🦋💫✅😍
#خاطره
#معجزهچفیهرهبری
#شهیدحامدجوانی
حامدم وقتی تو کما بود, پرستارها اصلا اجازه نمیدادن حتی با یه دستمال خونها و جای زخمای بدنشو تمییز کنیم.
تا اینکه تقریبا سی اُمین روز بود که از دفتر مقام معظم رهبری تشریف آوردن و گفتند که از طرف رهبر چفیه ای آوردیم و ایشون فرموده اند که این چفیه رو به بدن آقا حامد بکشید. و در کنار اون یه انگشتر شرف الشمسی رو هدیه دادند و گفتند آقای سید حسن نصرالله این انگشتر رو به رهبر فرستادن رهبر هم تبرک کردن و فرستادن برای شما.
برای این که مریض های دیگه معذب نشن چفیه رو دادم به یکی از پرستارها تا ببرن پیش حامد...
یکی دو ساعت که گذشت همون پرستار اومد و گفت می خواییم آقا حامد رو ببریم حموم.
یه آن تعجب😳 کردم که تا دیروز اجازه ی دستمال کشیدن هم نمی دادن الان می خوان ببرن حموم؟!
از ته دلم خوشحال شدم و دعاشون کردم...☺️🤲
اونجا بود که فهمیدیم به برکت نفس یک سید بزرگوار، نائب امام زمان، این اتفاق افتاد.
دکترها و پرستارها میگفتن یک مریض کمایی رو هرگز به حموم نمی برن...اصلا امکانشم نیست!!!
وقتی حامد رو آوردن قیافش کلی تغییر کرده بود...خونا از بدنش پاک شده بود و چهره ش عوض شده بود. :)
🌺 به نقل از مادر صبور و آرام شهید حامد جوانی
روی نگین انگشتر💍 یه ذکر و آیه ی زیبایی نوشته شده که مرهم درد و زخم دل همه ی خونواده های شهداست.
«الا بذکرالله تطمئن القلوب»📿
#مدافعانحریمحرم
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri
🌟💫✨
وقتی محمدرضا سوریه بود یک روز خیلی دلم برایش تنگ شده بود.
به او گفتم:
"پسرم حالا میماندی ،درست را تمام می کردی،بعد از تمام شدن دانشگاه می رفتی؟"
محمدرضا جواب داد :
"مادر ، صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین ع را من الان دارم می شنوم،
شما میگویید دو سال دیگر بروم!!
شاید آن موقع دیگر من محمدرضای الان نبودم،و شاید دیگر این صدا را نشنوم....
#شهیدمحمدرضادهقان
#مدافعانحریمحرم
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri
#توصیهبههیئتیها🌺
حمید آقا میگفت سینه زنی خوبه ولی با تامل...با درس گیری از امام ع.....
میگفت همینطور سینه نزنید توجه کنید تو خودتون پرورشش بدید...خدا نکرده برای خالی کردن هیجانات نباشه...
اشک بریزید چون باعث پاکی دل میشه.. .غم اهل بیت برای روح خودمون خوبه....مگه نشاط بعد از هییت رو ندیدید😔😔😭🌹
#مدافعانحریمحرم
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
@shahid_dehghanamiri
#غیبت
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
حمید آقا خیلی از غیبت بدش میومد اصلا خوشش نمیومد جایی نشسته کسی غیبت کنه...سعی میکرد مجلس رو ارک کنه...تو خونه همیشه میگفتن دلم میخواد تو خونه من غیبت نباشه...دلم میخواد خدا و ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه کنن...بسیار مهربان بودن و مودب..رفتارش با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مرد خوبی تمام رو داشت هیچ وقت عصبانیت ایشون رو نمیشد دید بی اندازه صبور بودن و مدام ذکر لبش این بود ...و کفی بالله ناصرا
پایین وصیت نامه هم این ذکر رو نوشتن تا صبوری برای خانوادشون بمونه...
روایت_از_همسر_شهید
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
#کربلا
#خاطره
خیلی به امام حسین علیه السلام ارادت داشت . هر سال روز عاشورا در مقتل شهدای فکه حاضر می شد . اربعین 92 می خواست برود کربلا . بهش گفتم برای من هم جور کن بیام . مدتی گذشت ولی نشد برویم . از هر طریقی اقدام کردیم بسته بود . محمود رضا 27 روز بعد از اربعین در روز میلاد رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) در سوریه به شهادت رسید و به زیارت اباعبدالله( علیه السلام ) رفت . ومن همچنان جا ماندم که ماندم .
مجلس ختمش بود که یکی از پای منبر بلند شد آمد در گوشم گفت : مداح می پرسد شهید کربلا رفته ؟ جا خوردم . با کلی حسرت گفتم : نه نرفته بود . بلافاصله یاد جمله سید شهیدان اهل قلم افتادم که می گفت : (( بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است میان نام ها ، نه ! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام را راهی به سوی حقیقت نیست ))
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
#مجاهدپرکار
#شهیدمحمودرضابیضیائے
بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد . حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند .
یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه ، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند .
حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است .
یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است...!
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
بسم رب الشهدا🌹
خاطرات مادر❣
شنیدن بعضی از معضلات جامعه،
مصطفی رو خیلی عذاب می داد 😔
و ساعت ها به فکر فرو میبرد از جمله مشکلفقر_مالی_مردم بود.
اینکه کودکی نتواند ،از کوچکترین امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش
می داد .
سل 82 پدر_مصطفی برای پسرا یک مغازه محصولات فرهنگی ،
مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود
یه روز مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،
تادر کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو
لوازم التحریر بذاریم .
وقتی علتش را پرسیدم
جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، موفق ترهستیم 🌹
درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های
بی بضاعت قرار دهد.
یکی از اولویت های مهم مصطفی در زندگی ،
دستگیری و کمک به دیگران بود.👏
🌹🌹🌹🌹🌹
#مدافعانحریمحرم
#شهیدمصطفیصدرزاده
@shahid_dehghanamiri
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رفیق❣✌️
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شهیدمرتضیعطایی
🕊🌱 اوایل امسال با تعدادی از رفقا من جمله سید ابراهیم رفته بودیم برای شناسایی قبل از عملیات منطقه درعا حین برگشت با توجه به فصل بهار و کشتزارهای گسترده تو منطقه حاشیه راه بوته های بلندی که انتهای ساقه هاشون خارهای توپی شکل گرفته (اندازه گردو) رشد کرده بود و من را وسوسه میکرد که با پوتین بزنم زیرشون....
بلاخره شروع کردم اوليش و با پوتینم هدف گرفتم و با دورخیزی محکم زدم زیرش که بعد از کنده شدن و به هوا پرتاب شد......با خودم گفتم عجب کیفی داد...
بعد شروع کردم دومی..... سومی.... تا اینکه سید ابراهیم صدام کرد ابو علییییی
گفتم جانم؟
با همون لحن شیرین و قشنگش گفت قربونت بشم آخه اينا هم موجود زنده هستن همین کار باعث ميشه شهادتت به عقب بیفته بعد از این حرفش کلی تو فکر رفتم و گفتم بابا سید تا کجاهاشو میبینه و نفهميدم کی رسیدیم مقر
و فهمیدم تا سيب نرسه از درخت نمیفته بله
من و امثال من هنوز کال هستیم و لايق نشدیم شهدا گاهی نگاهی....
پ.ن : البته الان ابوعلی هم شهید شدن و به رفیقشون پیوستن :)
#ابوعلی
#سیدابراهیم
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
#مجاهدپرکار
#شهیدمحمودرضابیضیائے
بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد . حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند .
یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه ، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند .
حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است .
یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است...!
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
#خاطره
#دعایکمیل
اوایل دهه هفتاد بود . تازه به محله جدید رفته بودیم . پنج شنبه شب ها یک دستگاه اتوبوس می آمد جلوی مسجد ، نماز گزارها راسوار می کرد و می برد مسجد جامع برای دعای کمیل . راه دوری بود . من بیشتر وقت ها درس را پیش خودم بهانه می کردم و نمی رفتم . ولی محمود رضا هر هفته با یک شور و شوقی می رفت . یادم است بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت گریه کرده بود . پرسیدم چطور بود ؟ گفت : حیف است آدم این دعا را بخواند ولی نفهمد چه می گوید . این حرفش توی گوشم مانده است .
هروقت دعای کمیل گوش می دهم محمود رضا می آید جلوی چشمم
#عاشقانهتریندعا
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
💫🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
خان طومان 💫♥️
چند روز بود برای پانسمان زخم پهلوش پیش ما می اومد، بهش میگفتیم برات کاور دارم درست سایز تنت، گرم و نرم. می خندید و اکثر اوقات از دستم در می رفت خدا میدونست که با دیدنش چه انرژی ما میگرفتیم، تو این گیر و دار چشمم خورد به انگشتر دستش، گفتم مومن تو که می خوای کورنت نوش جان کنی لااقل انگشتر و بده. راضی نمی شد. میگفت نموشه، تو آون مدتی که تا قبل از مرخصی آمدنش همش راجع به انگشترش حرف میزدم، از شهادت و انگشتر و سید ابراهیم، یه روز اومد اصلا بدون اینکه من بهش بگم گفت داداش ... انگشتر مال تو، فکر کردم تو معذوریت قرار گرفته، گفتم نمی خواد، نوش جان، گفت نه جان تو به قول سید ابراهیم. .. از دستش در آورد و انگشتم کرد بقیه بچه ها کر کشیدن فضا عوض شد. من انگشتر فیروزه ای که از مشهد گرفته بودم و متبرک به حرم های مختلف شده بود و تقدیمش کردم، بعد از اینکه رسید ایران بهش تماس میگرفتم و احوال پرسی. یه روز گفت ... انگشتری که به من دادی و دادم به کسی. ...
اصلا بهم بر نخورد چون به هیچ چیز دلبسته نبود
فلسفه مقاومتش برای ندادن انگشتر به خاطر این بود که انگشتر و از حاج قاسم سلیمانی زمان آزاد سازی خان طومان گرفته بود
#شهیدمرتضیعطایی
خاطره ی يكى از همرزمان شهید
#ابوعلی
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri
#ادب
#خوشاخلاقی
خیلی شوخ بود . در محیط کار با بچه ها شوخی می کرد و اصطلاحا همکارانش را سر کار می گذاشت .
ولی نسبت به من یک احترام خاصی می گذاشت . هیچ وقت با من شوخی نکرد . حتی این اواخر وقتی با هم معانقه می کردیم شونه ام را می بوسید . این کارش خیلی خجالت زدم می کرد .
بارها شده بود که ازش پول قرض گرفته بودم و محمود رضا هم هرطور شده بود ، حتی با قرض گرفتن از دیگران بهم پول را می رساند و دیگه به رویم نمی آورد . این اواخر یک بار بهم گفت پول لازم دارم و سریع بر می گردونم .
گفتم : لازم نیست برگردانی ، من به تو بدهکارم اول باید بدهیم را صاف کنم . گفت : صافیم .
یادم می آید نوجوان که بودیم . تقریبا به حد رکوع خم می شد دست پدر و مادر را می بوسید .
طوری که پدرم گفت دیگه این کار را نکن!
#شهیدمحمودرضابیضائے
#مدافعانحریمحرم
@shahid_dehghanamiri