#رد_صوفیه
(#رد_طریق_النجاه_عن_بعض_الشبهات)
#محمد_جعفر_بهبهانی ( #کرمانشاهی)
📚معرفی اجمالی :
✍از مرحوم محمد جعفر بهبهانی فرزند ارشد محمد علی بهبهانی (صاحب خیراتیّه) سه کتاب در ردّ صوفیه باقی مانده است.
▫️فضائح الصوفیه
▫️الردّ علی الصوفیه
▫️ردّ طریق النجاه عن بعض الشبهات(کتاب حاضر)
🔹کتابچه پیش رو ، ردیه ای بر رساله" طریق النجاه عن بعض الشبهات" است که به احتمال زیاد نوشته علی بن محمد شیرازی می باشد.
🔖از کتاب طریق النجاه نسخه ای در دست نیست اما بر اساس گزارشاتی که مرحوم بهبهانی در همین کتاب از آن نقل کرده، می توان دریافت که مولف طریق النجاه، در صدد دفاع از #تصوف_شیعی بوده و سعی داشته باورهای صوفیان بالاَخصّ فرقه #نعمت_اللهیه را با ظواهر شریعت تطبیق دهد و به شبهه #شریعت_گریزی صوفیه پاسخ دهد.
از اینرو مرحوم بهبهانی نیز در نقد طریق النجاه، بر تضادّ سخنان صوفیان با #شریعت_اسلامی تاکید فراوان دارد .
🔸مرحوم بهبهانی ابتدا عبارتی از کتاب مزبور را آورده و سپس به اختصار آن را مورد نقد وبررسی قرار می دهد .
🔹مصحّح کتاب نیز در پاورقی ها، با استفاده ازآثار استاد #حسن_میلانی به ارائه شواهد بیشتر وتکمیل مباحث، پرداخته تا بر اتقان مطالب افزوده شود.
🔻نویسنده، دلیل تالیف خود را اینگونه توضیح داده است؛
🗯بعض از مومنینِ تجار بلد کرمانشاهان کتاب کوچکی که نام او "#طریق_النجاه_عن_بعض_الشبهات" بود و از بعض روساء #اهل_تصوف بود، نزد حقیر آورده یکی دو شب به او نگاه کردم، آنچه به نظر آمد بر او نوشتم.
✅نگارنده ابتدا، در واکنش به کلام صاحب طریق النجاه که گفته(مولوی علیه الرحمه) به نقد #مولوی وکتاب #مثنوی می پردازد.
آنجا که ابن ملجم وحضرت علی را هر دو اهل نجات می شمرد :
▫️آلت حقی تو، فاعل دست حق
▫️کی زنم بر دست حقطعن ودقّ
▫️لیک بی غم شفیع تو منم
▫️مالک روحم نه مملوک تنم
💥هیچ فرقه ای نیست که هم حضرت امیر را خوب بداند وهم ابن ملجم را.
💥بنا برگفته #مولوی جناب سیدالشهدا علیه السلام، باید #یزید و ابن زیاد و عمر سعد و #شمر را نیز #شفاعت کند به همان جهتی که حضرت امیر،شفاعت #ابن_ملجم را می کند.
💥پس این #عزاداری یعنی چه؟! این سر و سینه زدن و گریه کردن برای چه؟!
با اینکه قاتل و مقتول به امر خداوند هر دو در بهشت اند‼️
✅در بخش دوم ، مولف به تمجید صاحب طریق النجاه از کتاب #بستان_السیاحه مستعلیشاه شیروانی واکنش نشان داده و به بررسی مساله #المجاز_قنطره_الحقیقه و #عشق_مجازی در آن کتاب و تعشق حاجی شیروانی با #پسربچه_های_امرد می پردازد که در توصیف خوشگلی آنها ، چه سخنانی گفته است‼️
🌀سپس نظر خود را درباره #حدیث_عشق " من عشق وکتم وعفّ ومات ، مات شهیدا" اعلام کرده است:
⚠️این خبر از مرویّات شیعه نیست.بلکه آن را به اهل سنّت نسبت میدهند و علمای امامیه منکِر صحّت این حدیث اند.
❌ #مستعلیشاه_شیروانی ۴ تن از علما اَعلام را به خاطر اینکه از #صوفیه انتقاد کرده اند، تخطئه می کند ؛
۱.علامه حلی ۲. مقدس اردبیلی ۳.علامه مجلسی ۴. سید مرتضی رازی
✅نویسنده به ادعای صاحب طریق النجاه مبنی بر التزام #مشایخ و #اقطاب به شریعت واینکه بدون رعایت واجبات وترک محرمات کسی نمی تواند #قطب گردد، پاسخ می دهد و در ردّ آن به یک مورد اکتفا می کند؛
❌ #شمس_تبریزی که مرشد ملّای رومی بوده عاشق پسر بچه فرنگی می شود وبا وی #شطرنج_بازی و #قمار می کند با اینکه #حرمت_شطرنج به روایات متواتر واجماع شیعه ثابت است.
✅نگارنده در بخش چهارم برای نقض ،ادّعای صاحب طریق النجاه مبنی بر مطابقت #اعتقادات_مشایخ_صوفیه با عقائد اهل بیت علیهم السلام،به نقد وبررسی #داستان_موسی_و_شبان می پردازد که ملّای رومی طیّ آن، داشتن عقائد صحیح را بی اهمیت جلوه می دهد.
🌟(مطالعه این بخش را به کلیه علاقه مندان توصیه می نمائیم.)
✅در تتمه کتاب ، مولف به بررسی۷ نفر از #اقطاب_سلسله_نعمت_اللهی پرداخته و انحرافات اعتقادی واخلاقی مشایخ #شاه_نعمت_الله_ولی را بررسی نموده است.
👈 #معروف_کرخی
👈 #جنید_بغدادی
👈 #عبدالله_یافعی
👈 #احمد_غزالی
👈 #حسن_بصری
👈 #داوود_طائی
👈 #بایزید_بسطامی
❌چشمِ شاه نعمت الله روشن باد به این نحو مقتدا ها‼️
💠🔅💠🔅💠🔅💠
نویسنده در پایان متذکّر می شود :
⚠️اگر انسانی طالبِ دین و ایمان است باید بدون غَرض ومَرَض، کردار وگفتار ائمه معصومین را ملاحظه کند والّا هر چه بگویی یا بنویسی برای مردمی که حالشان را خداوند علیّ اعلا فرموده: سواءُ علیهم اَ انذرتَهم ام لا تُنذِرهم لایومِنون فایده ندارد‼️
#کتاب #کلیات #فارسی #قرن۱۲
🆔 @safiresheytan🕸
🔆 #رازگشا #داستان
🔖بازخوانی اندیشه استاد #علی_صفائی_حائری در نقد تصوف وعرفان(۸)
♨️ #عرفان_مسلمین #نقد_روش_ها》
شریعت، طریقت، حقیقت (بخش اول)
🔮 #ملاقات_با_مرشد_و_صوفی_مشهدی
🚥🚥🚥🚥🚥🚥
▫️روش ها تلقین و ریاضت نیست که تفهیم و آموزش است.و شریعت و طریقت و حقیقت نیست که حقیقت است و سپس آن دو باهم.
💥هنگامی که تلقین و ذکر و ریاضت کنار رفت، ناچار طرح شریعت و طریقت و حقیقت هم، در هم می ریزد.
✅ مادام که حقیقت را نیافته باشیم حرکتی نخواهد بود. میگویی حرکت کن تا به حقیقت برسی، در حالی که تا به حقیقت نرسیده باشیم، حرکتی نیست.
🏠کسی که ضرورت خانه دار شدن را نیافته و این حقیقت را لمس نکرده چگونه به دنبال نقشه می رود و یا در حد عمل دنبال معمار و عَمَله می دود⁉️
💠🔅💠🔅💠🔅💠
👥در مشهد برخوردی رخداد با پیری و مرشدی.چشمانی داشت که نگاهت را می سوزاند و دلت را پر میکرد و ابروانی که بر آن نگاه، سایه ی هیبت می ریخت. صورتش زیبا بود و زلفش سرشار و زبانش گرم بود و کلامش چون زمزمه باران و یا همچون ریزموج های برکه ای آرام!
👈 از خودش می گفت و جوانی اش و عشق هایش و از یک شب و از یک لحظه که در به در، به دنبال آخرین معشوقش، قلبش را از سینه اش بیرون فرستاده بود و خودش را در به در، به کوی و برزن کشانده بود.
👈 از شبی می گفت که #عشق_های_مجازی اش در اوج او را به #عشق_حقیقی رسانده بودند!
👈 از زمزمهای میگفت که در آن شب او را در هم پیچیده بود. از زمزمه ای که به دنبال چه هستی؟ و برای چه هستی؟ این همه شور و طپش برای همین سبزه های زرد و گلهای خار؟
👈 واز رخوتی می گفت که پس از این فریاد گرم، او را در خود گرفته بود و از انقلابی حرف میزد که او را یکسره دگرگون نموده بود.
👈خیلی سنگین و نرم و خیلی عمیق و نافذ، از شروع حرکتش می گفت تا جواب سوالم را که غافلگیرش کرده بودم داده باشد.این شروع را برای #ابراهیم_ادهم و #بودا و #زرتشت و برای همه #قطب ها شنیده بودم و داستانهای #تذکره_الاولیاء در این زمینه حرف هایی داشت.
👈او ادامه داد. اینگونه از عشق های مجازی گذشتم که #المجاز_قنطرة_الحقیقه این مجازها پل حقیقت و نردبان حقیقت شدند...
برای وصال به هر دری زدم...
1⃣ به #شریعت رو آوردم.
نمازها و نافله ها و خضاب ها و عقیق و فیروزه و مراعات ساعت ها و روزها، اینها را لاجرعه سر کشیدم. مستم کرد اما آرامم نکرد. از شریعت گذشتم با توشهای از نظم و مراعات.
2⃣ به #طریقت رسیدم.
به محبت، به عشق خلق، به همنوایی با ذره ذره وجود با تمام هستی.
که عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
3⃣ در طریقت همراه ریاضت ها و خدمت ها و محبت ها، از خویش گذشتم ،که از ما تا دوست جز گامی نیست. قدم بر خود بگذار تا او را بیابی.
از خویش رهیدم ،به دوست رسیدم. به #حقیقت، به حقیقت.
نگاهش همراه زبانش خاموش شد.
▫️پرسیدم: #حقیقت چیست؟
آرام گفت: فناء فناء، وحدت. توحید.
▫️گفتم #دین چیست؟ آیا همان شریعت است یا شریعت و طریقت و حقیقت ؟
فرار میکرد که جوابم را با خود ببرد، اما فراری را تعقیب می کنند. ناچار گفت: دین همان شریعت است، سپس طریقت است، سپس حقیقت.
▫️گفتم: پیامبران هنگامی که زبان باز کردند و دعوت خویش را بلند نمودند، آیا از عقیق و فیروزه گفتند؟ آیا از شریعت گفتند؟ آیا به نافله ها دعوت می نمودند و یا به توحید، به فنا، به حقیقت؟
👊با تندی گفتم: آیا از پشت به طویله میروند؟از شریعت تا حقیقت یا از حقیقت تا شریعت؟
✅ گفتم: تو میگویی شریعت، طریقت، حقیقت و رسول میگفت: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. از حقیقت می گفت و از فناء می گفت تا شریعت و اعمال و تا طریقت و احوال، نوری بگیرند و جایی بگیرند. این حال و مقام آن همه اعمال بدون حقیقت، بدون توحید، بدون عشقِ او چه باری می دهد و چه بهره می آورد؟ جز خستگی و رنج و یا غرور و نخوت؟
ادامه در پست بعدی ...
--------------
📚 روش نقد ج۳ص۹۰_۹۷
🆔 @safiresheytan🕸