🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 1⃣
#سالهای_کودکی
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
محمد رضا از آن سالهای کودکی روزه
می گرفت و نمازمی خواند . بیشتر اوقات خود را در مسجد سپری می کرد و در جلسات قرآن وروضه اهلبیت علیهم السلام شرکت می کرد .آن موقع در مسجد امام حسین علیه السلام اتاقکی به عنوان کانون فرهنگی و مذهبی بود که محمدرضا در آن فعالیت داشت و شخصیت خود را شکل
می داد . در مواقع فراغت وحتی در مواقع تحصیلی یک شیفت درس می خواند و شیفت دیگردر نانوائی نزدیک خانه کار می کرد . با وجودی که یکشیفت کار می کرد ولی مربيانش ازتحصیل اوراضی بودند . و یک سوم مزد کار کرد خود را صدقه می داد و با مابقی برای پدر و مادر و خواهران هدیه می گرفت . دوران متوسطه خود را از مدرسه امام حسین (علیه السلام) واقع در خیابان چرمسازی آغاز کرد . موقعی که قرار شد ساختمان مسجد را توسعه بدهند محمد رضا یکی از افرادی بود که تمام وقت آزاد خود را در مسجد برای کمک کردن می گذراند و بعضا شبها را هم در مسجد می ماند . در اکثر مراسمات دعای توسل سه شنبه شبها و دعای کمیل شبهای جمعه شرکت داشت .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 2⃣
#دوران_آموزش
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
درسال ۱۳۷۸ یکی از افراد موسس پایگاه شهیدان صفتی و سمواتی در مسجد امام حسین علیه السلام بود . پس از گذراندن دوران متوسطه پیش دانشگاهی خود را گذراند ودر کنکور شرکت نمود و در دانشگاه پیام نور ملایردر رشته حقوق پذیرفته شد . مراحل ثبت نام دانشگاه را که انجام داد خبر رسید دردانشگاه افسری امام حسین علیه السلام تهران پذیرفته شده . برای گذراندن دوره آموزشی به تهران رفت ، در حین اتمام دوران آموزشی بود که به محمدرضا خبر رسید که پدرش دار فانی را وداع گفته . و اولین حرفی که از او شنیده می شود اناالله واناالیه راجعون است .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 3⃣
#تنها_عذاب_وجدان
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
بعد از پدرمسئولیت سخت زندگی را به دوش گرفت . مسئولیت مادر و خواهر
همه اسباب و وسایلش را جمع کرد که برای همیشه به همدان بیاید . اما یک دل آن در خانه بود و یک دل در دانشگاه افسری ؛ گویی هدفش را فقط در دانشگاه و در تهران جستجو می کرد
به مادرش گفت به خاطر شما به همدان می آیم که کلا همدان بمانم . ولی سخت غمگین بودو دلش دانشگاه امام حسین (علیه السلام) بود . مادرش هم به او گفت : من راضیم که شما در تهران بمانی ؛ و همین شد که او در آنجا ماندگار شد وهمانطور که در وصیتنامه هم ذکر کردند تنها عذاب وجدان زندگیشان همین بوده که از تنهایی و دوری خواهر و خانواده داشتند . بعداز یکی دوسال که دوره دانشگاه افسری تمام شد ،
دوستانش برگشتند اما او برنگشت . محمدرضا برای دوره صابرین انتخاب شده بود و همانجا ماند .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 4⃣
#بوی_شهادت
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
محمد رضا زارع الوانی جوان محجوب وسربه زیر که احترام مادر وخانواده و بزرگتر و همسایه ها و دوستان را همیشه داشت و تاجایی که می توانست به همه کمک می کرد . لباس تمیز و سفید یغه آخوندی که روی شلوار می انداخت و همیشه مرتب با موهای شانه شده با لحن آرام و مؤدبانه ، ولی تُن صدایش مردانه بود ؛ جوان دلنشینی بود که از همان روزها بوی شهادت میداد . بهش معاونت عمليات تيپ ويژه رو پيش نهاد دادن قبول نميكرد . بانی کارهای خیر بود از راه انداختن هيئت تا جور كردن جهيزيه و رسیدگی به افراد نیازمند ؛ وقتي ميفهميد كسي تو زندگيش مشکل داره سري كارشو حل ميكرد . شخصیتی مخلص داشت که همه کارها رو برای رضای خدا انجام می داد . حتی خیلی ها از کارهایی که انجام می داد خبری نداشتند ، با این حال معروف شده بود به (رضااخلاص) .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 5⃣
#رضا_اخلاص
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
يكي از بچه ها كه تازه عضو مسجد شده بود ميگفت : بچه های مسجد اکثرا رضا رو به اسم رضا اخلاص صدا میزدند !!
من هم فك ميكردم كه فاميليش اخلاصه !!.. بعدا فهميدم كه این نوع صدا زدن بخاطر اين بود که رضا خیلی از کارهایپایگاه و مسجد رو خالصانه وبدون هیچ ادعایی انجام میداد .
به همین خاطرمن تا چند سال فکر میکردم نام خانوادگی رضا ، اخلاص هست و بعد از گذشت چند سال متوجه شدم که نام خانوادگیش الوانی هست .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷خصوصیات شهید:
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.♥️
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.🕊
#شهیدروحانی #محمدحسن_دهقانی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#خاطرات_شهید
●زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
●اوازناحیه پاهم ناراحتی داشت وحمل یک کیسه برنج باآن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
ازاوخواستم باخودروسپاه برودکه نپذیرفت،گفتم:حال شما خوب نیست وپاهایت درد دارد!
●گفت:اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم.
اوکیسه۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پرازچیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
✍راوی:همسرشهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
یک بی حجابی و این همه مسئولیت.mp3
2.15M
🎙حجت الاسلام و المسلمین استاد رفیعی
🔰 موضوع : یک بی حجابی و این همه مسئولیت‼️
#پویش_حجاب_فاطمے
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀 🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾 🍀🌾 💐💐 🌾🍀 🌾🍀 💐 🍀🌾 🍀🌾💐
قسمت های ۱تا ۵ فلش نشانه شهید الوانی
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 6⃣
#خصوصیات_اخلاقی
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
در مسایل مالی بیش از حد دقیق و سالم بود . و کلیه مسائل مالی کارهای گروهی رو اعم از کانون . تیم فوتبال تشکیلی . پایگاه . هیات رو به وی سپرده و انجام میداد . در سال ۷۵ اولین مراسم شهدای محل را با تلاش شبانه روزی آقا رضا و دوستان جرقه زده و هم اکنون هم این مراسم سالیانه برگزار میشه ، به شهداعجیب علاقه داشت ، عاشق امام رضا علیه السلام بود و در اردو ها کاملا بی ریا در کنار آشپز و خدماتی ها کمک شایانی می کرد . هیچ کس نمیتونه بگه رضا جان حتی واسه یه ثانیه اونو آزرده خاطر کرده ، در رفاقت وفادار بود حتی تا روزی که سوریه بره باز بمن بعنوان بزرگترش زنگ میزد و الکی احوالپرسی می کرد و منم نمیدونستم که داره سوریه میره ولی گویا داشت خداحافظی میکرد ازم هیچوقت دیانت و اخلاصش و تبلیغ نمیکرد . همه چیزش در خفا و نزد خداش بود ، تا روز شهادتش نزدیکترین دوستاش و خانوادش نه از درجات نظامی اش خبر داشتیم نه از مسولیتش ؛
هیچ کس نمیدونست فرمانده گردان صابرینه .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 7⃣
#بانی
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
حاج رضا باني تمام كارهاي خير بود .
از راه انداختن هيئت تا جور كردن جهيزيه براي مستمندان، وقتي ميفهميد كسي تو زندگيش مشکل داره سريع كارشو حل ميكرد . يادمه يكي از بچه ها مشکل مالي براش پيش اومد حاج رضا نصف بيشتر حقوقشو بهش داد و گفت : برو كارت و انجام بده ؛ با اينكه زياد اوضاع مالي خوبي نداشت حاج رضا مثل پدر بود براي نيروهاش .
#مجروحیت
#راوی_داماد_شهید
تعدادی از دوستان حاج رضا بعد از مجروحیتش در سال۹۴ اومدند عیادت حاج رضاچند ديقه اول حاج رضا منکر مجروحيتش شد و میگفت : هیچی نبوده و بعداز كلي اسرار دوستان آخرش گفت : که كسي خبر نداره شماهم جايي
نگين چون خانواده ام از این موضوع خبر ندارن !!.. موقع رفتن بود كه یکی از دوستان حاج
رضا رو "شهید زنده" خطاب کرد و به پسرش گفت بیا با شهید زنده عکس بگیر .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 8⃣
#استاد_اخلاق
#راوی_همرزم
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
تازه بعنوان فرمانده عمليات تيپ معرفي شده بود ، داشتم كمكش وسايلشو ميبردم تو اتاقش كه به شوخي گفتم مباركه ان شاءالله فرمانده تيپ شي آقا رضا ؛ يه نگاهي كرد و گفت ديگه خطرناكه بيشتر از اين نميرم .
بيست روز نبود رفت سوريه كه خبر شهادت شو آوردن ، تازه اون موقع فهميدم منظور از خطرناك بودن چيه
#امضای_شهادت
عاشوراي سال پيش امضاي شهادتش را گرفت ، بعداز شهادت آقا سجاد بارها سر مزار آقا سجاد ميرفت ولي،هر سري كه ميرسيد دم گلزار شهداي رشت بيتابيش بيشتر ميشد و مثل بارون گريه ميكرد وقتي بالاي سر مزار آقا سجاد ميرسيد ناله ميزد واقعا من از گريه آقا رضا گريه مي كردم هميشه . ايندفعه قبل از رفتنشون هم سر مزارشهيد غريب رفتن و هم سر مزار آقا سجاد .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐💐🌾🍀🌾
🍀🌾 💐💐 🌾🍀
🌾🍀 💐 🍀🌾
🍀🌾💐
🌾🍀💐💐
🍀🌾💐💐💐
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
🍀🌾🍀💐💐💐🍀🌾🍀
قسمت 9⃣
#شب_محرم
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_زارع_الوانی
حدودا دو سال پیش یکی از شبهای محرم بود ، در تاریکی آمد و به من گفت : کربلایی علی این کفش ها کثیفه، میشه واکسشون بزنم؟
گفتم نه مسجد بو میگیره ...
گفت : راست میگی نمیشه !!.
آمد یه تیکه پارچه ازم گرفت رفت ؛
پنهانی نگاهش کردم دیدم تو تاریکی داخل مسجد(موقع برگزاری هیئت) داره با پارچه کفش ها رو تمیزمیکنه .
🍀🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🌾🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🌾💐💐🌾🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم