eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
متن کامل اعلامیه مشترک شهید مطهری و بازرگان در نقد افکار شریعتی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم نظر به این‌که مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی، مدتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آن‌ها از مسائل اساسی و حیاتی و وسیله بهره‌برداری افراد و دستگاه‌های مغرض گردیده است، این‌جانبان تبادل نظر در این مسائل را ضروری دانستیم و در یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدیم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم و با توجه به این‌که بیشترین افراد که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند، از قشر حقیقت‌طلب‌اند، وظیفه شرعی دانستیم، عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه نخست به طور اجمال و سپس به طور تفضیل به اطلاع عموم و به ویژه این قشر برسانیم. باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سردرگمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود. آن‌چه درباره آن مرحوم شایع است یا مربوط است به جنبه گرایش‌هایش و یا استنباط‌ها و اظهار‌نظر‌هایش در مسائل اسلامی که در آثار و نوشته‌های او منعکس است. این‌جانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشته‌های مشارالیه، با شخص او فی‌الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبت‌هایی از قبیل سنی‌گری و وهابی‌گری به او بی‌اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام، از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و امامت، گرایش غیراسلامی نداشته است. ولی نظر به این‌که تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد، تا آن‌جا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی‌خبر می‌ماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه می‌افزود، در مسائل اسلامی (حتی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آن‌ها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست که : ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم للاعنون. از این‌رو، با توجه به اقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه و این‌که خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی‌غرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آن‌ها داد، این‌جانبان بر آن شدیم به حول و قوه الهی ضمن احترام به شخصیت و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام بدون مجامله و پرده‌پوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمن مغرض، طی نشریاتی نظریات خود را درباره مطالب و مندرجات کتاب‌های ایشان بالصراحه اعلام داریم. از خداوند متعال مدد می‌طلبیم و از همه افرادی که بی‌غرضانه نظریات مستدل خود را در اختیار ما قرار ‌دهند و ما را در این راه یاری نمایند متشکر خواهیم شد. والسلام علی من اتبع الهدی. مهدی بازرگان، مرتضی مطهری 🔶حاشیه روزنه این اعلامیه در آن زمان با مشت آهنین مریدان غالی آقای شریعتی مواجه شد و نهایتا فشارهای سیاسی موجب شد بازرگان تلویحا از موضع قبلی اش عقب نشینی کند اما در بیانیه دومش بار دیگر بر ضرورت نقد آثار شریعتی تاکید کرد و آنرا ضروری دانست. @rozaneebefarda
بازنشر به مناسبت شهادت آیت‌الله مطهری پاسخ به یک شبهه تاریخی پیرامون جمع آوری جزوه مباحث اقتصادی شهید مطهری در زمان امام خمینی 👇
هدایت شده از روزنه
واکنش حوزویان به سخنان آقای /20 🔸 مباحث اقتصادی و بررسی و در مصاحبه جناب ! میثم عبداللهی تاریخ پژوه انقلاب اسلامی/ دانش آموخته سطوح عالیه حوزه قم 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [ص 1 از 5] مقدمه 🔹جنای آقای علوی در مصاحبه اخیر خود، را نسبت به و مطرح کرده که با حقیقت منطبق نیست و از این جهت، واقعا تاسف بار است. این مصاحبه پر از شبهات و اشکالات تاریخی است و بخشهای مختلف آن به صورت مجزا نیاز پاسخ گویی علمی دارد. طبعا در این یادداشت برای پاسخگویی به همه آن ایرادات قطعی مجالی نیست و فعلا تنها به بخش کوچکی از آن ادعاها پرداخته میشود. او بزرگان انقلاب اسلامی را در مباحث اقتصادی متهم به سوسیال مسلکی کرده است! ◾آقای علوی، اندیشه های اقتصادی شهید آیت الله مطهری را متاثر از سوسیالیسم دانسته و در تایید این ادعا، در بخشی از این مصاحبه، درباره ، چنین میگوید: 🔻«... خود ایشان یک کتابی نوشته بودند اقتصادی، چاپ نشد، و نشده هنوز! یک وقتی [روزنامه] اطلاعات شروع کرد تکه هایی را چاپ کردن. زمان امام بود، که امام مطلع شد، جلویش را گرفت و اطلاعات توقیف شد، چند روز. ... میخواستند امام نفهمد، آن روزنامه ای که برای امام می فرستادند، آن صفحه اش را در آورده بودند. این را من قصه اش را از احمد آقای خمینی شنیدم. ... مرحوم آقای مطهری هم این جور بود.» ⚫در اینجا این روایت آقای علوی مورد نقد قرار می گیرد تا میزان آگاهی او نسبت به تاریخ تحولات معاصر و تاریخ جمهوری اسلامی روشن شود. وقتی عیار سخنان مصاحبه شونده محترم در همین موضوع خاص و یک بخش از مصاحبه مورد و قرار گرفت و میزان مطابقت آن با واقع مشخص شد، باقی ادعاهای این فرد هم از همین قبیل خواهد بود و میزان اعتنایی که به ادعاهای او خواهد شد، در همین حد و اندازه خواهد بود. ▫با مرور سخنان آقای علوی در مورد مباحث اقتصادی شهید مطهری، آشکار می شود که جناب ایشان، یادداشتهای اقتصادی شهید مطهری را مطالعه نکرده و نه از ابعاد ماجرا مطلع هست! و تنها منبعی که بیان میکند، یک خاطره به نقل از مرحوم حاج سید احمد آقای خمینی است که تمام مدعیاتش درباره انحراف در آرای اقتصادی شهید مطهری را از همین یک خاطره استنبط کرده است! 🔹درباره آرای اقتصادی شهید مطهری، در خوشبینانه ترین حالت باید گفت که ایشان مطلع نیست، اگرچه برخی ممکن است با نگاه سختگیرانه، احتمالات دیگری را العیاذبالله در ذهن آورند. جناب علوی چند مطلب مجزا و واقعه تاریخی را با هم کرده که شبیه همان ماجرای «خسن و خسین دختران معاویه ...» است. با این مقدمه اجمالا نکاتی را با تکیه بر شواهد تاریخی، در نقد ایشان عرض میکنم. اشکالات ⚪اولین اشکال اینکه شهید مطهری کتابی درباره اندیشه اقتصادی اسلام ننوشته بود، بلکه چند سخنرانی پراکنده داشت که درباره موضوعات اقتصادی بود و هیچ وقت ایشان آنها را کتاب نکرد بلکه چند سال بعد از شهادت ایشان، آن سخنرانیها گرداوری و تدوین و کتاب شد. 🔹اشکال بعدی مربوط به این ادعاست که: «یک کتابی نوشته بودند اقتصادی، چاپ نشد، و نشده هنوز.» این ادعا است و کتاب حاوی نظرات شهید مطهری به طور علنی منتشر شده و بارها تجدید چاپ شده است و الان هم در بازار موجود است و به زودی معرفی خواهیم کرد. پس اینکه شهید مطهری کتاب غیر قابل چاپ، در زمینه اقتصادی داشته، یک ادعای نادرستی است و تمام محتویات اقتصادی شهید مطهری منتشر شده است. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
🔸 مباحث اقتصادی و بررسی و در مصاحبه جناب ! [صفحه 2از 5] ⭕️اشکال دیگر آنکه وی، شهید بزرگوار آیت‌الله مطهری را نیز آلوده و التقاطی و متأثر از اقتصاد چپ، معرفی می‌کند. این از عجایب روزگار ماست؛ شهید مطهری در حالی متهم به چپگرایی شده که در صراط مستقیم اسلام بود و تمام عمرش را وقف مبارزه با اندیشه های انحرافی و التقاطی کرده بود و آثار متعددی در نقد مارکسیسم و سوسیالیسم دارد، و در نهایت جانش را بر سر همین راه مبارزه با التقاط گذاشت و توسط گروهی منحرف به شهادت رسید و از این رو او به حق، قهرمان مبارزه با التقاط بود. 🔻مقام معظم رهبری درباره شهید مطهری، در روز 6 اردیبهشت 1383، چنین می فرمایند: 🔹«ایشان[شهید مطهری] با قوت فكری و اندیشه صائب خود در دهه‌های ۱۳۴۰-۵۰ وارد میدان‌هایی شد كه تا آن زمان هیچ كس در زمینه مسائل اسلامی وارد آن نشده بود و با تفكرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام نشدنی پرداخت و در جبهه مقابله با ماركسیسم و تفكرات غربی و لیبرالیسم دست به یك جهاد هوشمندانه زد و با توان علمی و ایمان راسخ و اعتماد به نفس، موفقیت‌های بزرگی به دست آورد و با قدرت اجتهاد و انصاف و ادب علمی، روشی متقن و بدور از تحجر و التقاط برای معرفی اسلام و مقابله با كج‌اندیشی و انحراف ایجاد كرد و پایه‌های افكار مورد نیاز جامعه اسلامی و انقلابی را تأسیس نمود و نقش مؤثری بر جریان فكری اسلامی و شكل‌گیری نظام اسلامی بر جای گذاشت و بصورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقمند فكر اسلامی در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها درآمد.» (سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبری) 🔻مدعی، ادعاهای مخدوش خود را مطرح می‌کند اما بر اهل تحقیق روشن است که این شهید، منتقد جدی اقتصاد مارکسیستی و سوسیالیستی بوده اند. در واقع آتهام التقاط و چپگرایی به شهید مطهری، در بین محققین منصف، محلی از اعراب ندارد! کتاب اقتصادی منسوب به شهید مطهری‌ ◼ در موضوع آثار اقتصادی شهید مطهری، مسئله دیگری وجود دارد که در مصاحبه آقای علوی، با چند موضوع دیگر خلط شده و موجب خطای تاریخی شده است. 🔻 یک شخصی در سال 1361، در تهران کتابی با عنوان «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» در ۴۱۶ص توسط نشر حکمت منتشر کرد و بود که است. نویسنده ی کتاب، نام خودش را درج نکرده بود و صرفا نام شهید مطهری را به عنوان «نویسنده» نوشته بود. این کتاب اشکالات متعددی داشت و نشر آن، بازتاب های بدی در کشور داشت. 🔹در این کتاب، از برخی سخنرانیها و یادداشتهای پراکنده و فیش های شهید مطهری در زمینه مسائل اقتصادی استفاده کرده بود. اشکالات این کتاب آن بود: 1. نویسنده، باید نام خودش را درج میکرد تا مسئولیت این فاجعه را خودش به عهده بگیرد و پاسخگو باشد، نه اینکه زرنگی کند و آن را به نام شهید مطهری منتشر سازد، که در قید حیات نبود تا از خودش دفاع کند. 2. وقتی نویسنده از برخی فیشهای منتشر نشده و غیرنهایی اقتصادی شهید مطهری در این کتاب استفاده کرد، باید گوشزد میکرد اینها نظرات تحقیقی و نهایی شهید مطهری نیست. ولی این کار را نکرد بلکه به عکس عمل کرد و اینها را به عنوان نظرات قطعی و نهایی شهید مطهری مطرح نمود. 3. انتساب برخی از مطالب به شهید مطهری، زیر سوال بود. 4. تحقیقات و حواشی ای که گرداورنده حول این کتاب صورت گرفت به جای اینکه روشن کننده موضوع باشد و ابهامات را رفع کند، بیشتر انحرافی بود و به اشکالات و ابهامات بسیاری به کتاب افزود. 5. در این کتاب اشکالات و انحرافاتی وجود داشت که تا آن زمان چنین مواردی در آثار آن متفکر بزرگ، سابقه نداشت. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
🔸 مباحث اقتصادی و بررسی و در مصاحبه جناب ! [صفحه 3 از 5] 🔹 البته مهمترین اشکال به این کتاب، آن بود که طبق روال، انتشار کتابهای شهید مطهری باید توسط انتشارات صدرا صورت میگرفت یا حداقل شورای علمی آن مرکز، باید این کتاب را تایید میکرد، در حالی که ناشر آن، یک ناشر شخصی و خصوصی به نام «نشر حکمت» بود. نشر صدرا حاضر به تایید این کتاب نشده بود. این نکات بیان کننده این مسئله است که انتساب این کتاب به شهید مطهری مورد مورد قبول مجامع علمی و حوزوی و دانشگاهی قرار نگرفت و آن را ساخته و پرداخته مولفش می دانستند. علما و بزرگان حوزه و از جمله در مقابل این کتاب جعلی موضع گرفتند و حواشی بسیاری حول این کتاب ایجاد شد و همگی به اتفاق اعلام کردند که این کتاب ربطی به شهید ندارد و ساخته دست همان شخص است! امام هم فرمودند که با توجه به اینکه این اثر با این همه انحراف، به شهید مطهری منتسب شده، چاپ جدید این کتاب تا اطلاع ثانوی ممنوع باشد و محتوای آن، باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد. 🔻البته خلاف چیزی که مشهور است، نسخه های این کتاب جمع نشد و خمیر نشد، بلکه به حاشیه رفت و نسخه های آن در کتابخانه ها موجود است. ماهیت این کتاب، روشن شده بود، دیگر کسی به آن نمی پراخت. این کتاب بعد از 29 سال از چاپ آن، یک بار دیگر، در سال 1390 توسط همان ناشر به همان شکل و با همان اشکالات، برای دومین بار چاپ شد و دیگر چاپ نشده است. (بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، نشر حکمت، اول، 1361، تمامی صفحات.) 🔹عجیب آنکه در دهه شصت، علی رغم نهی امام، گاهی برخی روزنامه های کج فکر وقت، همچون روزنامه ، هفته نامه کیهان هوایی و ...، بخشهایی از این کتاب انحرافی را به نام نظرات اقتصادی شهید مطهری منتشر می کردند که هر بار بازتابهای بدی در جامعه داشت. 🔻به عنوان نمونه روزنامه اطلاعات بر خلاف دستور امام، در سال 1362، بخشهایی از این کتاب انحرافی را تحت عنوان نظرات اقتصادی شهید مطهری در صفحه اقتصادیِ روزنامه اطلاعات، منتشر کرد که باعث توقیف روزنامه اطلاعات به دستور امام خمینی گردید. سیدمحمود ، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، در کتاب خاطراتش گفته: «‏‏تصادفا همان روز در قسمت لایی روزنامه، مطلبی از کتاب نقل شده بود و امام قبلا دستور داده بودند که در ‏‎ ‎‏این کتاب تجدید نظر شود. چون گفته شده بود که همه مطالبش از خود ‏‎ ‎‏استاد نیست.‏ این مطلب، توسط همکاران روزنامه در سرویس اقتصادی به مناسبت ‎‏سالگرد شهادت مرحوم مطهری چاپ شده بود. تلقی امام این بود که ما‏‎ ‎‏کتابی را که به منظور بررسی تا اطلاع ثانوی ممنوع شده و نمی‏‏ ‏‏بایست ‎‏چاپ شود چاپ کرده‏‏ ‏‏ایم و تازه برای این که امام خمینی از این امر مطلع ‏‎ ‎‏نشود لایی روزنامه را هم به دست ایشان نرسانده‏‏ ‏‏ایم...»(خاطرات دعایی، ص202) جالب آنکه گرچه دعایی به اصل ماجرا اعتراف کرده و ماجرای توقیف روزنامه اطلاعات را بیان کرده، ولی سعی کرده دلیل آن را به مسائل دیگری، غیر از نشر همین مباحث اقتصادی تحریف شده، مربوط کند و اقدام ناپسند تیم اطلاعات را توجیه و تطهیر کند.(ر.ک. خاطرات دعایی، صص201-206.) ⭕️ با توضیحات این بخش، روشن شد که کتاب انحرافی «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی»، چه کتابی است و ماجرای توقیف روزنامه اطلاعات به خاطر انتشار بخشهایی از این کتاب و منتسب کردن آن به آیت الله شهید مطهری بود که علی رغم نهی امام، صورت گرفته بود. دانستیم که این کتاب ارتباطی با شهید مطهری ندارد و حاصل کار یک نفر دیگری است که نام مولف را حذف کرده و نام شهید مطهری را فقط درج کرده است. 🔹آقای علوی وقتی میخواهد شهید مطهری را از حیث اندیشه اقتصادی نقد کند، مهمترین دلیلش اشاره به همین کتاب انحرافی «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» است! آیا نباید یک بار این کتاب را خوانده باشد تا بداند که این کتاب متعلق به این شهید نیست؟ آیا نباید مقاله روزنامه اطلاعات که منجر به توقیف آن گردید را خوانده باشد تا بتواند با استناد به آن، اندیشه شهید مطهری را انحرافی بخواند؟! به صرف نقل یک خاطره از مرحوم سید احمدآقا، که با به مدعیات نادرستی که آقای علوی تا کنون کرده، اصل آن با اشکال جدی مواجه است، چگونه میتوان چنین نتایجی گرفت؟ @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
🔸 مباحث اقتصادی و بررسی و در مصاحبه جناب ! [صفحه 4 از 5] کتاب م‍س‍ئ‍ل‍ه‌ رب‍ا و ب‍ان‍ک 🔹کتاب «م‍س‍ئ‍ل‍ه‌ رب‍ا و ب‍ان‍ک‌ ب‍ه‌ ض‍م‍ی‍م‍ه‌ م‍س‍ئ‍ل‍ه بی‍مه»، نخستین کتاب انتشارات صدرا بود که نظرات اقتصادی شهید مطهری در آن درج شده بود. این کتاب که حاوی بخشهای مهمی از اندیشه اقصادی شهید مطهری بود، در زمان حیات امام خمینی، در آبان 1364، در 345 صفحه، منتشر گردید. تعداد صفحات و محتوای این کتاب در چاپ یازدهم در خرداد 1380، تغییراتی کرد و از آن به بعد در 189 صفحه منتشر گردید. این کتاب تا سال 1393 به چاپ بیست و سوم رسید و هنوز هم در بازار موجود است و از کتابهای پرمخاطب آن شهید بزرگوار است. نشر این کتاب هیچ حاشیه ای نداشت بلکه مورد استقبال مجامع علمی و حوزوی قرار گرفت و بارها تجدید چاپ شد. (م‍س‍ئ‍ل‍ه‌ رب‍ا و ب‍ان‍ک‌ ب‍ه‌ ض‍م‍ی‍م‍ه‌ م‍س‍ئ‍ل‍ه بی‍مه، مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، اول، آبان 1364، تمامی صفحات) 🔹این کتاب بر منبای خط اصیل اسلامی نگارش یافته و در زمان حیات امام منشتر شد ولی نه به دستور امام خمینی توقیف شد و حاشیه ای حول آن ایجاد نگردید. 🔹آیا آقای علوی، برای نقد اندیشه اقتصادی شهید مطهری، و بستن نسبتهای سخیفی که شایسته خودش است، به آن شهیدی که امروز در قید حیات نیست تا از خودش دفاع کند، نیاز ندارد که این کتاب را بشناسد و آن را خوانده باشد؟ چرا آقای علوی از این کتاب که حاوی اندیشه اقتصادی اوست، هیچ نامی نمی برد؟ این کتاب هم حاوی مبانی فکری اقتصادی شهید مطهری است، چرا هیچ کسی به این کتاب ایراد نگرفت؟ ⭕️کتاب نظری‌ به‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام 🔹کتاب «نظری‌ به‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام» در ۲۴۶صدر، در اردیبهشت 1368، توسط انتشارات صدرا منتشر شد و بعد از آن، تا سال 1385 به چاپ سیزدهم رسید و تا سال 1392 به چاپ بیستم رسید. این کتاب ارزشمند، حاوی نظرات اقتصادی شهید مطهری است و در زمان حیات امام خمینی منتشر شد. نه هرگز توقیف شد، نه حرف و حدیثی درباره این کتاب بیرون آمد و اگر توقیف شده بود، به چاپ دوم نمیرسید ولی الان از چاپ بیستم گذشته است و هر کسی به راحتی می تواند آن را تهیه کند. کتابی حاوی با نگاهی نو و عمیق به اندیشه های اقتصادی اسلام و نقد جدی اقتصاد در اندیشه مارکسیسم است. بخش زیادی از کتاب، تقریبا یک سوم از آن، به نقد اقتصاد در اندیشه مارکسیسم پرداخته است. (نظری‌ به‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، اول، اردیبهشت 1368، تمامی صفحات) 🔹اگر ایشان متاثر از اقتصاد سوسیالیستی بود، چگونه اقتصاد سوسیالیستی را در این کتاب به طور تفصیلی نقد کرده است؟ آیا ادعای چپ گرایی به چنین شخصیتی، شرم آور نیست؟! آقای علوی اگر یک سر به کتابفروشی صدرا در خیابان ارم بزند، می تواند این کتاب را تهیه کند و بعدا متوجه ادعاهای نادرست خود نسبت آن شهید بزرگوار، خواهد شد. این کتاب هم حاوی تئوریهای اقتصادی شهید مطهری است، چرا هیچ کسی به این کتاب ایراد نگرفت؟ چرا نقدهای شهید به اقتصاد سوسیالیستی در این کتاب، مورد دقت و توجه آقای علوی قرار نگرفته؟ @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
🔸مباحث اقتصادی و بررسی و در مصاحبه جناب ! [صفحه 5 از 5] 🔹 جمع بندی 🔹جهت مزید اطلاع جناب علوی باید گفت دو کتاب اقتصادی توسط انتشارت صدرا، «م‍س‍ئ‍ل‍ه‌ رب‍ا و ب‍ان‍ک‌» و «نظری‌ به‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام»، حاوی اندیشه اقتصادی شهید مطهری، هر دو در دهه شصت و در دوران حیات امام خمینی منتشر گردید. به این دو کتاب، کسی ایرادی نگرفت و هیچ اشکال و ابهامی یجاد نکرد. این دو کتاب، حاوی نگاهی عمیق به اندیشه های اقتصادی اسلام و نقد جدی اقتصاد در اندیشه مارکسیسم و سوسیالیسم و اقتصاد در اندیشه لیبرال دموکراسی است. اگر طبق ادعای آقای علوی، اندیشه اقتصادی شهید مطهری، دچار انحرافات سوسیالیستی بود، چرا امام خمینی و سایر بزرگان و شخصیتهای انقلاب، به این دو کتاب اعتراضی نکردند؟ اینکه آقای مدعی، از این دو کتاب، هیچ نامی نبرده و به محتوای اینها هیچ اشاره ای نکرده، از دو حالت خارج نیست: 1. یا این دو کتاب که حاوی اندیشه اقتصادی شهید مطهری بوده را ندیده و از انتشار آنها و محتوای آنها اطلاعی ندارد؛ که در این صورت وای بر چنین شخصی که مدعی علم و دانش است و رساله عملیه هم منتشر کرده، ولی سخن بدون علم و از روی جهل میگوید و به شهید بزرگوار، آیت الله مطهری، و سایر علمای مبارز، ادعاهای نادرستی نسبت میدهد. 2. یا این دو کتاب را دیده و از انتشار آنها خبر دارد؛ که در این صورت باید بگوییم که به خاطر اغراض پست سیاسی، حاضر شده که چنین بی انصافی کند و علی رغم اطلاع داشتن نسبت به نظرات اقتصادی شهید مطهری، چنین ادعاهای زشتی را به آن شهید بزرگوار نسبت داده است. 🔻با مباحث پیشین روشن می شود که میزان آگاهی آقای علوی نسبت به آرای اقتصادی شهید مطهری، تا حدی است که از دو کتاب اقتصادی شهید هیچ کدام را ندیده و نخوانده و حتی نام آنها را هم نبرده ولی با این حال درباره نظرات اقتصادی شهید مطهری، از منظر یک کارشناس اهل اطلاع سخن میگوید و نظرات اقتصادی ایشان را دارای گرایشات سوسیالیستی دانسته است! کسی که از روند تولید و نشر آثار اقتصادی شهید مطلع نیست و احیانا یک خط از اندیشه اقتصادی شهید مطهری مطالعه نکرده، چطور به خودش جسارت میدهد تا چنین نسبتهای ناروایی را در مورد آن عالم روشنگر بر زبان جاری کند؟ آقای محترم، آیا برای اثبات ادعای تان، نباید دلیل بیاورید؟ آیا تمسک به یک ، در اتهام زنی به استاد شهید، کفایت می کند؟ 🔹سطح آگاهی و کیفیت استدلالهای آقای علوی در این ماجرا روشن گردید و این حجم از خلط و خطا در یک موضوع خاص، نشانگر آن است که سایر ادعاهای وی نیز به شدت مورد تردید و احتمالا از همین قبیل است لذا جا دارد محققان ارجمند و خاصه حوزویان فرهیخته و حق طلب، تمام ادعاهای وی را با همین سبک مورد سنجش قرار دهند تا صحت و سقم ادعاهای وی مشخص گردد. @rozaneebefarda
تصویر نامه تاریخی به امام در نقد آثار دکتر شریعتی ▫️متن نامه را در روزنه بخوانید👇 @rozaneebefarda
متن کامل نامه شهید مطهری به امام پیرامون دکتر شریعتی [صفحه ۱ از ۴] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم السلام على مولينا اميرالمؤمنين و امام المتقين و قائد الغرّالمحجّلين و السلام عليكم و رحمة‏اللّه‏ و بركاته. استاد و مقتداى بزرگوارم، حوادث ناگوار پى‏درپى براى اسلام از يك طرف و روشن‏بينى‏ها و اقدامات مثبت و منفى به موقع و صحيح آن استاد بزرگوار از طرف ديگر، موجب شده كه روز به روز جدى‏تر و با خلوص و صميميت بيشتر آرزو كنم و از خداوند متعال مسألت نمايم كه وجود مبارك آن رهبر عظيم‏الشأن را براى همه مسلمانان مستدام بدارد. اللهم آمين. خدا را گواه مى‏گيرم كه كمتر اتفاق مى‏افتد كه در حال يا مقام و موقف دعايى اين وظيفه را فراموش كنم و اميدوارم كه مشمول دعوات خيريه شما بوده باشم. در حدود دو ماه پيش از اروپا عريضه‏اى تقديم داشتم و مايلم بدانم رسيده يا خير. در اينجا جريان‏هاى پيچيده و گمراه كننده‏اى وجود دارد كه توجه و آگاهى حضرتعالى ضرورت دارد. اول اينكه شايد به قدر كافى مستحضر باشيد كه نفوذ افكار ماركسيستى تا برخى محافل مذهبى و در ميان بعضى از دوستانى كه انتظار نمى‏رفت، پيشروى كرده، لااقل در حدى كه با هرگونه موضع‏گيرى ولو موضع‏گيرى فكرى در برابر آنها به استناد اينكه فعلاً صلاح نيست مبارزه مى‏شود و حتماً به هر وسيله هست بايد نظر حضرتعالى وسيله بيت محترم به افرادى كه واقعاً از اين جهت در اشتباهند ابلاغ شود. جريان دوم، جريان به اصطلاح گروه مسمّا به مجاهدين است. اينها در ابتدا يك گروه سياسى بودند ولى تدريجاً به صورت يك انشعاب مذهبى دارند درمى‏آيند، درست مانند خوارج كه در ابتدا حركتشان يك حركت سياسى بود بعد به صورت يك مذهب با يك سلسله اصول و فروع درآمدند. كوچكترين بدعت اينها اين است كه به قول خودشان به «خودكفايى» رسيده‏اند و هر مقام روحانى و مرجع دينى را نفى مى‏كنند، از همين جا مى‏توان تا آخر خواند، ديگر اينكه در عين اظهار وفادارى به اسلام، كارل ماركس لااقل در حد امام جعفر صادق ـ‏عليه‏السلام‏ نزد اينها مقدس و محترم است، البته اينها آنهايى هستند كه بر مسلك سابق خود باقى هستند، آنها كه اعلام تغيير موضع كردند تكليفشان روشن است. بنده هم اطلاعاتم دربارۀ آنها مع‏الواسطه است، ولى افراد متدين و فهيمى كه سال‏ها با آنها هم‏زندان بوده‏اند، هستند و من معتقدم حضرتعالى از آنها ـ نه فقط از يك نفر آنها ـ جدا جدا بخواهيد نظريات خود و مشهودات خود را بنويسند و خدمتتان ارسال دارند؛ و عجب اين است كه هنوز هستند برخى از دوستان ما و ارادتمندان شما كه كارهاى اينها را توجيه و تأويل مى‏كنند. مسأله سوم، مسأله است. من خود از منتقدين روحانيت بوده و هستم اما با اعتراف به مزايايش و با اعتقاد به لزوم حفظ و نگهدارى‏اش و در همان حال اصلاحش، ولى جريان غيرقابل انكار اين است كه تنها موضوعى كه گروه‏هاى مختلف از مقامات دولتى گرفته تا كمونيست‏ها و منافقين خلق و برخى جمعيت‏هاى به ظاهر مذهبى مثل شريعتى‏ها در آن وحدت نظر دارند، كوبيدن روحانيت از اساس و برداشتن اين سد از ميان است؛ البته هر دسته‏اى به منظورى، يكى به منظور ايجاد يك روحانيت فرمايشى به شكل اهل تسنن كه مطيع دولت‏ها باشد و ديگرى به منظور از ميان برداشتن دين و سوم و چهارم به منظور تصاحب يك قدرت مردمى كه دين است و آن را بر وفق مراد تفسير كردن. در اين مقام نيز بايد اظهار تأسف كنم كه برخى دوستان ما طلاب جوان و جوانان دانش‏آموز و دانشجو را بر بغض و كينه روحانيين به استثناى شخص حضرتعالى پرورش مى‏دهند و اين براى اسلام و روحانيت عاقبت بسيار وخيمى دارد. خوب است حضرتعالى به بيت محترم دستور فرماييد از اين جهت دربارۀ دوستان و ارادتمندان تحقيق كامل بفرمايند و به كسانى كه چنين روشى دارند تذكراتى داده شود. @rozaneebefarda
متن کامل نامه شهید مطهری به امام پیرامون دکتر شریعتی [صفحه ۲ از ۴] چهارم مسألۀ شريعتى‏هاست. در نامه قبل معروض شد كه پس از مذاكره با بعضى دوستان مشترك قرار بر اين شد كه بنده ديگر درباره مسائلى كه به شخص او مربوط مى‏شد از قبيل صداقت داشتن و صداقت نداشتن و از قبيل التزامات عملى سخنى نگويم ولى انحرافاتى كه در نوشته‏هاى او هست به صورت خيرخواهانه و نه خصمانه تذكر دهم؛ ولى اخيراً مى‏بينم گروهى كه عقيده و علاقه درستى به اسلام ندارند و گرايش‏هاى انحرافى دارند با دسته‏بندى‏هاى وسيعى درصدد اين هستند كه از او بتى بسازند كه هيچ مقام روحانى جرأت اظهارنظر در گفته‏هاى او را نداشته باشند. اين برنامه در مراسم چهلم او در مشهد ـ‏متأسفانه با حضور بعضى از دوستان خوب ما ـ و بيشتر در ماه مبارك رمضان در مسجد قبا اجرا شد، تحت عنوان اينكه بعد از سيد جمال و اقبال و بيش از آنها، اين شخص رنسانس اسلامى به‏وجود آورده و اسلام را نو كرده و خرافات را دور ريخته و همه بايد به افكار او بچسبيم ولى خوشبختانه با عكس‏العمل شديد گروهى ديگر مواجه شد و به علاوه هوشيارى و حسن نيت امام مسجد كه متوجه شد توطئه‏اى عليه روحانيت بوده، در شب‏هاى آخر فى‏الجمله اصلاح شد. عجبا مى‏خواهند با انديشه‏هايى كه چكيده افكار ماسينيون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال افريقا و سرپرست روحى مبلغان مسيحى در مصر و افكار گورويچ يهودى ماترياليست و انديشه‏هاى ژان پل سارتر اگزيستانسياليست ضد خدا و عقايد دوركهايم جامعه‏شناس ضد مذهب است، اسلام نوين بسازند پس و على‏الاسلام السلام. به خدا قسم اگر روزى مصلحت اقتضا كند كه انديشه‏هاى اين شخص حلاجى شود و ريشه‏هايش به دست آيد و با انديشه‏هاى اصيل اسلامى مقايسه شود صدها مطلب به‏دست مى‏آيد كه بر ضد اصول اسلام است و به علاوه بى‏پايگى آنها روشن مى‏شود. من هنوز نمى‏دانم فعلاً چنين وظيفه‏اى دارم يا ندارم ولى با اينكه مى‏بينم چنين بت‏سازى مى‏شود فكر مى‏كنم كه تعهدى كه دربارۀ اين شخص دارم ديگر ملغاست در عين حال منتظر اجازه و دستور آن حضرت مى‏باشم. كوچكترين گناه اين مرد بدنام كردن روحانيت است، او همكارى روحانيت با دستگاه‏هاى ظلم و زور عليه توده مردم را به صورت يك اصل كلى اجتماعى درآورد، مدعى شد كه مَلِك و مالك و ملا و به تعبير ديگر تيغ و طلا و تسبيح هميشه در كنار هم بوده و يك مقصد داشته‏اند. اين اصل معروف ماركس و به عبارت بهتر مثلث معروف ماركس را كه دين و دولت و سرمايه سه عامل همكار بر ضد خلقند و سه عامل از خودبيگانگى بشرند به صد زبان پياده كرد، منتها به جاى دين، روحانيت را گذاشت، نتيجه‏اش اين شده كه جوان امروز به اهل علم به چشم بدترى از افسران امنيتى نگاه مى‏كند و خدا مى‏داند كه اگر خداوند از باب و يمكرون و يمكراللّه‏ و اللّه‏ خيرالماكرين در كمين او نبود او در مأموريت خارجش چه بر سر روحانيت و اسلام مى‏آورد. تبليغاتى در اروپا و امريكا‏له او از زهد و ورع و پارسايى تا خدمت به خلق و فداكارى و جهاد در راه خدا و پاكباختگى در راه حق شده است و بسيار روشن است كه دست‏هاى مرموزى در كار بوده و دوستان خوب شما در اروپا و امريكا اغفال شده‏اند. من لازم مى‏دانم كه حضرتعالى گاهى برخى افراد بصير را ولو به طور خفا به اروپا و امريكا بفرستيد، جريان‏ها را از نزديك ببينند و گزارش دهند كه به عقيده بعضى از دوستانتان در آنجا، پاره‏اى از حقايق از حضرتعالى كتمان مى‏شود. @rozaneebefarda
متن کامل نامه شهید مطهری به امام پیرامون دکتر شریعتی [صفحه ۳ از ۴] گروه‏هاى چهارگانه فوق، با من به حساب اينكه تا اندازه‏اى اهل فكر و نظر و بيان و قلم هستم بشدت مبارزه مى‏كنند، شايعه برايم مى‏سازند، جعل و افترا مى‏بندند به طورى كه خود را مصداق آن شعر فارسى مى‏بينم كه محقق اعظم، خواجه نصيرالدين طوسى در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است: به گرداگرد خود چندان كه بينم بلا انگشترى و من نگينم ولى به لطف و عنايت پروردگار و توجهات اولياى دين هراسى به خود راه نخواهم داد. اين مقدار بث شكوى را جز به مثل حضرتعالى كه استاد عاليقدرم و به جاى پدرم هستيد نمى‏كنم. من الآن مركز ثقل حملات اين گروه‏ها هستم، اگر بفرماييد ايستادگى كن ايستادگى مى‏كنم، اگر بفرماييد مصلحت نيست خود را كنار مى‏كشم. بار ديگر تكرار مى‏كنم: من جداً از خداوند متعال طول عمر براى شما مى‏خواهم و فوق‏العاده نگرانم كه اگر خداى ناخواسته پاى حضرتعالى كه تنها شخصيتى هستيد كه همه اين گروه‏ها از او حساب مى‏برند از ميان برود، اوضاع فوق‏العاده ناراحت‏كننده خواهد بود، اى بسا كه گروه‏هاى منحرف و منتحل مقاصد شوم خود را با نام حضرتعالى تعقيب كنند، اين است كه لازم مى‏دانم به هر شكل و صورت هست، به وسايل مختلف حضرتعالى نظرتان را درباره راه‏ها و روش‏ها و مسلك‏هاى مختلف روشن و روشن‏تر بفرماييد و حتى لازم است به بعضى دوستان به طور خصوصى تذكراتى بدهيد. شنيدم به يكى از دوستان مشهد كه اخيراً به نجف مشرف شده بوده است تذكرات مفيدى داده‏ايد و دورادور اطلاع دارم كه مؤثر بوده و در روش ايشان كه اخيراً خيلى خطرناك شده بود مؤثر واقع شده والحمدللّه‏. خوب است اطلاع داشته باشيد كه در ماه‏هاى آخر عمر شريعتى بنده مكرر وسيله اشخاص مختلف به او پيغام دادم كه در نوشته‏هاى تو مطالبى هست بر ضد اسلام و لازم است اصلاح شود. من حاضرم در حضور جمعى صاحب‏نظر، يا تنها، هر طور خودت مايل باشى به تو ثابت كنم. اگر ثابت شد خودت آنها را ولو به نام خودت، نه به نام من آنها را اصلاح كن و شأن تو بالا هم خواهد رفت و الا مجبورم از تو صريحاً و مستدل انتقاد كنم و برايت گران تمام خواهد شد. آخرين شخصى كه از طرف او نزد من آمد، اظهار داشت كه او حاضر است اختيار بدهد به آقاى محمدتقى جعفرى و آقاى محمدرضا حكيمى كه از آثارش انتقاد كنند و در نهايت امر، تو صحه بگذارى. من گفتم بسيار خوب ولى به شرط اينكه كتباً بنويسد. مقارن با حركتش به خارج اطلاع پيدا كردم كه تنها به آقاى حكيمى نوشته كه شما مجازى نوشته‏هاى مرا نقد كنى. در اروپا خبر موثق اين بود كه گفته بود تا يك سال كارى نخواهم كرد، جز اصلاح نوشته‏هاى خودم و يكى از دوستان نزديك حضرتعالى نقل كرد كه به او گفته بود منتظرم فلانى به اروپا بيايد راجع به اصلاح كتاب‏هايم با او مشورت كنم. و البته من اين جهت را تحسين كردم و دليل حسن نيت او و سوء نيت اطرافيانش در ايران گرفتم. روى اين حساب مى‏بايست از نشر آثارش قبل از اصلاح و تجديد نظر لااقل وسيله آقاى حكيمى كه كتباً به او اجازه داده است جلوگيرى شود، ولى افرادى كه اخيراً تصميم گرفته‏اند او را مظهر رنسانس اسلامى قرار دهند و راه را براى اظهار نظرهاى خود در اصول و فروع اسلام باز كنند، در شعاع وسيعى به نشر و تكثير همه آثار او پرداخته‏اند. @rozaneebefarda
