از حد گذشته گرچه گناه و خطای ما
چشم از گنه بپوش و نظر بر خطا مکن
یک نگاه شما مرا حُر میکند.......!!!
#یاایهاالعزیز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
• • •
[ #امامحسین{علیھالسلام}
#السلامعلیڪیاحسینبنعلے🖤
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دوستداشتنَت
سحـرخیـزترینحسِدنیاست
کهصبــــــحها
پیشازبازشدنِچشمهایم
درمنبیدارمیشود..♥️:)
#روزتونبخیر
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#کلام_شهید
شهید کاظمی:انقلاب ما بر گرفته از قیام امام حسین (ع) و همین مراسمها(عزاداری برای امام حسین (ع) ) بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسم ها قوی باشد.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#فلش_نشانه_شهیدمحمدمسرور
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#بین_الطلوعین
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
اگه بخواهم یه کار خوب از بین کارهای خوبی که محمد داشت گلچین کنم مطمئن باشید به بیداری محمد در وقت بین الطلوعین اشاره میکنم
یبار که ماه رمضون رفته بودیم مشهد 10روز اول ماه رمضون ی چند روز از این ایام مثل بیشتر بچه های دیگه بین الطلوعین خوابش برد؛ وقتی خوابگاهش رو عوض کرد و به حوزه امام صادق (علیه السلام) که دقیقا چسپیده به حرم بود رفت شرایط جوری شد که از اون روز به بعد ، بعد نماز صبح در وقت بین الطلوعین (که خیلی تو روایات بیدار بودن در اون وقت سفارش شده ) بیدار بود و می رفت صحن انقلاب رو به طرف گنبد امام رضا علیه السلام و قرآن می خوند و می گفت : ای کاش از همون اول شرایط جور میشد برای اینکه تو حوزه امام صادق علیه السلام بمونم و خیلی ناراحت بود از اینکه بیداری بین الطلوعین اون چند صبح رو از دست داده بود .
همیشه سر کلاس هر کی خوب درس متوجه نمی شد یا هر مشکلی داشت با لحن خنده داری اشاره می کرد که فلانی ؛ مشکلت اینه که بین الطلوعین می خوابی
چه زیبا امام سجاد (علیه السلام ) میفرمایند :
قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَكْرَهُهَا لَكَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَى أَیْدِینَا یُجْرِیهَا؛
هرگز قبل از طلوع خورشید نخواب که من آن را برایت خوب نمیدانم ، زیرا خدواند در آن وقت ، روزی بندگانش را به دست ما تقسیم میکند .
(وسائلالشیعة، ج 6، ص 498)
ودر روایت دیگری از امام رضاعلیه السلام نیز آمده است که :
مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَکُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًى أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ؛
زمین به سوی پروردگارش، فریادی مانند این سه فریاد (از بعد شدت) بر نمیآورد :
فریاد از خونی که به ناحق بر روی او میریزد ، آب غسلی که با عمل زنا ریخته میشود ، خوابی که پیش از طلوع خورشید باشد .
(من لایحضره الفقیه؛ ج4، ص20)
این دو روایت فلسفه عمل محمد در بیداری بین الطلوعین بود .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#شربت_شهادت
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
تصمیم برای رفتن به سوریه وقتی که متوجه شدیم محمد برای رفتن به سوریه اسم نویسی کرده خیلی شوکه شدم .
بعد به محمد گفتم : که محمد اگه تو ایران جنگ شد برو واگر جنگ بشه تو ایران هم وظیفه شما وهم منه بریم جنگ ؛ بعد گفتم : اگه اون زمان میرفتند جنگ برای حفظ ناموس وکشورمون میرفتند جنگ ؛ محمد گفت : تو چرا این حرف رو میزنی تو که از شهدا دم میزنی برای چه این جور میگی ؛ بهم گفت : من چندین ساله دارم وصیت نامه شهدا را مطالعه می کنم اونها برای حفظ اسلام ودین ورضایت خدا وحفظ ناموس شیعه می جنگیدند و وظیفه ماست که از اسلام هر جای از دنیا باشه حفاظت کنیم واگر من به سوریه نروم میان تو همین ایران پشت در خونه خودمون سرمیبرند وامام خامنه ای فرمان جهاد داده باید برم . بیشتر از ترس از دست دادن محمد این حرف ها رو میزدم چون مطمئن بودم محمد بره دیگه برگشتی تو کارش نیست . حدود یک سال ونیم قبل از رفتن محمد به سوریه خواب دیدم یه آقایی اومد و ی لیوان شربت رو دستم داد وگفت : این شربت رو به محمد بده این شربت شهادته .از اونجایی که هر خوابی میدیدم راست بود خیلی ترسیدم . ولی نمی خواستم باور کنم با خودم میگفتم حالا که جنگ نیست محمد شهید بشه وخواب من خواب صادقی نیست ولی بارفتن محمد به سوریه باید با تمام دلبستگی هایی که به محمد داشتم
خداحافظی می کردم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#حوصله_ام_سررفت
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
محمد سوریه که بود مدام تماس میگرفت هر زمان هم از اوضاع سوریه سوال می کردیم میگفت : ما کاری نمی کنیم همش میخوریم ومیخوابیم . ولی دوستان محمد عنوان کردند که در سوریه غذا ی خوب گیر نمیومد معمولا سیب زمینی آب پز بود . که محمد همون غذای خودش هم نمیخورد واونها رو جمع میکرد ومیبرد برای بچه های سوری که از گرسنگی نونهای خشکی که اطراف ریخته شده بود می خوردند .صبح خیلی زود درسرمای استخوان سوز سوریه ودر نا امنی با موتور غذا رو به بچه ها میرسوند . محمد مدام تماس
می گرفت ی روز تلفن خونه ما خراب بود وصدای من رو به محمد نمیرسوند ؛ محمد فکر کنم پنج یاشش بار مدام تماس می گرفت وچون صدای من رو نداشت فکر می کرده من ازش دلخورم وجوابش رو نمیدم . بعد با مادرم تماس میگیره ومیگه مادر مگه فاطمه از من دلخوره ؛ مادر میگند نه نگران نباش تلفنشون خرابه ؛ نمیزاشت کسی ازش ناراحت باشه ؛ یکی از دوستانشون نقل می کنند که حدود یکی دوساعت در صف تلفن ایستاده بودیم تقریبا نوبت محمد بود ی دفعه ای اذان گفتند : محمد از صف خارج شد .گفتم : محمد کجا ؟نوبتت نزدیکه گفت : نماز واجبتره .
رفت نماز اول وقتش رو خوند وباز برگشت وچند ساعت در صف ماند تا تماس بگیرد . یکی دیگه از دوستانش نقل میکنند که یکی دوشب قبل شهادت محمد بود توی صف تلفن ایستاده بودیم . محمد گفت : دیگه حوصله ام سر رفته . گفتم : محمد ما اومدیم از حرم بی بی دفاع کنیم برای چه این حرف رو میزنی . بعد محمد گفت :از این حوصله ام سر رفته که بعد چهل ودوسه روز هنوز نتوانستم دینم را به امام حسین علیه السلام ادا کنم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#شعرتقدیم_به_برادرم
#ازلسان_برادرگرامی
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت : حوصله مان سر رفت دیگر من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نباید بگی حوصله مان سر رفت محمد با لبخند همیشگی خود گفت : از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دِینَم را به اربابم ادا نکرده ام ...
از گفته همرزم شهید محمدمسرور
(علی نادری)
****
لبش خموش ودلش آسمانی ازغم داشت
همیشه گوشه ی چشمش غبار ماتم داشت
دلش برای شهیدان همیشه پر می زد
چه عاشقانه عزیزان دم از سفر می زد
همیشه ذکر حسین (علیه السلام) یار و همدم اوبود
غم جدایی یاران فقط غم اوبود
چگونه سر بکنم من فراق وماتم تو
زدل برون نرود تا ابد غمِ غم ِ تو
غم فراق توهرگز نگشته باور ما
و شورِعشق وشهادت نرفته از سر ما
چه عاشقانه، غریبانه پر زدی تا عشق
مثال عاشق ومعشوق بوده ای با عشق
کبوتر دل سرگشته ات هوایی بود
خداگواست که این مرد کربلایی بود
به غنچه های لبش ناله های مبهم داشت
همیشه حال وهوای شب محرم داشت
به مادر شهدا لحظه لحظه سر می زد
دلش برای شهادت همیشه پر می زد
تورفتی وبه خدا خانه را صفایی نیست
به قلب خسته مادر دگر دوایی نیست
غم فراق تو در باورم نمی گنجد
دگر هوای کسی در سرم نمی گنجد
تو رفتی وکه تسلا دهد غم مارا
دمی بیا، بنگر اشکِ ماتم مارا
دلم هنوز تورا می زند صدا برگرد
برای لحظه ای ای خوب ِ آشنا برگرد
تورفتی ودل من بی تو چشمه چشمه گریست
چگونه بی تو مگر می توان در عالم زیست
(شعر از : حسین مسرور تقدیم به روح برادر شهیدم)
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آدرس مزارشهید محمدمسرور :
گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) کازرون .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم