💢من پرمدعای خاک برسر مانده بودم و نمیدانستم چه بگویم...
🤕من در بیماستان بستری بودم. وقتی فهمیدم [مجید قربانخانی] شهید شده خندیدم. بلند بلند میخندیدم. آنقدری که میرزا (کسی که آمده بود خبر را بدهد) فکر میکرد شوک عصبی به من دست داده است. پرستار را صدا میکرد. گفتم: «میرزا حالم خوب است. چه میگویی؟ مگر میشود اینها شهید شوند؟ مجید که دیگر شهید نمیشود؟»
🤦🏻♂واقعاً نمیخواستم قبول کنم. میگفتم اگر من زنده ماندهام، حتماً آنها هم زنده هستند. پنج یا شش روز گذشت بعد که دیدم نه ماجرا جدی است، از فشار زیاد چند بار بالا آوردم. باورم نمیشد.
😭خیلی فشار به من آمده بود. از نظر من یک مشت لات و لوت شهید شده بودند و من پرمدعای خاک برسر مانده بودم و نمیدانستم چه بگویم...
#حبیب_عبداللهی
#روایت_جانباز_مدافع_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی(شهید ذکر شده)
tasnim📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
📲👆
براندازها خوب به این عکس ها نگاه کنند!
۳۹ سال پیش مردم اصفهان تو یک روز ۳۷۰ تا شهید تشییع می کنند!
شما اگه تونستید تو یه روز ۳۷۰ تا شهید بدید و تشییع کنید بعدش بیاید حرف از براندازی و رژیم چنج بزنید!
ما گر زِ سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم!
✍ مُحَمّد نُصوحی
#ایران_قوی
#دولت_انقلابی
پ.ن : دست به دست بشه برسه به اونی که بایدددد برسه!😁
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
.
هرچه روضـ🍂ـه می روم اما دوباره تشنه ام
اشک شور چشمهایم شــ🍹ــربت شیرین من
زخــ😔ــمی تیغ فراقم ای طبیبا مرهمی
دیدن شش گوشــ💔ــه تنها می دهد تسکین من...
موسی علیمرادی🖌
عکس از: قاسم العمیدی📸
.
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
علاقه عجیبی به #نماز_صبحـ🌤 داشت. چند کار را همیشه بعد از نماز صبح انجام میداد. اولـ🍃 سه مرتبه سلام بر #پیامبر(ص)، سه مرتبه سلام بر حضرت #فاطمه (س) و سلام و درود به ائمه، دومـ🌷 تلاوت آیه 137 سوره مبارکه بقره، سومـ🦋 درخواست از خداوند برای سپردن رزق مادی و معنوی آن روز به دست #امام_رضا(ع) و سپس تلاوت قرآن، میگفت:
🍃«وقتی رزقت دست امام رضا(ع) باشد، خیالت راحت است.»🍃
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید(خواهر حاج اصغر)
#رجانیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_شصت_و_هفتم از پریشانی قلب #عاشق مجید خبر داشتم، ولی از حاج خ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_شصت_و_هشتم
میدانستم #هزینه کرایه کامیون و کارگر را هم نداشته و همین را هم #مدیون آسید احمد بودیم. من به #خانه خودمان رفته بودم، به توصیه مامان خدیجه کنار اتاق خالی نشسته و دست به #سیاه و سفید نمیزدم.
حالا #زینب_سادات هم به کمک مادرش آمده و با هم موکتها را جارو میکشیدند تا خانه آماده #چیدن وسایل جدیدش شود. خوشحال بودم که #عروس آسید احمد پرده هایش را باز نکرده و نیازی به خریدن پرده جدید و صرف #هزینه سنگین دیگری نبود.
مجید و #آسید_احمد بسته بندی وسایل را در حیاط باز میکردند و به کمک کارگرها به داخل #ساختمان می آوردند و با راهنماییهای مامان خدیجه هر یک را جایی میگذاشتند تا سرِ فرصت به سلیقه خودم خانه را #مرتب کنم.
همه لباس عزای #امام_کاظم(ع) را به تن کرده و مجید هم فرصت کرده بود تا لباسش را عوض کرده و #پیراهن مشکی بپوشد و همین هیبت عزادارش کافی بود تا به #خاطر بیاورم سال گذشته درست در چنین روزی، بین من و #مجید چه گذشت؛ سال گذشته در شبی مثل دیشب، مجید شیفت شب بود و من سخت هوایی هدایتش به #مذهب اهل تسنن شده بودم.
