#نمنمعشق
فصل_دوم
#قسمت_شصت_و_پنج
مهسو
داشتم موهام رو سشوار می کشیدم که صدای دادوبیدادونعره های گوش خراش یاسرروشنیدم…وحشت کل جونموگرفت..سریعا شالی رو ازادانه روی موهام گذاشتم وبه سمت منبع صدا رفتم…
واردسالن پذیرایی شدم،یاسررو دیدم که خدمتکارارو تک به تک باصدای بلند بازخواست و تهدیدمیکرد…و بعضی هاشون ازترس اشک میریختن…
این رفتار از یاسر بعیدبود…
امیرحسین و طناز هم روی مبل نشسته بودند و طناز هم مثل ابربهار توی آغوش امیرگریه میکرد…
با وحشت به سمت یاسر رفتم و آستینش رو کشیدم…
_چیشده یاسر؟چرا دادمیزنی؟این بدبختا ترسیدن….
با درموندگی به من نگاهی انداخت و گفت…
+نمیدونم چرا هی نمیشه مهسو…نمیدونم…
بی توجه به من باشونه های خمیده بسته ای رو از روی میز برداشت و به سمت پله ها رفت…
میون راه برگشت و روبه خدمتکاراغرید
+فقط یک ساعت مهلت دارین،وگرنه اتیشتون میزنم….همه اتونو….
و بعد هم از پله ها بالارفت…
پشت سرش حرکت کردم
باید ازماجراباخبربشم…
یاسر
روی تخت اتاق نشسته بودم ،صدای در زدن میومد..میدونستم مهسوئه…
_بیاتو
آروم واردشد و دراتاق رو بست…
کنارم نشست،ناخودآگاه نفس عمیقی کشیدم..
توی این مدت خیلی ازش دوربودم و همین موضوع عصبیم میکرد…دلتنگش بودم….
برام جای تعجب داشت که بالبخنداونهم اینقدر نزدیک به من نشسته…
+تاحالااینقدرعصبی ندیده بودمت…
_متاسفم که این حالتمم دیدی…
+نمیگی چی شده؟
مکثی کردم و گفتم
_خیانت…
+چی؟؟؟؟؟؟
_یه نفرازاهالی این خونه خائنه،شایدم چندنفرباشن…نمیدونم
+حالامیخوای چکارکنی؟
_نمیدونم مهسو،حدس میزدم به این راحتیارهام نمیکنه…زنیکه عوضی
+کیومیگی؟کدوم زن؟
لبخندمصنوعی زدم و گفتم
_چیزی نیست عزیزم…توخوبی؟
نگاهش دلخورشد…ازکنارم بلندشد و به سمت پنجره رفت
+مگه مهمه برات؟
_تنهاچیزیه که برام مهمه…
با تعجب به سمتم چرخید و گفت
+چی؟
با شیطنت گفتم
_مزه اش همون یه باره…
وچشمکی زدم ..
#چهشودگرزملاقاتدواییسازی
#خستهایراکهدلودیدهبهدستتوسپرد
✍نویسنده: محیا موسوی
🍃کپی با ذکر صلوات...🌈
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••
#نمنمعشق
فصلدوم
#قسمت_شصت_و_شش
مهسو
صدای درزدن اومد،یاسردرروبازکرد،یکی ازخدمتکارابود،پس خائن اینه…دختره ی…
+من میام بعدا مهسو
_باشه،زیادخودتوعصبی نکن پس…لطفا
لبخندی زد وگفت
+چشم ..یاعلی
ازاتاق خارج شد و من موندم و کلی احساس و فکر و خیال…
هنوزهمازجمله ای که گفته بود کل تنم درگیرآرامش میشد…
*
ساعت۲شب بود…دیگه ازاومدن یاسر ناامیدشده بودم…مثل شبهای دیگه…
لباسم رو با یه تاپ دوبنده ی قرمز و شلوارکش عوض کردم…همیشه عادت داشتم با تاپ شلوارک بخوابم…چراغ رو خاموش و دیوارکوبها رو روشن کردم…
آروم خزیدم زیرپتو وتا روی گردنم بالاکشیدمش…دستمو روی جای خالی اونورتخت کشیدم..بوی عطریاسر همه جا بود…
روی تخت،روی بالش،توی کمدلباس…همه جا…
بالشش رو برداشتم و بوکردم…صدای دراومد…سریعا بالش رو سرجاش گذاشتم و بی توجه به وضع لباسام اززیرپتو بیرون اومدم و با گارد گفتم
_کجابودی تاحالا؟
یاسر
اتاق تاریک بود ولی دیوارکوبها به من اینقدرمیدان دیدداده بودن که بتونم مهسو رو ببینم که ای کاش نمیدیدم…
متوجه حرف زدنش بودم ولی نمیفهمیدم چیا میگه…این دختر واقعا نمیفهمه با من چه میکنه؟اصلا چیزی از دنیای آقایون حالیشه؟گمون نمیکنم….
نزدیکتررفتم..عصبی و کلافه بودم…مردد و دلتنگ…درونم غوغابود…دستهام میلرزیدن…
آخرین بارکه این حالت رو داشتم وقتی بود که آنا میخواست من رو به گناهی عظیم آلوده بکنه…ولی الان چی؟گناه نبود…
این دختر عشقم بود…
عشق قدیمیم…
زنم…
دارمش ولی،درعین داشتن ندارمش…
دستم به سمت صورتش رفت ولی یکهو مغزم فرمان داد
#نه
دستم میون راه ایستاد…
با آرومترین تن صدایی که ازخودم سراغ داشتم گفتم…
_لعنتی،دست من امانتی…به دلم رحم کن…
بعدهم به سرعت برق ازاتاق خارج شدم و به سمت حیاط دویدم…
#چهحرفهاکهدرونمنگفتهمیماند
#خوشابهحالشماهاکهشاعریبلدید
✍نویسنده: محیا موسوی
🍃کپی با ذکر صلوات...🌈
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••
#سلام_امام_زمانم
🔸شکر خدا که در زلال روشن محبت شما،
سپیده دمان دیگری آغاز شد ...
🔸شکر خدا که امروز هم زبانمان
با سلام بر آستان پرکبوترتان گشوده شد ...
🔸شکر خدا که قلبمان پر از
عطر یاد زهرایی و معطر شماست ...
🔸شکر خدا که با شما زندهایم
#سلام_صبحگاهی
سلام بر تو ای امام و پیشوای مورد اعتماد
السّلامُ عَلَیْكَ أیُّهَا ٱلإِمامُ ٱلمَأمُونُ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلوات
#نجوای_جمعه
✍️سلام بر مهدی و امام زمانم عج. دهه کرامت است. میلاد عمّه ات و جدّ بزرگوارت علی بن موسی الرضا علیه السلام. هر دو میلاد مبارک است. از سویی شادیم و از سویی محزون. مسرور از میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و برادر رئوفش امام رضا علیه السلام و غمناکیم از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی و هتک به ساحت مقدس امام رئوف علیه السلام. یقین داریم که تو این جسارت را بی پاسخ نخواهی گذاشت. فرمانده و امیرم مهدی! فردا 14 اخرداد روز جابجایی دو نائب عامت است که یکی پس از عمری جهاد و مجاهدت بی نظیر برای تکریم به آسمانها برده شد و دیگری را که مثل یا بهتر از او بود را برای هدایت و امامت امتت جایگزین نمودی. همه تحت مدیریت تو رقم خورد. آیه ای رفت و آیه ای آمد. صد حیف که خمینی رفت و صد شکر که خامنه ای آمد. «مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» 106/بقره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💺 #موشن_گرافی_معیشتی 16
قسمت شانزدهم
💰 تاریخچه پول
نقش پول در اقتصاد اسلامی
#پول
🇮🇷 @IslamlifeStyles
🌺 نکته ای از زیارت آل یس :🌺
🍂 وَديني نوُرَ الْبَصآئِرِ مِنْ عِنْدِكَ،
⚡️ ترجمه :
و دينم را مملو از نور بصیرت از سوی خود فرما.
🔴 دینداری انسان باید همراه بصیرت باشد تا فقط به پوسته ظاهری دین و ظواهر عبادات اکتفا نکرده و حقیقت دین را بشناسد و در موقعیتهای مختلف، وظیفه خود را تشخیص دهد.
🍁طبق روایات، اساس دین، ولایت است.
☘دیندار با بصیرت، در طول زندگی، همراه ولایت است و چنین کسی می تواند از یاران امام زمان علیه السلام باشد.
#آل_یس
🔴 #آبادان_قلب_ایران
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درخواست یکی از مردم آبادان از رئیسجمهور
🔸انسانِ درختی و انسانِ بوتهای!🔸
یکی از مشکلات بشر بخصوص در آخرالزمان، و در دوران غیبت حجت خدا،
این است که انسانها کمریشه و سطحی باشند
ریشهدار شدن انسان خیلی مهم است.
اینکه کسی به فضای مجازی میرود و کافر برمیگردد، به این دلیل است که بیریشه بوده یا ریشهاش کم بوده و باد ریشهاش را کنده است.
این آیه را نگاه کنید: {أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ}.
اعتقاد محکم به خدا مثل درختی است که در برابر بادهای شدید مقاومت میکند.
{وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ}. شجرۀ خبیثه از بالای زمین ریشه زده و قراری ندارد. لذا یک باد تند، این بوته را از زمین میکَند.
اینکه بعضیها به فضای مجازی میروند و ضایع میشوند، به خاطر قدرت فضای مجازی نیست؛ بلکه به خاطر این است که اعتقاداتِ بوته ای و سطحی دارند، نه اعتقادات عمیق.
چگونه اعتقادات انسان درختی و ریشهدار میشود؟ در موجودات عالَم فکر کن. وقتی خدا را در این موجودات دیدی، اعتقاداتت درختی میشود.
چرا میگویند قرآن بخوانید؟ برای اینکه درخت بشوید.
چرا میگویند برای امام حسین (ع) گریه کنید؟ برای اینکه گریه بر حضرت، به اعتقاداتتان آب میدهد و ریشۀ این درخت، قوی و پایدار میشود. قدیمها هفتهای یک بار روضهخوان محله میآمد در خانهها روضه میخواند و مردم گریه میکردند. این مثل درختی است که هفتهای یک بار به ریشۀ آن آب میدهی.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
با اعتقاد راسخ و خالصانه در #انتظار امام زمان باشیم
به خود مطمئن نباشیم که اول مسیر انحرافی است
و در این وادی رهزن فراوان است
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈• معراج السعاده
📢لطفا این کانال را به دیگر دوستان اطلاع رسانی کنید
✅ @saLhintanhamasir
خدا ڪند بہ دلٺ
مهر این ڪنیز افتد،
بہ رنگسرخشھــادت
درآورے ما را ..
°•|🌿🦋
▫️امام محمدباقرﷺ :
سوگند به خدا، ۳۱۳ نفر بدون وعده پیشین گرد میآیند که در میان آنان ۵۰ #زن است.
▫️ امام جعفرصادقﷺ:
همراه مهدیﷺ ۱۳ زن هستند .. آنان مجروحان را مداوا میکنند و از بیمارانجنگی، پرستاری میکنند؛ چنانچه زنان در زمان پیامبر اسلام همراه او بودند.
بحقزینبکبری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نقطه_رهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️شعرخوانی عالی «علیرضا قزوه» در واکنش به فیلم عنکبوت مقدس👌🏻
🔹چه اتصال شگفتی است بین ما و امام/ اگر گسستی است از...
🔺به جنگ با چه کسی آمدید، بیهنران؟
که قهرمان شما،خود، عروسک فحشاست🔻
#تحریم_سلبریتیهای_خائن
#همه_خادم_الرضاییم
#سلام_فرمانده
🦋