک انشعاب متصل با جبهه ملی تشکیل شدند؛ اما با ظاهری مذهبی و ژست مبارزه با دربار! صدالبته تحرکات سیاسی آنان در دهه چهل را نمی‌توان نادیده گرفت اما این اقدامات تماما در چارچوب مبارزات پارلمانتاریستی بود؛ یعنی تلاش برای رفرم های سیاسی، در چارچوب حفظ اصل نظام فاسد پهلوی. 🔹نهضتی ها از ابتدای دهه چهل تلاش داشتند در صفوف روحانیت کنند؛ در بدو تاسیس تلاش کردند با امام خمینی (که بعد از ارتحال آیت‌الله بروجردی در زمره مراجع طراز اول قم شناخته می شد) دیدار داشته باشند؛ امام به احزاب سیاسی بود آنان را نپذیرفت؛ آقای خسروشاهی را واسطه کردند اما بی نتیجه ماند. بار دیگر به علامه طباطبایی متوسل شدند اما بازهم نتیجه مطلوب را نگرفتند. 🔹از دل نهضت از حدود ۴۴ تا ۴۹ سازمان مجاهدین خلق درآمد؛ بازهم با انشعاب متصل! بنیانگذاران اولیه سازمان، شاخه دانشجویی نهضت بودند. مجاهدینی ها مرید فکری بودند اما مشی سیاسی نهضت را برای مبارزه نمی پسندیدند و به مرام مسلحانه روی آوردند. روشی که امام از ابتدای نهضت مخالف آن بود؛ چه از سوی جریانهای اصیل مانند موتلفه باشد، یا از سوی تشکلهای التقاطی مانند مجاهدین. 🔹اعضای سازمان مجاهدین در ایران اعتماد برخی از روحانیان مبارز موجه را به دست آوردند. حمایت مالی از وجوهات شرعیه و استفاده از اعتبار معنوی روحانیت، موجب شد در کوتاه مدت به قدرتی بزرگ تبدیل شوند. فقط یک مانع بر سر راه داشتند و آن شخص امام بود. آنان دوبار برای مذاکره با امام و جلب اعتماد و حمایت ایشان به نجف رفتند ولی هر دوبار دست خالی برگشتند. در نجف عضو سازمان شده بود و تمام تلاشش را کرد برای جلب نظر امام اما بی نتیجه ماند و در نهایت چندین ماه با امام قهر کرد! سازمانی ها تاییدیه مکتوب از آقای طالقانی داشتند، تاییدیه هاشمی هم به دست ساواک افتاد و همین موجب زندانی شدنش شد. منتظری هم سال ۵۱ در نامه به امام، سازمان را تایید کرد. امام اما به این نامه ها توجهی نکرد؛ چون انحراف سازمان برایش واضح بود. 🔹شریعتی اما ابتدا در دهه سی، جزو جنبش سوسیالیستهای خداپرست بود. بعد از سفر به اروپا، در کنار ابراهیم یزدی و محمد نخشب، جزو جمع پنج نفره شاخه دانشجویی نهضت آزادی بود. بعد از ورود به ایران، قرائتی سوسیالیستی از اسلام ارائه داد که برای محافل سیاسی و مبارزاتی بسیار جذاب بود؛ از جمله مشتری های ثابت شریعتی، اعضای سازمان مجاهدین بودند. 🔹خروجی و نتیجه آثار شریعتی بعدا منجر به تشکیل گروهک مسلح شد! آنان مرحوم آیت‌الله شهید قاسم اسلامی را صرفا بخاطر نقد آثار شریعتی ترور کردند! فرقانیسم اسلامی که این روزها اعتدالیها برچسبش را نثار طیفی از انقلابیها می‌کنند، از دل آثار بازرگان و شریعتی درآمده است! 🔹باند مخوف مهدی هاشمی با عنوان از نظر فکری به نحله های انحرافی مثل مرتبط بود که فرزندش هم اکنون نیز از طرفداران نهضت آزادی است. آنان برخی چهره های روحانی مثل آیت‌الله شمس آبادی را صرفا بخاطر مخالفت با کتاب ، به قتل رساندند. امام برخی روحانیان مبارز که قصد شرکت در تحصن کلیسای سن مری(در حمایت از مهدی هاشمی) داشتند را منع کرده و از تعبیر استفاده کرده بود. منتظری اما نه پیش از انقلاب که حتی هنگام محاکمه مهدی هاشمی، بازهم او را یک انقلابی درجه یک می دانست! ⭕️آیت‌الله مصباح از ابتدا با افکار التقاطی میانه ای نداشت؛ هرگز گروه های مبارز مسلحانه منحرف را تایید نکرد. از دهه۴۰ تا کنون همواره مورد غیض و غضب نحله های التقاطی بوده است. 🔻شبهات و شایعات و نارواگویی های بعد از ارتحال علامه مصباح را اگر ردیابی کنید، در اغلب موارد به همین کانون‌های فکری و سیاسی می رسید؛ از نهضتی ها و نوشریعتی ها تا نوفرقانی ها و وابستگان جریان منتظری. انقلابی نماها همواره آدرس غلط می دهند! مراقب باشیم... @rozaneebefarda
آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی: در عصر غیبت، نظام و امور مردم در دست فقها است به مناسبت ارتحال آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▪️ما حکومت و اسم های شریفی مانند « » و « » و امثال‏‎ ‎‏این ها را از اختصاصات خداوند متعال می دانیم و حکومتی را مشروع تلقی می کنیم که‏‎ ‎‏منشعب و مقتبس از این حکومت باشد. قبلاً حکومت هایی وجود داشت که نوعاً علما‏‎ ‎‏آن ها را « » می نامیدند، لذا کسانی که متعهد و متدین بودند در مواردی که‏‎ ‎‏لازم می دانستند، بدون اجازه علما کاری را انجام نمی دادند؛ یعنی قائل به این مطلب‏‎ ‎‏بودند که این ها چون در عصر غیبت از طرف فقها نیستند و حاکمانی هستند که بر مردم‏‎ ‎‏مسلط شده اند از این جهت حکومتی ندارند و این افراد ناچار بودند در کارهایی که با‏‎ ‎‏فقها در ارتباط است از آن ها اجازه بگیرند.‏.. ▫️همان طور که در توقیع شریف‏‎ ‎‏آمده است ما معتقدیم که در ، نظام و امور مردم در دست فقها می باشد. این‏‎ ‎‏موضوع را من در کتاب های «التعزیر»، «ولایت تکوینی و تشریعی» و «ضرورت‏‎ ‎‏حکومت» یادآوری کرده و نوشته ام که در عصر غیبت حکومت باید باشد و ضرورت دارد. این ها مسائلی است که بین شیعه مشهور و معروف بوده است. ▪️ در طول زمان‏‎ ‎‏موقعیت هایی برای فقها پیش آمده است و مثلاً در آن حکمی که برای‏‎ ‎‏ صادر کردند نوشتند: «من به عنوان حق شرعی تو را معین می کنم» و یا میرزای‏‎ ‎‏شیرازی یا سید محمد مجاهد در جنگ با روس ها در حکومت دخالت داشتند یا حاجی‏‎ ‎‏محمد باقر حجة الاسلام در اصفهان اقامه حدود می کردند. در تمام این مدت حکومت به‏‎ ‎‏دست فقهای شیعه بوده است و هر چند حکام غاصبی بر سر کار بودند، ولی در امور غیر‏‎ ‎‏سلطنتی و حکومتی باز هم دستور و حکم علما نافذ بوده است.‏(امام خمینی و حکومت اسلامی(مصاحبه‌های علمی)، ‭١٣-١۵) 🔺آیت‌الله العظمی شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی؛ دومین دبیر شورای نگهبان‎ ‎ @Bonyadtarikh 🔘 روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه 2 از 2] تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات (همان ) که توسط و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند! یا چنان که در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری و به سان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند! برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در برای جا زدن مطهری در زمره حلقه ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت) مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است! و نه آنچنان که آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است! اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند! مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید. این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با و به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال خرده می گرفت. مخالفت با (معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد. مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه دانست. اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است. شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت. روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، و را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد. این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق و پرچمدار و نماد است. @rozaneebefarda
از مرجعیت فقاهتی تا مرجعیت رسانه‌ای! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 نهاد مرجعیت در تاریخ تشیع به مثابه تیجان است؛ نماد اقتدار و کانون تمرکز قدرت معنوی و اجتماعی عالمان شیعی است تا در مقابل جائران و طواغیت عالم، پشتیبان توده مظلوم و مستضعف باشد. مرجعیت ریاستی دینی است که به سنت اصیل حوزوی، کسانی که در مظان‌ش قرار می‌گیرند از آن می گریزند و دیگران را بر خویش ترجیح می دهند و همین خود بزرگ‌ترین نشانه است بر آنکه در این وادی، رنگی از قدرت‌طلبی و دنیاگرایی و هر آنچه رنگ تعلق پذیرد، نیست! مرجعیت شیعه امریست چارچوب‌مند و اصولی؛ متصدی امر مرجعیت گرچه متکفل تفسیر و ترویج و تحقق دین مبین است اما خود به نحو تمام عیار باید در چارچوب شریعت و اخلاق و معنویت باشد. اگر لحظه‌ای با ذات اقدس الهی اتصال‌ش قطع شود، لحظه سقوطش فرا رسیده است.... اکنون اما با مواجهیم که بجای حرکت در چارچوب‌های اصیل مرجعیت فقاهتی و سنتی، به سان ، به وادی ناکجاآباد قدم گذاشته‌اند! در هر امر اجتماعی و سیاسی و حتی مذهبی صرف، آنچنان موضع عوام‌پسند و بی‌ضابطه از خود بروز می‌دهند که تاریخ تشیع به تعجب وا می‌ماند! دعوت به خود، تمهید حداکثری مقدمات برای تصدی مرجعیت برای خود، سرکوب و منکوب کردن مخالفان دلسوز