eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
@Salambarebrahimm شهدا اینقدر در این آشفته بازار غرق شدیم که گذشته را فراموش کردیم خدایا کمکمون کن دوستان شهیدمون رو فراموش نکنیم و رفاقت تا قیامت رو حفظ کنم.. #رفــاقت_تا_قیامت
🌹شهید حزب الله لبنان مصطفی بدرالدین🌹 💠شجاعت آقامصطفی بدرالدین💠 شهید مصطفی بدرالدین برادر همسر و جانشین سردار شهید حاج عماد مغنیه، فرمانده سابق شاخه نظامی حزب الله بود. وی از سال 1982 هنگامی‌که از زندان کویت آزاد شد و فعالیت جهادی و مبارزاتی خود را در دوایر حساس امنیتی و نظامی مقاومت آغاز کرد، او همواره از سوی سازمان‌های جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس تحت تعقیب قرار داشت و بارها از عملیات ترور جان سالم بدر برده بود. سازمان‌های جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس بر این باور بودند که شهید بدرالدین در پس بزرگترین عملیات مقاومت در شناسایی و انهدام شبکه‌های جاسوسی آنها در لبنان و سوریه و بازداشت عوامل آنها در این شبکه‌ها قرار دارد. پس از ترور شهید عماد مغنیه مسئولیت هدایت و راهبری شاخه نظامی حزب الله را برعهده گرفت. با آغاز بحران سوریه و ورود آن به مرحله نظامی، شهید بدرالدین حضور در این عرصه و مبارزه با گروه‌های تکفیری را وظیفه خود شمرد. وی سال گذشته در دیداری خصوصی به یکی از فعالان رسانه‌ای لبنان گفته بود: «وظیفه من مبارزه با توطئه‌های این کشورهاست و مبارزه در لبنان یا سوریه یا هر جای دیگر را جز با در دست گرفتن پرچم پیروزی و یا رسیدن به شهادت رها نخواهم کرد 📚منبع:فردا نیوز @salamvarebrahimm
من بر عکس خیلی از خانما اهل بازار وخرید نبودم😏 حسین همیشه میگفت: چرا شما اهل خرید وبازار نیستے‌؟😳 چون مسولیت خرید خونه ولباسها همه روی دوش خودش بود! یادمه قبل از اعزام رفت خرید خوراک و پوشاک و... بهش گفتم مگه قرار قحطی بیاد؟!!😳😅 خندید وگفت: نه میخوام این چند وقتے که من نیستم اذیت نشے😄☺️ گفتم:لباس چرا خریدی؟ اونم این همه ؟!!😮 بازم خندید😅 وگفت: شما که اهل بازار نیستے... حالا هرروز که لباسے رو مےپوشم یادم میاد چرا این همه خرید کرده بود! آره خودش میدونست دیگه برگشتے نداره😓 واین همه خرید کرد تا مبادا بعد از نبودش من اذیت بشم!💔 حسین برا من و بچه ها هیچ وقت کم نمیگذاشت شاید خودش اذیت میشد ولے دوست نداشت من وبچه ها رو یک لحظه ناراحت ببینه... @SALAMBAREBRAHIMM 🌷
😂 🕰ساعت های 1 و 2 نیمه شب بود كه در میان همهمه و شلیك توپ و تانك و مسلسل و آرپی چی و غرش هواپیماهای دشمن در عملیات بزرگ كربلای 5 ، فرمانده تخریب بعد از چندین بار صدا زدن اسم من ، بالاخره پیدایم كرد و گفت : حمید هرچه سریعتر این اسرا را به عقب ببر و تحویل كمپ اسرا بده .🏃🏃 سریع آماده شدم. سی و دو نفر اسیر عراقی كه بیشترشان مجروح بودند سوار بر پشت دو دستگاه خودروی تویوتا 🚘شدند و من با یك قبضه كلاش تاشو با نشستن بر پنجره خودرو دستور حركت خودروها را به سمت كمپ اسرا صادر كردم😎 مسافتی طی نكرده بودیم كه متوجه شدم چند اسیر عراقی به من نگریسته👁👁 و اسمم را صدا زده📢 و با هم میخندند😂. اول تعجب كردم😳 كه اینها اسم مرا از كجا میدانند . زود به خاطر آوردم😏 صدا زدن های فرمانده مان را كه به دنبال من میگشت و عراقیها نیز یاد گرفته بودند . من با 18 سال سنی كه داشتم از لحاظ سن و هیكل از همه آنها كوچكتر بودم😌. بگی نگی كمی ترس برم داشت😰 . گفتم نكند در این نیمه شب ، اسرا با هم یكی شوند و من و راننده بی سلاح را بكشند و فرار كنند🏃🏃. دنبال واژه ای گشتم كه به زبان عربی  معنای نخندید😐 یا ساكت باشید😠 ، بدهد . كلمه « ضحك » به خاطرم آمد😍 كه به معنای خنده بود😄. با خودم گفتم : خوب اگر به عربی بگویم نخندید😐 ، آنها می ترسند و ساكت می شوند . لذا با تحكم و بلند داد زدم 😏📢«لا اضحك». با گفتن این حرف علاوه بر چند نفری كه می خندیدند😄 ، بقیه هم كه ساكت بودند شروع به خنده كردند 😂. چند بار دیگر «لا اضحك» را تكرار كردم ولی توفیری نكرد.