eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
363 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
38 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعا سخنان اخیر آقا، از این سخنان صریح تر نیست. خیلیا کلیپ آقای حیدری کاشانی رو فرستادن و ابراز نگرانی کردن. این کلیپی که الان گذاشتم برای ۱۰_۱۵ سال قبله. آقا همیشه در دیدار با خبرگان همین نکته رو میگن، قبلا شاید صریح تر هم گفته باشن. خدا سایه آقا رو بالا سر همه مسلمین جهان مستدام بداره و این انقلاب رو به دست صاحبش برسونه 🤲 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شما ... و من چہ ڪنم با چہ کنم هاے دلِ بے هدفم ؟ چہ عاشقانه فدای حضرت مادر شدید 🌷 🕊سلام صبحتون منور به لبخند 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📌شهداےاربعه‌حلب... طی یک عملیات شهر الحاضر توسط رزمندگان گردان خط شکن حیدرکرار فتح شد و ما مشغول تثبیت مواضع و گشت زنی داخل شهر بودیم که خبر رسید باید به شهر العیس بریم. وقتی به شهر العیس رسیدیم نزدیک غروب آفتاب بود که بعد از هماهنگی و طبق دستورات ابلاغ شده وارد شهر العیس شدیم. در ورودی شهر وقتی ستون وارد شهر شد در یک درگیری نزدیک و نابرابر چهار نفر از ما به ترتیب 🌷 🌷 🌷 🌷 با اصابت مستقیم توپ ۲۳ در اولین شب ماه صفر۱۴۳۷ قمری به هنگام نماز مغرب با خون خود وضو گرفتند و به دیدار اربابشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شتافتند. مزار شهید دهقان در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر و مابقی این شهدای عزیز در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران می باشد. سالگردعروج شهداےاربعه‌حلب🕊  آسمان‌فرصت‌پروازبلندیست‌ولی قصه‌این‌است‌چه‌اندازه‌کبوترباشی 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ *میهمان سفره حضرت زهرا (س)*🕊️ *شهید احمد اِعطایی*🌹 تاریخ تولد: ۷ / ۶ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت : ۲۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه / حلب 🌹مادرش← *بعضی مواقع دست و پای من و پدرش را میبوسید🌷 و از این کار اصلا خجالت نمی‌کشید*🍃کسی چه می‌داند؟ *شاید همین رفتارهای به ظاهر کوچک اما پر رمز و راز*💫 او را به قله رستگاری و عاقبت به خیری رساند🕊️ *در سوریه با پای شکسته ۴ کیلومتر مسیر برگشت را پیاده طی کرده بود*🥀بعد از شهادت، فرمانده‌اش برای ما تعریف کرد *که احمد با گریه و التماس اجازه رفتن گرفته بود*🥀 *روز جمعه از طریق دامادم متوجه شهادت احمد شدیم*🥀بعد از شهادتش یکی از فرماندهانش که به دیدن ما آمده بود🍂 تعریف کرد که *احمد شب قبل از عملیات، خواب حضرت زهرا(س) را دیده💚 و صبح به او گفته بود: «من خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام💛 که به من گفت: فردا بعد از نماز مغرب و عشاء به شهادت میرسی🕊️من حتما امشب شهید می‌شوم*🌷که فرمانده‌اش خندیده و به او گفته بود: «احمد امشب شهید می‌شود(:🍂 *او طبق خوابش حدود یک ربع بعد از اذان مغرب شهید شد*🕊️او به همراه شهیدان محمد رضا دهقان🌷مسعود عسگری🌷و سید مصطفی موسوی🌷به ملکوت اعلی پرواز کردند🕊️ *احمد با ترکش گلوله ۲۳💥به پهلویش🥀میهمان سفره حضرت زهرا (س) شد*🕊️🕋 *شهید احمد اِعطایی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ⛅️ 🗓امروز ۲۱ آبان ۱۴۰۳ مصادف‌با سالروز:شهادت شهید احمد اعطایی نــام :احمد نـام خـانوادگـی :اعطایی نـام پـدر :حبیب اله تـاریخ تـولـد :۱۳۶۴/۶/۷ مـحل تـولـد :تهران سـن :۳۰ سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه وضـعیت تاهل :متاهل پاسدار شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد ۷ شهریور ۱۳۶۴ و ساکن محله فلاح تهران بود و مهندسی برق می‌خواند. او داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می‌شود که در ۲۱ آبان ماه ۹۴ و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می‌رسد. از این شهید والامقام دو فرزند پسر به نامهای محمد علی، چهار ساله و محمد حسین، 15 ماهه به یادگار مانده است. 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ قسمتی از وصیتنامه شهید مدافع حرم احمد اعطایی👇 بسم الله الرحمن الرحیم ✍سلام علیکم: اینجانب  احمد اعطایی  فرزند حبیب الله،عبد گنهکار خدا به خدمت شما وصیت می کنم به شرح ذیل: مامان و آقا جان سلام؛ مامان جان ،آقا جان، صبـور باشید و آرام. افتخـار کنید به این هدیه ای که فدای راه رفته اولاد حـضرت رسول کردید. سر بالا بگیرید و فخر بفروشید که نان و لقمه تان،تلاشتان ثمر داده و جان پسر شما فدای این راه شد. آقا جان، مامان جان،فراموشم نکنید.از دعـای سر نمازتان محرومم نکنید. رفقا و دوستان عزیز سلام؛ از شما قبل از همه چیز در خواست دارم ، درخـواستی عاجزانه که مرا حلال کنید و از تقصیرات منِ بنده حقیر خدا بگذرید. از شما می خواهم به جان امام زمانمان مهدی موعـود(عجل الله تعالی علیه) پشت ولایت را خالی نکنید. گـوش به امر رهبر انـقلاب و دنباله رو ایشان ،  هر چه امر می کننـد بی چون و چرا بپذیـرید ، کـه والله سعادتتان  در همین است . امام عزیزمان فرمودند: پشـتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. از هم سبقت بگیرید در ترک معصیت و گناه و در انجام فریض الهی و واجبات اگر کسی میـانتان با علت  یا بدون علـت تفرقه انداخت آگاهـانه یا نا آگاهانه صحبتهایـی کرد که باعـث دوری  شما از هم می شود ،با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید. برایم هیئت و روضه اهل بیت علیهما سلام زیاد برگزار کنید. حلالم کنید. محتاج دعای خیر شمایم. برادر کوچکتان – احمد اعطایی 🕊🌹 ...🌿🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🕊🕊🕊🕊🌹 🖌 فرازی از وصیتنامه شهید مامان جان ،آقا جان، صبـور باشید و آرام. افتخـار کنید به این هدیه ای که فدای راه رفته اولاد حـضرت رسول کردید. سر بالا بگیرید و فخر بفروشید که نان و لقمه تان،تلاشتان ثمر داده و جان پسر شما فدای این راه شد. دنباله رو و دسـت بوس رهبر انقلاب باشـید و همیشه ارادتمند نسبت به حضرت امام خـامنه ای(مدظله العالی).حـلالم کنید.دست بوستان هستم.مـلتمس دعایتانم.آقا جان، مامان جان،فراموشم نکنید.از دعـای سر نمازتان محرومم نکنید..... ...🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ● در خانه مشکلی برایم پیش آمده بود؛ بـا ناراحتی رفتـم سرکار، حـاج احمد بلافاصله گفـت: چی شده چرا ناراحتی؟ مـن هـم گفتم با مادرم حرفم شده! .... جزئیات ماجرا را نیز توضیـح دادم. ● خیلی از دستم عصبانی شد و گفـت: وسـایلت را جمـع کن و بـرو! کسی کـه بـا مادرش دعوا کرده ،کار خیرش در مسجد هم قبول نیست.بعد هم گفت من هر چه دارم به برکت دعای مادرم دارم. ● واقعا هـم همین طور بود. خیلی به مادرش ارادت داشـت و با احترام خاصی بـا او برخورد می کرد. می گفـت: برای جـذب در سپاه در روند کار اداری ام بـه مشکل برخوردم و کلا ناامید شدم. اگر مادرم دعا نمی کرد پاسدار نمی شدم. به من سفارش کرد : اگر می خواهی در دنیا و آخرت عاقبت‌ بخیر شوی حتما باید دم مـادرت را ببینی!! ✍ از کتاب: پروانه های شهر دمشق ......🕊 🕊سلام صبحتون منور به لبخند 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
‍ ‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• بسم الله الرحمن الرحیم 🍃مقدمه نمیخواهم !مستقیم و بی واسطه تورا هدف میگیرم و هر چند کلمه یکبار ، به عکست خیره میشوم . گویا میخواهم اینبار از زبان خودت ، برایت بنویسم ! 🍃ته چشمانت مهربانی برق میزند، اصلا هر که ببیند خیال میکند رو به رویش ایستاده ای و دست برادری به سمتش روانه کردی؛دبا همان و یقین همیشگی ات، همان توکلی که همیشه ورد زبانت که نه بلکه آمیخته به وجودت بود صدایش میزنی و با طمانینه زمزمه میکنی:"برگرد! دیر نشده ها؛ اینجا خیلی ها منتظر همت تو هستن، منتظرن یا علی(ع) بگی و خودتو بسازی !فقط کافیه از ته دلت وصل بشی و خودتو بسپاری دست خدا بقیه اش با اون بالا سری ..." 🍃تو نیز تمامِ خود را به خدا سپرده بودی؛ از هر که میپرسی میگوید:"احمد جنس توکلش با ما زمینیا خیلی فرق میکرد "در دست و دلبازی هم که مشهورترین .همه چیز را در معرکه جا گذاشتی و عشق به حسین(ع) را همراه همیشگی سفرت کردی. 🍃این اواخر ، همسرت خواب شهادتت را دیده بود ؛دیده بود پر کشیدی و از همان شب بیقرار تر شد .با گریه برایت حرف میزد و با خنده میگفتی "ای بابا !من کجا و شهادت کجا!" 🍃آری تو شهادت را در قلبت زنده نگه داشته بودی و این مسیر شهادت بود که راه خود را به سوی تو گرفت و دلش عِطر قدم های تورا میخواست!تو تنها به دنبال اطاعت از سید خراسانی بودی و شهادت نیز به دنبال مریدان او .دعایمان کن! همین! شهادت مبارکت باشد مدافعِ خوش خنده ی حرم💔 🍃به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۷ شهریور ۱۳۶۴ 📆تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت‌: سوریه 🥀مزار: بهشت زهرا ....🌿🌺🌸🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 به قدری به حضرت آقا ارادت داشت ❤️ و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود📜 هر که دارد بر بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان☝️ و می‌گفت: "کسی که را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد☝️. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند."🌸 🥀 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ❇️ 🌕شهید مدافع‌حرم احمد اعطایی ♻️بوسه بر دست و پای پدر و مادر 🌻احمد احترام پدر و مادر را خیلی نگه می‌داشت. دست و پای مادرم را خیلی می‌بوسید و به من هم توصیه می‌کرد این کار را انجام دهم. حتی بعد از اینکه ازدواج کرد، به پسرش یاد داده بود که بعد از غذاخوردن، دست مادرش را ببوسد و تشکر کند. 🌻معتقد بود بچه‌ای که روزی سه‌مرتبه دست مادرش را ببوسد، مخلص او می‌شود. شب ازدواجش، جلوی درب منزل، در حالی که همه همسایه‌ها و فامیل ایستاده بودند، احمد روی زمین نشست و دست و پای مادر و پدرش را بوسید و از این کار اصلاً خجالت نکشید. 🎙راوے: خواهر شهید ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🍀اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🍀 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ آسمان‌فرصت‌پروازبلندیست‌ولی قصه‌این‌است‌چه‌اندازه‌کبوترباشی ۲۱ آبان سالروز شهادت شهدای اربعه حلب گرامی‌باد 🕊روزتون منور به لبخند 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ 🍃می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست. 🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم." 🍃مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل برای رسیدن به . 🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و راه پسرش شد. 🍃 قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید.. 🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم با دیدن بدن فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد. 🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد....... 🍃به مناسبت سالروز شهادت 🔷تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 🔷تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🔷محل شهادت: حلب_سوریه 🔷مزار شهید: بهشت زهرا ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست صحبت میکردیم. مسعود میگفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه‌ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا‌ گناه فاصله ای نداریم. پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم.... :۱۳۶۹/۶/۸ :۱۳۹۴/۸/۲۱ 🌷شهید حاج مسعود عسگری🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 ❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❁ ...🕊🌸 🕊سلام ظهرتون منور به لبخند 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ خاطره موتور سواری 🏍 🏍 شهید مدافع حرم مسعود عسگری ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ خاطره موتور سواری 🏍 🏍 شهید مدافع حرم مسعود عسگری ╔═.🥀🍃.📿═
موتور سواری🏍 شهید_مسعود_عسگری مسعود یه راننده حرفه ای موتور و ماشین بود برای بخشی از فعالیت هاش دوره های مختلفی در زمینه خودرو و موتور گذرونده بود و مثل همیشه تو دوره ها درخشیده بود.هر موقع موتور سنگین دستش بود تازه انگار بال و پر گرفته بود و حسابی باهاش از خجالت آسفالت کف خیابون در میومد. و برعکسش من،تاحالا موتور سوار نشده بودم. یه روز اوومد و گفت: باید رانندگیت خوب باشه و همینطور موتور سواری. گفتم :سخته،تو خودتو نگاه نکن از بچگی سوار موتوری. گفت: تو بیا من درستش میکنم. بعد از مدتی بالاخره تونستیم شروع کنیم، کلاس خصوصی ما شروع شده بود. روز اول جای کلاچ و ترمز جلو رو هم قاطی میکردم. چند روز درمیان، بعد از ظهرا میرفتیم آموزش و تمرین یه بیست روزی گذشته بود که دیگه خیالش ازم راحت شده بود، روی موتور و پشت من کمتر حرص میخورد. میرفتم و میومدم واسه خودم.البته تو خیابونهای نه چندان شلوغ. اوضاعم روی موتور خوب شده بود،حالا دیگه مثل روزهای اول مردم پشت سرم به خاطر آروم رفتن و گیر کردن وسط خیابون بوق نمیزدن،تازه هر از گاهی من یه راننده ناشی پیدا میکردم و به تلافی روزهای اول پشتش بوق میزدم، خیلی از دستم شاکی میشد.خودش هم کلا با بوق کاری نداشت. اما همچنان تو اصل کار مهارت لازم رو پیدا نکرده بودم. تو خیابونهای باریک و شلوغ و ترافیک خوب نمیتونستم از بین ماشینها راه باز کنم و حرکت کنم و معمولا کند بودم. یه روزی مثل همیشه تو شهر میچرخیدیم و من راننده بودم، رسیدیم به ترافیک و سرعتمو کم کردم تا آروم از کنار ماشینها رد بشم،بین دوتا ماشین فاصله کمی بود .البته به نظر من کم بود و مسعود میگفت زیاد هم هست. گفت: براچی آروم میکنی،موتور رو از شتاب میندازی از اون بین رد شو دیگه. گفتم: نمیتونم یه وقت میزنیم به ماشین مردم، گفت تو برو و جلوتر رو ببین و فرمون رو صاف نگه دار رد میشیم. با همون سرعت زیاد،خیلی خوب از وسط دو تا ماشین رد شدیم. بعدش بهش گفتم :خوب رفتم استاد؟خدایی با چند سانت فاصله خوب رفتما... خندید و گفت: تو نمیری که! من دارم از پشت همش حرکت موتور رو اصلاح میکنم.اگه ول کرده بودم که زده بودی به هر دوتا ماشین. گفتم :نه بابا.خودم رفتم. گفت :فکر میکنی برا چی تو این مدت یه تصادف هم نداشتیم...! تازه متوجه شدام که چی میگه. اون موقع بود که فهمیدم خیلی مونده تا بشم "موتور سوار". - .....🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ⚘﷽⚘ 🖇ساعت_مسعود مسعود خیلی دلسوز بود . من ازش زیاد سوال می پرسيدم خیلی ریز به ریز جوابمو می داد یک بار كه از ساعتش خوشم اومده بود و از اون مدل موجود نبود. کلی تحقیق کرد تا یه مدلی نزديك به ساعتشو بهم معرفی کرد. آدرس داد رفتم خریدم و بعد ازخرید ، چند ساعتی نشست باحوصله ، تمام امکاناتشو بهم یاد داد. الان هر وقت ساعتم رو نگاه میکنم یاد مسعود میافتم...😔 راوی:دوست‌شهید شهید‌ 🌷 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ *ورزشکار همه فن حریفی که اِرباً اِربا شد* 🕊️ *شهید مسعود عسگری*🌹 تاریخ تولد: ۸ / ۶ / ۱۳۶۹ تاریخ شهادت : ۲۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه / حلب 🌹خلبان هواپیمای فوق سبک🛫، شنا،🏊🏻‍♀️ غواصی، 🤿چتر بازی،🪁 سقوط آزاد،🪂 کوه نوردی،🗻 صخره نوردی⛰️، پینتبال، تیراندازی🏹، راپل، انواع ورزش‌های رزمی،🥋 راننده حرفه‌ای موتور و ماشین،🏍️ حرکات آکروباتیک با دوچرخه،🚲 هاپکیدو🥋کیک بوکسینگ🥊 *در بیشتر رشته ها در حد استادی بود* و هر ورزشی را انجام می داد با رویکرد نظامی بود💫 *اما او داوطلبانه به سوریه رفت🌷 قبل از رفتن به سوریه موتورش را فروخت🏍️ و بدهکاری هایش را داد🌷عاشق رهبری بود و سخنانش را خیلی دوست داشت💚* مادرش ← آرزوی هر مادری دیدن دامادی جوانش است🎊 *و من هم این آرزو را برای مسعودم داشتم*💐اما هر مرتبه می‌گفت: *مادر صبرکن، هنوز وقتش نرسیده است*🌷او به همراه شهیدان محمد رضا دهقان، سید مصطفی موسوی و احمد عطایی *در تاریکی شب🥀غریبانه به شهادت رسیدند🕊️ پیکرش به وطن آمد و تکه هایی از بدنش جا ماند🥀که آن را در سوریه دفن کردند🌷مسعود یکی از چشمهایش تخلیه شد🥀دو دستش و یکی از پاهایش قطع شد🥀 و همانند حضرت علی اکبر بدنش اربا اربا شد 🥀🖤 و به آرزویش رسید*🕊️🕋 *شهید حاج مسعود عسگری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ فرازی از وصیت نامه شهید عسگری🕊 🔸 برادران و خواهران عزیز سعی کنید برای آخرت خود توشه ای ذخیره کنید و از تجملات مادی در زندگی خود پرهیز کنید و همیشه ساده باشید . این جنگ جنگ سرنوشت ساز است و برادرانی که در پشت جبهه مسئولیت سنگین ندارند و کمک با ارزش به این انقلاب نمی کنند  سعی کنند خود را تماده رفتن به جبهه کنند . و خواهرانی که در پشت جبهه هستند در فکر کمک به انقلاب و جنگ زدگان باشند . و تو ای خواهرم آنچه که بیش از سرخی خون من استعمار را می ترساند سیاهی چادر توست .  پس در حفظ حجابت زینب گونه باش شادی روح شهدا صلوات 🌹 ....🌿🌺🌸🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🕊🌹🌹 ‍🕊 یکی از خصوصیات شهید مسعود عسگری و بود. ممکن نبود کسی از رفتار و صحبت هایش متوجه مهارت های او بشود؛حتی خیلی از دوستانش بعد از شهادت متوجه توانایی های بی نظیر او شدند و همچنین در کنار این سادگی و بی ریایی؛بسیار با سخاوت بود و هیچ وقت از کوچکترین کمک به دوستانش دریغ نمیکردو وسیله های خود را در اختیار دوستانش قرار میداد. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ⛱اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد⛱ ‍╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍ 🍃حلب، کافیست نامش از زبان جاری شود و به‌ گوش اهل دلش برسد. کهکشان خاطرش ققنوس وار به سوی ای می رود که صورت فلکی زیبایی را در جبهه ترسیم کردند و در آسمان آبی خاطره ها ماندگار شدند🌹 . 🍃 این روزها ستاره های قصه ما به شهدای شهرت یافته اند. که در اوج طراوت و ،  بند بند وجودشان را از و مافیها، شستشو دادند و راهی دفاع از شدند. جوانهایی که هر کدام ستاره ای بخش در میان اهل بیتشان بودند🌟 . 🍃گاهی که غرق خاطرشان میشوم، در گوشه ای از ذهن خویش صندوقچه ی حیاتشان را باز میکنم، به دفتر هر کدامشان که میرسم، ورق میزنم و آنگاه که با چشم روح نامه هایشان میخوانم، به سر منزلگاهی میرسم که در آنجا خوب میفهمم، آری ، این من هستم قافیه را باخته ام، این جوانها چه زیرکانه و هوشیارانه سنگر نفس و را هدف قرار دادند و چه زیبا در خویش غلطیدند😔 . 🍃اما اکنون، مَـــــن، با شما هستم، ای ستاره های شب های آفتابی ، چگونه‌ هایتان را در وصف  جانانتان فریاد کردید که موج صدایش بیدار کرد حتی آن خواب برده از فرط را. . 🍃اصلا بگویید چگونه شد که با وجود کم سن و سالیتان راه پیران را در کوتاه ترین‌ مسیر ممکن از آن خود ساختید؟!🥺 . 🍃ای شهدا، مرا دریابید، شما را به تمام رمز هایتان، میدهم، این راز سر به مهر بسته را برایم بگشایید😔 . 🍃و حال، در این ثانیه های طاقت فرسای زندگی چه دارم که بگویم، جز اینکه خود را به زنجیر بکشانم، که آری، این واژه های سیاه و سفید من فقط بلدند رو به روی شما ناله سر دهند و زار زار بریزند، کاش میدانستند، خاطر‌ و شما زنگ هجرت است به سوی . . 🕊به مناسبت سالروز شهادت شهیدان ☘ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🍃دقیقا بیست سال و سه روزت بودکه بر نقش پروازت را نگاشتی اما اینبار،رسم الخط عاشقی تو فرق می‌کرد.در،این روزهاکه شهر پر،است ازحرف و از،کمترکسی انتظار میرود تنهاحرف نباشد،توحرف نبودی؛آری دهه هفتادی بودی اما نه مثل بقیه:تو فرق داشتی اماهرکسی این را نمیفهمید.نمیدانستندمیخواهی به قلب حمله کنی. 🍃 همه ازمعرفت شهادت چیزی نمیدانستند.شهادت به سن و سال نیست که اگربود پیش از،آن و هم بودند. 🍃شهادت مردمیدان و مبارزه می خواهد.شهادت گذشتن از،دامهای دنیامیخواهدبرای رسیدن به بامهایش و اینکار هرکسی نیست.باید،بگذری بگذاری و بروی. 🍃میگفت من برای آمدنم به سوریه برنامه ریزی کرده‌ام همانطور که برای حضورم درکرانه باختری... 🍃معلوم است کسی با این اهداف ازآنِ زمین نیست.‌‌همراه و همسفر سیدمجتبی،سید ابراهیم و بودو تاپایان سفر با هم رفتند تاجای خالیشان مانندسوز سرمای زمستان اعماق وجودمان را بخشکاند. 🍃به مناسبت سالروزشهادت 🔷تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۷۴ 🔷تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🔷محل شهادت‌: حلب سوریه 🔷مزار شهید: گلزار شهدا.قطعه ۲۶ ..... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ موقع گرفتن رضایت نامه پدرش بهش گفت چرا اصرار به رفتن داری جنگ حالاحالاها هست گفت شاید تموم نشه اما ممکنه که من عوض بشم هیچ تضمینی نیست بعد از تموم شدن درسم من همین آدم الان باشم. /۸/۱۸ /۸/۲۱ .....🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍ ‍•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 📨 🟣شهید مدافع‌حرم سید مصطفی موسوی حدود یکسالی از ازدواج‌شان(پدرومادرِشهید) گذشت و خدا دختری به نام «سیده‌زینب» در روز تولد حضرت علی علیه‌السلام روزیِ زندگیشان کرد💖🎊 سه‌سال بعد، پس از ۱۰ماه انتظار و دل‌نگرانی از دیر به‌دنیا آمدنِ کودک، روز هجدهم آبان۱۳۷۴ خداوند فرزند دیگری را به جمع کوچک‌شان اضافه کرد! پسری سبزه و ریزنقش با موهای خرمایی و چشمانی گیرا🧒🏻😍 اولین اذان و اقامه را سادات‌خانم، مادرشهید، در گوش پسرش گفت. آقا سید، پدر شهید، تا شنیده بود سادات‌خانم باردار است، اسم پسرش را انتخاب کرد «سید مصطفی»💚😘 وقتی هم پسرش را در آغوش گرفت، گفت: «اسمش رو گذاشتم«سید مصطفی»؛ چون توی کردستان یه مبــــارز کُردی بود که اسمش «مصطفی» بود و می‌خوام اسمش رو بگذارم «سید مصطفی» تا مثل اون یه مبــــارز بشه! از خدا هم می‌خوام که پسرم با شهــــادت از دنیا برِه»🕊❤️ با این حرف آقا سید، دلِ سادات‌خانم گرفت و گفت:«چرا میگی بچه‌ام شهید بشه؟! دوست ندارم از این حرفها بزنی!» اما آقا سید به صورت مصطفای کوچکش که آرام در آغوشش خوابیده بود، نگاهی انداخت👀🦋 آقاسید گفت:«این خواسته‌ی قلبی منه! دوست دارم پسرم مبارز بشه و برای خدا شهیــــد بشه! این بهتریــــن آرزویی هست که از خــــدا براش کردم». بعد اسمش را در گوشش گفت و برایش اذان و اقــــامه خوانــــد🕋🔊 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات   ☔️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☔️ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•