eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
303 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ۲۷ آن روز ما تازه از سمنان به تهران رفته بودیم که تلفن پدرم زنگ خورد . پسرعمویم(برادر شوهرم) بود انگار پشت تلفن از شهادت عباس خبر داده بود ولی پدرم به ما چیزی نگفت و من از بعد ظهر آن روز خیلی استرس داشتم و فقط ذکر می گفتم. پدرم رفت بیرون گفت: برم زنگ بزنم خبر بگیرم بیایم و بعد از یک ربع برگشت گفت: عباس به شدت مجروح شده است که من خیلی حالم بد شد. ولی با این حال خداروشکر کردم که زنده است دوباره گوشی پدرم زنگ خورد که درباره مراسمات صحبت کنند آنجا بود که من فهمیدم از اینکه به آرزویش رسیده بود خوشحال بودم اما تحمل دوری اش برایم سخت است. نیمہ هاے شب استـ و همه خوابند . صداے اذان ناگهان فضاے خانہ را پُر مےڪند . پدر با صداے اذان بےموقع بیدار مےشود و بہ حیاط خانہ مےرود ، صدا اما از مناره مسجـد نیست ... جستجو مےڪنند و تلفن همـراه عباس را در چمدانے ڪہ بعد از شهادتش از سوریہ رسیده بود ، مےیابند " اذان صبح به وقتــ حلبـــ " ....حے علے خیر العمل .... پدر این را مےگوید خدا را شڪر مےڪند از اینڪہ یڪ قربانے از خانواده آن ها گرفتہ استــ و تڪرار مےڪند " یا قـابـل القــربــان " 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🌼🍃🌼💢🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🌼🍃🌼💢🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ۲۸ اصل داستان زندگی این است که موفقیت یا شکست از زندگی نتیجه واکنش شما به رخدادهای قبلی زندگییتان است اگر از نتایج فعلی خوشتان نمی آید دو راه پیش رو دارید: 1) اول سرزنش کردن خود به خاطر نتیجه نگرفتن که با این شیوه هیچ اتفاقی رخ نمی دهد و مشکلات شما را از پای در خواهد آورد. 2) واکنش خود را نسبت به رخداد ها تغییر دهیم تا به نتایج بهتر برسیم در این روش باید تفکر و دیدگاهتان را تغییر دهید تا بتوانید دیدگاهتان را عوض کنید. از انرژی جوانیتان استفاده کنین... اول : "ورزش را فراموش نکرده و منظم حداقل یک روز در میان 2 ساعت ورزش کنیم." دوم : تا میتوانید در "بسیج و مدرسه و هرجای دیگر مسئولیت بگیرید" خیلی در مدیریت و اعتماد به نفس خود به شما کمک میکند... قهرمان باش، مبارز باش، وقتی با وضعیت نامساعد همراه می شوید عکسل العمل نشان نده و صرفا آن را قبول کن و سپس با آرامش اقدام کن اقدامی قدرتمندانه اگر نمی دانی فوری چه بکنی هیچ کاری نکن و صبور و معقول باش و راه حل را وارد گود کن نه احساس را بی عرضه، تند و لوس نباش گاهی زندگی ایمن، راحت و تضمین شده نیست . 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🌼🍃🌼💢🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وسایلی که بعد از شهادت برگشت. 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ۲۹ روستایی که تا یک هفته پیش تا مرز سقوط رفته بود با همت، شجاعت و رشادت های عباس و چند تا از دوستان اینطور نشد و ما یک هفته زیر آتیش سنگین و حملات دشمن مقاومت کردیم. وقتی روز آخر روستا سقوط کرد و ما مجبور به ترک روستا شدیم به ما گفته شد که باید روستای پشتی رو پر کنید تا دشمن نتونه از این جلوتر بیاد. یکی از بچه هامون زخمی شده بود و قرار شد ما او رو به بهداری برسونیم . منم به عباس گفتم بیا همراه ما بریم و این دوستمون رو برسونیم بهداری ولی عباس قبول نکرد. قرار شد عباس با فرمانده تیپ بروند سمت منطقه جدید؛ دوباره بهش گفتم: عباس اینجا دیگه کاری نیست و بقیه هستند، بیا بریم ولی بازم عباس قبول نکرد؛ سر یک سه راهی راه ما از هم جدا میشد ؛ ما می خواستیم بریم به راست و سمت بهداری ولی عباس و بقیه به سمت چپ. نگاهای آخر ما بود ، لبخند روی لبش بود و داشت به من نگاه می کرد که از هم جدا شدیم. تقریبا دو ساعت بعدش به ما خبر رسید که عباس به شهادت رسیده و نمیشه جنازه عباس رو برگردوند عقب . شب اون منطقه خیلی ناامن بود و اصلا امکانش نبود که بشه پیکر عباس رو عقب آورد . عباس شب جمعه پیکرش تنها افتاده بود. ما صبر کردیم و تقریبا ساعت ۱۱یا ۱۲ جمعه بود که رفتیم به منطقه شهادت عباس. به ماگفته بودند که اونجا به دوتا ماشین موشک تاو اصابت کرده و شما باید احتمالا پیکر عباس رو کنار ماشین جلویی پیدا کنید. ما تا نزدیکی های دشمن رفتیم ولی ماشینی پیدا نکردیم. بعد خبر دار شدیم که اون ماشینی که ازش گذشتیم همون ماشینی بوده که پیکر عباس کنارش قرار داشته؛ داشتیم برمی گشتیم ، یه مسجد حوالی اون منطقه بود و ما که از کنار این مسجد رد شدیم، یکی از دوستان گفت: به حق همین مسجد ان شاءالله که پیکر عباس روپیدامی کنیم. آخه ما سر پیدا نشدن پیکر یکی دیگه از دوستان شهیدمون خیلی زجر کشیدیم و طاقت نداشتیم که دیگه پیکر عباس هم برنگرده. وقتی دوباره رسیدیم به ماشین ها، من بین ماشین سوخته و دیوار ، یک جسد سوخته دیدم که هرچه نزدیک تر میشدیم بیشتر شمایل عباس درون دیده می شد چون عباس قد بلند و هیکل رشیدی داشت و وقتی رسیدیم بدون دیدن چهره‌ ا ش و بدون هیچ تردید تشخیص دادم که این عباس است ، چون دوتا انگشترهای عباس تو دستش دیدم. فهمیدم که خودعباسه. یکی از این انگشترا رو یکی از بچه های سوریه بهش یادگاری داده بود و به عباس گفته بود که من شهید می شم و وقتی که این انگشتر رو دیدی یاد من کن. ولی عباس از همه جلو زد. ولی کجا بودی ببینی که الآن عباس خودش شهید شده و تو باید یادش کنی. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🌼🍃🌼💢🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
آخرین دست نوشته پاسدار روی تخته وایت برد اتاقش . 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍃🍃🍁🌼🌼🌼🌼🌼🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁💢💢💢💢💢💢💢💢🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 دوباره جنگ و یه عباس دیگه دوباره هلهله از سوی دشمن بازم زینت "س"میونه لشگر کفر دوباره یه جوون از خاک میهن شنیدم تازه دامادی عزیزم شنیدم صورتت با خون حنا شد شاید تقدیر عباس ها همینه توی سوریه مثل کربلا شد شنیدم نو عروست چشم به راهه که برگردی از اونجا با دلی شاد پاشو عباس پاشو جشن عقده پاشو عباس پاشو تازه دوماد چه قدر زیبا شدی تو این لباست قرار بود من سفید پوش تو باشم قرار بود تا ابد پیشم بمونی کفن پوشیدی که پیشت نباشم؟؟ ان شاءالله تو قیامت باز ببینم داری میای روی بال فرشته تو دنیا که نشد جشنی بگیریم ان شاء الله جشنمون توی بهشته (شاعر :سیدمهدی بنی هاشمی) 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🌼🍃🌼💢🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
گاهے هواے دنیا چہ میشود.. 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
در مسيرِ عشــق بايد بُگذری از هرچه هست لَن تَنالُوا الْبِرّ حتّی تُنفِقـوا مِن مّـا تُحِب 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍃🌼💢🍁 🍁🌼💢🍁 🍁💢🍁 🍁🍁 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
اتاق استراحت شهید عباس دانشگر در دانشگاه افسری امام حسین (ع) @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دستنوشته شهید عباس دانشگر برای همسرش @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگفت : کاش #کرونا تو همون شهر ووهان چین از بین می رفت و مجبور نبودیم الان داخل کشور خودمون باهاش مبارزه کنیم. گفتم : آره دقیقا مثل #داعش که بهترین جوانان ما اون ور مرزها باهاش مبارزه کردن و گذاشتن بیاد داخل کشورمون برسه به دست اونایی که شعار نه غزه نه لبنان میدادن اما الان از ترس یه ویروس تو سوراخ موش تشریف دارن @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#ایستاده_در_قم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
#ایستاده_در_قم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ به یاد طلبه مظلوم و همسر شهیدش.... سلام خانم! چطور حاضر شدی همسر یک طلبه باشی؟ اون هم توی یک شهر غریب.... چطور حاضر شدی با نداشته های همسرت بسازی. با فقرش که پشت چهره عزت پنهانش می‌کند. چطور حاضر شدی تهمتها و توهین ها و نیشخندها را تحمل کنی؟ همسرت می‌گوید عاشق امیرالمومنین است. از او یاد گرفته مثل پروانه دورت باشد کمکت کند. همسرت می‌گوید اسم فرزندتان را محسن گذاشته بودید به یاد امیرالمومنین.... راستی از محسنت چه خبر؟! امروز مظلومانه و غریبانه گوشه بیمارستانی که شوهر طلبه ات درش مجاهدت می‌کرد پر کشیدی. شنیده ام مرگ زن باردار حکم را دارد. شوهرت هم روسفیدت کرد. جلوی بیمارها و پرستارها گریه نکرد. رفت گوشه ای آرام اشک ریخت. با عمامه ای بر سر... با دستهایی که برای آستین بالا زده بود. خوش به حالتان.... ولی من نگران مادرت هستم و پدرت. هوایشان را داری از بهشت؟ پدرت به بچه ها گفته بود جنگ ما با آمریکا است. نمی‌دانم چه کرده با جان این مردم شرابی که نوشانده به آنها.... نمیدانم به خدا.... الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها دلم گرفته.... برای همسران طلبه ها که گمنامند خیلی گمنام.... علامه طباطبایی می‌گفت: ثواب المیزان را با همسرم شریکم. چرا؟ شاید چون همه وجودشان اخلاص است. وجودشان را خرج دین خدا می‌کنند و کسی هم نمی‌فهمد چطور همه تلاشهای یک طلبه به پشتیبانی آنها است. اما سلام خانم.... خوش به حالت کنار حضرت معصومه سر به دامنش گذاشتی و خوش به حال همسرت که امروز مزه روضه های امیرالمومنین را طور دیگری می‌چشید. خانم! امروز با پر کشیدنت خیلی ها از خجالت آب شدند. به خاطر همه تهمت هایی که به طلاب مظلوم و همسران گمنام آنها میزنند. خوش به حالتان خانم.... بهشت گوارایتان.... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سلام جانا شنیدم امروز سالروز تولدت است ای کاش بودی و می دادی جوابمان را برای مایی که هنوز ﴿ احیاءٌ_عند_ربهم﴾ را باور نداریم اینگونه است‌‌، و اِلّا می دانم که تو می بینی و می شنوی تمام سخن ها را و یک به یک می دهی جواب ها را. حالمان خوش نیست اما می دانم در کنار ارباب غرق در خوشی هستی. برسان به آن یار غائب از نظر ها سلام ما را و یاد کن از این خاکی های جامانده، ای عزیز سفر کرده... . #شهید_رسول_پورمراد #سالروز_تولد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بی تو دارند همه میمیرند زود برگرد مسیحای همه همه‌ی شهر به چاه افتادند @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مضطر شدیم جلوه ی امن یجیب کو؟؟ محبوب مانده منتظر اما حبیب کو؟؟ السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#یااباعبدالله_الحسین جدا نمی‌شود نقش تو از خیال منــــ♥ــــــ انگار از ازل این نقش بر ذهن و جسمم حک شده اربابم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
عظمت کار شهــدا این است؛ شهدا از آرزوها و راحتی ها گذشتند... 📎 هدیه به روح پاک شهـدا صلوات🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
قسمتی از وصیتنامه‌ی شهید آقاسجاد طاهرنیا🕊🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
داستان #بدون_تو_هرگز زندگینامه شهید سید علی حسینی
بنا به تقاضای شما اعضا محترم و سهولت در پیدا کردن تمامی داستانها، همه آنها را با ریپلی مشخص کردیم. اول
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
داستان #واینک_شوکران۲ ( زندگینامه شهید جانباز ایوب بلندی)
بنا به تقاضای شما اعضا محترم و سهولت در پیدا کردن تمامی داستانها، همه آنها را با ریپلی مشخص کردیم. دوم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
#فلش_نشانه #دانش_آموز_شهید_بهنام_محمدی_راد
بنا به تقاضای شما اعضا محترم و سهولت در پیدا کردن تمامی داستانها، همه آنها را با ریپلی مشخص کردیم. سوم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
داستان #مسافر_کربلا (زندگینامه شهید نوجوان علیرضا کریمی)
بنا به تقاضای شما اعضا محترم و سهولت در پیدا کردن تمامی داستانها، همه آنها را با ریپلی مشخص کردیم. چهارم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
فلش نشانه شهید محمود رضا بیضائی
بنا به تقاضای شما اعضا محترم و سهولت در پیدا کردن تمامی داستانها، همه آنها را با ریپلی مشخص کردیم. پنجم