🖤🖤🖤🖤﷽
مےرفت به فـوج عاشقان پیوندد
چون مـوج به بحر بیڪران پیوندد
گفتم بہ کجا؟ بخنده گفتا تا وصل
آنجا ڪہ زمین به آسمــان پیوندد
#شهید_سردار_عبدالله_خسروی
#شهادت_مهر۹۶_سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🍁🍂🍃🌾🕊
فرازی از وصیت نامه
محمد…!
زندگی کن برای مهدی ارواحنافداه
درس بخوان برای مهدی ارواحنافداه
ورزش کن برای مهدی ارواحنافداه
🌷محمد!
من تو رو از خدا برای خودم نخواستم
تو رو از خدا خواستم برای مهدی ارواحنافداه
🌷شهید حمیدرضا اسداللهی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#فلش_نشانه_شهیدمحمدمسرور
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#خواب_شهادت
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
(این خواب را شهید مسرور در دفترشان نوشته بودند "موضوع شهادت")
این خواب خیلی مرا خوشحال کرد. خواب دیدم که امام سجاد(علیه السلام) نوید و خبر شهادت من را به مادرم
می گوید و من چهره آنحضرت را دیده و فرمودند : «تو به مقام شهادت می رسی» و من در تمام طول عمرم به این خواب دل بستهام و به امید شهادت در این دنیا ماندهام و هم اکنون که این خواب را مینویسم یقین دارم که شهادت نصیبم میشود و منتظر آن هم خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمع آنها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه (اللهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیل الله) است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی جز شهادت نمیخواهم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#طلبه_شهیدمدافع_حرم_محمدمسرور
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#مراسم_خواستگاری
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
محمد هر زمان از ازدواج باهاش صحبت میکردیم میگفت : من فقط از خانواده شهدا دختر می گیرم .تلاش کردیم ولی موردی برای محمد پیش نیومد .
بالاخره محمد رضایت داد ازخانواده پاسدار یا رزمنده دختر بگیره ؛ تا اینکه ی صبح جمعه که مصادف بود با تولد حضرت معصومه (علیه السلام)مادر به دعای ندبه در گلزار شهدا میره ویه دختر رو دیده بود که به من گفت : فکر کنم مناسب باشه برای محمد بالاخره شماره رو گرفته بود وما همان روز به
خواستگاری رفتیم وقرار گذاشتیم چند روز بعد محمد هم ببریم ؛ بعد از صحبت محمد وخانمش محمد رضایت به ازدواج داد وخانواده همسر محمد هم راضی به این ازدواج بودند . جلسه بعد که برای تاریخ عقد رفته بودیم محمد عنوان کرد که دوست داره مراسم صیغه محرمیتشان یه جای مقدس باشه ؛ بعد گفت : که دوست داره سر قبور شهدای گمنام عقد کنه ؛ هم خانواده ما وهم خانواده همسر محمد از این پیشنهاد محمد استقبال کردیم . بالاخره مراسم صیغه محرمیت روز جمعه تولد امام رضا علیه السلام سر قبور شهدای گمنام توسط رئیس حوزه علمیه که پسر خاله محمدبود خوانده شد و از خانواده ما فقط من و مادر وپدر و از خانواده همسر محمد هم فقط همسر وپدر ومادرش حضور داشتند . و من در تمامی این لحظات خاطرات شیرین وشاید بتوانم بگویم تلخ ترین خاطرات را برای خودم با دوربین ثبت کردم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#خریدعقد
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
از قبور شهدا که به خانه برگشتیم محمد با من تماس گرفت وتاکید کرد هیچ کس عکس هایی رو که از قبور شهدا ازشون گرفته بودم نبینه ؛ چند روز بعد برای خرید با مادرم وخانم محمد ومادر خانمش به بازار رفتیم . زمانی که بازار بودیم وقت نماز مغرب وعشاء شد ؛ داشتیم خرید می کردیم محمد گفت : لطفا بزارید بعدا میایم می گیریم ؛
گفت : نماز اول وقت واجبتره ؛ بعد همگی باهم به نماز جماعت رفتیم .
بعد از نماز محمد گفت : حالا خرید میچسبه . حدودا دیگه مغازه ها در حال بستن بودند . رفتیم لباس عقد برای خانمش بگیریم ؛ به محمد گفتیم بیا داخل مغازه شما هم لباس رو ببین .
فروشنده خانم بود . محمد داخل نشد . بعد من رو صدا زد گفت : فاطمه به این خانم بگو این مانکن لباس تنش نیست سریع یه چیزی بکش روی مانکن .خیلی ناراحت بود از دیدن مانکن .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#مراسم_عقد
#ازلسان_خواهرمعزز
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
محمد به حضرت زهرا سلام الله علیها ارادت خاصی داشت .خیلی عجیب حضرت زهرایی بود . هر سال دهه فاطمیه شروع میکرد با دوستانش به ساختن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها ؛ البته به صورت مفصل وبه مدت چند شب نمایشگاه می گذاشتند .
ی تابلو حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان هدیه به محمد دادند . روزی که در محضر مراسم عقد دائم محمد بود دیدم ی تابلو آورده که روش اسم حضرت زهرا سلام الله علیها است .اون رو روی میز جلوی خودشون گذاشت .میخواست زیر نظر حضرت زهرا زندگیش رو شروع کنه.
بعد مراسم ی مراسم خیلی کوچک فقط خانواده ها؛ برا محمد گرفتیم البته به خانه خانمش رفتیم .موقع نماز ظهر که شد پدر خانمش اصرارمیکرد که محمد امام جماعت بشه ونماز رو پشت سر محمد بخوانیم ولی محمد اصلا قبول نکرد وبا شوخی وخنده قضیه را تمام کرد . او خودش رو لایق این نمیدونست که کسی پشت سرش نماز بخونه .
بعد از ظهر من ازشون عکس گرفتم بهم گفت : هیچکس عکس ها رو نبینه حتی محارم من که وارد سالن شدم خواهر خانم های محمد و زن دادشش دوربین رو گرفتند وچند تا از عکس هارو نگاه کردند محمد با ناراحتی وارد سالن شد و به من گفت مگه نگفتم کسی عکس های شخصی من رو نبینه . منم یکم ناراحت شدم . اولین باری بود محمد با من این جوری صحبت میکرد . البته بیشتر به خاطر خانواده خانمش ناراحت شدم که به دل نگرفته باشند . بعد دوربینم رو تحویل محمد دادم .
بعد محمد سریع اومد و از من معذرت خواهی کرد و از دلم بیرون آورد . اصلا طاقت دیدن ناراحتی نه تنها من بلکه هیچکس را نداشت خیلی مهربون بود .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
السلام علیک یا علی ابن الموسی الرضا
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀
🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼
🌼🍀🍀🌼
🍀🍀
🌼🍀🌼
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼
🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#عنایت_امام_هشتم
#غذای_حضرت
#شهیدمدافع_حرم
#شیخ_محمدمسرور
هر زمان محمد به زیارت امام رضاعلیه السلام می رفت .غیر ممکن بود غذای امام رضا نصیببش نشه .اونم نه یبار دو
یا سه بار ؛ یه سفر که محمد ازمشهد برگشته بود .صحبت غذای امام رضا علیه السلام شد ؛ محمد گفت : سه بار غذای حضرت روزیم شد .گفتم : محمد تو چقدر خوش شانسی من هر چه التماس امام رضا علیه السلام میکنم غذای امام امام رضا علیه السلام نصیبم نمیشه.
محمد یک ماه ؛ ماه رمضان رو می رفت حرم امام رضا علیه السلام ؛ ی حوزه علمیه بود نزدیک حرم بهش جا میدادند محمد میگفت : سحر بود بیدار شدم تو حیاط حوزه بودم .هیچکس توی حیاط حوزه نبود ؛ی دفعه دیدم یه آقایی وارد حوزه شد واطراف خود را نگاه میکرد ومشکوک می زد ؛ چند بار دور وبرش رانگاه کرد وقتی مطمئن شد کسی نیست یه ظرف غذا ویه کاسه ی بزرگ سوپ داد دستم گفت : برای شما ...
منم متعجب بودم !!. شک داشتم رفتم پیش مدیر حوزه وقضیه را براش تعریف کردم .تا قضیه را گفتم .خندید وگفت : این غذای امام رضا علیه السلام بوده خوش بسعادتت فقط برای شما آورده شده ؛ تا کسی ندیده برو بخوروگرنه برای خودت چیزی نمیمونه ؛ محمد میگفت : غذا رو برای خودم نگه داشتم ولی دلم نیومد سوپ رو بین بچه ها تقسیم کردم .
#عنایت_دوم
#آشپزخانه_حضرت
محمد می گفت : ی ماه رمضان که در جوار امام رضا علیه السلام بودم .خیلی دوست داشتم خادم امام رضا علیه السلام بشم وبتونم توی آشپزخونه امام رضا علیه السلام خدمت کنم . می
گفت : رفتم کناردرآشپزخانه ایستادم ؛ یکی از خادمها گفت : کاری داری گفتم : خیلی دوست دارم بیام تو آشپزخانه ظرف بشورم . خادم گفت : آقا اصلا امکانش نیست . گفتم :خیلی دوست دارم ؛ گفت : نمیشه ؛ یکدفعه یه خادم با لباس آشپزی اومد بیرون گفت : چته جوان .گفتم : خیلی دوست دارم تو آشپزخونه امام رضا علیه السلام خدمت کنم .لحظه ای مکث کرد بعد گفت : من می خوام برای بیست روز به مرخصی برم بیا وبه جای من این بیست روز رو خدمت کن . و لباس خود را بیرون آورد وبه من داد ومن بیست روز در آشپزخونه امام رضا علیه السلام خدمت کردم . هر روز برای دوازده هزار نفر سوپ
می پختیم .
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀
🌼🍀🌼 🌼🍀🌼
🍀🍀 🍀🍀
🌼 🌼
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم