تحشیهای بر گفت و گوی روزینامه اعتماد با رسول جعفریان
[صفحه ۳از۵]
آقای رسول جعفریان با تز «جنگ قدرت روحانیت» جلو میرود و در ادامه آن را به ارتجاعی جلوه دادن #روحانیون_انقلابی_اصیل میکشاند. او؛ پس از اینکه گفت روحانیت از سال 1320 و در مواجهه با چپها به تجدد و نواندیشی رو آورد، اینبار ادعا کرد که در سال 60 دچار یک حرکت ارتجاعی شد و به صورت غیرمستقیم مسئولیت این ارتجاع را به گردن روحانیون مبارزی همچون آیتالله ربانی شیرازی انداخت:
« در سال ۶۰ در برابر این جریان ها، نوعی بازگشت به سنت مطرح شد. یک دعوایی از زندان میان موتلفه ای ها و شماری از روحانیون مثل مرحوم #ربانی_شیرازی و دیگران، با مجاهدین شروع شده بود. این دعوا بعد از انقلاب ادامه یافت. مسائل تازه هم بود. آنها در زندان با چپ ها و مجاهدین درگیر شده بودند. در دعوایی که سر قدرت در سال ۵۸ و ۵۹ درگرفت، حوزه به صورت طبیعی، طرف روحانیون سنتی-انقلابی را داشت. انعکاس این مساله در قم، این بود که باید از گروه هایی که #شعارهای_نوگرایانه می دادند، مخصوصا زیر پوشش مذهب، فاصله گرفت و آنها را نقد کرد. این همان است که می گویم، نوعی بازگشت به سنت فکری حوزوی، در میان سیل طلبه هایی که به هوای انقلاب به حوزه آمده بودند، ایجاد کرد. البته نباید این سنتی شدن را ساده بگیرید، زیرا این سنتی شدن، همان بود که به تدریج از آن، آموزش های داخل حوزه برای استادان دانشگاه هم در دوره #انقلاب_فرهنگی درآمد. »
جناب جعفریان با حذف نوگرایی اصیل امام خمینی قدس سره الشریف، تمام نوگرایی حوزه علمیه را در مواجهه با چپها تعریف میکند و بر اساس همین پیشفرض غلط، انحراف مجاهدین خلق را موجب سرخوردگی حوزه علمیه از نوگرایی عنوان میکند و این سرخوردگی را هم موجب مرتجع شدن حوزه علمیه معرفی میکند:
«حوزه در دهه شصت، به آرامی تغییر می کرد. بیشتر تندرو و کندرو سیاسی بود. اما عمق فکری آن، مقابله دو، سه جریان فکری در تفسیر دین هم بود. تا جنگ بود، اغلب روی این مسائل سرپوش گذاشته می شد. به علاوه، جریان #مجاهدین، خیلی ها را از نوگرایی سرخورده کرده بود و همان طور که گفتم عقب رفتند. حتی خیلی ها دوباره منتقد #شریعتی شدند. مخصوصا که به اسم شریعتی، کارهایی مثل کارهای فرقان انجام شد. حوزه بستر سنت گرایی شد و به نظرم مجموعه اینها، حوزه را از ورود در چرخه نوگرایی جدی بازداشت.»
حال نماد و نمای نوگرایی حوزه علمیه کیست؟ امثال جناب آقای ملکیان که در حقیقت نشو و نمای علمی شان در قم را مدیون محافل روشنفکری حوزوی همچون #دفتر_تبلیغات بوده اند. جعفریان می گوید:
«در این شرایط، تعدادی از طلبه ها نوگرا بودند که خیلی خیلی با کندی قدم برمی داشتند. فرض کنید آقای ملکیان که به گفته خودش #هفت_ملکیان هست، نمایی از این تغییر است.»
اینکه آقای رسول جعفریان چرا حاضر نیست تحول عمیق امام خمینی قدس سره الشریف و یاران انقلابی ایشان در حوزه علمیه را ببیند و آن را با اصراری عجیب سانسور میکند حقیقتا جای سؤال و تعجبی عمیق است. البته ایشان به صرف سانسور هم بسنده نکرد و به تحریف و هوچیگری نسبت به اسلوب تحولخواهی امام خمینی قدس سره الشریف، به سبک ژورنالیستهای کهنهکار پرداخت و گفت:
« در آن موقع، اگر اصلاح و تغییر هم هست، به شکل سنتی است، به این عنوان که هنوز می توانیم با #فقه_جواهری و فلسفه صدرایی همه کارها را حل کنیم.»
با توجه به اینکه منادی حفظ فقه جواهری در روش حکومتداری دینی شخص امام خمینی قدس سره الشریف است و استفاده از این کلیدواژه در جملات سیاسی-تاریخی به ایشان انصراف دارد؛ جناب آقای رسول جعفریان باید پاسخ دهند که آیا امام خمینی قدس سره الشریف میخواستند «همه کارها» را (با همین کلیت و ابتذال) ، با فقه جواهری حل کنند؟ مثلا مرغ و گوشت روزانه مردم را هم با فقه جواهری و بدون در نظر گرفتن اقتضائات روز میخواستند تأمین کنند؟
جناب آقای رسول جعفریان عینک تجدد و مدرنیته را زده و برای استراحت چشم هم حاضر نیست آن را در بیاورد. از همین رو همه چیز را سیاه و سفید دیده و رطب و یابس را به هم پیوند میزند و میگوید:
« همه اینها برای توضیح این نکته بود که آن شتابی که طلبه های جدید و موسسات تازه داشتند، با رفتارهای تندروانه مجاهدین که به تروریسم هم رسید، سرخورده شد و به سمت سنت گرایی برگشت و حتی زمینه برای نفوذ آدم هایی مثل #آیت را هم در قم فراهم کرد. اینها یک دفعه واکنش ایجاد کرد و جریانی به وجود آمد مثل جریان آیت که ضدچپ بود و بالطبع ضدمجاهدین، ضدتجدد و ضدنوگرایی و همه چیز. »
و باز هم امام قدس سره الشریف که سانسور شد و آیا واقعا نقش امام در مواجهه با غرب و مدرنیته کثیف آن به اندازه آیت نبود که آقای جعفریان آن را ندید و باز سانسور کرد؟
@rozaneebefarda
ادامه👇
#فتاح_گیت؛ پیام ها و پیامدها/بخش نخست
اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔸مدتها پیش از حضور #فتاح در برنامه نگاه یک و سخنان خبرساز او، آنان که از نزدیک با سلوک وی آشنا بودند، نمونههای فراوانی از این اقدام را سراغ داشتند و لذا این اتفاق، برای اهل اطلاع امر جدیدی نبود، بلکه آنان تنها شاهد تجلی عمومی یک واقعیت نیمه آشکار، در سطحی وسیع بودند. فتاح در حقیقت در آن شب پرخبر، فقط از الگوی سیاست ورزی و مدیریتی خویش رونمایی کرد و رفت!
🔹برخی سیاست مداران معاصر در عین محبوبیت مقطعی در سطح گسترده و همزمان با ارائه آثار و خدمات قابل اعتنا، همواره عامل #اختلاف_بین_نیروهای_انقلاب و جبهه متدینین بوده اند که این امر در جای خود بسیار قابل تحلیل است.
در دوران مبارزه #شریعتی چنین جایگاهی داشت و پس از پیروزی، #میرحسین، #هاشمی و #احمدی_نژاد بیش از دیگران چنین بودند. اکنون به نظر می رسد مهندس فتاح پای در این مسیر نهاده؛ خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته، نتیجه جز #خسارت_محض، نیست.
🔸در تحلیل اقدام فتاح، گذشته از پیامدهای اجتماعی، بعد سیاسی و رسانهای این سخنان نیز قابل بررسی است. سخنان فتاح بازتاب گستردهای در میان رسانههای بیگانه و البته ایادی نفوذی آنان در داخل کشور داشت و افشاگریهای آقای فتاح با استقبال #bbcفارسی،دویچهوله، ایران اینترنشنال و حتی رادیو پیام اسرائیل روبرو شد و اصلاحطلبان و برخی اعتدالیون معلومالحال همچون علی مطهری نیز به پشتیبانی از وی پرداختند.
🔸البته در عدالتخواهی و لزوم مقابله جدی و مؤثر با ویژهخواری و بیقانونی نهادهای مختلف تردیدی نیست اما شرط لازم عدالتخواهی، عدالت و صداقت است و عقلانیت و لحاظ مصالح امت اسلامی شرط ارتکازی عدالتخواهی واقعی است.
🔸ناگفته پیداست مراد از مصلحتسنجی؛رعایت مصالح حزبی و جناحی و شخصی نیست بلکه مراد حفظ مصالحی است که پایه و اساس عدالتخواهی است.به طور مثال قانونمداری یکی از مصالحی است که رکن عدالتخواهی است و اگر فرد عدالتخواه دست به افشاگریهایی بزند که بار حقوقی دارد و در دادگاه نیز قابل اثبات نیست و از جانب متهمان به راحتی قابل ردّ و تکذیب باشد؛خود به عملی غیرعادلانه است.یا در مثالی دیگر؛ حفظ وحدت بدنه انقلابی اصیل که پیشگامان تحقق عدالت در جامعهاند مصلحتی است که شرط پیادهسازی عدالت در کشور است.
🔸علاوه بر رعایت مصالح؛عقلانیت عدالتخواهی نیز سرفصل دیگری است که باید در هر عمل عدالتخواهانه لحاظ شود. پپیادهسازی عدالت آن هم در عرصه سیاسی و اقتصادی که گرگهای دندانتیز کرده با نقشههایی پیچیده حضور دارند به عقلانیتی فوقالعاده نیاز دارد. فردی که داعیهدار افشاگری علیه رانت خواری و فساد و ظلم است باید بداند که در این عرصه نمیتواند به تنهایی و سوپرمنگونه و جوکروار عمل کند.
🔸جبههای عمل کردن یکی از الزامات عدالتخواهی است و جبهه انقلاب همان ارتش عدالتخواهی است.البته ممکن است گوشهای از این ارتش اشکالی هم وجود داشته باشد اما یک فرمانده عاقل برای رفع اشکال نیروهای خود از تیربار و مسلسل و موشک هدایتشونده استفاده نمیکند. البته این به معنای سکوت مطلق در برابر اشتباه خودیها نیست بلکه به معنای درایت و حل مدبرانه مشکلات است به گونهای که کمترین آسیب و بیشترین بازدهی را داشته باشد.
🔹سخنان ناسنجیده جناب فتاح از زاویهای دیگر مسئلهسازی فرعی برای کشور بود. البته مقوله عدالت از اولویتهای اساسی نظام اسلامی بوده و هست اما اقتضای عدالت در حال حاضر این است که مسئولین نهادهای مختلف مطالبات خود را با کار و ابتکار مضاعف از مجاری قانونی دنبال کنند و اعصاب و روان مردم را میانبر رسیدن به مطالبات اداری خود قرار ندهند.امروز رسیدگی به معیشت مردم با بیتدبیری دولت اعتدال در وضع اسفباری است و حسن روحانی و تیم ناکارآمد وی فشار روانی سنگینی را از این بابت تحمل میکند و مسئلهسازیهای فرعی تنها راه فرار را برای آنان فراهم میکند.
🔸تمام نکات ذکر شده آثار کوتاهمدت سخنان آقای فتاح بود و تغییر مجاری عدالتخواهی از نهادهای عقلایی و رسمی به مجاری بیقاعده و بیچارچوب از آثار بلندمدت و حتی میانمدت این قبیل موضعگیریهاست و اگر این تغییر مجرا محقق شود نه تنها عدالت در هیچ سطحی محقق نخواهد شد بلکه ظلم و بیعدالتی در سایه آنارشیسم حقوقی و سیاسی و اجتماعی کشور را فرا خواهد گرفت.
🔸مضرات افشاگریهای بیقاعده به همینجا ختم نمیشود.کشور ما زیر ذرهبین تحلیلگران سیاسی-امنیتی است و به گفته مقام معظم رهبری ایجاد آشوبهای میدانی یکی از اهداف دشمنان است و طبیعی است که القای اختلافات عمیق ساختاری دشمنان ملت را برای اجرای نقشههای ضدامنیتیشان تشویق و تشجیع کند. فراموش نکنیم که استکبار جهانی به دنبال ایجاد فتنه فراگیر داخلی است که مستضف و رانت خوار و افشاگر، همه را متضرر میکند.
@rozaneebefarda
روزنه
#پرونده_ویژه تیغ و تحریف! روایتی از #تحریف متون/مبانی دینی و نسبت آن با #مشروعیت_زدایی از نظام اس
تیغ و تحریف!
روایتی از #تحریف متون/مبانی دینی و نسبت آن با #مشروعیت_زدایی از نظام اسلامی
📛یادداشت پنجم:
«کربلا منهای عاشورا»؛ نمونهای از طراحیهای انحرافی در ساحت عاشوراپژوهی
🔻نقدی بر سخنان #صادقنیا با موضوع «عاشورا برای زیستن»
💥اختصاصی|| امین عظیمی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[صفحه 1 از 6]
🔹آقای صادقنیا عضو هیئت علمی #دانشگاه_ادیان است که حول مباحث جامعهشناسی و ادیان و فرق مطالعاتی دارد. یادداشت های تلگرامی وی از یک سو و کوتاه نوشت های ژورنالیستی اش در روزنامه ایران، نشانه تعلق خاطر وی به شاخصههای سیاسی دولت اعتدال است.(معنایی که در برخی رسانه های اعتدالی بدان تصریح شده) نامبرده همچنین از گویندگان در حال رشد شاخه حوزوی #خرده_جریان_اعتدال است که کمابیش مورد توجه رسانههای دولتی قرار میگیرد و به خاطر ورود شبهروشنفکرانه به مباحث، اجمالا مورد توجه جریان غربزده نیز هست.