که آنان را به حفظ اصالت‌های حوزوی فرامی‌خوانند، نرخ رایج در بازار مکاره این جماعت است! این اکنون از خطری بالقوه به خطری بالفعل برای آینده حوزه و روحانیت و مرجعیت بدل شده‌اند! اینان گاه بدون انتشار حتی یک برگ مطلب علمی (ولو تقریرات اساتیدشان باشد) دعوی مرجعیت کرده‌اند، هیبت آیت‌اللهی بهم زده‌اند و از موضع بالا همگان، حتی بزرگان و حتی رهبری معظم مان را درس می‌دهند که چگونه با مردم مشی کنند! اسمش را هم می‌گذارند نصیحت ائمه مؤمنین! برخی از ایشان اغتشاش‌گران و آشوب‌طلبان و هتاکان داعشی مسلک به نوامیس شیعه و اماکن مقدس و قاتلین جان مردم را در کنار روحانیون مجاهد و مدافعان امنیت قرار می‌دهند و بر آنان نام می‌گذارند که باید برای شان پدری کرد! یا للعجب! انسان یاد پدری کردن آن مرجع خلع ید شده که می‌خواست برای کودتاچیان پدری کند می‌افتد! و یاد آن آقا که کمیته عفو تشکیل داد برای رهاسازي جانیان عضو فرقه منافقین که موجب شد یک پنجم کشته‌شده‌های مرصاد از همان آزادشدگان عفو بی‌ظابطه آن آقا باشد! همچنین یاد می‌افتیم که (منافقین) را یک روز خوانده بود و دو سال پس از آغاز شورش مسلحانه و اقدامات تشکیلاتی تروریستی شان، آنان را در کتاب همسنگ شهدای دفاع مقدس قرار داده بود که به زعم او در راه آرمان مقدس شان کشته می‌شوند! عاقبت رسانه‌زدگی و عوام‌زدگی روحانیت، بدعاقبتی است؛ اعاذناالله من شرور انفسنا. @rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه 2 از 2] تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات (همان ) که توسط و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند! یا چنان که در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری و به سان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند! برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در برای جا زدن مطهری در زمره حلقه ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت) مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است! و نه آنچنان که آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است! اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند! مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید. این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با و به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال خرده می گرفت. مخالفت با (معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد. مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه دانست. اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است. شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت. روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، و را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد. این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق و پرچمدار و نماد است. @rozaneebefarda
روزنه
تجربه تاریخی عافیت‌طلب در تمام سال‌های مبارزه و جهاد با استکبار، همواره در بزنگاه‌های سیاسی، از پشت زده‌اند! از گرفته تا ماجرای و تمهید مقدمات و ! راستی! در کدام خرده‌جریان حوزوی را سراغ داریم که همصدا با این بوده و هست؟! مراقب بازتولید مدعاهای ، با باشیم.... @rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه ۲ از ۲] تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات (همان ) که توسط و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند! یا چنان که در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری و به سان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند! برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در برای جا زدن مطهری در زمره حلقه ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت) مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است! و نه آنچنان که آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است! اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند! مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید. این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با و به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال خرده می گرفت. مخالفت با (معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد. مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه دانست. اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است. شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت. روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، و را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد. این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق و پرچمدار و نماد است. @rozaneebefarda