متن کامل نامه به امام پیرامون دکتر [صفحه ۴ از ۴] بنده فكر مى‏كنم اگر صلاح مى‏دانيد به برخى از ارادتمندان خودتان در اروپا و امريكا كه ضمناً ناشر آثار و افكار او هستند يادآورى فرماييد كه قبل از انجام اصلاحات وسيله آقاى حكيمى يا گروهى كه خودتان تعيين مى‏فرماييد از نشر آثارش جلوگيرى شود و اگر هم صلاح نمى‏دانيد كه در كار او مستقيماً دخالتى فرماييد راه ديگرى بايد انديشيد. بسيار خوب است و براى شناختن ماهيت اين شخص لازم است كه حضرتعالى مجموعه مقالات او را در كيهان كه يك سال و نيم پيش چاپ شد شخصاً مطالعه فرماييد. اين مقالات دو قسمت است: يك قسمت بر ضد ماركسيسم است كه مقالات خوبى بود و ايرادهاى كمى از نظر معارف اسلامى داشت، ولى قسمت دوم مقالاتى بود درباره مليت ايرانى (ومستقلاً ماشين شده) و در حقيقت فلسفه‏اى بود براى مليت ايرانى و قطعاً تاكنون احدى از مليت ايرانى به اين خوبى و مستند به يك فلسفه امروزپسند دفاع نكرده است. شايسته است نام آن‏را فلسفه رستاخيز بگذاريم. خلاصه اين مقالات كه يك كتاب مى‏شود اين بود كه ملاك مليت خون و نژاد كه امروز محكوم است نيست. ملاك مليت، فرهنگ است و فرهنگ به حكم اينكه زاده تاريخ است نه چيز ديگر، در ملت‏هاى مختلف، مختلف است، فرهنگ هر قوم، روح آن قوم و شخصيت اجتماعى آنها را مى‏سازد، خود و «من» واقعى هر قوم، فرهنگ آن قوم است، هر قوم كه فرهنگ مستمر نداشته، نابود شده است. ما ايرانيان فرهنگ 2500 ساله داريم كه ملاك شخصيت وجودى ما و من واقعى ما و خويشتن اصلى ماست. در طول تاريخ حوادثى پيش‏آمد كه خواست ما را از خود واقعى ما بيگانه كند ولى ما هر نوبت، به خود آمديم و به خود واقعى خود باز گشتيم. آن سه جريان عبارت بود از حمله اسكندر، حمله عرب، حمله مغول. در اين ميان بيش از همه درباره حمله عرب بحث كرده و نهضت شعوبى‏گرى را تقديس كرده است. آنگاه گفته: اسلام براى ما ايدئولوژى است نه فرهنگ، و اسلام نيامده كه فرهنگ ما را عوض كند و فرهنگ واحدى به وجود آورد، بلكه تعدد فرهنگ‏ها را به رسميت مى‏شناسد همان‏طور كه تعدد نژادى را يك واقعيت مى‏داند. آيه كريمه إنا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبائل ناظر به اين است كه اختلافات نژادى و اختلافات فرهنگى كه اولى ساخته طبيعت است و دومى ساخته تاريخ بايد به جاى خود محفوظ باشد. ادعا كرده كه ايدئولوژى ما روى فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روى ايدئولوژى ما، لهذا ايرانيت ما ايرانيت اسلامى شده است و اسلام ما اسلام ايرانى شده است. با اين بيان عملاً و ضمناً نه صريحاً فرهنگى واحد به نام فرهنگ اسلامى را انكار كرده است. و صريحاً شخصيت‏هايى نظير بوعلى و ابوريحان و خواجه نصيرالدين و ملاصدرا را وابسته به فرهنگ ايرانى دانسته است، يعنى فرهنگ اينها ادامه فرهنگ ايرانى است. اين مقالات بسيار خواندنى است. در انتساب آنها به او شكى نيست. به بعضى‏ها مثل آقاى خامنه‏اى و آقاى بهشتى گفته مال من است، ولى مدعى شده كه من اينها را چندين سال پيش نوشته‏ام و اينها آنها را پيدا كرده و چاپ كرده‏اند. در صورتى كه دلايل به قدر كافى هست كه مقالات جديد است. به هر حال مطالعه حضرتعالى بسيار مفيد است. اين روزها سؤال و جوابى از حضرتعالى مورخ شعبان 97 منتشر شد كه اثر بسيار مطلوبى از نظر انحرافات منتحلين داشت و عجب اين است كه شايع كرده‏اند اين سؤال و جواب وسيله فلانى تهيه شده است. به آنها گفتم شما با اين اتهام به آقا اهانت مى‏كنيد، گويى ايشان از خود رأى ندارند (وتابع رأى مثل منى هستند). خبر عجيب ديگر اين است كه اخيراً آزادى غير مترقبى به دستجات مختلف مخصوصاً دستجات سياسى داده شده است، البته نسبت به روحانيين به مقياس بسيار كمترى داده شده، ممنوعيت‏هاى آنها غالباً به حال خود باقى است، اين تبعيض نيز سؤال‏انگيز است. خدمت آقازادگان عظام ـ‏دامت بركاتهم‏ عرض سلام اين بنده را ابلاغ فرماييد. والسلام عليكم و رحمة‏اللّه‏ و نلتمس منكم الدعاء @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
ماهیت مخوف برخی اعضای از زبان مقام معظم رهبری از به و تا نقشه نابودی 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف برخی از اعضای اصلی بیت آقای منتظری، چنین نقل می‌کنند: «من از اولی که با این جماعت برخورد کردم، نقاط منفی در آنها دیدم. اینها همان کسانی بودند که دادگاه‌های انقلاب اصفهان را درست کردند و چندتا از عناصرشان کارهای بسیار بد کردند. مهندس بحرینیان را کشتند. می‌دیدم آدم‌های صادقی نیستند. همه نگاه‌های‌شان نسبت به امام و نسبت به مسائل انقلاب، بدبینانه بود. نسبت به آقای خیلی بدبین بودند و می‌کردند. به آقای فحاشی می‌کردند. اینها اصلا از اول پایه کارشان را اینجوری گذاشته بودند. ما به اینها خوشبین نبودیم. بعد هم همان اول کار به جان افتادند و علیه جامعه مدرسین [فعالیت می‌کردند.] این را که باید آنها را نابود کرد، هر کار اینها می‌کنند، آدم بکلّی برخلافش حرف بزند و نظر بدهد. من قبول نداشتم، لذا یکبار که برای سمینار ائمه جمعه رفتیم قم، رفتیم خانه ایشان [آقای منتظری]، من قم که می‌رفتم، همیشه خانه آقای منتظری وارد می‌شدم. آن بار هم بغل خانه‌اش یک خانه‌ای بود که آنجا رفتیم. صبح زود دو نفر از از من وقت گرفتند که بیایند با من ملاقات کنند. گفتند یک کار واجب فوری داریم. آمدند پیش من. بعد گفتند جامعه مدرّسین را باید از بین برد! آن کسی هم که در مقابل اینها باشد، باید یک «ریش» _تعبیرشان این بود_ باشد. یعنی یک آدم مثلاً جاافتاده‌ مسنّی باشد و برای همین هم بایستی فلانی را _یک عالمی را اسم آوردند_ بزرگش کنیم تا او بتواند به جان جامعه مدرّسین بیفتد. آمده بودند این را با من درمیان بگذارند. من به آنها گفتم خب اول بدانیم که چرا باید جامعه مدرّسین را باید از بین برد تا بعد دنبال آن ریشی باشیم که می‌خواهد از بین ببرد. اینها از حرف من تعجب کردند. ...اینها بنده را خودی مثلا فرض می‌کردند، بعد که دیدند من حتی در اصل نابود کردن جامعه مدرسین _چیز به این واضحی [از نظر آنها]_ حرف دارم، فهمیدند که نه، من خودی نیستم! غرض این است که با آنها یک سوابق اینجوری داشتم. لذا از آنها هیچوقت خوشم نمی‌آمد. تحت تأثیر حرف آنها قرار نمی‌گرفتم. در حالیکه بعضی از همین مسئولینی که در رأس امور بودند، ولو از روی اجبار، و با اینکه خیلی هم آنها را قبول نداشتند، اما بالاخره ملاحظه می‌کردند، و بعضی‌ها هم واقعاً حرف‌های آنها را قبول می‌کردند.» (روایت رهبری، ص 192) 🔶حاشیه اکنون با گذشت بیش از سه دهه از افشای ماهیت بیت منتظری (خاصه باند مهدی هاشمی)، بار دیگر دست‌هایی درکار افتاده برای نابود کردن یا ناکارآمد کردن جامعه مدرسین حوزه قم. این سؤال قابل طرح است که طیف جدید تا چه میزان با بقایای آن باند مخوف و برانداز و افراطی دهه شصت مرتبط‌‌ ‌اند؟ آنان امروز برای سلب مشروعیت و کسر جایگاه معتبرترین تشکیلات حوزوی معاصر، به کدامین چهره‌های حوزوی متمسک شده‌اند؟! @rozaneebefarda
اختلافات علما بر سر و ! 🔶حاشیه روزنه اختلافات درون‌حوزوی بر سر برخی مسائل خاص، ریشه تاریخی دارد و جامعه متدینان از دیرباز گرفتار آن بوده و چیز جدیدی نیست. مهم آن است که عقلای قوم نگذارند این امور فرعی و جزئی موجب سواستفاده دشمن و جولان بدخواهان و دمیدن در آتش فتنه افتراق‌طلبی درون‌شیعی گردد. @rozaneebefarda
اقدامات مقلدان (ره) در اعلان عید فطر و بهانه قرار دادن آن برای تضعیف رهبری @rozaneebefarda
بین و در تهران، در مورد تبعات و حواشی این اختلاف در مقاله‌ای به قلم مرحوم واعظ زاده خراسانی در سال ۷۳(پس از فوت آیت‌الله اراکی) در مجله مشکات شماره ۴۵، منتشر شده است. @rozaneebefarda
عید سعید فطر را محضر همه مخاطبان ارجمند تبریک می‌گوییم و ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات، از همگان التماس دعای خیر داریم. @rozaneebefarda