😥 سكوت كردم و خودم نیز همصدا با آنها شروع به خنده كردم😅. چند كیلومتری كه طی كردیم به كمپ اسرای عراقی رسیدیم و بعد از تحویل دادن 32 اسیر به مسئولین كمپ ، دوباره با همان خودروها🚘 به خط مقدم برگشتیم . @Salambarebrahimm در خط مقدم به داخل سنگرمان كه بچه های تخریب حضور داشتند رفتم و بعد از چاق سلامتی قضیه را برایشان تعریف كردم☺️. بعد از تعریف ماجرا ، دو سه نفر از برادران 👨👨👦👦همسنگر كه دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بودند و به زبان عربی نیز تسلط داشتند ، شروع به خنده كردند😂 و گفتند فلانی می دانی به آنها چه می گفتی كه آنها بیشتر می خندیدند تو به عربی به آنها می گفتی « لا اضحك » كه معنی آن می شود « من نمیخندم» و برای اینكه به آنها بگویی نخند یا نخندید ، باید می گفتی « لا تضحك » ................. آنجا بود كه به راز خنده عراقیها پی بردم.😓😅
کانال کمیل
@Salambarebrahimm شهدا اینقدر در این آشفته بازار غرق شدیم که گذشته را فراموش کردیم خدایا کمکمون کن
من : شهدا شرمنده ایم😔 شهدا: مسخره کردن هم حدی داره، چندساله که شرمنده ای...؟؟!! @Salambarebrahimm رفقا شرمنده زیاده هااا رهرو باشید😉
@salambarebrahimm ⚠️ #حواسمان_را_به_روز_رسانی_کنیم..‼️ 🔴 نکند در این عقب‌ماندن‌ها، آقای‌مان هم بیاید و ما همچنان غرق #تلگرام و #برجام باشیم...‼ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج...
کانال کمیل
#عملیات_شناسی 📎نام عملیات: قدس 2 (آبی_خاکی) 📎زمان اجرا: 1364/4/4 📎ساعت اجرا: : 2 بامداد 📎مدت ا
📎نام عمليات : فتح 7 – برون مرزی 📎زمان : 7 تیرماه 1366 📎رمز عملیات : یافاطمه الزهرا (س) 📎مكان اجرا : منطقه حلبچه و سیدصادق کردستان عراق – عقبه محور شمالی جبهه دشمن 📎تلفات دشمن : 1545 (کشته ، زخمی و اسیر) 📎ارگان هاي عمل كننده : نیروهای عملیاتی قرارگاه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با همکاری معارضان کرد عراقی 📎اهداف عمليات : انهدام عقبه ستادی و لشکری دشمن در منطقه حلبچه و سیدصادق کردستان عراق انهدام تأسیسات نظامی و اقتصادی دشمن. @salambarebrahimm قسمت دوازدهم
@salambarebrahimm تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر تنها چه میکنی تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقتی کسی برای تو تب هم نمیکند دیگـر نسـوز این هـمه آقـا بـه پای شـهر.. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@salambarebrahimm 🗓سالروز ترور سردار رشیداسلام 🏳فرمانده جنگهای نامنظم جنوب 🏳سیدمجتبی‌هاشمی توسط‌منافقین 💠رهبرانقلاب: ‼️کسانی که اهل فکرند و راجع به دهه۶۰ قضاوت میکنند توجه کنند جای شهید و جلّاد عوض نشود، ملت ایران در دهه۶۰ توسط منافقین مظلوم واقع شد! ۹۶/۳/۱۴ 🚩مزار؛ 🇮🇷بهشت‌زهرا ق۲۴ ر۷۸ ش۲۷
کانال کمیل
@salambarebrahimm 🗓سالروز ترور سردار رشیداسلام 🏳فرمانده جنگهای نامنظم جنوب 🏳سیدمجتبی‌هاشمی توسط‌منا
🌷شهید 🌷 💠تدبیر آسید مجتبی @salambarebrahimm 💠عراقی ها با همه ی تجهیزات آمده بودند سمت نخلستان های خرمشهر،ما بچه های فدائیان اسلام با ام۱ و ژ۳ که آن هم مهمات کمی داشتیم در یک طرف نخلستان. آقاسید گفت شب یک تراکتور یا لودر بیارید نخلستان!گفتم برای چی اقاسید؟گفتن بیارید متوجه می شید! شب اقاسید لودر را روشن کرد و شروع به شخم زدن کرد،صدایی که از لودر می آمد باعث شد عراقی ها فکر کنن تانک های ایرانی به سمت آن ها در حرکت هست و به همین علت فرار کردند...
با خامنه ای دلم چقدر آرام است با حضرت ماه ، امتم همگام است  راهی نمانده تا به سوی مهدی (عج) با رهبر ما خصم جهان ناكام است ✌️ @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
با خامنه ای دلم چقدر آرام است با حضرت ماه ، امتم همگام است  راهی نمانده تا به سوی مهدی (عج) با ره
ای سیدعلی! سیاستت را عشقست صبر و کرم و شهامتت را عشقست گور پدرش هر که تو را آزارد آقای منی ولایتت را عشقست چون امر نمایی همگی می آییم تنها بنگر،اوامرت را عشقست ازدست سران بی بصیرت هیهات مظلوم زمان بصیرتت را عشقست ✅سلامتی وجود نازنین امام خامنه ای صلوات ✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدوعَجِّلْ فَرَجَهُم
ای ڪاش بہ افطارِ نگاهـت برسانی دلِ ما را . . . #شهـید_مدافع_وطن #دانیال_صفری #شهـادت۲۶_۲_۹۷ #یگان_ویژه_صابرین_سپاه @SALAMbarEbrahimm
💠 ویژگی های ابراهیم 🌷 از دیگر ویژگی های ابراهیم این بود که از «خودنمایی و جلوه کردن» جلوی دیگران بیزار بود. 🌷درمیان جوانان و نوجوانان، خودنمایی کردن یکی از ویژگی هاست. یعنی جوانان دوست دارند جلوی دیگران جلب توجه کنند. دوست دارند شغل خوب و شاید کار مدیریتی داشته باشند. 🌷 اما ابراهیم اینگونه نبود. وقتی انقلاب پیروز شد مرحوم آقای داوودی که دوست و مربی ابراهیم بود به او پیشنهاد کرد که وارد سازمان تربیت بدنی شده و کار مدیریتی قبول کند ولی ابراهیم کار مدیریتی را نپذیرفت. 🌷ابراهیم همیشه میگفت هرکسی ظرفیت مشهور شدن نداره! مهمتر از مشهور شدن اینه که، آدم بشیم! 📚سلام بر ابراهیم2 @SALAMbarEbrahimm
•| توپ را در دستش گرفت آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. درفضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد در حیاط. همه به او اقتدا کردیم. •| @SALAMbarEbrahimm -------------------------------------------
کانال کمیل
#در_مسیر_ستاره 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 💠والفجر مقدماتی ...مثل اینکه دشمن با تمام قوا منتظر ما بوده .
🌷شهید ابراهیم هادی🌷 💠 کانال کمیل یکی از مسئولین اطلاعات را دیدم و پرسیدم : یعنی چی گردان ها محاصره شدند ؟ عراق که جلو نیامده ، بچه ها هم توی کانال دوم و سوم هستند . فرمانده گفت : کانال سومی که ما در شناسایی دیده بودیم ، با این کانال فرق داره . این کانال و چند کانال فرعی را عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده . این کانال ها درست به موازات خط مرزی ساخته شده ، ولی کوچکتر و پر از موانع . بعد ادامه داد : گردان های خط شکن ، برای اینکه زیر آتش نباشند رفتند داخل کانال . با روشن شدن هوا تانک های عراقی جلو آمدند و دو طرف کانال را بستند . دشمن هم کانال ها را زیر آتش گرفته . بعد کمی مکث کرد و گفت : عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود ٬ عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده ! منافقین هم تمام اطلاعات این عملیات را به عراقی ها داده بودند ! خیلی حالم گرفته شد . با بغض گفتم : حالا چه باید کرد !؟ گفت : اگر بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیات را انجام می دهیم و آن ها را می آوریم عقب . در همین حین بیسیمچی مقر گفت : یک خبر از گردان های محاصره شده ! همه ساکت شدند . بیسیم چی گفت : میگه :« برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد !» این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده . عصر همان روز خبر رسید حاج حسینی ، معاون گردان کمیل هم به شهادت رسیده و بنکدار ، دیگر معاون گردان به سختی مجروح است . همه بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند . حال عجیبی در آنجا حاکم بود . ✳️✳️✳️ بیستم بهمن ماه ، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند . یکی از رفقا را دیدم . از قرارگاه می آمد . پرسیدم : چه خبر ؟ گفت : الان بیسیمچی گردان کمیل تماس گرفت . با حاج همت صحبت کرد و گفت : شارژ بیسیم داره تموم میشه ، خیلی از بچه ها شهید شدند ، برای ما دعا کنید . به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم . با دلی شکسته و ناراحت گفتم : وظیفه ما چیه ، باید چه کار کنیم ؟ گفت : توکل به خدا ، برو آماده شو . امشب مرحله بعدی عملیات آغاز میشه . غروب بود . بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام ، خاکریزهای دشمن را زیر آتش گرفتند . گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند . آن ها تا نزدیکی کانال کمیل پیش رفتند . حتی با عبور از موانع به کانال سوم هم رسیدند ، اما به علت حجم آتش دشمن ، فقط تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند . این حمله هم ناموفق بود ، تا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشتیم . اما بیشتر نیروهای گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند . در این حمله و با آتش خوب بچه ها ، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد . @salambarebrahimm ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱ ص ۲۰۸ و ۲۰۹
@salambarebrahimm 🔸دعای روز سوم ماه مبارک رمضان 💠 التماس دعای فرج
هدایت شده از کانال کمیل
جزء سوم(@Iran_Iran).mp3
4.16M
@salambarebrahimm 💠جز سوم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
@salambarebrahimm گفتــــه بودی دعا کن در ماه رمضان شهید نشوم... گفته بودی اگر هم شهــــید شدی کاش پیکــــرت را بعد از ماه رمضان بیاورند... گفته بودی نمی خواهی مردم در گرما اذیّــت شوند... به شوخی گفتــه بودی... چه شوخی ات " شوخی شوخی، جدی شد"....!
کانال کمیل
دوست شهید که داشته باشی ، نیازی به عشق‌های بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش بهت هست 😔 ، یکی که اومده ت
هادی دل ها...؟! نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم... در هیاهوی بازار ... در وسوسه های نفس ام... @salambarebrahimm نمیدانم.... اما ،گاهی تو را گم میکنم؛ مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است...! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند...! به کودکی ام بنگر... هرچند خودم، تو را گم میکنم اما تو پیدایم کن...
@salambarebrahimm دلتنگ که بشوی دیگر شده ای دیگر نمیشود کاری کرد هر چه خودت را به آن راه هم بزنی میبینی انگار نمیشود که نمیشود... دلت تنگ شده است، بد هم تنگ شده است،
برگرد که زمین٬ زمان تو را میخواهد هر کشور این جهان تو را میخواهد اینها همه یک طرف بدان آقا جان؛ یک مرقد بی نشان تو را میخواهد! #این‌جمعه‌هم‌گذشت‌ولی....😔 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
برگرد که زمین٬ زمان تو را میخواهد هر کشور این جهان تو را میخواهد اینها همه یک طرف بدان آقا جان؛ یک
@Salambarebrahimm ای منتظران یک نفر.. یک خبر ازعشق ندارد بدهد⁉️ دل ما.. خیلی از این بی خبری سوخته است..😔 میشود ک... بزند شنبه بیایی و... دل جمعه بسوزد آقا...😔
@salambarebrahimm تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم ؛ حالت عجیبی داشت، از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتی داشت. شب بود به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهیـد تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود.... صدای در آمد ،بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید، البته قبلا هم به حجره ها و طلبه هایشان سر می زدند .ایشان هم درنهایت ادب قبول کردند و وارد شدند. سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند: اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید. صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود. استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟ گفتم : محمد رضا تورجی زاده. استاد پس از کمی مکث فرمودند : ایشان (در عشق خدا) سوخته است. گفتم : ایشان شهــید شده فرمانده گردان یا زهرا (س)هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده ... ✍راوی :شهید سیدمحمدحسین نواب 🌹ولادت ۱۳۴۳/۰۴/۲۳ اصفهان 🌹شهادت ۱۳۶۶/۰۲/۰۵ بانه 🌹عملیات کربلای ۱۰ 🌹 فرمانده گردان یازهرا (س)
🌹شهیدی که امام زمان (عج) کفنش کرد🌹 @salambarebrahimm شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر... یابن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرادر کفن کن. از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی... روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند... در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است: یا بن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود. از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...😔 منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" سید مسعود پور اقایی