پیامدهای سیاسی_اجتماعی تشییع میلیونی شهدای خدمت @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 در روزهای اخیر تشییع میلیونی پیکر مطهر شهدای خدمت آیت‌الله رئیسی و آیت‌الله آل‌هاشم و سایر همراهان، موجب حیرت جهانیان شد. این اتفاق مهم از جهات مختلفی قابل تحلیل است و تا سالها باید در مورد تبعات سیاسی و اجتماعی آن حرف زد. اما اینجا به برخی تبعات داخلی این ماجرا می‌پردازیم؛ ۱. در دورانی که برخی بدخواهان خارج‌نشین به دنبال القای تصویری مغلوط از جایگاه روحانیت در ایران بودند، تشییع میلیونی پیکر مطهر دو روحانی انقلابی و مردمی، تمام کج‌روایت‌ها و القائات غلط رسانه‌ای دشمن را بر باد داد! دنیا فهمید که نه فقط مردم ایران که جمعیت زیادی از آزادی‌خواهان جهان در غرب و شرق عالم، عاشق هستند. بلی! درست است؛ معدود (بلندآوازه و میان‌تهی) را فارغ از این ماجرا باید تحلیل کرد، چرا که اساسا در این حلقه نیستند! آنان نه با مردم کاری دارند و نه مردم با آنها صنمی دارند! طبیعی است که منزوی و منفعل باشند؛ این پرگوهای بی‌عمل که همواره سربار بوده‌اند! ۲. اتفاق اخیر تجلی روشنی بود از . این عزیزان بودند که در سربازی مخلصانه برای رهبر و خدمت صادقانه برای ملت، ذوب شده بودند و این عشق شورانگیز، محصول آن تربیت و آن سربازی و آن خدمت بود. ۳. رئیسی و آل‌هاشم ثابت کردند که در زمانه پرهیاهوی رسانه‌زده ما _که زردها و سلیبریتی‌ها به توهم‌شان بر ذهنها حاکمیت دارند_ می‌توان بی‌صدا خدمت کرد و خریدنی شد و ! ۴. واقعه اخیر فرصتی شد که ایمان بیاوریم ! کسی را که لیاقتش را به او ثابت کرده باشد بالا می‌آورد؛ هر چند هزارها دست توطئه‌گر و زبان طعنه‌گو به تخریب و تصغیر و تحریف اقدام کرده باشند. ۵. ماجرای اخیر نشان داد، منطق و استمرار آن در ایران اسلامی، رمز و راز خود را دارد؛ اینجا سیاستمداران تا هنگامی محبوب مردم‌اند که به آرمان‌ها و ارزش‌ها وفادار بمانند و بر عهد خود با ولایت و ملت باقی باشند. اینچنین نیست که افرادی گمان کنند آن هورا و تحسین و تشویق‌های مردم برای شخص خودشان است! اینچنین گمانه‌های باطل در امثال و و (با التفات به تفاوت ذاتی مشرب فکری و سیاسی شان) در وجود داشته، گاهی در دیگران نیز مشاهده شده است؛ فکر می‌کرد با مخالفت با آرمان فلسطین و پشت پا زدن به برخی آرمان‌های دیگر و خصوصا همصدایی با دشمنان در همچنان محبوب می‌ماند! گمان می‌کرد آن تمجیدهای امام رهبری و آن جایگاه مردمی، حتی با زاویه‌گرفتن‌های مکرر باز هم باقی می‌ماند! گمان می‌کرد، آن اقبال سال ۷۶ و مقبولیت پرشور بعدی به خودش مربوط بوده و اگر هر طرف بچرخد، طرفدارانش همچنان با او همراه خواهند بود! هم فکر می‌کرد اسطوره و پدیده ماندگاری در سیاست ایران است و حتی اگر به ولایت طعنه بزند و با حزب‌اللهی‌ها و جامعه وفاداران دین و ملت مرزبندی کند، محبوب القلوب می‌ماند! زهی خیال خام! مع الاسف هیچکدام از اینها نتوانستند راز آن همه اقبال مردمی را دقیق بفهمند و مهمتر آنکه نتوانستند از این صیانت کنند و آن را در جهت خدمت مستمر به ملت و نظام به کار بگیرند. یادتان هست؟ ، ، و و.... حالا دیگر هیچ کدام از این القاب و عناوین، آن حس و حالی که سالیان دور ایجاد می‌کرد را ایجاد نمی‌کند! ملت وفادار اما همچنان و و را یادشان مانده و می‌ماند! راز این آن است که این عزیزان بر با ولایت و ملت باقی مانده‌اند... ۴خرداد ۱۴۰۳ @rozaneebefarda
غربزده‌های عصبانی، تندخو و تندگو! در تبیین ادبیات سیاسی ناروای انتشار به مناسبت رفتار زشت نماینده فرهنگی پزشکیان/۱ ▫️ مهندس مهدی در واکنش به انتقادات یکی از نمایندگان مجلس، با زبان کنایه و هجو گفت: «اونی که به ما ... بود، کلاغ ...دریده بود» مصادیق این قبیل هجویات در ادبیات سیاسی بازرگان کم‌نیست! @rozaneebefarda