پیام امام خمینی به مناسبت شهادت استاد مطهری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم‌ انا للَّه و انا إلیه راجعون‌ این جانب به اسلام و اولیای عظیم الشان آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه اسف‌انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری- قدس سره- را تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام‌شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب می‌شد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمه‌ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و می‌کنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می‌بخشند و به ظلمتها نور می‌افشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می‌گویم. من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد. مطهری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملا اعلی‌ پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی‌اش نمی‌رود. تروریستها نمی‌توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می‌شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه‌های گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی‌نشیند. اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحی تا کنون بر شهادت توام با شهامت بوده. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در راس برنامه‌های اسلام است. مَا لَکُم لا تُقاتِلونَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرّجالِ وَ النّساءِ وَ الولدانِ. «۱» اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می‌خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بد گمان کرده‌اند. از هر موی شهیدی از ما و از هر قطره خونی که به زمین می‌ریزد، انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می‌آید. شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید و الّا ترور فرد هر چه بزرگ باشد، برای اعاده چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام بپاخاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی‌کند. ما برای فداکاری حاضر و برای شهادت در راه خدا مهیا هستیم. این جانب روز پنجشنبه سیزده اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام می‌کنم و خودم در مدرسه فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می‌نشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسالت می‌نمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی. روح الله الموسوی الخمینی‌ (صحیفه امام خمینی، ج7، ص178) @rozaneebefarda
توصیه امام به جوانان پیرامون استفاده از آثار استاد شهید مطهری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم‌ گرچه انقلاب اسلامی ایران- به رغم بدخواهان و ماجراجویان- به خواست و توفیق خداوند متعال به پیروزی رسید و نهادهای اسلامی- انقلابی یکی پس از دیگری در ظرف تقریباً یک سال با آرامش و موفقیت انجام گرفت، لکن بر ملت ما و به حوزه‌های اسلامی و علمی خسارتهای جبران ناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد؛ همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام‌شناس عظیم الشان حجت الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی شهید مطهری- رحمه الله علیه. این جانب نمی‌توانم در این حال احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم. آنچه باید عرض کنم درباره او آن است که او خدمتهای ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسیار است که دست خیانتکار، این درخت ثمربخش را از حوزه‌های علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن، محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید. اکنون شنیده می‌شود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می‌کنم که کتابهای این استاد عزیز[شهید مطهری] را نگذارند با دسیسه‌های غیر اسلامی فراموش شود. از خداوند متعال توفیق همگان را خواهانم. و السلام علی عباد الله الصالحین. 27 اسفند ماه 58 29 ربیع الثانی 1400 روح الله الموسوی الخمینی‌ @rozaneebefarda
پرونده ویژه کانال نخبگانی به مناسبت شهادت استاد شهید مرتضی مطهری 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 زندگی بر دهانه آتشفشان ؛ در ستایش معلم شهید انقلاب اسلامی آیت الله مطهری؛ فقیه تحول خواه و اسوه حوزه انقلابی روایت آیت الله شهید مطهری از شاخصه های عالم دینی در نگاه آیت الله العظمی میرزای شیرازی متن کامل اعلامیه مشترک شهید مطهری و بازرگان در نقد افکار شریعتی مباحث اقتصادی شهید مطهری و بررسی خلط و خطاهای تاریخی در مصاحبه جناب سیدمحمدجواد علوی! تصویر نامه تاریخی شهید مطهری به امام در نقد آثار دکتر شریعتی متن کامل نامه شهید مطهری به امام پیرامون دکتر شریعتی ماهیت مخوف برخی اعضای بیت منتظری از زبان مقام معظم رهبری ؛ از فحاشی به مطهری و بهشتی تا نقشه نابودی جامعه مدرسین قم پیام امام خمینی به مناسبت شهادت استاد مطهری توصیه امام خمینی به جوانان و روشنفکران متعهد جهت استفاده از آثار شهید مطهری توصیه امام به جوانان پیرامون استفاده از آثار استاد شهید مطهری ؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری! [صفحه ۱ از ۴] اختصاصی|| @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چندی پیش آقای عبدالرحیم اباذری یادداشتی را در نقد کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» منتشر کرد که برآیند آن گذشته از بی اعتبار دانستن این کتاب معتبر دهه شصت، تطهیر توأمان شاه و سیدکاظم بود. نویسنده در نگاشته خود سعی کرده بود چند گزاره تاریخی را به مخاطب خود القاء و برای آن مدارکی دست و پا کند. او مدعی بود که نویسنده کتاب مذکور فضای ضد پهلوی حاکم روحانیت در دهه چهل را با دهه بیست خلط کرده است چراکه پهلوی در آن دوران با شکست حکومت دموکرات آذربایجان وجه ضد الحاد و کمونیسم داشته و مردم آن دیار را از دست جنایات کاران شوروی نجات داده است! اباذری در این یادداشت تلاش کرده عدم استقبال علمای طراز اول تبریز در جریان سفر شاه به تبریز را توجیه کند و فراتر از آن، اقدام شاذ شریعتمداری در استقبال از شاه را امری موجه جلوه دهد! وی دیدار آقای شریعتمداری با شاه در مدرسه طالبیه را اقدامی مثبت تلقی کرده و آن را موافق مشی قاطبه علمای شیعه توصیف کرده است! اباذری که سعی دارد به طرزی هنرمندانه فاصله خود با اقدامات مخرب آقای شریعتمداری را حفظ کند، در عین حال خواسته یا ناخواسته در این یادداشت کذایی به تطهیر شریعتمداری و شاه مخلوع پرداخته و سعی دارد تاریخ نگاری جناب آقای سیدحمید روحانی را دارای اشکالات ریشه‌ای بنمایاند. مدعاهای اباذری درباره سرگذشت روحانیت تبریز در وقایع بعد سقوط حکومت پیشه‌وری، دچار اشکالات متعدد تاریخی است و معیارهای ابتدایی تاریخ نگاری در آن مراعات نشده است ؛ چرا که از سویی محکمات تاریخی آن عصر را نادیده گرفته و از سویی دیگر مدارک ضعیفی برای ادعای خود فراهم کرده است. در این یادداشت براساس تعدادی از منابع تاریخی به نکاتی چند از خطاها و خلط‌های تاریخی یادداشت اباذری درباره حکومت پیشه وری، و حواشی دیدار شاه با شریعتمداری می‌پردازیم: 1-فارغ از اینکه نویسنده مدرکی را جهت حضور قاطبه علمای تبریز در دیدار با شاه در مدرسه طالبیه ارائه نمی‌دهد، به نظر می‌رسد استقبال سرد و انگشت شماری از روحانیان نوعا ناشناخته تبریز از شاه امری غیرموجه و دست‌پخت نهادهای حکومتی وقت بوده است؛ چرا که به شهادت نخبگان تبریز از جمله آیت الله مجتهدی که خود از شاهدان عینی دوران پیشه وری در آذربایجان بوده، آیت الله شهیدی و آیت الله دوزدوزانی بعنوان دو تن از علمای طراز اول شهر تبریز، از حضور در مراسم استقبال شاه استنکاف ورزیدند. (بحران آذربایجان، ص29 و ص30 ؛ خاطرات عبدالحمید بنابی، ص85) جایگاه این بزرگان در آن پایه بود که حتی حکومت ضد دینی پیشه وری نیز نتوانست آن را نادیده بگیرد و امورات طلاب تبریز را جزو حریم این اعاظم به رسمیت شناخته بود. (بحران در آذربایجان، ص161) طبعا چنین جایگاهی اقتضای آن داشت که حکومت استبدادی پهلوی برای حضور این بزرگان در مراسم استقبال شاه سر و دست بشکند اما این بزرگان امتناع ورزیدند. اکنون بعد از ۷۵ سال کسی پیدا شده و می‌خواهد برای عادی‌انگاری تحریم حضور این بزرگان در استقبال شاه، جایگاه آنان در تبریز را کمرنگ جلوه دهد! با نگاه واقع بینانه، پرچم روحانیت در دستان آیت الله شهیدی، آیت الله دوزدوزانی و برخی دیگر از علما بود و ملاقات نکردن آن‌ها یعنی عدم استقبال حوزه تبریز از شاه. براین اساس شرکت شریعتمداری که از روحانیان درجه دوم تبریز محسوب می‌شد (آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، ص18) هیچ معنایی جز دهن کجی به بدنه روحانیت بیدار و خصوصا بزرگان تبریز نداشت. لازم به تذکر است، اهمیت این روایت تاریخی در آن است که آیت الله عبدالله مجتهدی رفیق صمیمی آقای شریعتمداری است و روایتی بی واسطه از فضای حاکم بر تبریز و روحانیت آن دیار در خاطرات روزنگاشت خود با عنوان (بحران آذربایجان) ارائه می‌دهد. شاهد دیگر بر این مطلب شهادت مرحوم سیدهادی خسروشاهی است که از قضا از همکاران دارالتبلیغ شریعتمداری بود و او را تنها روحانی برجسته در دیدار مدرسه طالبیه عنوان کرده‌ و استقبال علمای تبریز از شاه را به چهار پنج نفر محدود دانسته.(خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی، ص172) به علاوه عدم استقبال روحانیت از عوامل پهلوی بعد از شکست حکومت پیشه وری، به تبریز خلاصه نشده و گزارش‌های وجود دارد که در بناب نیز آیت الله یوسف بنابی به عنوان مشهورترین روحانی آن دیار و از سردمداران مبارزه علیه پیشه وری، بعد از سقوط بناب، به استقبال فرماندهان ارتش دولت مرکزی نرفت. (خاطرات عبدالمجید بنابی، ص64) عدم استقبال و عدم دیدار با خاندان و عمال پهلوی بین علمای تبریز به پهلوی دوم خلاصه نمی‌شود؛ چه اینکه آیت الله میرزا صادق مجتهدی نیز با وجود فشارهای فراوان، به هیچ وجه حاضر به دیدار با رضاخان در سفری که به تبریز داشته است نشدند(mehrnews.com/xVdR8). @rozaneebefarda
اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری! [صفحه ۲ از ۴] اختصاصی|| @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 مبارزات علمای تبریز با پهلوی اول در حافظه تاریخی مردم آن سامان ثبت است و خفقان و جنایات پهلوی علیه دین، انکارناپذیر است و ساده‌انگاری است که تصور شود این سابقه سیاه و تاریک صرفا به بهانه مقابله با کمونیسم و حکومت وابسته فرقه دمکرات، از ذهن مردم و علما پاک شود یا نادیده گرفته بشود و آنان بدون توجه به گذشته، بخواهند به استقبال شاه دست‌نشانده و خائنی بروند که در نتیجه یک کودتای سیاه بر سر کار آمده است. مبارزه توأمان در چند جبهه و در ابعاد مختلف، سیره همیشگی علمای شیعه بوده است. تلاش بی‌نتیجه امثال اباذری برای القای دوگانه کاذب 《کمونیسم - شاه شیعه》و اتهام طرفداری بزرگان از شاه، در عین آنکه پایه‌ای در واقع ندارد، اتهامی است علیه عالمان پاکباخته شیعه روا می‌دارند. عالمانی که همه عمال بیگانه از وابستگان به شوری گرفته تا نوکران نشان‌دار آمریکا و انگلیس(خاصه پهلوی پدر و پسر) را یکجا در جبهه باطل می‌انگاشتند و به فراخور اقتضائات زمانه، رویکرد مبارزاتی خاص خود را در مواجهه با آنان اعمال می‌کردند. با التفات به این قبیل حقایق تاریخی، ادعای طرفداری علمای تبریز از شاه و منجی پنداشتن این عنصر وابسته و خائن توسط علما، به معنای آن است که نویسندت علمای تبریز را بازیچه دست شاه معرفی کرده است! بد نیست که در اینجا به تحلیل آقای رسول جعفریان که از هم قطاران فکری/سیاسی آقای اباذری است، درباره نگاه علمای تبریز به حکومت پهلوی و حکومت پیشه وری اشاره کنیم. بلکه او با مطالعه آن، از انگاره‌های واهی خویش به درآید! «روحانیت با فرقه‌ای روبه رو است که بسیار خشن بوده و با ایجاد محکمه های صحرایی، مخالفان خود را در پیش چشم مردم اعدام می‌کند. از سوی دیگر، روحانیت از دولت پهلوی هم هیچ دل خوشی ندارد؛ زیرا برخورد این دولت با روحانیت، برخوردی خشن و نامطلوب بوده است.» (بحران آذربایجان، ص20) 2- آقای شریعتمداری همچون محمدرضا پهلوی در غائله حکومت پیشه وری در آذربایجان، مردم آن خطه و تبریز را تنها گذاشت. از اوایل تشکیل حکومت دموکرات در آذربایجان وی از روی ترس، مخفیانه تبریز را ترک کرد! (دی 1324) و بعد از اینکه نشانه های اضمحلال این حکومت با آغاز خروج نیروهای روس (5فروردین 1325) از آن منطقه، بعد از هفت ماه (24 تیر 1325) به تبریز بازگشت. آیت الله مجتهدی در این باره چنیم می‌نویسند: « [15 آذر 1324] آقا سیدکاظم شریعتمداری که از علمای مهم تبریز هستند و با من رفیق هستند، عصری منزل ما آمده بود. در این دو سه روز ایشان هم ترسیده عزم مسافرت نموده بودند ... [3 دی 1324] دو سه روز قبل به طهران حرکت نموده است. گویا مخفیانه رفته است. اهل و عیالش هم بنا است امروز حرکت بکنند... [24 تیر 1325] امروز آقا سیدکاظم شریعتمداری که از معتبرترین علمای تبریز می‌باشد بعد از هفت ماه مسافرت که در عتبات و قم و طهران بودند، مراجعت نمودند ... در اثر بهبودی اوضاع اینک به مقر اصلی مراجعت می نمایند.» (بحران آذربایجان، ص30، ص51، ص328). بر این اساس وی در مبارزات مردمی تبریز نقش چندانی نداشته و طبیعتا بعد از تنها گذاشتن مردم در سرکوب فرقه دمکرات، نه تنها جایگاه اجتماعی به دست نیاورده که پایگاه محلی حداقلی پیشین را نیز از دست داده و لذا هیچ منطقی ندارد که بتوان ملاقات او با شاه را به عنوان دیدار روحانیت مردمی و روحانیت مقاوم تبریز با شاه قلمداد کرد! مشخص نیست این ظرائف تاریخی چگونه و با چه اغراضی از سوی اباذری نادیده انگاشته شده است! 3-برخلاف ادعای نویسنده، آیت‌الله میرزا فتاح شهیدی شخصیت سیاسی و مبارز بود و به علت شهادت پدرشان در مشروطیت فامیلی خود را از شیخ الاسلام به شهیدی تغییر دادند.(بحران آذربایجان، ص233) مردم تبریز از اقدامات آیت‌الله شهیدی برداشت‌های سیاسی می‌کردند، از جمله در نرفتن به دیدار شاه در تبریز(خاطرات عبدالمجید بنابی، ص85) به‌طوری که در دوره حکومت پیشه‌وری از عدم شرکت وی در محافل قدرت چنین برداشتی می‌شد که اگر ایشان در این مجالس حاضر شوند به جایگاهشان ضربه خواهد زد.(بحران آذربایجان، ص333). نزدیک به یکسال بعد از پایان غائله پیشه‌وری، شاه به تبریز می‌آید و ایشان طبق مرام خود در مجالس قدرت شرکت نمی‌کنند. این دو اقدام ایشان در عرض یکسال به وضوح نشان می‌دهد که هیچ کدام از فرقه دموکرات و پهلوی مورد تأیید ایشان نیست. پرواضح است که چنین اقدامی را در آن مقطع تاریخی باید اقدامی سیاسی و مبارزاتی در نظر گرفت. چنانکه سکوت‌های معنادار و مبارزه‌های نرم علمای شیعه، هرگز دور از چشم سیاست‌مداران مزدور پهلوی نبود و همواره به مقابله با این عالمان مجاهدت مشغول بودند! اما گاه با نوشتجاتی مواجهیم که آفتاب درخشان را در روز روشن انکار می‌کنند! @rozaneebefarda
اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری! [صفحه ۳ از ۴] اختصاصی|| @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 آقای موسوی تبریزی نیز برخلاف مدعای اباذری را روایت می‌کند و اقدام تاریخی آیت الله شهیدی را دقیقا امری سیاسی/مبارزاتی قلمداد کرده است: «پدرم نقل می کرد که اگر مرحوم‏‎ ‎‏شهیدی ملاقات با شاه را می پذیرفت آن دو بزرگوار [آیت الله دوزدوزانی و آیت الله خسروشاهی] هم قطعاً قبول می کردند چون عمل‏‎ ‎‏آن مرحوم، برای آنان حجت شرعی محسوب می شد و لذا همه فشارها روی آقای‏‎ ‎‏شهیدی بود تا با شاه ملاقات کند. پدرم می گفت: در یکی دیگر از جلساتی که عده ای‏‎ ‎‏آمده بودند و اصرار می کردند که مرحوم شهیدی با شاه دیدار کند، من حضور داشتم‏‎ ‎‏ایشان در جواب فرمود: اگر پیش شاه بروم و هیچ حرفی نزنم نه خوشایند مردم است و نه‏‎ ‎‏شاه. مردم توقع دارند که از شاه چیزی درخواست کنم همان طور که خود شاه هم چنین‏‎ ‎‏انتظاری از من دارد و چون دنیا محل داد و ستد است هرچه از او بخواهم باید چیزی در‏‎ ‎‏مقابل بدهم؛ اما آن چیزی که من از او می خواهم هرچند باارزش باشد در برابر چیزی که‏‎ ‎‏او از من می خواهد ناچیز است چرا که او دین من را می خواهد و من فرضاً اگر از شاه‏‎ ‎‏پولی برای طلبه ها طلب کنم و یا خواستار معافیت طلاب از سربازی شوم اینها در مقابل‏‎ ‎‏دین من هیچ ارزش ندارد.‏» (خاطرات موسوی تبریزی، ص50) مضاف بر این اگر این اقدام ایشان سیاسی نبوده است چرا دیگران اصرار دارند که ایشان در این دیدار شرکت کنند؟ چرا ایشان از دیگران، به ویژه شریعتمداری درخواست می‌کنند که به ملاقات شاه نرود؟ چرا بعد از انجام ملاقات مورد طعن و عتاب ایشان قرار می‌گیرد و آنچنان عرصه بر شریعتمداری تنگ می‌گردد که راهی جز مهاجرت از تبریز برایش باقی نمی ماند. اگر مسئله سیاسی نبوده و صرفا یک اختلاف نظر سلیقه‌ای در میان بوده چرا دار و دسته آقای شریعتمداری با آیت الله شهیدی تا آخر عمر درگیر بودند و ایشان را آماج ناسزاها قرار دادند. (شریعتمداری در دادگاه تاریخ، ص19 و ص241 ؛ نیمه پنهان ماه، حزب خلق مسلمان، ص31 ؛ خاطرات عبدالحمید بنابی، ص85) 4- گویا پیش فرض‌ نویسنده این است که شاه به عنوان قهرمان مردم تبریز و ناجی آن‌ها از دست پیشه وری بوده است. این درحالی که آیت الله ملکوتی که آقای اباذری خودشان کتاب خاطرات ایشان را تدوین کردند و به ایشان نیز استنادی در یادداشت مذکور داشته‌اند تصریح دارند که پهلوی هیچ نقشی در از بین بردن این غائله نداشته است: «اينكه مى‌گويند و مشهور شده است محمدرضا شاه آنها را از خاك ايران بيرون كرد و يا ارتش پهلوی آنها را به شكست و فرار واداشت دروغ محض است. اين مردم مسلمان بودند كه تن به حاكميت كمونيست‌ها ندادند و در حقيقت بدين ترتيب آنها را شكست دادند و از سرزمين خود بيرون راندند. اصلا نيروهاى ارتش پهلوی پس از گذشت سه روز كه كمونيست‌ها منطقه را تخليه كردند و فرار نموده بودند، تازه وارد شهرهاى آذربايجان شدند و مراكز دولتى و پادگان‌ها را كه در اختيار مردم بود، از آنها تحويل گرفتند و در آن استقرار يافتند. در اين ايام كه حكومت دموكرات‌ها سقوط كرده بود و حكومت مركزى هم هنوز مستقر نشده بود فقط قشر روحانيت بود كه در ميان مردم حرف اول و آخر را مى‌زد و مردم نيز با تمام وجود از آنها تبعيت مى‌كردند؛ زيرا عملكرد آنان طورى بود كه مردم از اعماق جان به آنها اعتماد پيدا كرده بودند. به نظر من روحانيت آذربايجان در اين شرايط حساس، نقش تاريخى خود را به خوبى ايفا كرد.» (https://b2n.ir/e29581) از مسلمات تاریخی غائله حزب دموکرات در آذربایجان این است که بعد از توافق قوام السلطنه با سادچیکف بر اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی و به تبع آن خروج نظامیان روس از شمال ایران، حکومت پیشه وری رو به زوال گذاشت و یکی از اصلی‌ ترین عوامل شکست آن‌ها همین بود. در کشاکش چپاول و تقسیم ایران بین قدرت‌های بیگانه شوروی در آرزوی رسیدن به نفت ایران بود که با توافقی که صورت گرفت علاوه بر خروج نظامی، حکومت دموکرات را ملزم به مذاکره با دولت مرکزی کرد (تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص454، ص695). در واقع پهلوی با باجی که به شوروی داد توانست پایه‌های حکومت پیشه وری را سست کند و گرنه ماه‌ها، آذربایجان با بی عملی دولت مرکزی مواجه بود و علمای تبریز از انفعال رژیم شاه شکوه می کردند (بحران آذربایجان، ص21). اگرچه قوام السلطنه توانست با هماهنگی مجلس بعد از خروج قوای شوروی و فتح تبریز این قرارداد را ملغاء کند اما این اتفاق در آبان 1326 رخ داده است و سفر شاه به تبریز در خرداد 1326 انجام شده است (https://www.isna.ir/news/00061795952/). @rozaneebefarda
اباذری و تطهیر توأمان شاه و شریعتمداری! [صفحه ۴ از ۴] اختصاصی|| @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 در نتیجه، مردم و علمای تبریز تا آن موقع می پنداشتند که آزادی شان از دست پیشه وری با هزینه گزافی همچون امتیاز نفت شمال بوده است و این تداعیِ همان وابستگی‌ها پهلوی اول بود و در عمل هیچ تغییر ریشه داری در پهلوی رخ نداده است و وجود این نگاه در تبریز از زبان آیت الله مجتهدی، راوی معتبر وقایع آن روزهای تبریز منعکس شده است (بحران آذربایجان، ص204، ص222). پس استقبال نمایشی از شاه در تبریز که با حضور معدود معممین از جمله شریعتمداری و در غیاب بزرگان تبریز برگزار شد اولا در یادداشت آقای اباذری مورد بزرگ نمایی قرار گرفته است. ثانیا استقبال‌‌ صورت گرفته که امری حکومتی و بی ریشه بود را با هیچ منطقی نمی توان موافق ارتکاز بزرگان روحانيت تبریز و قم و سایر بلاد دانست؛ چه اینکه بر خلاف مدعای سست و نادرست نویسنده، عالمان شیعی هرگز شاه دست‌نشانده برآمده از کودتای ضدمردمی و ضد دینی را، منجی تبریز و قهرمان مبارزه با شوروی نمی‌پنداشتند تا بخواهند از او تجلیل کنند یا حامی او باشند و از این رو اتهام حمایت از طاغوت به بزرگان، فاقد منطق و وجاهت تاریخی و دینی است. وانگهی! تدابیر حکیمانه در کاهش ظلم پهلوی‌ها یا ملاحظه شرايط و اقتضائات شیعیان، موجب انتخاب راهبردهای متنوع مبارزاتی و سیاسی می‌شد که نمی‌توان و نباید این تکثر و تنوع مبارزاتی را به معنای تایید یا اختلاف بین بزرگان در انکار مشروعیت و تقابل با پهلوی قلمداد کرد. آنچه در یادداشت پرتحریف آقای اباذری نادیده گرفته شده، در برابر حکومت پیشه‌وری است که به راهبری و مجاهدت روحانيت بیدار تبریز صورت می‌گرفت. این مقاومت به حدی بود که چند روز قبل از رسیدن قوای دولت مرکزی به تبریز، این شهر از دست فرقه دمکرات پس گرفته شد و این حکومت خودخوانده در 21 آذر 1325 سقوط کرد.(بحران آذربایجان، ص354 ؛ تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص696) مجاهدت مردم شجاع تبریز در غیاب ارتش پوشالی پهلوی، بسیار پر رنگ بود و به طوری که گفته می شود 500 نفر از اعضای حکومت پیشه وری در آن زمان توسط مردم کشته شدند.(تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص718). از سوی دیگر بین شوروی و حکومت پیشه وری پیام‌هایی رد و بدل می‌شد که آن‌ها را از مقاومت باز می‌داشت (یادداشت های سیاسی ایران، ج13، ص412) و به همین جهت می‌توان گفت دولت مرکزی به جز درگیری در حوالی میانه، مسیر همواری برای رسیدن به تبریز داشته و نمی توان آنها را فاتح و ناجی تبریز نامید.(تاریخ پنجاه هفت ساله ایران، ص715) با این وجود جناب اباذری توضیح دهد مردم و روحانیت تبریز با کدام منطق، شاه را ناجی تبریز می‌دانستند؟! یادداشت مذکور که خواسته یا ناخواسته به دنبال تطهیر پهلوی و شریعتمداری است بر پایه پیش فرض‌های نادرست و سو گیری های سیاسی نویسنده نگاشته شده است که نظیر آن را در دیگر نوشته‌های او مخصوصا در تطهیر منتظری نیز می‌بینیم (رجوع شود به دانشنامه امام خمینی). آقای اباذری که در سال 60طلبه شده و سابقه شاگردی منتظری را دارد، به بهانه خاطره نگاری هایی که از تنی چند از علما داشته در عرصه تاریخ نگاری حوزه علمیه وارد شده است (سایت جماران) و بی شک از حیث علمی و سابقه پژوهشی در قد و قواره تاریخ نگاران با سابقه‌ و متعهد انقلاب اسلامی، خاصه جناب حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی نیست که نقض‌های تحریف‌آمیز او بتواند روایت‌های مستند و درست را مخدوش سازد. علیرغم آنکه نوشتجات او مورد توجه محافل علمی قرار ندارد، اما صرفا برای عمل به ، و جهت تقابل با تحریف تاریخ معاصر ایران، برخی اغلاط یادداشت وی مورد نقد قرار گرفت. اباذری علاوه بر نگارش مطالب گاه و بیگاه تحریف‌آمیز، از ادبیاتی رادیکال و بعضا آکنده از طعنه و توهین استفاده می‌کند و به عنوان نمونه در یکی از یادداشت‌های به اصطلاح تاریخی خود، از تعابیری چون «طلبه مقدمات خوان»، «غارتگر»، «هتاک»، «جاهل»، «دوستی خاله خرسه»، برای نقد شخصیت موجه طرف مقابل خود استفاده کرده و فراتر از آن، اتهام «جاسوس و نفوذی انگلیس» را به یکی از چهره‌های اصیل و انقلابی و موجه و مورد تایید امام خمینی نسبت داده بود که یادآور اهانت های سریالی لیبرال‌های وطنی موسوم به اصلاح‌طلب و اعتدالی به نیروهای انقلابی است و امید است ضمن توبه از این قبیل سخنان ناروا، از تکرار آن پرهیز نماید. @rozaneebefarda