که نقشه ای #زنانه به سرم زد تا فردا صبح که به خانه باز میگردد، با برپایی یک جشن #عاشقانه، دلش را نرم کنم بلکه از سرِ محبت، #حرفهایم را بپذیرد و قدمی هم که شده به سمت #مذهب اهل سنت بردارد.
چند شاخه گل #رُز خریدم، کیک پختم، شربت به لیمو تهیه کردم، میزی #شاعرانه چیدم و چقدر حرف برای گفتن آماده کرده بودم و او به #عشق امام کاظم (ع) چنان غرق دریای ماتم شهادتش شده بود که هیچ کدام را ندید و در عوض #دلش شکست که صبح شهادت امامش، خانه اش #محفل شادی شده و من چقدر در هم شکستم!
من اگرچه از #اهل_سنت بودم، اما روز شهادت فرزند پیامبر (ص) برایم روز #شادی نبود و بیخبر از همه جا، بساط جشنی دو نفره به پا کرده بودم و چه #ساده نقشه هایم نقش بر آب شده بود که تمام عقده هایم را با داد و فریاد و گریه بر سرِ مجید #مهربانم خالی میکردم.
آن روز تا شب #چقدر با دلش جنگیدم که تبعیت از اولیای خدا، #تنها با پیروی از رفتار آنها #تجلی پیدا میکند و سیاه پوشیدن و عزاداری کردن چه ارزشی دارد و او در برابر #خطابه_هایم، هیچ نمیگفت و شاید هم نمیتوانست عطش عشق #شیعه را برایم شرح دهد که من هنوز هم معنای این همه دلبستگی را نمیفهمیدم.
ولی او اجر #عاشقی_اش را از کف با کرامت معشوقش گرفته بود که درست در چنین روزی، کشتی #متلاطم زندگیمان از دریای #طوفانی مصیبت به ساحل #آرامش رسید و به آبروی همان امامی که سال گذشته به حرمت عزایش، جشن خانه مان به هم خورد، امسال در اوج ارزش و #احترام به چنین خانه زیبایی رسیدیم که مجید در مسجد، خدا را به نام موسی بن جعفر (ع) قسم میداده و من در #کنج تاریکی و تنهایی مسافرخانه، خدا را از اعماق جانم صدا زده بودم تا سرانجام اینچنین باب اجابتی به رویمان گشوده شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
👤 #وسیع_باشیم
توی مهمونیها، وقتی همه جمع میشیم ؛
بعضی حرکتها،
بعضی رفتارها،
💥آدمها رو از مرتبهی #آدمیت خارج میکنند!
رفتارهایی مثلِ .....
#سبک_زندگی_انسانی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
❤️🍃
باز
آینه و آب و سینیِ چای و نبات
باز پنج شنبه
و یاد شهدا با صلوات
🌷مزار مطهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
.
دارم امید پای قدوم تو جانــ🥀 دهم
بهر تو یار عاشــ❤️ــقی ام را نشان دهم
سودیــ💔 نشد از آن همــ😞ــه دلدادگی به غیر
دیگر در این زمینه نخواهـ⛔️ـم زیان دهم...
سید علی اصغرپور🖍
عکس از: قاسم العمیدی📸
.
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔 .... #روضه_مصور...💔
📸پدر معزز #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور در کنار پیکر مطهر پسر شهیدش حاج اصغر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
خوش به حال شهدا....mp3
4.56M
🍃تا شهید بودن و شدن فاصله ای نیست،
کافیست از سیم خاردارهای نفست عبور کنی...🍃
#بسیجی #امام_زمان(عج) باش...
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره بامزه میثم مطیعی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
.
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَضِیعَ الحُسَین (ع)
وقتی که تیــ🏹ــرِ کین به گلوی تو جا گرفت
خـ🥀ـون تو را به عرش فشاندم،
خـ🌷ــدا گرفت
گردیـد دفـن، پیکر پاکـ😢ـت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربـ💔ـلا گرفت...
غلامرضا سازگار (میثم)🖌
عکس از: قاسم العمیدی📸
.
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
‼️برخی ها منکر شهادت شدند!
🥀مظلومیت شهید باعث صحبتهایم درباره شهادتش شد
تا جایی که اطلاع دارم به غیر از شهید پورهنگ چند مورد ترور بیولوژیکی اتفاق افتاده است ولی اطلاع رسانی درستی نشده است. مدل شهادت شهید پورهنگ با دیگران فرق داشت و من اطلاع درستی ندارم که تا به امروز چنین نحوه شهادتی برای کسی دیگر اتفاق افتاده است یا خیر. خودش همیشه می گفت دوست دارم در موضوعی اول باشم. ابتدای حضورش در سوریه خیلی دلش می خواست اولین شهید مدافع حرم روحانی باشد بعد از اینکه چندتن از دوستان روحانی اش به شهادت رسیدند به شوخی می گفت خلاصه می خواهم در یک چیز اول باشم. شاید قسمت بود که در نوع شهادت با دیگر دوستان شهیدش متفاوت باشد. یک هفته بعد از شهادت ایشان شبهه های زیادی عنوان شد. بارها شنیدم که عنوان کردند ایشان فوت شده است و وقتی دیدم حق شهید مظلوم واقع می شود بر خود واجب دیدم که درباره شهادت ایشان توضیحاتی بدهم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید (خواهر حاج اصغر)
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🔰 میتوانید در همه مسائل کشور مشکل گشا باشید
👈🏼 پیام رهبر انقلاب به مناسبت #هفته_بسیج
🔻بدانید که با همّت بلند، و در پرتو خردمندی و درستاندیشی، و با اعتماد و توکّل به خداوند دانا و توانا، میتوانید در همهی مسائل عمومی کشور و ملت، اثربخش و مشکلگشا باشید. این تجربهی چند دههی ملت ایران است.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم #قسمت_شصت_و_هشتم میدانستم #هزینه کرایه کامیون و کارگر را هم نداشته
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_شصت_و_نهم
کار چیدن وسایل #خانه تا بعد از ظهر طول کشید و ما جز چند #قوطی حبوبات و #قند و نمک در اسبابمان چیزی نداشتیم که نهار هم #میهمان سفره با برکت مامان #خدیجه بودیم و دیگر چیزی به #غروب نمانده بود که به خانه خودمان آمدیم.
حتی به #خواب هم نمیدیدم که بدون هیچ #پول پیش و اجاره ای و تا هر وقت که بخواهیم، چنین #خانه دلباز و زیبایی نصیبمان شود و پروردگارمان در برابر این همه #مصیبت، با چه معجزه شیرینی وجودمان را غرق شادی کرده بود.
با اینکه بیشتر کارها را خود #آسید احمد انجام داده بود، همین چند ساعت سرِ پا ایستادن، #مجید را حسابی #خسته کرده بود که دوباره رنگ از صورتش پریده و نفس #نفس میزد. برایش لیوانی آب آوردم و همانطور که کنارش مینشستم، با #شیرین_زبانی تشکر کردم: "دستت درد نکنه #مجید! خیلی قشنگ شده!"
#لیوان آب را از دستم گرفت، در برابر لحن شیرینم لبخندی زد و به #کلامی شیرینتر جواب داد: "من که کاری نکردم الهه جان! دست تو درد نکنه که همه جوره با من #ساختی! به خدا خیلی ازت #خجالت میکشیدم!"
و نمیدانم دریای دلش به چه #هوایی موج زد که نگاهش پیش چشمانم شکست، گلویش از بغضی #مردانه پُر شد و با لحنی #لبریز شرمندگی ادامه داد: "هنوزم ازت #خجالت میکشم! خیلی اذیت شدی الهه!"
و من #ناراحت خودم نبودم و هنوز حسرت حضور #حوریه را میخوردم و #داغدار دخترم بودم که چشمانم در دریای اشک فرو رفت. #مجید هم میدانست #دلم از چه داغی میسوزد که خجالت زده سرش را به زیر انداخت و من زیر لب زمزمه کردم: "ای کاش الان #حوریه هنوز تکون میخورد! ای کاش هنوز پیشم بود..."
و دیدم همانطور که #صورتش را به سمت #زمین گرفته، قطرات اشک از زیر چانه اش میچکد و نمیخواستم بیش از این جانش را #آتش بزنم که دیگر چیزی نگفتم، ولی حالا دل #عاشق او برای این همه بیقراری ام به تب و #تاب افتاده بود که سرش را بالا آورد، سوختن #جراحت پهلویش را به جان خرید و با همه دردی که رنگ از صورتش بُرده بود، به سمتم #چرخید. عاشقانه زمزمه میکرد: "الهه جان! آروم باش عزیز دلم!"
#شهادت دادم: "من آرومم! همین که تو کنارمی، #آرومم میکنه..." و نتوانستم جمله ام را تمام کنم که #کسی به در زد. مجید #اشکهایش را پاک کرد و برای باز کردن در از جا #بلند شد که صدای "یاالله!" آسیداحمد مرا هم از جا بلند کرد. با عجله #چادرم را سر کردم و #آسید احمد با تعارف #مجید وارد خانه شد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شهید مدافع حرم اهل سنتی که اشک رهبر انقلاب را در آورد...
🎤روایت گری جواد تاجیک
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
التماس دعا🌷🍃
شبتون مهدوے☕️🍬
اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