eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
295 دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ✍نوشته هایم هم بی تابتان هستند ! صبح بخیر بگویید تا صبحگاهم با عطرِ آغاز شود🌷 صبحتان بخير داداش قاسم داداش رضا داداش مهدی دلم تنگه براتون 😭 آسماني مدافع حرم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‏مربی خیلی از ‎ و شهدای ‎ بود هنر فصاحت و بلاغت و ساده‌گویی توأم با اخلاقِ خوش و لبخندِ ملیح و چهره زیبای ‎ ، باعث می‌شد که او بر دل‌ها وقلب‌ها تسلط داشته باشد شهید ‎@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
*از علی دایی تا *.... علی دایی متولد ۱۳۴۸ است و هم متولد ۱۳۴۸. سال ۱۳۶۰ دندانه ای ناقابل به زیر هشت (۸) تاریخ تولد شناسنامه‌اش اضافه کرد تا مجوز حضور در جبهه های جنگ تحمیلی را در سن ۱۲ سالگی دریافت کند. همزمان که علی دایی سرش را مقابل توپ قرار می‌داد برای اعتلای ورزش کشورش، نیز برای حفظ سرحدات مرزی کشور سرش را مقابل توپ و خمپاره و... قرار می داد. *نتیجه این شد که علی دایی با بیش از ۱۰۰ گل زده شد آقای گل جهان ، و# دایی_علی با شکار بیش از ۱۰۰ تانک متجاوز عراقی شد جانباز و خانه نشین*.... هم اکنون علی دایی به علت سهل انگاری و صدمات وارده در تصادف در بیمارستان بستری است و هم به دلیل عارضه‌های شیمیایی و... خبر بستری شدن علی دایی به عنوان قهرمان ملی درتمامی بخش‌های مختلف خبری ( دقت بفرمایید تمام بخش های خبری نه بخش خبرهای ورزشی! ) پخش شد. ولی خبر بستری شدن را هیچ کس متوجه نشد! همزمان با خبر تصادف علی دایی ، سه نفر از دلاور لشکر علی ابن ابیطالب(ع) برای کمک رسانی به مردمشان جانشان را فدا کردند ، ولی هیچکس این خبر را هم ندید! رکورد دار سِنّی جانبازان، شد، کسی نفهمید! زیرا متولیان فرهنگی از جمله صدا و سیما نخواستند بفهمند که علی دایی و امثال او مدیون جان فشانی و امثال او هستند! شاید هم فهمیدند و نخواستند روحیه عشق و ایثار، قدری فضای بهاری کشور را عطرآگین کند! شاید می‌خواهند نسل جدید به جای آن که مانند لنگ هزینه های درمانی‌اش در شب عید باشد ، غصه ساعت رولکس چند ده میلیونی اش را بخورد!!! برا ی علی دایی هلی کوپتر جهت انتقالش به خصوصی ترین و ایضاً بهترین بیمارستان تهران اعزام می شود و کل هزینه های سهل انگاری او را حضرات دست در کیسه بیت المال تقبل می کنند ، ولی امثال باید با همان امدادهای غیبی روزگار خود را سر کنند! هرچند که دیگر نه طلایی باقی مانده و نه فرشی و نه... ، تا غیب شود و هزینه‌های زندگی او تأمین!!! خیلی بی معرفتیم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
ڪاری ڪن اے شهید‌🌷 بعضے وقتـ ها نمیـدانم در گـرد و غبار گنـاه این دنیـا چه ڪنم مـرا جدا ڪن از زمیـن
🌷 💠خوابی که رویای صادقه بود 🔰تازه بادنیای آشناشده بودم. اوایل اصلا باور نمیکردم که بخوادازهمه نعمتهای دنیوی دست بکشه📛 و در دیار غریب بادشمنان بجنگه👊 🔰تا اینکه، یکی از های ماه بعداز عاشورای سال۹۴خواب عجیبی دیدم🗯 توعالم رویا دیدم در یه مصلای بزرگ با دیوار های سفیدرنگ ساخته اند. معماری این مصلی خیلی زیبا بود😍 🔰همه رزمندگان باحالتی کاملا محزون😔 ومتضرعانه اقتدا به سردار حاج قاسم کرده بودن حاج آقا باحالتی کاملا معنوی👌 ودرحال قنوتش اشک ریزان😭 دعای «ربنا امنا سمعنا منادی ینادی» رومیخوندن 🔰وهمه هم صدایی میکردن یک دفعه تابوتی⚰ آوردن که پیکر یه شهید🌷بود حاج اقا وسایر رزمندگان احترام ویژه ای به این کردن. متعجبانه 😟پرسیدم این شهیدکیه⁉️ 🔰آقاسردارگفتن ، که بیدار شدم. فکرم تاوقت مشغول بود. بعدازادای نماز جمعه📿 و عصر در مصلی٬مکبر گفتن امروز شهیدی داریم ازدیار عشقـ❤️ که ظهر عاشور است. 🔰منم که شرکت درتشییع شهدا رو رفتم. وقتی بنراین شهید🌷رودیدم کاملامنقلب شدم😭مخصوصا وقتی تابوتشو دیدم و اسم شهید رو خوندم خوابم تعبیرشد وتامسیر خونه 🏘فقط گریه کردم😭 🔰اولین #۵شنبه این شهید در 🌷 با مادروخواهرش آشنا شدم درمراسم اومدبه خوابم وبه مراسمش دعوتم کرد😍مسجدی که نمیشناختم توکدوم مسیره تو عالم معنا راهشو نشونم داد الانم با مادر وخواهرش ارتباط💞 دارم. 🔰حسن ختام این ام ازت ازته دل❤️ممنونم که دستموگرفتی؛ شفاعتم کن. 🕊🌷🕊🌷🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‏مربی خیلی از ‎ و شهدای ‎ بود هنر فصاحت و بلاغت و ساده‌گویی توأم با اخلاقِ خوش و لبخندِ ملیح و چهره زیبای ‎ ، باعث می‌شد که او بر دل‌ها وقلب‌ها تسلط داشته باشد. شهید ‎@shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم