eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 کلام شهید؛ در این برهه مسئولیت سنگینی  بر دوش  ماست و اگر نتوانیم از پسش برآئیم شرمنده و خجل باید بسوی خداوند و نبی اش و ولی اش برویم چرا که مقصریم. کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ  ارضٍ کربلا  و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه  همه  ما  شب انتخابی داریم که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاءالله که یار و یاور امام زمانمان خواهیم بود. شهید علی جمشیدی🌷 ولادت: ۱۳۶۹/۸/۱۵، شهرستان نور شهادت: ۱۳۹۵/۲/۱۷، خانطومان سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🌺🔵🌺🔵 🌺🌳🌺🌳🌺 🔵🌺🔵🌺🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 من و علیرضا هر دو بچه یک محل بودیم؛ «سادات محله» که یکی از محله‌های قدیمی بابلسر است. علیرضا متولد 30/1/66 بود. شناخت زیادی نسبت به هم نداشتیم اما با ایشان از طرف یکی از دوستانشان که هم‌محلی ما بود به هم معرفی شدیم .. از آنجایی که پدر ایشان و پدر من با هم همکار بودند، مراحل آشنایی و خواستگاری به فاصله حدود دو ماه برگزار شد .. زمان آشنایی من و علیرضا ایشان دانشجوی دانشکده افسری بود و مهم‌ترین حرفش این بود که شغلش پر از مشغله و بسیار پرمخاطره است و سختی‌های زیادی در زندگی آینده خواهیم داشت .. او از سختی و نبودن‌هایش در زندگی برایم گفت. البته از آنجایی که پدر من هم نظامی بودند تقریباً به این سختی‌ها واقف بودم .. علیرضا در همان صحبت‌های ابتدایی از قناعت برایم گفت و اینکه باید قناعت را در زندگی‌مان همواره مد نظر داشته باشیم .. ما در تاریخ 10 فروردین ماه سال 1387 عقد کردیم .. آن زمان 19 سال داشتم. در دوران عقد خیلی کم حضور داشت، اما وقتی که بود در واقع نبودنش را جبران می‌کرد .. علیرضا ارادتی خاص به شهدا داشت. همواره به شهدا و سعادتشان غبطه می‌خورد .. علاقه زیادی به شهدای غرب کشور داشت .. همیشه هم می‌گفت : شهدای جنگ که در مناطق غرب به شهادت رسیدند مظلوم‌ترین شهدای ما بودند .. از همان ابتدا حرف از شهادت در خانواده ما بود .. همیشه وقتی به مزار عمویشان می‌رفت می‌گفت : فکر کن عکس من را روزی بر سنگ مزار حک کنند و بنویسند شهید علیرضا بریری .. وقتی این صحبت‌ها را می‌کرد بسیار شاد و خوشحال بود .. همواره می‌گفت : دعا کن که من به آرزوی خود که شهادت است برسم .. من هم می‌گفتم دعا می‌کنم همیشه باشی و در راه اسلام و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)‌ و برای رهبر و مملکت سربازی کنی و از خاکمان دفاع کنیم .. می‌گفت : این خوب است، اما دعا کن به آرزویم برسم .. پدر من و پدر علیرضا هر دو از رزمندگان و از جانبازان دفاع مقدس هستند .. عمو و دایی علیرضا از شهدای دوران دفاع مقدس هستند .. شهید علیرضا بریری عموی علیرضا است که نام علیرضا هم به یاد این شهید بزرگوار از ایشان گرفته شد .. عموی خودم هم شهید است و یکی از سرداران شهید بابلسر .. در جنگ در زندگی هردوی ما بود .. هر دو بچه جنگ بودیم و بعد از آن به خاطر شغل پدرهایمان که هر دو پاسدار بودند، بعد از جنگ باز هم زندگی‌مان یک سرش به جنگ می‌رسید . 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🌺🔵🌺🔵 🌺🌳🌺🌳🌺 🔵🌺🔵🌺🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 من و شهید هشت سال با هم زندگی کردیم و خداوند بعد از شش سال به ما فرزندی عطا کرد به نام محمدامین؛ پسرمان متولد 25 فروردین ماه 1393 است که بیش از دو سال دارد. محمدامین الان خیلی دلتنگ پدرش می‌شود. این روزها تازه به حرف آمده و شیرین‌زبانی می‌کند. اما حیف که پدرش نیست تا من ذوق و خوشحالی این لحظه‌ها را در صورت هر دویشان ببینم. این روزها که محمدامین را می‌بینم متوجه شباهت زیاد او با پدرش می‌شوم. در مورد ویژگی‌های اخلاقی باید به شجاعت، تقوا و توجه خاص ایشان به رزق حلال اشاره کنم؛ همواره می‌گفت :که این رزق روی محمد‌امین تأثیر می‌گذارد و بسیار روی این موضوع حساس بود .. مهم‌تر از همه فوق‌العاده شوخ‌طبع بود . 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
محمد امین نازدانه شهید علیرضابریری 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🌺🔵🌺🔵 🌺🌳🌺🌳🌺 🔵🌺🔵🌺🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ... ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ... ﺻﯿﺪِ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ... ﺗﻮ ﭼﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺭﯼ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺭﻭﻧﻢ؟ ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ! ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ! ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﻢ... ﺗﺎ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﻟﻐﺰﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ... ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪی!!! ﻧِﮕَﻬَﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺘﯽ! ﭼﻮﻥ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺒﺴﺘﻢ، ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻧﺸﺴﺘﻢ! ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ آﻣﺪ، ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ!! ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ... ﺑﯽ ﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝِ ﺑِﺸْﮑﺴﺘﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ... ﺑﺮﻧﺨﯿﺰﺩ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﻏﮏ ﭘﺮﺑﺴﺘﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ..‌ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﯼ... ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺳﺮﻭﺩﯼ... ﭼﻪ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﺯ ﺑﺮ ﻣﻦ؟ ﮐﻪ ﺯ ﮐﻮﯾﺖ ﻧﮕﺮﯾﺰﻡ... ﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺯ ﻏﻢ ﺩﻝ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺴﺘﯿﺰﻡ... ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ؟ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ... ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ... 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🌺🔵🌺🔵 🌺🌳🌺🌳🌺 🔵🌺🔵🌺🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 اولین باری که حرف از رفتن و مدافع حرم شدن به میان آمد زمانی بود که بعد از 9 ماه اسمش برای اعزام در آمده بود. علیرضا 9 ماه قبل برای رفتن به سوریه ثبت‌نام کرده بود و کاملاً داوطلبانه برای دفاع از حرم رفت .. بعضی از مردم می‌پرسند همسرت را به اجبار بردند؟ می‌گویم نه. کاملاً داوطلبانه و با خواست عمیق قلبی رفت .. وقتی به من گفت : می‌خواهم بروم سوریه، واقعاً شوکه شدم چون اصلاً حرفی از اسم‌نویسی‌شان به من نزده بود .. به من گفت : یعنی ناراضی هستی؟ گفتم ناراضی نیستم اما. . . قبل از تمام شدن حرفم به من گفت : فکر کن اینجا صحرای کربلا است .. امروز روز عاشورا و آقا امام حسین(علیه السلام) هل من ناصر سر داده و تو می‌خواهی جلوی من را بگیری؟ راستش دیگر حرفی برای گفتن نداشتم .. همین برای مجاب شدن صد در صدم کافی بود و خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم از اینکه مانع رفتنش نشدم . سه روز بعد یعنی دقیقاً 20 آبان ماه 94 عازم سوریه شد. مرتبه اول 49 روز طول کشید و ایشان در 9 دی ماه 94 برگشت، وقتی برگشت کاملاً حالش منقلب بود. می‌گفت : شاید باور نکنی اما من معنی «شهدا شرمنده‌ایم» را با تمام وجود حس کردم . از اینکه موقع برگشت همسنگرانش شهید شده بودند و ایشان سالم مانده بود، واقعاً احساس شرمساری می‌کرد . فوق‌العاده ناراحت بود وقتی برای مدافعان حرم کاروان استقبال گذاشته بودند . ایشان همان ابتدای ورودی شهر پیاده شد و خودشان با تاکسی آمد خانه . بعد از بازگشت از سوریه واقعاً بی‌تاب بود و همه‌اش در فکر فرو می‌رفت و می‌گفت: کوثر دلم آشوب است. دعا کن بروم. دعا کن به آرزویم برسم. علیرضای من، عاشق دریا بود و مثل همیشه که دلش می‌گرفت، رفت روی اسکله سنگی تا کمی آرام بگیرد . 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
محمدامین بریری یادگار 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🌺🔵🌺🔵 🌺🌳🌺🌳🌺 🔵🌺🔵🌺🔵 🔷🌳🔷🌳🔷🌳🔷 🔵🔷🔵🔷🔵🔷🔵 دفعه دوم حدود ساعت 10 شب به علیرضا زنگ زدند و گفتند که باید ساعت سه صبح بروند. ایشان هم چون محل کارشان ساری بود، برای آماده شدن وقت زیادی نداشتند. همان روز رفته بودیم بیرون برای تهیه لوازم مورد استفاده‌شان. وقتی اذان شد، سریع از ماشین پیاده شد تا برود مسجد نماز بخواند (علیرضا اکثراً دائم‌الوضو بود). همان موقع محمدامین را در بغلم فشار دادم و گفتم محمدامین، بابایی این دفعه دیگر برنمی‌گردد. با تمام وجود حسش کردم. وقت رفتن ما را به خانه مادرم برد و گفت: مامان بیا این دخترت با یک دانه اضافه، امانت بود دستم مواظب امانتم باشید هوای کوثر را داشته باشید، بی‌قراری نکند، خیلی مراقب محمدامینم باشید . خوب تربیتش کنید تا همواره باولایت باشد، آخرین باری هم که زنگ زد سه روز قبل از شهادتش بود. راستش همه‌اش به علیرضا می‌گفتم خیلی مراقب خودت باش یعنی شاید تا پایان تماسمان 10 بار به علیرضا همین را می‌گفتم که ناگهان گفت: باشد اما داری میزنی زیرش تو باید دعا کنی من برم باید خودت را آماده کنی که دیگر برنگردم و دیگر برنگشت. آن روز صبح محمد‌امین خوابیده بود، علیرضا نتوانست با پسرش صحبت کند، علیرضا گفت غروب زنگ می‌زنم با محمدامین صحبت می‌کنم. همیشه وقتی می‌رفت مأموریت می‌گفت : از همه بیشتر دلم برای محمدامین تنگ می‌شود. آخر صدای همه شما را می‌شنوم و با شما صحبت می‌کنم اما محمد امین که نمی‌تواند صحبت کند . دلم برایش تنگ می‌شود اما. . . این آخرین تماس علیرضا بود و دیگر نه محمدامین صدای پدرش را شنید و نه علیرضایم صدای محمد‌امین را. بزرگ‌ترین سفارش‌شان به من همیشه و همیشه اول نماز اول وقت و دوم حفظ حجاب به بهترین شکل و سوم تابع محض ولایت فقیه ماندن بود . 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 🔵🌳🌺🌳🔵 🔵🔷🌺🌳🌺🔷🔵 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️کنکاش 🔍🔍 ♨️آنها که می گویند هزینه روضه را به فقرا بدهید، بشناسید👇👇 ✋ بسیاری از ما ایرانیان تصور می کنیم برخی صحبت های به ظاهر منطقی که گاهی منتشر میشود، توسط یک هموطن دلسوز و متفکر منتشر شده است. ➖و گاهی ما این صحبت را منطقی یافته باتوجه به اینکه سخن منطقی را دوست داریم، اقدام به انتشار هرچه بیشتر آنها می کنیم. 👇بیاید یک نمونه را با هم بررسی کنیم 🔵ماه محرم که می رسد یکی از صحبت های به ظاهر منطقی که طرفداران خاصی هم پیدا کرده این است که پول روضه ها را خرج فقرا کنید. ☝️اول بیاید ببینیم پول این روضه ها از کجا می آید؟! ✅همه با روضه آشنا هستید و می دانید که اکثر روضه ها با نذورات مردمی برپا می شوند، آنهم مردمی که بخشی از آنها همان فقرا هستند و مبلغی را نذر امام حسین کرده اند. عمده ی هزینه ی روضه هم هزینه ی اطعام آن است. 👌به مدت ۱۰ روز، همه ی فقرا به همراه خانواده می توانند به مراسم روضه بیایند و غذای نذری امام حسین را دریافت کنند آنهم بدون منت و بدون اینکه احساس کنند با بقیه تفاوتی دارند. ⁉️این واقعا عالی نیست؟! اکنون یک سوال اساسی: آنها که این سخنان به ظاهر منطقی را تنظیم و منتشر می کنند، آیا واقعاً نگران فقرا هستند یا نیت دیگری دارند؟ 🔰بیایید بررسی کنیم: ✋اگر واقعا نگران فقرا هستند باید نسبت به رفتارهایی که آه از نهاد فقرا در می آورد هم به شدت حساس باشند. ❗️مثلا وقتی یک فقیر می بیند که فلان خانواده برای فرزندش چنان عروسی پر زرق و برقی گرفته که هزینه های آن به اندازه هزینه ی چندسال زندگی خودش است، چه احساسی پیدا می کند؟ ☝️اصلا ببینید ازدواج ها چقدر سخت شده 👈هزینه آرایشگاه، هزینه آتلیه، هزینه فیلم بردار، هزینه ارکستر، هزینه سالن، هزینه گل آرایی، هزینه لباس عروس، هزینه شام آنهم با چندین نوع خورشت، هزینه جهیزیه هم که خود روضه ای سوزناک است. ⁉️چه چیزی عروسی های کم هزینه و ساده ی قدیم را تبدیل به این مراسمات پر هزینه و مصیبت بار امروزی کرده؟ ⁉️چه چیزی جهیزیه هایی که شامل وسایل ضروری زندگی بود را تبدیل به کلکسیونی از وسایل و لوازم رنگارنگ کرده که بودن بسیاری از آنها در جهیزیه هیچ ضرورتی ندارد؟ 💢پاسخ سوالات بالا مشخص است؛ آنهایی که در مراسم هایشان مراعات نکردند و سعی کردند به اصطلاح سنگ تمام بگذارند به مرور توقعات را بالا بردند و این بلا را بر سر بقیه می آورند. ⁉️خوب تا کنون پیامی دیده اید که به مردم بگوید بجای گرفتن عروسی های فاخر و پرهزینه، بخشی از هزینه ی آنرا به فقرا بدهید؟ ⁉️تا کنون دیده اید که بگویند بجای اینکه هرسال چند دست لباس گران قیمت بخرید بخشی از هزینه آن را صرف فقرا کنید؟ ✅قطعا شنیده اید که ایران یکی از ۱۰ کشوری است که بیشترین هزینه را صرف لوازم آرایشی می کنند. ⁉️تاکنون دیده اید متنی منتشر شود که به ما بگوید بجای این همه هزینه برای لوازم آرایشی، پول آنرا به فقرا بدهید؟! ⚠️پس مشخص است کسانیکه این پیام ها را تولید و منتشر می کنند، واقعا دغدغه فقرا را ندارند! 💢ایرانیان انسانهای دلسوز و خیرخواهی هستند و قطعا نوشتن این دست متن ها کار هموطنان نیست ⁉️اما چرا دشمنان ما دست روی این گزینه گذاشته اند؟! آنها چه ضربه ای از مراسمات امام حسین خورده اند؟! ⁉️چرا تلاش می کنند با شیوه های مختلف ذهنیت مردم را نسبت به مراسم امام حسین منفی و به تبع از شنیدن و اندیشیدن پیرامون عبرت های واقعه عاشورا دور کنند؟!