در دهه محرم 1399 بیژن عبدالکریمی دست به راه اندازی پویشی به نام " پویش ملی هر خانه یک حسینیه" زد و تلاش داشت مخاطبان را به عزاداری های فردی تشویق کند. مخاطب و سخنرانان صفحات مجازی این پویش ظاهرا مثل خود عبدالکریمی اغلب از علاقهمندان #شریعتی و #بازرگان بودند. یکی از سخنرانان جوان این پویش می نویسد :
" کرونا فرصتی است برای شکستن انحصار #تشیع_سیاه بر گرامیداشت #خون_سرخ سیدالشهدا. آنها محرم را ابزاری برای نمایش #قدرت_فرقهای میخواهند، اما عاشورا مهمترین تمایز شیعه با سایر ادیان و مذاهب است که آن را از فروکاست به یک فرقه منجمد بسته مانند سایر ادیان و مذاهب، به شیوهای که #روحانیون میخواهند، حفظ میکند."
🔹سخنرانی صادقنیا با عنوان "عاشورا برای زیستن" در تاریخ 2 شهریور از طریق کانال این پویش انتشار یافت. او در این طرح بحث به طور خلاصه حادثه عاشورا را الگویی برای چگونه زیستن دانسته و در نهایت الگویی که از زندگی امام حسین(ع) برای مخاطب برجسته میکند، تفسیر خاصی از #اصلاحطلبی و آزادگی است که خالی از مناقشه نیست. در چند محور به بررسی و نقد انگاره های وی خواهیم پرداخت:
1- سخنران مزبور علاوه بر اینکه رسالهای در موضوع کارکردهای اجتماعی مرگ نوشته، در سه سال اخیر در کانال شخصی تلگرامی خود و بعضی سخنرانیها، کمابیش به این موضوع پرداخته است. این سلسله بحثهای تکراری چند ساله نشان می دهد که او به دنبال یک وعظ و درس عادی نیست بلکه یک پروژه طولانی مدت را پیگیری میکند. وی بعنوان یک طلبه علاقمند به
جامعهشناسی و شریعتی، قاعدتا باید به دنبال جریانسازی اجتماعی باشد. البته این سخنرانی ابهامات و نارساییهایی دارد که با انضمام سخنان دیگر وی، تا حدودی مرتفع میشود.
2- او در این سخنرانی تلاش دارد شهادت اباعبدالله(ع) و حوادث حماسی عاشورا را تحت الشعاع قرار دهد و قابلیت الگوگیری را از وقایع آن نیمروز تاریخی #کم_رنگ کند لذا برای تحقق این منظور، مخاطب خود را در یک دوگانه کاذب قرار میدهد و الگوگیری از زندگی امام حسین(ع) و بهرهگیری از حماسه و شهادت روز عاشورا را در مقابل هم قرار میدهد و ادعا میکند که حماسه عاشورا به خودی خود قابل الگوبرداری نبوده و شهادت چیزی جز مرگ نیست(!!) و آنچه مهم است طرز زندگی افراد است.
البته تردیدی نیست که نوع مرگ افراد ارتباط وثیقی با نوع زندگی آنها دارد اما باید گفت که الگوگیری همسان و هم زمان از زندگی و حوادث روز عاشورا هیچ محذور عقلی و عقلائی ندارد و هر فردی میتواند از زندگی و شهادت آن امام عزیز به صورت مستقلّ و مجزا درس بیاموزد.
⭕️این سخنران میگوید:
«خلاصه سخن من این هست که عاشورا حتی اگر بر مفاهیمی چون مرگ، رنج و درد تمرکز بکنیم، برای ما بیش از آنکه الگوهایی برای مردن به دنبال داشته باشد، الگوهایی برای زیستن به دنبال دارد. این دلیلش این است که مرگ و شهادت در صحنه کربلا یک لحظه تاریخی نیستند. بلکه اشاره به نوعی زندگی کردن دارند.»
🔹تقابل کاذب میان الگوگیری از زندگی و شهادت توالی فاسد بیشماری دارد و اگر این الگو ترویج شود، الگوپذیری و عبرت گیری از حادثه عاشورا و امتداد الگوی شهادت طلبی عاشورائیان، تضعیف خواهد شد و جنبه های درسآموز عاشورا در باب ایثار، مقاومت در برابر دشمن، نه گفتن به طاغوت، روشنگری، افشای چهره کریه دشمنان اسلام و ... کمرنگ میشود.
🔻البته آقای سخنران به این حد قانع نیست و قائل است تکریم و عزاداری برای اباعبدالله به خاطر حادثه عاشورا نیست(!!) بلکه به دلیل دوران قبل از عاشورا است. او می گوید:
⭕️« وقتی داریم از شهادت امام حسین حرف میزنیم در حقیقت داریم از آن مدل زندگی امام حسین حرف میزدیم و وقتی شهادت او را میستاییم، در حقیقت داریم مدل زندگی او را می ستاییم»
او با اشاره به خطبه امام حسین در منا این مطلب را تایید می کند که الگوگیری از آن حضرت دقیقا به قبل از دهه محرم برمیگردد.
@rozaneebefarda
ادامه👇
از مطهری بیاموزیم!
⭕️اعلامیه مشترک #شهید_مطهری و #بازرگان در نقد آثار و افکار #شریعتی
🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد.
اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت.
ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد.
این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری.
🔹اکنون برخی اعزه در حوزه، در مواجهه با افکار و آثار مرحوم #داوود_فيرحي_زنجانی، همگام با #جو_سیاسی و #جو_محافل_روشنفکری، حرکت کرده، حاضر نیستند مثل شهید مطهری، بر وجود انحرافات فکری در آثار آقای فیرحی تصریح کنند. آش آنقدر شور شده که مریدان حوزوی آن مرحوم، کمترین نقد و بلکه پرسشگری را، با مشت آهنین پاسخ میدهند؛ گاه میگویند نقدها غیرعلمی است، گاه گویند تند است، گاه گویند بی انصافی است، گاه از تعابیر تند و احساسی استفاده می کنند. خلاصه بساطی راه انداخته اند که مگو و مپرس!
خب مسئله آن است که فعلا نقد خاصی انجام نشده، جریان متعهد حوزه، با تاسی از مطهری، فقط درصدد بیان آن است که در آثار و افکار فیرحی، اشکالات و اغلاط واضحی هست، از او #بت نسازید. همین!
@rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بیانات چالش برانگیز جناب آقای #یوسفی_غروی(از اساتید مشهور تاریخ اسلام در قم) پیرامون خبر #بیت_الاحزان و محدثین نامور و بزرگوار آیات مجلسی و شیخ عباس قمی(ره)
⭕️حاشیه روزنه
ضمن احترام به جناب آقای یوسفی غروی و پاسداشت زحمات و خدمات و تحقیقات ارجمند ایشان در زمینه تاریخ اسلام، باید گفت؛
حتی اگر خبر مورد نظر پیرامون بیت الاحزان، قطعا صحیح هم نباشد، این ادبیات در تکذیب آن و احساسی معرفی کردن علامه مجلسی و نسبت نقل بی سند به شیخ عباس قمی، دور از انتظار است.
مطلوب است اشکالات تاریخی با منطق علمی و استدلالی و قضاوت در مورد بزرگان تشیع، خاصه محدثین ارجمند بعنوان سرمایه های معنوی مکتب تشیع، با حفظ شوون آنان باشد.
پیش از این #شریعتی، تعابیر تندی نسبت به برخی بزرگان از جمله مجلسی به کار برده بود که مورد انتقاد بزرگان و از جمله #امام_خمینی قرار گرفته بود و منشا آن را بی اطلاعی شریعتی دانسته بودند. اما با دایره وسیع دانش امثال جناب آقای یوسفی، انتظار میرود که این جهت مراعات گردد.
هرچند ادبیات منتقدان ایشان نیز مع الاسف بعضا نامناسب و حاوی مطالب موهن و دور از شان بود که آنهم اصلا قابل دفاع نیست.
فارغ از محتوای این سخنان، نکته مهم آنکه ظاهرا این سخنان در خلال درس خارج رجال و در حدود ۲ سال قبل مطرح شده و معلوم نیست چه جریانی همزمان با فاطمیه این نظرات علمی تاریخی(هر چند قابل نقد جدی) را با زیرنویس انگلیسی بازنشر کرده است!
پیشتر بارها از تمرکز برخی بدخواهان بر حوزه قم و تلاش برای تخریب وجهه بزرگان و اختلاف افکنی، در روزنه هشدار داده شده بود.
@rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان
در ستایش #معلم_شهید انقلاب اسلامی
[صفحه 2 از 2]
تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات #حسین_نصر(همان #ملیجک_فرح) که توسط #دهباشی و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند!
یا چنان که #قوچانی در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری #اعتدالگرا و #ملی_مذهبی به سان #بازرگان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند!
برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال #جعفریان می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در #هادی_نامه برای جا زدن مطهری در زمره حلقه #دارالتبلیغ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت)
مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است!
و نه آنچنان که #برجامیان آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است!
اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند #شریعتمداری است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند!
مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که #ابهام_استراتژیک پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید.
این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با #زرین_کوب و #آریان_پور به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال #عاشوری خرده می گرفت. مخالفت با #شریعتی(معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد.
مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه #حوزه_انقلابی دانست.
اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است.
شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت.
روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، #سکولارهای_عرفی و #سکولارهای_مقدس را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان #امام_خمینی و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد.
این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق #معلم_شهید_انقلاب_اسلامی و پرچمدار و نماد #حوزه_انقلابی است.
@rozaneebefarda
صراحت در مقابله با #التقاط و #انحرافات_فکری را از شهید مطهری بیاموزیم
⭕️تصویر اعلامیه مشترک #شهید_مطهری و #بازرگان در نقد آثار و افکار #شریعتی
اشاره
🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد.
اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت.
ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد.
این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری.
@rozaneebefarda
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
@rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
صراحت در مقابله با #التقاط و #انحرافات_فکری را از شهید مطهری بیاموزیم
⭕️تصویر اعلامیه مشترک #شهید_مطهری و #بازرگان در نقد آثار و افکار #شریعتی
اشاره
🔹شهید مطهری، آقای شریعتی را وقتی معلمی ساده و ناشناس در مشهد بود، مستعد و موثر یافت و پایش را به مرکز مباحثات روشنفکری در دل تهران باز کرد.
اما با مشاهده انحرافات فکری اش، و بعد از نا امیدی از تذکرات شفاهی و سایر راه های متعارف، نهایتا چاره را در مقابله و روشنگری یافت.
ابتدا در زمان حیات وی نامه ای تفصیلی برای امام نوشت و بعد از فوت او در پاریس نیز در اعلامیه ای مشترک با بازرگان، بدون لکنت بر وجود مطالب ناصحیح در آثار و افکار شریعتی تصریح کرد.
این اعلامیه در اوج محبوبیت شریعتی در محافل دانشگاهی، مبارزاتی و طیفی از حوزویان، انتشار یافت و مطهری در حقیقت آبرو و حیثیتش را بر سر دست گرفت برای ادای تکلیف و روشنگری نسبت به انحرافات فکری.
@rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
@rozaneebefarda
اسائه ادب یک شریعتیچی به مراجع تقلید!
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
▫️اخیرا یکی از نویسندگان جوان و جویای نامِ جامعهشناسیخوانده که سمپاتی فکری شدید به #شریعتی دارد و از حلقه #نوشریعتیهای موسوم به #پسران_سارا محسوب میشود، از موضع بالا و با ادبیاتی خلاف آداب رایج تخاطب با بزرگان حوزه، آنان را در ماجرای مواجهه با طالبان، به انفعال و سردرگمی متهم کرده است!
▫️این درسآموزان مکتب التقاطی شریعتی، حداقل یک درس را از مجموعه افکار و آثار او خوب آموختهاند و آن اینکه بر دستگاه شریعت بشورند و در حوزه دین، حتیالامکان شهرآشوبی و هیاهو برپا کنند!
جای زخمهای شمشیر توتم سرکش شریعتی، بر صورت معصوم عالمان و فقیهان نامور شیعه، همچنان باقیست؛ از مجلسی تا میلانی!
▫️شریعتیچی بودن فقط برچسب و شناسه سیاسی نیست؛ امروز این #وصف، نخ تسبیح نوشتهجات نوقلمانی است که از منظرهای مختلف بر پاسبانان نامور شریعت و پرچمداران خوشنام روحانیت، میشورند!
از برخی عدالتخواهنماها(از شبهحزباللهی و اصلاحطلب و حتی لندننشینش!!) گرفته تا برخی روشنفکرنماها و حتی بعضی روحانینماها!
چپ و راست و بالا و پایین ندارد؛ اینان مسئله مشترک و زبان مشترک و منظر تحلیلی مشترکی از وقایع مرتبط با دین و روحانیت دارند، زیرا #معلم_مشترک دارند!
باری! شرح ماجرای نوشریعتیگری در ایران، نیازمند گفتگوهای تفصیلی دیگری است که اگر حق مدد کند، باید نخبگان و جریانشناسان حوزوی و دانشگاهی بدان همت گمارند.
🔲اما آن یادداشت موهن:👇
🔸صعود طالبان و افول مراجع🔸
به بهانهی وقایع این روزهای افعانستان و سکوت مراجع تقلید در قبال آن
....از آغاز دور تازهی حملات و جنایات گروه بدنام طالبان در افغانستان و جوار مرزهای شمال شرقی ایران چند هفتهای میگذرد. بااینوجود در فضای کشور هنوز شاهد انفعال، سردرگمی و تناقض در تحلیل و فهم این وقایع هستیم. نه مواضع حاکمیت و دستگاه رسمی سیاست خارجی شفاف و روشن است و نه مواضع کارشناسان و تحلیلگران و فعالان سیاسی.
اما عجیبتر از همه سکوت و انفعال سازمانهای دینی و متولیان آنها است. کسانی که انتظار میرود در صف نخست موضعگیری و واکنش به این حوادث باشند. چراکه جنایات طالبان به نام دین و شریعت اسلام صورت میگیرد.
آنطور که من با مراجعه به پایگاههای اینترنتی رسمی و صفحات دفاتر مراجع تقلید در شبکههای اجتماعی و نیز جستجوهای اینترنتی رصد کردم تا این لحظه هیچیک از مراجع مشهور و نیز آنها که در مظان مرجعیتاند و احتمالا نسل بعدی مراجع را تشکیل خواهند داد، درباره وضعیت این روزهای یک کشور اسلامی و فجایعی که به نام اسلام در آن رخ میدهد، موضع علنی و شفافی نگرفتهاند.
و این انفعال حتی مراجع افغانستانیتبار از جمله آيتالله اسحاق فیاض را هم شامل میشود.
مرجعیت شیعه یک نهاد ریشهدار، پرنفوذ، مؤثر و از منابع قدرت دینی بوده که فراتر از مرزهای سیاسی هدایت لااقل بخشی از بدنه شیعیان کشورهای مختلف را برعهده داشته است. صیانت از چنین جایگاهی و حفظ شأن راهبری شیعه آنهم در دنیای امروز که مناسبات و تعاملات و روابط سیاسی اقتصادی در آن دائما پیچیدهتر شده و به تبع نسبت نهاد دین با نهاد دولت و قدرت و سازوکارهای مدیریت افکار عمومی و هویتسازی و حفظ جامعهی دینی نیز صورتبندی به کلی متفاوتی از گذشته پیدا کرده است، کار دشواری است. ایفای چنین نقش خطیر و مهمی دیگر با همان روشهای سنتی و مناسبات فروبسته، شخصی و گلخانهای علمایی و کانالهای ارتباطی محدود و عدم شفافیت مالی و عملکردی بیوت و کنش محافظهکارارانه در دفاع از منافع جامعهی دینداران و موارد مشابه دیگر امکانپذیر نیست و حاصلی جز فروکاست جایگاه مرجعیت و تحدید بیشتر دایرهی نفوذ و تأثیر مراجع ندارد.
آنچه از مراجع تقلید (به عنوان یکی از گروههای مرجع اجتماعی) انتظار میرود بسیار فراتر از پرداختن به فروعات فقه فردی و توسعهی مناسک و اعلام موضعهای مناسبتی و کلیشهای و نهایتا اعلام آغاز و پایان ماههای قمری و میزان فطریه و نرخ کفاره است. نه سیاستزدگی و تبدیل مرجعیت به تریبون پروپاگاندای حاکمیت و نه انفعال و تنزهطلبی و بیاعتنایی به مسائل روز ملی و جهانی خصوصا بحرانهای خونین که گریبانگیر جهان اسلام است، هیچکدام به سود سازمان دین و جامعه دینداران و خود روحانیت شیعه نیست.
و این را لااقل آن دسته از مجتهدان و اساتید ردهبالای حوزه که قصد دارند در آینده در جایگاه مرجعیت قرار گیرند، باید به درستی درک کنند و برایش آماده شوند. (البته که به نظر میرسد به دلایل مختلف ازجمله همین مدل کنشگری مراجع و نیز مجموعه تحولات شتابانی که هم در سطح جهانی و هم درون جوامع شیعی جریان دارد، در نسلهای بعدی، "مرجعیت" در معنا و مفهوم فعلی ثابت نمانده و اساسا صورت و معنای دیگری خواهد یافت.)
حاشیه
https://eitaa.com/rozaneebefarda/9328
@rozaneebefarda
حاشیه روزنه بر یادداشت موهن یک شریعتیچی!
◾️کاربست تعابیری غیرمودبانه و طلبکارانه برای عملکرد مراجع خدوم و عزیز حوزه علمیه هیچ توجیهی ندارد و تنها از همین شریعتیچیها برمیآید!
آنچنان که از موضع بالا و از منظر عقل کل برای مراجع نسخه میپیچند و بر آنان خرده میگیرند که به پرداختن بر فروعات فقه فردی، توسعهی مناسک و اعلام موضعهای مناسبتی و کلیشهای و نهایتا اعلام آغاز و پایان ماههای قمری و میزان فطریه و نرخ کفاره، مشغولاند!
بعد پا را از اینهم فراتر گذارده مرجعیت را به اموری چون سیاستزدگی و تبدیل مرجعیت به تریبون پروپاگاندای حاکمیت، انفعال، تنزهطلبی و بیاعتنایی به مسائل روز ملی و جهانی، متهم میسازند!
◾️حواله کردن بیرویه انواع برچسبها به مراجع تقلید و متهم ایشان به روشهای سنتی و مناسبات فروبسته، شخصی و گلخانهای علمایی و کانالهای ارتباطی محدود و عدم شفافیت مالی و عملکردی بیوت و کنش محافظهکارارانه در دفاع از منافع جامعهی دینداران، با این کلیت و شمولیت، نه واقعیت دارد و نه بر مدار انصاف و اخلاق ابراز شده است.
◾️ممکن است نقدهایی به ساختار روحانیت و نهاد مرجعیت شیعه وارد باشد و آن نقدهای مشفقانه که به دنبال تعالی و بالندگی مرجعیت شیعه است کجا و این تهاجمات سطحی و سخیف آمیخته به کلیگویی و برچسبزنی و اتهامافکنی کجا!
▫️عجیب است که همین جماعت وقتی پای دوگانهسازی کاذب بین مرجعیت اعلای عراق با ولايت فقيه به میان میآید، سکوت حکیمانه مرجعیت اعلا در قبال برخی امور خطیر را با زبانی متملقانه که البته بیطمع هم نیست، با تعابیری چون #منطق_سکوت و... میستاید اما در موقعیت دیگر که مصلحت و حکمت اقتضای سکوت دارد و مواضع ناپخته ممکن است به کشتار وسیع شیعیان دامن بزند، سکوت مراجع عظام تقلید را به عافیتطلبی و افول، تفسیر میکنند!
🔘شریعتیچیها در حالی ژست ابراز انزجار از خشونت و خونریزی طالبانی به خود میگیرند و بر مراجع بخاطر سکوت در قبال جنایات آنها میشورند که آثار و افکار معلمشان که #شریعتی باشد، دستمایه تولید #فرقانیسم و کشتار بزرگانی از عالمان شیعی گردیده است.
اینان پیش از آنکه دیگران را به عافیتطلبی در قبال تروریستهای کجاندیش متهم کنند، خود بخاطر سالها سکوت معنادار در قبال جنایات #منافقین، این #داعشیان_دهه_شصت و سکوت منحوس در قبال جنایات فرقانیها باید پاسخگو باشند.
سکوت در قبال تروریستهای سفید عصر اصلاحات بخاطر ترور شخصیتی بزرگان روحانیت و هجو مذهب و سکوت در قبال فتنهگران سبز و بنفش که یکی امنیت مردم و دیگری معیشت مردم را به گروگان گرفته و به بیگانه گره زده بود، را هم اضافه کنید به همان افول و انفعال و سکوت معنادار این جماعت!
◾️امید است مراکز حوزوی در بازشناسی این عناصر تندرو و شمشیر به دست علیه روحانیت و مرجعیت، از #نفوذ آنان به بدنه حوزه و برخی بیوت و بعضی مراکز تصمیمسازی حوزوی جلوگیری کنند وگرنه هر لحظه و هر روز باید منتظر دوگانهسازیها و اتهامزنیها و تخریبهای تازه باشیم!
@rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
خاطره جالب مقام معظم رهبری از جلسه مشترک با #آل_احمد و #شریعتی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹یک خاطره ای نقل می کنم برای شما در سال 47 یعنی سال آخر عمر جلال آل احمد.
🔸مرحوم آل احمد آمد مشهد، یک جلسه مشترکی داشتیم، من بودم، آل احمد بود، مرحوم شریعتی بود و عده ای هم از دوستان مشهدی ما بودند.
🔹بحث درباره روحانیون شد، به مناسبت حضور من در جلسه شاید هر کسی یک چیزی می گفت شریعتی یک مقداری انتقاد کرد. مرحوم آل احمد به شریعتی گفت شما چرا (البته با تعبیر حوزه علمیه می گفتند نه روحانیت) از حوزه علمیه اینقدر انتقاد می کنی بیا از روشنفکران خودمان انتقاد کن و مرحوم آل احمد یک دو سه جمله درباره انتقاد و تعرض به روشنفکران گفت، مرحوم دکتر شریعتی پاسخی داد که از آن پاسخ هم می شود درست نقطه نظر او را نسبت به روحانیت و روحانیون فهمید.
او گفت علت اینکه من از روحانیت انتقاد می کنم، از حوزه علمیه انتقاد می کنم این است که ما از حوزه علمیه انتظار و توقع داریم، از روشنفکر جماعت هیچ توقعی نداریم، نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده این چیزی نیست که ما در او انتظار داشته باشیم اما روحانیت یک نهاد اصیلی هست و ما از روحانیت زیاد انتظار داریم و چون آن انتظارات عمل نمی شود به همین دلیل است که انتقاد می کنم.
او معتقد بود که روحانیون به آن رسالت بطور کامل عمل نمی کنند. بر این اعتقاد بود تا سال حدود 51 و نزدیک 52 از آن سال در اثر تماس هایی که دکتر با چهره هایی از روحانیت به خصوص روحانیون جوان گرفت، کلا عقیده اش عوض شد. یعنی ایشان در سال 54 و 55 معتقد بود که اکثریت روحانیت به آن رسالت عمل می کنند و لذا در این اواخر عمر دکتر شریعتی نه فقط معتقد به روحانیت، بلکه معتقد به روحانیون نیز بود و معتقد بود که اکثریت روحانیت در خط عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعا هست.
البته با روحانیونی که می فهمید که در آن خط نیستند با آنها خوب نبود و شخصا به امام خمینی بسیار علاقمند و ارادتمند بود.
گفت و گو با مجله سروش ، شماره 102 ، خرداد 1360
mshrgh.ir/590724
🔶پی افزود
در این هنگام هنوز اسناد ساواک آقای شریعتی منتشر نشده بود.
@rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان
در ستایش #معلم_شهید انقلاب اسلامی
[صفحه 2 از 2]
تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات #حسین_نصر(همان #ملیجک_فرح) که توسط #دهباشی و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند!
یا چنان که #قوچانی در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری #اعتدالگرا و #ملی_مذهبی به سان #بازرگان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند!
برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال #جعفریان می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در #هادی_نامه برای جا زدن مطهری در زمره حلقه #دارالتبلیغ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت)
مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است!
و نه آنچنان که #برجامیان آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است!
اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند #شریعتمداری است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند!
مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که #ابهام_استراتژیک پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید.
این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با #زرین_کوب و #آریان_پور به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال #عاشوری خرده می گرفت. مخالفت با #شریعتی(معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد.
مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه #حوزه_انقلابی دانست.
اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است.
شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت.
روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، #سکولارهای_عرفی و #سکولارهای_مقدس را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان #امام_خمینی و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد.
این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق #معلم_شهید_انقلاب_اسلامی و پرچمدار و نماد #حوزه_انقلابی است.
@rozaneebefarda
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
@rozaneebefarda
روزنه
♨️ میز گرد و مناظره همراه با پرسش و پاسخ دانشجویی ✳️ موضوع: آزادی در جمهوری اسلامی✳️ 👥 با حضور:
اقدام شجاعانه و قابل تقدیر یک #استاد_انقلابی در عمل به پیام مقام معظم رهبری در مواجهه با وقایع اخیر
▫️در بخشی از پیام مقام معظم رهبری (۵ آبان ۱۴۰۱) به وظایف #فعالان_عرصه_فکر_و_تبلیغ اینچنین اشاره شده بود:
همه در مقابله با دست دشمن آتشافروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاههای حافظ امنیت و قوهی قضائیه تا فعالان عرصهی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحدهئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بیاعتنائی و بیاحترامی روا میدارد.
🔹جناب استاد الهیراد امروز با حضور در میدان گفتگوی آزاد دانشجویی در دل دانشگاه تهران (آنهم در فضای خاص دانشکده هنرهای زیبا)، هم سخنان طیفهای مختلف از دانشجویان را شنید، هم به شبهات چندلایه آقای عبدالکریمی پاسخ گفت.
فیلم کامل این مناظره را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/11810
🔶حاشیه روزنه
بیژن عبدالکریمی از عناصر پیچیده و پرحاشیهای است که گرچه تلاش میکند با ابهام استراتژیک، خود را خط سوم نشان دهد، اما از منتقدان جدی فقه و روحانیت است؛ چارچوب فکری و ادبیات سیاسی او به شدت از #شریعتی متأثر است و الگوی مطلوب روحانیت از منظر او #آقا_موسی_صدر است!
جالب آنکه طیفی از فعالان انقلابی، بدون توجه به عمق مدعاهای عبدالکریمی در به چالش کشیدن دین در عصر مدرن، به شدت تحت تاثیر او قرار دارند و به انحا مختلف در جهت وجههسازی برای وی کوشش میکنند!
امید است مواضع رادیکال اخیر وی، در شناخت ماهیت فکری او کفایت کند و دوستان ارجمندمان کمی به خود آیند که با چه پدیده پیچیده ای مواجهند!
@rozaneebefarda
زندگی بر دهانه آتشفشان
در ستایش #معلم_شهید انقلاب اسلامی
[صفحه 2 از 2]
تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات #حسین_نصر(همان #ملیجک_فرح) که توسط #دهباشی و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند!
یا چنان که #قوچانی در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری #اعتدالگرا و #ملی_مذهبی به سان #بازرگان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند!
برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال #جعفریان می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در #هادی_نامه برای جا زدن مطهری در زمره حلقه #دارالتبلیغ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت)
مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است!
و نه آنچنان که #برجامیان آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است!
اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند #شریعتمداری است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند!
مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که #ابهام_استراتژیک پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید.
این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با #زرین_کوب و #آریان_پور به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال #عاشوری خرده می گرفت. مخالفت با #شریعتی(معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد.
مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه #حوزه_انقلابی دانست.
اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است.
شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت.
روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، #سکولارهای_عرفی و #سکولارهای_مقدس را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان #امام_خمینی و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد.
این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق #معلم_شهید_انقلاب_اسلامی و پرچمدار و نماد #حوزه_انقلابی است.
@rozaneebefarda
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
@rozaneebefarda
ترور #شهید_مطهری محصول مشترک #سکولاریسم_حوزوی و #التقاط!
شکست اصلاحات پیشنهادی شهید مطهری و برخی فضلای بصیر و روشنضمیر، با #ترور_شخصیتی شهید مطهری در قم و در چشم آیتالله العظمی بروجردی شروع شد که بانی اصلی آن حلقهای مرموز از عناصر مرتجع و سکولار حوزوی بود که منجر به کوچ شهید از قم شد.
زمینههای ترور فیزیکی شهید اما در تهران و توسط #جریانهای_التقاطی چپ زده ایجاد شد و بعد از فرایند فرقهسازی التقاطی، توسط برخی از عناصر اردوگاه التقاط و تحجر، به وقوع پیوست.
حالا سمپاتهای حوزوی همان کسانی که روزگاری بانی ترور شخصیتی شهید مطهری در قم بودند، با فریبکاری و تزویر در قامت #تجلیل_از_شهید، از یک سو به مصادره و جهتدهی به آرمانها و سیره آن شهید اقدام کردهاند.
از دیگر سو پشت شخصیت موجه شهید مطهری سنگر گرفته و با کوبیدن فرقه انحرافی فرقان، تلاش دارند مخالفان خود را در امتداد فرقان معرفی کنند!
سکولارهای حوزوی واقعا عناصر ماهری هستند! آنان در نعل وارونه زدن و آدرس غلط دادن مهارت دارند اما مخاطبان هوشمند و حکیم، به خوبی مسائل را تحلیل میکنند.
شهید مطهری نماد و اسوه و الگوی #حوزه_انقلابی است که همزمان در چند جبهه مجاهدت کرد و جان عزیزش را در راه این #جهاد_تبیین فدا نمود؛
او از یک سو با التقاط درگیر بود که نمود بارز آن جریان #شریعتی بود و نتیجه افکارش به #فرقان_سازی انجامید.
از دیگر سو با #سکولارهای_حوزوی میجنگید که #ارتجاع و #تحول_ستیزی، شاخصه بارزشان بود.
امروز هم حوزه انقلابی در چند جبهه میجنگد؛
از یک سو با سوپر التقاطی های #نوفرقانی درگیر است و از دیگر سو با #سکولارهای_حوزوی مبارزه میکند.
شهید مطهری به حوزه انقلابی آموخت که راه جهاد تبیین از مسیر #شهادت و #ترور_سفید و #هزینهدادن میگذرد.
@rozaneebefarda
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
@rozaneebefarda
متن کامل نامه #شهید_مطهری به امام پیرامون دکتر #شریعتی
[صفحه ۴ از ۴]
بنده فكر مىكنم اگر صلاح مىدانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى
فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مىفرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمىدانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد.
بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفهاى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آنرا فلسفه رستاخيز بگذاريم.
خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مىشود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملتهاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مىسازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيشآمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبىگرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگها را به رسميت مىشناسد همانطور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مىداند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه
ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيتهايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است.
اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضىها مثل آقاى خامنهاى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشتهام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كردهاند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است.
اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كردهاند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مىكنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند).
خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيتهاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤالانگيز است.
خدمت آقازادگان عظام ـدامت بركاتهم عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد.
والسلام عليكم و رحمةاللّه و نلتمس منكم الدعاء
#روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:👇
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
ترور #شهید_مطهری محصول مشترک #سکولاریسم_حوزوی و #التقاط!
#پرونده_ویژه_روزنه/۴
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
شکست اصلاحات پیشنهادی شهید مطهری و برخی فضلای بصیر و روشنضمیر، با #ترور_شخصیتی شهید مطهری در قم و در چشم آیتالله العظمی بروجردی شروع شد که بانی اصلی آن حلقهای مرموز از عناصر مرتجع و سکولار حوزوی بود که منجر به کوچ شهید از قم شد.
زمینههای ترور فیزیکی شهید اما در تهران و توسط #جریانهای_التقاطی چپ زده ایجاد شد و بعد از فرایند فرقهسازی التقاطی، توسط برخی از عناصر اردوگاه التقاط و تحجر، به وقوع پیوست.
حالا سمپاتهای حوزوی همان کسانی که روزگاری بانی ترور شخصیتی شهید مطهری در قم بودند، با فریبکاری و تزویر در قامت #تجلیل_از_شهید، از یک سو به مصادره و جهتدهی به آرمانها و سیره آن شهید اقدام کردهاند.
از دیگر سو پشت شخصیت موجه شهید مطهری سنگر گرفته و با کوبیدن فرقه انحرافی فرقان، تلاش دارند مخالفان خود را در امتداد فرقان معرفی کنند!
سکولارهای حوزوی واقعا عناصر ماهری هستند! آنان در نعل وارونه زدن و آدرس غلط دادن مهارت دارند اما مخاطبان هوشمند و حکیم، به خوبی مسائل را تحلیل میکنند.
شهید مطهری نماد و اسوه و الگوی #حوزه_انقلابی است که همزمان در چند جبهه مجاهدت کرد و جان عزیزش را در راه این #جهاد_تبیین فدا نمود؛
او از یک سو با التقاط درگیر بود که نمود بارز آن جریان #شریعتی بود و نتیجه افکارش به #فرقان_سازی انجامید.
از دیگر سو با #سکولارهای_حوزوی میجنگید که #ارتجاع و #تحول_ستیزی، شاخصه بارزشان بود.
امروز هم حوزه انقلابی در چند جبهه میجنگد؛
از یک سو با سوپر التقاطی های #نوفرقانی درگیر است و از دیگر سو با #سکولارهای_حوزوی مبارزه میکند.
شهید مطهری به حوزه انقلابی آموخت که راه جهاد تبیین از مسیر #شهادت و #ترور_سفید و #هزینهدادن میگذرد.
#روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:👇
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
زندگی بر دهانه آتشفشان
در ستایش #معلم_شهید انقلاب اسلامی
[صفحه ۲ از ۲]
تنها بازخوانی محققانه سلوک سیاسی-اجتماعی مطهری است که از تصویرسازی های تحریف شده در مورد مطهری پیش گیری خواهد کرد. چه اینکه این روزها تلاش هایی صورت گرفته برای مصادره یا تحریف مطهری؛ نمونه اگر بخواهید خاطرات #حسین_نصر(همان #ملیجک_فرح) که توسط #دهباشی و با پول بیت المال مسلمین در داخل چاپ شد و در آن مطهری را تلویحا درباری نامیدند و بلکه درباری شدن امثال نصر(که پدرش درباری بود) را به توصیه او دانستند!
یا چنان که #قوچانی در مهرنامه و سیاست نامه خواست تصویری #اعتدالگرا و #ملی_مذهبی به سان #بازرگان از مطهری ارائه دهد و او را که اسوه انقلابیون بود، در مقابل آنان جا بزند!
برداشت های آکنده از زمان پریشی و تحریف، چونان که در یادداشت های پراکنده امثال #جعفریان می بینیم نیز نسبت روشنی با حقیقت مطهری ندارد و لذا تلاش نافرجام دوستانش در #هادی_نامه برای جا زدن مطهری در زمره حلقه #دارالتبلیغ، نیز ناروا و بیراه است(چه اینکه جناب جعفریان خود بهتر می داند مطهری با کدامین انگیزه و با کدامین شرط و شروط که همه در خدمت به سربازان نهضت امام بود، حضور موقت در دارالتبلیغ را پذیرفت)
مطهری اما برخلاف بافته های اغیار، نه چونان شریعتی و بازرگان التقاطی است و نه آنچنان که نصر و سایر درباریان به دروغ در پی القای آنند، درباری است!
و نه آنچنان که #برجامیان آرزومندند و تلاش مذبوحانه شان را در این جهت بکار بسته اند، اعتدالی است!
اسوه های اعتدالی ها نه امثال مطهری که به حق کسانی مانند #شریعتمداری است. کسی که از ابتدای نهضت امام تا پایان، سیاست یک به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفته بود و آنچنان می نمایاند که نبود و آنچنان بود که نمی نمود! همین است که شریعتمداری و نهضت آزادی هر دو در آستانه پیروزی بر طبل تفرقه در صفوفق انقلابیون کوفتند و به بهانه حفظ قانون اساسی مشروطه، آخرین تلاش ها را برای حفظ سلطنت و شاه به کار بستند!
مطهری صریح بود، گرچه در ترویج حق، راه تعامل را نمی بست و با پیروان مکاتب باطل گاه ساعتها وقت گرنمایه به گفت و گو خرج می نمود اما، او کسی نبود که #ابهام_استراتژیک پیشه کند و به اقتضای منافع شخصی یا باندی، از حق گویی کوتاه بیاید.
این بود که در کارنامه مطهری، همواره مواجهه های جدی با جریان های فکری مختلف را می بینیم؛ گاه با پورداوود(از بانیان باستان گرایی در دوران جدید) سینه به سینه می شد، گاه دست رد بر سینه مجاهدین می کوفت، گاه در دل دانشگاه تهران با #زرین_کوب و #آریان_پور به محاجه می نشست، گاه شلاق بیداری بر فرق فرقان بدلی می زد و گاهی دیگر به زهدفروشی و انحراف آشکار امثال #عاشوری خرده می گرفت. مخالفت با #شریعتی(معلم پرشور خراسانی که خود مطهری در مشهوریتش نقش اساسی داشت) را اگر تکلیف می دانست، دریغ نمی کرد؛ حتی اگر طرفداران متعصب شریعتی تا مرز دشمنی با او پیش بروند. بازرگان و نهضت آزادی اما، پیچیده ترین جریانی بود که مطهری در آخرین روزهای زندگانی در تدارک جدا کردن راهش از آنها بود. همو البته در بدو ورود امام به تهران و در جابجا کردن محل سکونت امام، سیلی های سختی به فرزندان معنوی نهضت آزادی زده بود اما فرزندان فکری شریعتی فرصت برای تمام کردن این پروژه دشوار را به او ندادند و مطهری آخرین برگ دفتر عمرش را به خط خون امضا کرد.
مطهری نه ربطی به درباری ها دارد، نه رابطه ای با التقاطی ها دارد، نه نسبتی با اعتدالی ها! مطهری مطهر است و این است که او را به حق باید اسوه #حوزه_انقلابی دانست.
اسوه ای که علی رغم تأکید امام بر آثار نابش، و علی رغم تصریحات رهبری حکیم انقلاب اسلامی، هنوز که هنوز است در زادگاه فکری خویش (حوزه مقدسه) گمنام و غریب است.
شاید بتوان برای قصور و تقصیر برخی متولیان حوزوی در چهار دهه گذشته در محجوریت آثار این شهید در حوزه، توجیهی آورد اما حتما هرگز نمی توان از قصور و تقصیر جریان انقلابی حوزه در بازخوانی مشرب فکری و سلوک سیاسی شهید مطهری، به آسانی درگذشت.
روزگار غربت این روزهای جریان انقلابی حوزه، حاصل بی مهری به اسوه هایی است که بازخوانی زندگانی شان، چونان شمشیری بران، #سکولارهای_عرفی و #سکولارهای_مقدس را یکجا کنار خواهد زد و شعار انقلاب اسلامی و آرمان #امام_خمینی و منویات رهبری را به عینیت نزدیک تر خواهد کرد.
این روزهای بیش از هر زمان دیگری به مطهری نیازمندیم؛ آنکه به حق #معلم_شهید_انقلاب_اسلامی و پرچمدار و نماد #حوزه_انقلابی است.
@rozaneebefarda