#فوائد_فقهیه ۱
💠 معنای «علی رأیٍ» در مکتوبات علامه ی حلی
در برخی کتب علامه، نظیر قواعد و ارشاد، در موارد فراوانی بعد از ذکر حکم شرعی، تعبیر "علی رأیٍ" به کار رفته است. ممکن است این تعبیر موهم این معنی باشد که علامه آن قول را به نحو جزمی، اختیار ننموده اند.
اما به نظر می رسد که این گونه نیست و حکمی که "علی رأیٍ" بیان شده، همان رأی و مختار علامه است.
به بیان دقیق تر، این تعبیر دلالت بر دو مطلب دارد:
اولا مساله، محل اختلاف است و ثانیا مختار مولف، همان حکمی است که بیان شده است.
در روضات الجنات همین مطلب از فخر المحققین (فرزند علامه) نقل شده است:
《و من جملة فوائده المنقولة عنه فى مقدّمات شرح كتاب القواعد بيانه مراد والده العلّامة من قوله على رأى المكرّر وقوعه فى القواعد و الإرشاد و هو انّه قال انّه إذا قال على رأى يكون إختياره ما قبله، و نبّه بقوله على رأى على أنّ فيه خلافا لبعض الأصحاب》 (روضات الجنات، ج۶، ص۳۳۵) (۱)
تتبع در ایضاح الفوائد (شرح فخر المحققین بر قواعد علامه) همین مطلب را به خوبی نشان می دهد. (۲)
با این حال، به صاحب مقامع الفضل نسبت داده شده است که به این تفسیر اشکال کرده اند و عبارت را طور دیگری معنی نموده اند:
《... إلّا أنّ صاحب مقامع الفضل تنظر فى ثبوت هذا الإصطلاح من جهة عدم اطّراده بالنّسبة إلى مواضع منها قوله فى خيار العيب لو باع الجانى خطأ ضمن أقلّ الأخيرين على راى، و الأرش على راى، و قوله فى القبض أيضا مثل ذلك؛ ثمّ قال رحمه اللّه و الّذى يختلج بالبال فى حلّ هذا الإشكال إنّ ذلك إنّما كان من تغيّر الرّأى، و قد كان المصنّفون سيّما الشّيخ و المحقّق و العلّامة هذا كثيرا ما كان يتغيّر رأيهم حتّى فى كتاب واحد كما لا يخفى على من له أدنى ممارسة و اذا تغيّر رأيهم لم يرجعوا فيضربوا على الرّأى الأوّل؛ بل إكتفوا فى إعلام المكلّفين بظهور تأخّر الرّأى الجديد...》
اما با رجوع به خود مقامع الفضل روشن می شود که ایشان نه تنها با تفسیر مذکور مخالفت نکرده اند؛ بلکه حتی در مواردی که دو رأی متضاد طرح شده هم به نحوی بر آن تفسیر تحفظ کرده اند:
《سؤال: مراد علّامه رحمه الله از «على رأى» در كتاب «ارشاد» چه چيز است؟
جواب: آنچه از تتبّع مظانّ غالب استعمالات آن جناب در «قواعد» و «ارشاد» مستفاد مىگردد آن است كه به اين اشاره نموده است به مختار خود و به آنكه در آن مسأله، رأى ديگر از براى علماء هست و فخر المحقّقين در بيان اصطلاحات «قواعد» تصريح به اين نموده -على ما نقل- فقال: إذا قال: «على رأي» يكون اختياره ما قبله و نبّه بقوله: «على رأي» على أنّ فيه خلافا لبعض الأصحاب. و به انضمام عدم تغيير اصطلاح، اصطلاحش در «ارشاد» نيز چنين خواهد بود؛ لكن در چند موضع مخالفت اين اصطلاح نموده و از آن جمله در خيار عيب كه گفته: «لو باع الجاني خطاء ضمن أقلّ الأمرين على رأي و الأرش على رأي» و «...» و الذي يختلج بالبال في رفع هذا الإشكال أنّ ذلك إنّما كان من تغيير الرأي...》 (مقامع الفضل، ج۱، ص۳۹۴)
ظاهرا مراد ایشان این است که آن مواردی که دو قول متضاد هر دو با تعبیر "علی رأیٍ" آمده، علامه در ابتدا تنها یکی از آن دو را نگاشته بوده و بعد که تبدل نظر حاصل شده، نظر دوم را با همان تعبیر "علی رأیٍ" در ادامه ی نظر اول نوشته اند.
پس حتی در موارد ذکر دو رأی متضاد هم ایشان هر کدام را بیانگر نظر علامه در برهه ای از زمان گرفته اند. البته قبول تفسیری که ذکر شد، مستلزم قبول فرمایش ایشان نیست. بلکه می توان گفت تنها در مواردی که فقط یک قول با تعبیر "علی رأیٍ" ذکر شده ظاهر در این است که خود علامه نیز آن را اختیار کرده اند و این منافاتی ندارد با این که گاهی دو قول متضاد را نقل کنند و هر یک را به رأیی نسبت دهند و دیگر ظهور در مختار خودشان نداشته باشد. (۳)
______
۱- البته صاحب روضات بعد این عبارت می نویسد:
《قلت: لا يبعد على هذا كونه تصحيف عبارة على رأيى باليائين أو كون رسم خطّه الشّريف فى مثل ذلك كذلك》 (روضات الجنات، ج۶، ص۳۳۵)
به نظر می رسد وجهی برای التزام به این تصحیف وجود ندارد و همان "علی رأیٍ" مفید مطلبی است که ذکر شد. مثلا منقول است که وقتی از مرحوم آیه الله سید احمد خوانساری مساله ای پرسیده می شد، ایشان فتوای یکی از فقهای سابق را که مطابق نظرشان بوده نقل می کردند و بیان می کردند که مثلا محقق در شرایع چنان فتوی داده و فتوی را صریحا به خودشان نسبت نمی دادند.
#طرائف
@Taraaif
@salmanraoofi
⬇️
#فوائد_فقهیه
⬆️
۲- در مواضع متعددی حکمی را که در قواعد، با تعبیر "علی رأیٍ" آمده، فخر المحققین آن را مختار علامه معرفی نموده است. نظیر:
《قال دام ظله: و يعطى من انتسب بأبيه خاصة دون من انتسب بأمه خاصة على رأيٍ. أقول: ما اختاره هنا مذهب الشيخ في المبسوط》 (ايضاح الفوائد، ج۱، ص۲۱۷)
همچنین ن.ک. ج۱، صفحات ۴۵ و ۷۵ و ۱۰۸ و ۱۱۱ و ۱۱۹ و ۱۲۰ و ۱۲۴ و ۱۲۵ و ۱۳۹ و ۱۶۸ و ۱۸۴ و ۲۴۴؛ ج۲، صفحات ۴۱۵ و ۴۸۸؛ ج۳، صفحات ۱۳۷ و ۵۱۳ و ۶۳۸؛ ج۴، ص۵۱۳؛ برای مثال نقض ن.ک. ج۱ ص۲۰۳.
همچنین ن.ک. غایة المراد، ج۱، ص۵۴، مقدمهی محقق کتاب.
با توجه به رابطه ی نزدیک بین علامه و فخر، کلام فخر در تفسیر عبارت علامه، معتبر به نظر می رسد؛ خصوصا این که علامه، قواعد را به درخواست فخر نگاشته است:
《أما بعد فهذا كتاب «قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام»، لخصت فيه لب الفتاوى خاصة و بينت فيه قواعد أحكام الخاصة، إجابة لالتماس أحب الناس إلي و أعزهم علي، و هو الولد العزيز محمد ....》 (قواعد الأحكام، ج١، ص۱۷۱)
و همچنین تکمیل و اصلاح کتاب های خود را بر عهده ی او نهاده است (قواعد الأحكام، ج۳، ص۷۱۷) و فخر نیز قواعد را در زمان حیات علامه و به دستور او شرح کرده است (ایضاح الفوائد، ج۱، ص۱۱).
۳- مثلا در همان مثال مرحوم آقای خوانساری، اگر در جواب سوالی بفرمایند محقق در شرایع چنان فتوی داده فهمیده می شود که مختار خودشان نیز همان است و این منافاتی با این ندارد که در جواب سوالی بفرمایند محقق چنان فتوی داده و علامه بر خلاف آن فتوی داده است و البته در این صورت دیگر مختار خود ایشان فهمیده نمی شود؛ بلکه چه بسا توقف و احتیاط فهمیده شود.
برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۱۳۹۵/۱۰/۱۸ و گفتگوی شفاهی ۱۳۹۶/۲/۲۰
#فقه #متون_فقهی
#طرائف
@Taraaif
@salmanraoofi
#فوائد_فقهیه ۲
🔆ثمرات منبع یابی در کتب حدیث
در کتاب الدیات كافی در باب "مَنْ خَطَؤُهُ عَمْدٌ وَ مَنْ عَمْدُهُ خَطَأ" حدیث ذیل نقل شده است:
《ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنْ أَعْمَى فَقَأَ عَيْنَ صَحِيحٍ [مُتَعَمِّداً] قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّ عَمْدَ الْأَعْمَى مِثْلُ الْخَطَإِ هَذَا فِيهِ الدِّيَةُ مِنْ مَالِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ فَإِنَّ دِيَتَهُ عَلَى الْإِمَامِ وَ لَا يَبْطُلُ حَقُّ مُسْلِمٍ.》 (الکافی، ج۷، ص۳۰۱)
همین حدیث در فقیه (ج۴، ص۱۱۴) و تهذیب (ج۱۰، ص۲۳۲) با همین سند نقل شده است.
در کتاب اختصاص نیز همین حدیث با همین سند آمده است (ص۲۵۵) تنها با این تفاوت که سند آن با هشام بن سالم شروع شده و نام ابن محبوب بر سر آن نیامده است که البته با نظر به دو حدیث قبل (که یکی با حسن بن محبوب شروع شده و بعدی هم معلق بر همان قرار گرفته است) به نظر می رسد که در این سند هم راوی از هشام بن سالم، همان حسن بن محبوب است.
مشکلی که در همه ی این اسناد هست این است که نقل عمار ساباطی از ابی عبیده در هیچ جای دیگری مشاهده نشده است. به علاوه در غیر این اسناد، هشام بن سالم همواره بدون واسطه از ابی عبیده نقل می کند. (۱) واسطه شدن کسی بین هشام بن سالم و ابی عبیده که همواره بی واسطه از هم نقل کرده اند، آن هم واسطه ای که هیچ جا از ابی عبیده نقل حدیث نکرده است، بسیار بعید می نماید؛ لذا به نظر می رسد که عمار ساباطی در سند این حدیث زائد است و وجه زائد شدن هم این می باشد که "الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن عمار الساباطی" فراوان است و این فراوانی باعث می شود که ذهن کاتب با این ترکیب مانوس گردد و به صورت سهوی، عمار الساباطی را بعد از "ابن محبوب عن هشام بن سالم" بیفزاید. یا این که در سندی که در کتابِ منبع بوده ضمیری وجود داشته و خطای در ارجاع آن ضمیر باعث اضافه شدن عمار ساباطی گشته است؛ مثلا تعبیر "و عنه" بوده است که به هشام بن سالم بر می گشته و به اشتباه به عمار ساباطی ارجاع داده شده و باعث اضافه شدن عمار ساباطی در سند شده است.
اما ممکن است که زائد شدن عمار ساباطی در چهار کتاب بعید به نظر برسد. ولی با توجه به این که ظاهرا در هر چهار کتاب این حدیث از کتاب حسن بن محبوب گرفته شده است، این استبعاد منتفی می شود.(۲) در واقع اشتباه در چهار کتاب رخ نداده است؛ بلکه در یک کتاب رخ داده و به تبع به چهار کتاب سرایت کرده است.
لذا زائد بودن عمار ساباطی در اسناد این حدیث، طبیعی و مطابق قواعد تحریف و تصحیف است و با توجه به قرائنی که گذشت متعین می شود.(۳) در نتیجه با حذف عمار ساباطی از سند که فطحی مذهب است، حدیث مذکور به اصطلاح صحیح خواهد بود و اشکال سندی ای که طرح شده، مندفع می شود.
______
۱- ن.ک. الکافی، ج۲، ص۸۰؛ همان، ص۱۸۰؛ همان، ج۵، ص۲۲۸؛ التهذيب، ج۶، ص۳۷۵؛ همان، ج۷، ص۱۳۲؛ ،أمالي الصدوق، ص۲۷۱؛ ثواب الأعمال، ص۲۷۳؛ الخصال، ج۱، ص۲۸۲؛ أمالي المفید، ص۳۱۷؛ أمالي الطوسي، ص۸۸؛ همان، ص۶۶۵
⬇️
@Taraaif
@salmanraoofi
#فوائد_فقهیه ۲
⬆️
۲- در کافی در "بَابُ مَنْ خَطَؤُهُ عَمْدٌ وَ مَنْ عَمْدُهُ خَطَأ" ابتدا با دو طریق، حدیثی از حسن بن محبوب نقل شده و در دو حدیث بعد (که حدیث محل بحث، دومین آن ها است) تعلیق صورت گرفته و سند با حسن بن محبوب آغاز شده است. معمولا کسانی که در کافی در ابتدای سند تعلیقی قرا گرفته اند، صاحب کتاب می باشند.
در مورد نقل اختصاص هم، با لحاظ احادیث قبل و بعد روشن می شود که این قسمت از کتاب حسن بن محبوب اخذ شده است. در مورد احادیث کتاب اختصاص در هر قسمتی باید با بررسی و دقت در شواهد و قرائن، منابع آن را بازیافت و از این رهگذر به میزان اعتبار احادیث آن قسمت رسید. در مورد حدیث محل بحث، همان طور که گذشت، سند آن مانند سند حدیث قبلش معلق بر سند دو حدیث قبل است که با حسن بن محبوب آغاز شده است. سند بعدی با عمرو بن ابی المقدام آغاز شده که بیشترین راوی از او در کتب اربعه حسن بن محبوب است. سند بعد با عمرو بن ثابت شروع شده که همان عمرو بن ابی المقدام است. (ن.ک. نجاشی، ص۲۹۰) اسناد بعد به ترتیب با علاء بن رزین، اسحاق بن عمار و ابو ایوب (ابراهیم الخراز) شروع شده اند که همگی از مشایخ پرتکرار حسن بن محبوب اند.
در مورد تهذیب هم، سند با حسن بن محبوب آغاز شده و شیخ طوسی نام صاحب کتاب را در ابتدای سند می آورند:
《...اقتصرنا من ايراد الخبر على الابتداء بذكر المصنف الذى اخذنا الخبر من كتابه او صاحب الاصل الذي اخذنا الحديث من اصله...》 (مشیخة التهذیب، ص۴) اگرچه "اخذ به توسط" در تهذیب شایع است ولی این مطلب ضرری به غرضی که در پی آن هستیم -یعنی نفی استبعاد وقوع خطا- نمی زند؛ چون به هرحال، منبع نهایی حدیث، کتاب حسن بن محبوب خواهد بود؛ فتامل! بلکه ممکن است گفته شود برای نفی استبعاد خطا نیاز به اثبات وحدت منبع نیست بلکه همین که احتمال آن قوی باشد کافی است.
۳- نفی خطا در اسناد و اصاله الصحه، مبتنی بر ندرت وقوع خطا است. قهرا وقتی این امر با ندرت امر دیگری تعارض پیدا می کند، نمی توان به آن تمسک کرد. چرا که علم اجمالی به حصول یک امر نادر شکل گرفته و در این میان باید با لحاظ قرائن، جانب یک طرف را گرفت. در سند محل بحث روشن است که التزام به زاید شدن عمار ساباطی (که با توضیحی که گذشت طبیعی می نماید) بر التزام به واسطه شدن او بین هشام بن سالم و ابوعبیده که از دو حیث غرابت داشت و نمونه ای نداشت، اولویت دارد.
شاهد دیگری بر زائد بودن عمار ساباطی وجود دارد که در ادامه بیان می شود ان شاء الله.
برگرفته از درس خارج فقه مورخ ۱۳۹۵/۸/۱۵
#رجال #حدیث #منبع_یابی #قواعد_تصحیف
@Taraaif
@salmanraoofi
#فوائد_رجالیه ۳
#فوائد_فقهیه ۳
📚اهتمام اصحاب به بررسی و معالجه اختلاف احادیث صادره از ائمه علیهم السلام
بعد از اینکه اصحاب اهل بیت علیهم السلام به جمع آوری و تدوین جوامع حدیثی رو آوردند، با مشکل اختلاف احادیث روبرو شدند. از این رو در پی معالجه این مشکل بر آمدند.
روات طبقه ششم به بعد، اهتمام جدی به این امر ورزیدند و کتبی را در این موضوع تألیف نمودند. به طور نمونه در ذیل به برخی از این کتب اشاره می نماییم:
🔸روات طبقه ششم، اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهما السلام
- کتاب اختلاف الحدیث، یونس بن عبد الرحمن (الفهرست شیخ طوسی رقم ۸۱۳)
- کتاب علل الحدیث، یونس بن عبد الرحمن (رجال النجاشی رقم ۱۲۰۸) (۱)
- کتاب اختلاف الحدیث، محمد بن أبی عمیر (رجال النجاشی رقم ۸۸۷)
🔸روات طبقه هفتم، اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام
- کتاب اختلاف الحدیث، احمد بن محمد بن خالد برقی (الفهرست شیخ طوسی رقم ۶۵)
- کتاب معانی الحدیث و التحریف، احمد بن محمد بن خالد برقی (رجال النجاشی رقم ۱۸۲) (۲)
- کتاب الناسخ و المنسوخ، احمد بن محمد بن عیسی قمی
🔸روات طبقه هشتم
- کتاب الحدیثان المختلفان، عبدالله بن جعفر حمیری (رجال النجاشی رقم ۵۷۳)
🔸روات طبقه دهم
- کتاب الحدیثان المختلفان، محمد بن احمد بن داود (۳)
- کتاب اختلاف الحدیث، ابن الجنید
🔸روات طبقه یازدهم
- کتاب الحدیثان المختلفان، احمد بن عبد الواحد، از مشایخ نجاشی و طوسی
- کتاب القاضی بین الحدیثین المختلفین، احمد بن نوح سیرافی، از مشایخ نجاشی (رجال النجاشی، رقم ۲۰۹)
- کتاب الاستبصار، شیخ طوسی
♦️تمامی پاورقی ها از متن تقریرات دروس آیت الله سیستانی است و به علت حفظ انسجام مطالب، به پاورقی منتقل شده است.
—------------------------------
(۱): ظاهرا مراد از علل الحدیث در اینجا، احادیث ضعیف می باشد (همان طور که جماعتی از عامه نیز در این موضوع، کتبی تألیف کرده اند. مانند علل أبی حاتم) و منظور از علل در اینجا، حکمت نیست. (مثل برخی کتب که در این زمینه تألیف شده است مانند کتاب علل فضل بن شاذان و علل الشرائع شیخ صدوق)
(۲): ظاهرا مقصود از معانی الحدیث، تفسیر احادیث مانند کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق نیست، بلکه هدف برقی از این کتاب رفع اختلاف حدیث بوده است مانند معانی الآثار.
(۳): ایشان از کبار علما و معاصر جعفر بن محمد بن قولویه بوده و اولین فردی است که قول به عدد در ماه مبارک رمضان را انکار کرد.
✅تعارض الادلة و اختلاف الحدیث، ص١٧١-۱۷۳
@zobdatolfavaed
@salmanraoofi