eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 اگه بخواهم یه کار خوب از بین کارهای خوبی که محمد داشت گلچین کنم مطمئن باشید به بیداری محمد در وقت بین الطلوعین اشاره میکنم یبار که ماه رمضون رفته بودیم مشهد 10روز اول ماه رمضون ی چند روز از این ایام مثل بیشتر بچه های دیگه بین الطلوعین خوابش برد؛ وقتی خوابگاهش رو عوض کرد و به حوزه امام صادق (علیه السلام) که دقیقا چسپیده به حرم بود رفت شرایط جوری شد که از اون روز به بعد ، بعد نماز صبح در وقت بین الطلوعین (که خیلی تو روایات بیدار بودن در اون وقت سفارش شده ) بیدار بود و می رفت صحن انقلاب رو به طرف گنبد امام رضا علیه السلام و قرآن می خوند و می گفت : ای کاش از همون اول شرایط جور میشد برای اینکه تو حوزه امام صادق علیه السلام بمونم و خیلی ناراحت بود از اینکه بیداری بین الطلوعین اون چند صبح رو از دست داده بود . همیشه سر کلاس هر کی خوب درس متوجه نمی شد یا هر مشکلی داشت با لحن خنده داری اشاره می کرد که فلانی ؛ مشکلت اینه که بین الطلوعین می خوابی چه زیبا امام سجاد (علیه السلام ) میفرمایند : قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَكْرَهُهَا لَكَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَى أَیْدِینَا یُجْرِیهَا؛ هرگز قبل از طلوع خورشید نخواب که من آن را برایت خوب نمی‌دانم ، زیرا خدواند در آن وقت ، روزی بندگانش را به دست ما تقسیم می‌کند . (وسائل‏الشیعة، ج 6، ص 498) ودر روایت دیگری از امام رضاعلیه السلام نیز آمده است که : مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ کَعَجِیجِهَا مِنْ ثَلَاثٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ یُسْفَکُ عَلَیْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًى أَوِ النَّوْمِ عَلَیْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ؛ زمین به سوی پروردگارش، فریادی مانند این سه فریاد (از بعد شدت) بر نمی‌آورد : فریاد از خونی که به ناحق بر روی او می‌ریزد ، آب غسلی که با عمل زنا ریخته می‌شود ، خوابی که پیش از طلوع خورشید باشد . (من‏ لایحضره ‏الفقیه؛ ج4، ص20) این دو روایت فلسفه عمل محمد در بیداری بین الطلوعین بود . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 تصمیم برای رفتن به سوریه وقتی که متوجه شدیم محمد برای رفتن به سوریه اسم نویسی کرده خیلی شوکه شدم . بعد به محمد گفتم : که محمد اگه تو ایران جنگ شد برو واگر جنگ بشه تو ایران هم وظیفه شما وهم منه بریم جنگ ؛ بعد گفتم : اگه اون زمان میرفتند جنگ برای حفظ ناموس وکشورمون میرفتند جنگ ؛ محمد گفت : تو چرا این حرف رو میزنی تو که از شهدا دم میزنی برای چه این جور میگی ؛ بهم گفت : من چندین ساله دارم وصیت نامه شهدا را مطالعه می کنم اونها برای حفظ اسلام ودین ورضایت خدا وحفظ ناموس شیعه می جنگیدند و وظیفه ماست که از اسلام هر جای از دنیا باشه حفاظت کنیم واگر من به سوریه نروم میان تو همین ایران پشت در خونه خودمون سرمیبرند وامام خامنه ای فرمان جهاد داده باید برم . بیشتر از ترس از دست دادن محمد این حرف ها رو میزدم چون مطمئن بودم محمد بره دیگه برگشتی تو کارش نیست . حدود یک سال ونیم قبل از رفتن محمد به سوریه خواب دیدم یه آقایی اومد و ی لیوان شربت رو دستم داد وگفت : این شربت رو به محمد بده این شربت شهادته .از اونجایی که هر خوابی میدیدم راست بود خیلی ترسیدم . ولی نمی خواستم باور کنم با خودم میگفتم حالا که جنگ نیست محمد شهید بشه وخواب من خواب صادقی نیست ولی بارفتن محمد به سوریه باید با تمام دلبستگی هایی که به محمد داشتم خداحافظی می کردم . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 محمد سوریه که بود مدام تماس میگرفت هر زمان هم از اوضاع سوریه سوال می کردیم میگفت : ما کاری نمی کنیم همش میخوریم ومیخوابیم . ولی دوستان محمد عنوان کردند که در سوریه غذا ی خوب گیر نمیومد معمولا سیب زمینی آب پز بود . که محمد همون غذای خودش هم نمیخورد واونها رو جمع میکرد ومیبرد برای بچه های سوری که از گرسنگی نونهای خشکی که اطراف ریخته شده بود می خوردند .صبح خیلی زود درسرمای استخوان سوز سوریه ودر نا امنی با موتور غذا رو به بچه ها میرسوند . محمد مدام تماس می گرفت ی روز تلفن خونه ما خراب بود وصدای من رو به محمد نمیرسوند ؛ محمد فکر کنم پنج یاشش بار مدام تماس می گرفت وچون صدای من رو نداشت فکر می کرده من ازش دلخورم وجوابش رو نمیدم . بعد با مادرم تماس میگیره ومیگه مادر مگه فاطمه از من دلخوره ؛ مادر میگند نه نگران نباش تلفنشون خرابه ؛ نمیزاشت کسی ازش ناراحت باشه ؛ یکی از دوستانشون نقل می کنند که حدود یکی دوساعت در صف تلفن ایستاده بودیم تقریبا نوبت محمد بود ی دفعه ای اذان گفتند : محمد از صف خارج شد .گفتم : محمد کجا ؟نوبتت نزدیکه گفت : نماز واجبتره . رفت نماز اول وقتش رو خوند وباز برگشت وچند ساعت در صف ماند تا تماس بگیرد . یکی دیگه از دوستانش نقل میکنند که یکی دوشب قبل شهادت محمد بود توی صف تلفن ایستاده بودیم . محمد گفت : دیگه حوصله ام سر رفته . گفتم : محمد ما اومدیم از حرم بی بی دفاع کنیم برای چه این حرف رو میزنی . بعد محمد گفت :از این حوصله ام سر رفته که بعد چهل ودوسه روز هنوز نتوانستم دینم را به امام حسین علیه السلام ادا کنم . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت : حوصله مان سر رفت دیگر من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نباید بگی حوصله مان سر رفت محمد با لبخند همیشگی خود گفت : از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دِینَم را به اربابم ادا نکرده ام ... از گفته همرزم شهید محمدمسرور (علی نادری) **** لبش خموش ودلش آسمانی ازغم داشت همیشه گوشه ی چشمش غبار ماتم داشت دلش برای شهیدان همیشه پر می زد چه عاشقانه عزیزان دم از سفر می زد همیشه ذکر حسین (علیه السلام) یار و همدم اوبود غم جدایی یاران فقط غم اوبود چگونه سر بکنم من فراق وماتم تو زدل برون نرود تا ابد غمِ غم ِ تو غم فراق توهرگز نگشته باور ما و شورِعشق وشهادت نرفته از سر ما چه عاشقانه، غریبانه پر زدی تا عشق مثال عاشق ومعشوق بوده ای با عشق کبوتر دل سرگشته ات هوایی بود خداگواست که این مرد کربلایی بود به غنچه های لبش ناله های مبهم داشت همیشه حال وهوای شب محرم داشت به مادر شهدا لحظه لحظه سر می زد دلش برای شهادت همیشه پر می زد تورفتی وبه خدا خانه را صفایی نیست به قلب خسته مادر دگر دوایی نیست غم فراق تو در باورم نمی گنجد دگر هوای کسی در سرم نمی گنجد تو رفتی وکه تسلا دهد غم مارا دمی بیا، بنگر اشکِ ماتم مارا دلم هنوز تورا می زند صدا برگرد برای لحظه ای ای خوب ِ آشنا برگرد تورفتی ودل من بی تو چشمه چشمه گریست چگونه بی تو مگر می توان در عالم زیست (شعر از : حسین مسرور تقدیم به روح برادر شهیدم) 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آدرس مزارشهید محمدمسرور : گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) کازرون . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ۱ زمانی که محمد برای آخرین بار تماس گرفتند سه چهار روز مانده بود که دیگه به ایران برگردد .تماس گرفتند وگفتند اگر تا چند روز تماس نگرفتم نگران نشید می خواهند ما را جا به جا کنند ودسترسی به تلفن ندارم . در این چند روزی که محمد تماس نمی گرفتند همه اعضای خانواده نگران بودند واز هر کسی که میدانستیم میتواند خبری به ما بدهد پرس وجو میکردیم . روز شنبه بهمن سال 94 بود من از خانه مامان به خانه خودمان برگشتم .اونروز مامان حال خوبی نداشت ومدام دلتنگ محمد بود وگریه میکرد . به خانه که برگشتم شب بود زمانی که اینترنت را روشن کردم دیدم کلی پیام وات ساپ برام اومده دوستانی که سراغی از من نمی گرفتند همه احوال پرسی می کردند . تعجب کردم . تا اینکه یکی از دوستان بهم گفت سوالی دارم گفتم بفرمایید .گفت راست است برادرت شهید شده است . این جمله غیر منتظره برای من خیلی سنگین بود نمیدانید چه حالی داشتم . سریع گفتم دور از جان داداشم این چه حرفیه میزنی خدا نکنه . بعد گفتم چرا این حرف رو زدی؟ (آخه هیچ کس از رفتن محمد به سوریه با خبر نبودحتی اقوام) گفت : ی گروهی هست که ما هر شب ی ختم صلوات برای ی شهید می گیریم امشب هم برای عموی شهیدت گرفتیم ومن فکر کردم برادرتون هستند . من خیلی بی قرار بودم .نمی توانستم حرفش را باور کنم . به خانم محمد پیام دادم گفتم : چه خبر از محمد ؟ اوهم بی قرار بود ؛ گفت : که برادر دوستم شهید شده ولی خود خانواده اش خبر ندارند منم گفتم وای خدا به دادشون برسه چه زجری میکشه این خواهر . ولی گفت : پدر لیست شهدا رو از یکی از دوستانش گرفته ومحمد صحیح وسالم است وان شاء الله فردا برمیگردد . ولی باز میدیدم پیام میاد که از سوریه ایها چه خبر؟ دلنگرانیم هزار برار شده بود باخانم محمد ختم صلوات گذاشتیم وتا صبح مدام از هر جایی بود دنبال ی خبر بودیم آن شب چه بر من گذشت را نمیتوانم توصیف کنم . تا صبح درتب ولرز میسوختم وحال خیلی بدی داشتم .داماد دختر خاله ام هم با محمد هم رزم بود مدام با دختر خاله ام در تماس بودیم ساعت های 3شب بود بهم پیام داد که نگران نباش روز جمعه دامادم محمد را دیده وصحیح وسالم است . ولی من آرام نمی شدم ؛ مدام به عموی شهیدم التماس می کردم خبری از محمد به من برسونه . نزدیکی های اذان صبح بود که خوابم برد ؛ خواب دیدم تلفن خونه به صدا دراومد گوشی را که برداشتم .محمد بود ؛ گفتم : محمد تویی کجایی؟؟ بهم گفت : فاطمه خوبی ؛ گفتم : نه ما نگرانتیم پس کجایی ؟ بعد دیدم که اومد به خونه ما ونشست گفت : نگران نباش دارند میارندمومن تهران پرواز داریم . فردا میام نگران نباش . منم مدام گریه میکردم . صبح بی قراربودم . ولی خوشحال که محمد بهم گفته امروز میاد ولی تا گوشیمو باز کردم دیدم یکی از نزدیکترین دوستام که خیلی بهش اعتماد داشتم برام پیام فرستاده که خوبی ؟ چه خبر؟ منم گفتم بد نیستم ؛ بعد گفت : مگه پسرعموت سوریه است گفتم آره هم پسر عموم هم برادرم .گفتم چیزی شده گفت نه ان شاء الله ی شایعه های بوده من ردش کردم ؛ وای که دلنگرانی من بیشتر از شب قبل شد ؛ به همسرم گفتم : اصلا دلم آروم نیست ؛ فکر کنم خبری باشد؛ میخواهم برم خانه پدرم . خانه ما هم با هم دوتا کوچه بیشتر فاصله نداشت . با خانم محمد هم تماس گرفتم .گفتم : مادر حال خوبی ندارد بیا تا بریم خونه مادر ؛ زمانی که از سر کوچه مادرم وارد شدم دیدم چند تا از همسایه ها من و با حالت خاصی نگاه می کنند . جلوتر که رفتم دیدم عمویم پشت در خانه نشسته وگریه میکند ودختر عمویم در گوشی خود داشت عکسی به پدرم نشان میداد . این صحنه برایم خیلی ترسناک بود .دویدم گوشی رو از دست دختر عموم گرفتم .گفتم چی بود نشون میدادی ؛ اونم قسم که هیچی نیست فقط ی عکس از محمده ؛ منم داد زدم چرا اینجا جمع شدید برید خونه هاتون داداشم حالش خوبه داره برمیگرده ؛ کی این شایعات رودر آورده .وتمام تنم می لرزید . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔴 بعضی آیات مهدویت جزء هجدهم 1️⃣ نور: 35 👈🏻 ویژگی امام مهدی 2️⃣ نور: 53 👈🏻 اصحاب (کیفیت اطلاع از ظهور امام) 3️⃣ نور: 55 👈🏻 وعده حاکمیت توحید ناب در دنیا
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙یا عَلی و یا عَظیم... 🌀همخوانی دعای روزانه ماه مبارک رمضان 🔸اثر فاخر: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🕌در جوار حرم مطهر امامزادگان حمیده و رشیده خاتون شهر درچه 🎙️تولید شده در: استدیو تسنیم اصفهان 📺مشاهده و دانلود نسخه باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/iOh3W @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊ ایستاند پای امام زمان خویش... 🌷۳۱ فروردین ماه سالروز شهادت هفت شهید مدافع حرم گرامی باد. 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم 🕊شهید مدافع حرم کجوری @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم