💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷 💠💠
💠🌷💠🌷 🌷
💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷
💠💠🌷💠💠🌷💠🌷💠
#خستگی_ناپذیر
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#محمودرادمهر
آقا محمود همیشه کم می خورد وکم
می خوابید و تا پای جان تلاش می کرد وخستگی براش مفهومی نداشت .
اون قدر خسته به خانه میومد که در حالت نشسته خوابش می برد وبا اون همه خستگی سعی می کرد به من هم در کارهای کمک کنه که دلم نمیومد ونمیذاشتم . همیشه می گفت : باید کم بخوری وکم بخوابی وتلاش کنی تا ازلحظات عمرت برای اون دنیا ذخیره ای جمع کنی .
#احترام_به_والدین
#راوی_مادر_گرامی
هیچ وقت به پدرومادرش نه نمی گفت، تنها نیروی رسمی پدرش برای کارهای باغ محمود آقا بود ؛ اگر موقع غذاخوردن هم حاج آقا زنگ می زدند ، محمود قاشق وچنگال را پایین می گذاشت و
میرفت . می گفتم به حاج آقا بگو که بعد از غذا می روی ؛ می گفت وقتی من را صدا زد نباید
منتظربماند .همکارانش خیلی دوستش داشتند، برایشان توی اداره خیلی از خودش مایه می گذاشت و هرکاری
از دستش برمی آمد انجام می داد . واقعا دلسوزبود وحتی برایشان ازخواب وخوراکش
می زد .
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷 💠🌷💠
💠🌷💠 💠
💠💠💠
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷 💠💠
💠🌷💠🌷 🌷
💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷
💠💠🌷💠💠🌷💠🌷💠
#اعزام_آخربه_سوریه
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#محمودرادمهر
عید نوروز بود . منزل یکی از اقوام بودیم که از محل کار زنگ زدند و گفتند سردار با شما کار دارد و او را خواستند . محمود ما را به منزل برد وگفت : احتمالا چون روز قبل باران آمده ما را برای آب گرفتگی خواستند . زمانی که برگشت گفت : من منزل مادرم کار دارم و میروم آنجا و برمی گردم . حدود ساعت دو نیمه شب به منزل آمد و گفت می خواهم بروم سوریه ؛ سری های قبل خاطرم جمع بود که بر میگردد اما این سری خیلی نگران بودم چون پایش درد می کرد .
به محمود گفتم : با این وضعیت پایت چطور می خواهی بروی !؟ حتی به شوخی گفتم با این پا که نمی توانی فرار کنی؟ محمود گفت : من به سوریه میروم که بجنگم نه فرار !. هنگام خداحافظی محمد و علی خواب بودند آنان را بوسید و خیلی سریع رفت . شب قبل شهادت که دو روز مانده بود به تولد علی تماس گرفت . هر دو فرزند ما متولد اردیبهشت هستند و تاکید شهید بر این بود که برای علی تولد بگیرم . من در جوابش گفتم : نه شما برگشتی برای هر دوی آنها با هم تولد میگیریم . محمود اصرار داشت که علی بزرگتر است و بیشتر درک می کند ، در نبود من برای او تولد بگیرید . فردای آن روز محمود به شهادت رسید و جالب آنکه یک روز بعد از شهادت محمود روز تولد علی بود . شهادت حق محمود و آرزوی او بود برای همین من هیچ وقت جلوی او را نگرفتم .
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷 💠🌷💠
💠🌷💠 💠
💠💠💠
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷 💠💠
💠🌷💠🌷 🌷
💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷💠🌷💠🌷💠🌷
💠💠🌷💠💠🌷💠🌷💠
#وقایع_پس_ازشهادت
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#جاویدالاثرمحمودرادمهر
محمودم ماموریت زیاد می رفت
ومن در تمام شب های نبودنش
با دلهره می خوابیدم و شبها آشفته
از خواب بیدار می شدم وصدقه میذاشتم ؛ پنج شنبه شب که خوابیدیم ؛ من با صدای گریه محمد دوساله م از خواب بیدارشدم ؛ با تعجب دیدم بچه م خوابه ولی باچشمای بسته داره گریه
می کنه ؛ دلم هُری ریخت وتنم لرزید ؛ حس عجیبی به من می گفت اتفاقی برای پدرش افتاده و این طفل معصوم آگاه شده از اون اتفاق ؛ تا این که خواهرم با آشفتگی به من زنگ زد وگفت همکارانش به او تسلیت گفتند بخاطر شهادت آقامحمود ؛ و به مادرشوهرم زنگ زدم دیدم ایشون هم بی خبرند ومثل من باور نمی کنند ؛ دقایقی نگذشت که خیل عظیم مردم وبارانی از پیامهای تبریک وتسلیت و.... ؛ من مانده بودم با دو یادگارش "علی ومحمد" ودنیایی از خاطرات زیبا وقشنگ از فرشته ای بنام محمودرادمهر ؛ الان هم در غم دلتنگی وفراقش گریه می کنم اما دلم قرصه که جاش خوبه و همیشه به این فکر می کنم که خدا هم دلش برای خستگیای محمودم سوخته بود .
(میخوام بهش بگم ؛ خدا قوت ؛ خسته نباشی ؛ خوشحالم به آرزوت رسیدی وان شاء الله وعده ی دیدار ما قیامت با سربلندی)
💠🌷💠🌷💠🌷💠
💠🌷 💠🌷💠
💠🌷💠 💠
💠💠💠
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#خدایادلم_راآروم_کن
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
روزی که محمد به خواستگاری ام اومده بود وقتی با هم در مورد عقایدمون صحبت می کردیم هیچ نقطه ی اختلافی با هم نداشتیم ؛ منم فقط تقوا و ایمان محمد رو میخواستم ؛ نه خونه نه ماشین نه جشن عقد و... ؛ اطرافیان می گفتند : زندگی با ی طلبه خیلی سخته از لحاظ مالی و...؛ ی شب پای سجاده نشسته بودم با دل نگران گفتم : خدا تو خودت خوب میدونی که من ملاکم ایمان و تقوا است ؛ دلم رو آروم کن تا هیچ حرفی شکی در تصمیمم به وجود نیاره ؛ با همین دل نگرانی قرآن رو باز کردم و این آیه برام اومد : بگو من از شما ملک و مالی نمیخواهم اجر من با خداست و من هرگز آن مردم با ایمان را هر چند فقیر باشند از خود دور نمی کنم که آنان به شرف ملاقات خدا می رسند .خدا دلمو آروم کرد ؛ خیلی آروم .
**
(آیه ی 29 سوره ی هود صفحه ی 225)
بازگفت : من از شما ملک و مالی
نمی خواهم اجر من بر خداست و من هرگز ان مردم با ایمان را هر چند فقیر باشند از خود دور نمیکنم که انان به شرف ملاقات خدا میرسند ولی به نظر من شما خود مردمی نادانید .
**
#بایادحضرت_زهراسلام_الله_علیها
#راوی_همسرمعززشهید
روی صندلی های سنگی پایین پله های قبور شهدا نشسته بودیم به من گفت : زهرا هجده ساله با دست شکسته پای سفره عقد جا خوردم ؛ اشکم جاری شد . مداحی و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشتیم و هر دو گریه کردیم .گفت : حتما شکستن دستت حکمتی داشته و پیامی بوده .
کل زندگیمان با نام و یاد حضرت زهرا سلام الله علیها گره خورده بود .
روز عقد وقتی محمد با ظاهری بسیار آراسته به دنبالم آمد یک قاب زیبا با نوشته السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها در دست داشت و این تنها چیزی بود که من و محمد خودمان بر سر سفره عقدمان گذاشتیم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🍀🍀
🌷🍀🍀🌷🌷🌷🍀 🍀
🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀 🌷
🍀🌷 🌷🍀🌷
🍀🍀 🍀🌷🌷🍀
🌷🍀 🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#ولایتمدار
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#محمد_آژند
عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد محمد دو سال در تلاش بود که بتواند از فرمانده اش رضایت بگیرد تا بتواند برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) عازم سوریه شود، اما سپاه با رفتن او موافقت نمی کرد . زمانی که موضوع را با من مطرح کرد، گفتم در نبود شما به من و فرزندانمان سخت می گذرد و او گفت : من شما و فرزندانم را به حضرت زینب (سلام الله علیها) می سپارم ؛ در آن مدت در تلاش بود تا برود من یک بار هم مخالفت نکردم بلکه حتی مادر همسرم را نیز راضی کردم همچنین طی تماس تلفنی با فرمانده اش از او خواستم که با رفتن محمد به سوریه موافقت کند و او هم وقتی متوجه شد که خانواده اش موافق اعزامش هستند رضایت خود را اعلام کرد و او در 13 دی ماه 1394 عازم سوریه شد . محمد در زندگی با خانواده اش بسیار با گذشت، فداکار و متواضع بود. پیرو ولایت فقیه و مطیع سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی بود، تاکید می کرد که من هم در زندگی پیرو خط ولایت فقیه باشم . میگفت : ما از امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) که با اسیری و شکنجه در راه پایداری از اسلام شهید شدند کمتر نیستیم .
🍀🌷🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀
🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🍀🍀
🌷🍀🍀🌷🌷🌷🍀 🍀
🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀 🌷
🍀🌷 🌷🍀🌷
🍀🍀 🍀🌷🌷🍀
🌷🍀 🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#ازطرف_من_بگو
#راوی_همسرمعزز
#شهید_مدافع_حرم
#محمد_آژند
روزهای قبل از سفرش به سوریه حال و هوای خاصی داشت؛ بسیار آرام و کم صحبت شده بود، به طوری که دل کندن از ما برایش سخت و دشوار بود . قبل از اعزام به او گفتم همه زندگی من هستی . زمانی که در سوریه به زیارت حضرت زینب (سلام الله علیها) مشرف شدی از طرف من به بانو بگو که من تمام زندگی ام را برای دفاع از حرم شما فرستاده ام آن را قبول کنید و حافظ فرزندانم باشید . همچنین از همسرم خواستم اگر شهید شد در روز قیامت شفیع من باشد.
#شروع_وپایان_زندگی_باقرآن
محمد قاری قرآن و مداح اهل بیت (علیهم السلام) بود. در مراسم عقدمان از او خواستم تا سوره ای از قرآن را باهم تلاوت کنیم زیرا اعتقاد قلبی ام بر این بود که توکل برخدا و قرآن است که زندگی انسان را به درستی می سازد، او هم قبول کرد و سوره ای از قرآن کریم را با هم خواندیم. در زمان اعزامش به سوریه هم از او خواستم با هم سوره ای از قرآن را بخوانیم گفتم شاید این آخرین بار باشد که در کنار هم قرآن می خوانیم .
🍀🌷🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀
🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🍀🍀
🌷🍀🍀🌷🌷🌷🍀 🍀
🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀 🌷
🍀🌷 🌷🍀🌷
🍀🍀 🍀🌷🌷🍀
🌷🍀 🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#من_وفرزندانم
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم_محمدآژند
محمدمهدی فرزند اولم که در حال حاضر 10 سال دارد در زمان حیات پدرش، رابطه گرم و صمیمی با او داشت، زمانی که خبر شهادت او را به ما دادند محمد مهدی بسیار بی قراری و گریه شدیدی می کرد، در آن لحظه که حال روحی خودم بسیار وخیم بود خودم را کنترل و سعی کردم محمدمهدی را آرام کنم، محمد مهدی بی قرار نبود پدرش است، به هیچ عنوان حال روحی خوبی ندارد و مدام گریه می کند. با تمام این بی قراری ها قطعا اگر همسرم در قید حیات بود و باز هم علاقه به رفتن داشت با رفتن او موافقت می کردم . از همسرم دو فرزند به نام های محمدمهدی 10 ساله و محمدطاها 2 ساله به یادگار مانده است. فرزندانم را هم طوری تربیت می کنم که در این مسیر قدم بردارند و راه پدر بزرگوارشان را ادامه دهند . فرزندانم پاره تن من هستند هر دوی آن ها را فدای اهل بیت (سلام الله علیهم) می کنم . در این مدت که همسرم به شهادت رسیده است، من و فرزندانم روزهای بسیار سختی را گذرانده ایم اما دلیل این که تمام دشواری ها را تحمل می کنیم این است که شهادت همسرم، انتخاب خداوند بوده و افتخار می کنیم که جزء خانواده شهدا هستیم زیرا این افتخار به این معنی است که در کنار او ما را انتخاب کرده اند .
🍀🌷🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀
🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🍀🍀
🌷🍀🍀🌷🌷🌷🍀 🍀
🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀 🌷
🍀🌷 🌷🍀🌷
🍀🍀 🍀🌷🌷🍀
🌷🍀 🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#دیداربارهبرمعظم
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#محمد_آژند
در ماه مبارک رمضان در تاریخ 5 تیر ماه 1395 که مصادف بود با 19 ماه مبارک رمضان، طی مراسمی من و فرزندانم به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی رفتیم، پس از اتمام مراسم بسیار بی قرار بودم و از مسئولان در خواست کردم تا بتوانم دیدار خصوصی با ایشان داشته باشم اما قبول نمی کردند در نهایت پس از اصرار و تلاش بسیار قبول کردند که من با رهبر دیدار خصوصی داشته باشم . در آن دیدار من بسیار گریه کردم و از ایشان خواستم برای آخرت من و فرزندانم دعا کنند، رهبر معظم انقلاب فرمودند که من برای دنیا و آخرت شما دعا می کنم و فرزندانم محمدمهدی و محمد طاها را در آغوش گرفتند و با آنها دیده بوسی کردند و پس از آن دستشان را رو به آسمان گرفتند و برای من و فرزندانم دعا کردند. تا قبل از دیدارم با رهبر بسیار بی قرار و پریشان بودم اما پس از آن دیدار تا به حالا آرامش خاصی را در وجودم احساس می کنم و همین آرامش باعث شده تا بتوانم در نبود همسرم سختی های زندگی و دلتنگی و بی قراری هایم را تحمل کنم .
#دیدارسردارسلیمانی
یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث شد من آرامش بیشتری را در خود احساس کنم این بود که سردار قاسم سلیمانی مهمان منزل ما بودند، در بین صحبت هایی که با هم کردیم از من پرسیدند از اینکه همسرتان به شهادت رسیده است چه احساسی دارید و من در پاسخ گفتم خوشحالم و افتخار می کنم که همسر شهید هستم زیرا همسرم و شهادت او انتخاب خداوند بوده است .
🍀🌷🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀
🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🍀🍀
🌷🍀🍀🌷🌷🌷🍀 🍀
🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀 🌷
🍀🌷 🌷🍀🌷
🍀🍀 🍀🌷🌷🍀
🌷🍀 🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#پس_ازپنج_ماه
#راوی_همسرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#محمد_آژند
شهید مدافع حرم پاسدار محمد آژند در تاریخ 27 تیر ماه 1359 در تهران متولد شد. ایشان کارشناسی مدیریت از دانشگاه علمی کاربردی آموزش شهروندی را داشت . در سال 1380 عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و یک سال پس از آن ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند پسر به نام های محمدمهدی 10 ساله و محمدطاها 2 ساله است. محمدآقا به دلیل روحیه مبارزه طلبی و عشق به اهل بیت (سلام الله علیهم) در 13 دی ماه 1394 عازم سوریه شد و در آنجا فرماندهی دسته را بر عهده داشت که پس از 8 روز مبارزه با مزدوران تکفیری در 21 دی ماه 1394 در منطقه خان طومان سوریه در حین عملیات با کفار داعشی بر اثر اصابت گلوله به دست و سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمد . پیکر پاکشون پس از 5 ماه جاویدالاثر بودن به وطن بازگشت .
🍀🌷🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🌷🍀
🍀🌷🌷🍀
🍀🍀🍀
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم