eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
255 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
‌ ❤️🍃 حسین آرام جانم... تو را به هر ضربان میزند صدا قلبم، به سینه تا نفسے هست، رفت و آمد توست... . . . @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏐 والیبال بازی کردن 🌷تمامی اشخاصی که در این فیلم دیده می‌شوند به فیض شهادت نائل آمده‌اند. @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
کسی که اهل دنیا نیست! فقط با شهادت آرام می‌شود... 🌷 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_سی_و_نهم حالا پهنای #جمعیت بیشتر شده و به کناره ها هم ر
💠 | (آخر) می شد که همین چند قدم را با بی قراری بالا و می رفتم که دیگر خسته و درمانده همانجا روی نشستم، ولی جای هم نبود که جمعیت مثل سرازیر می شد و چند بار نزدیک بود خانم ها رویم بیفتند که باز از جا بلند شدم. دیگر درد ساق پا و تاول هایم را فراموش کرده و با تن و بدنی که از به لرزه افتاده بود، خودم را میان جمع بانوانی که به قصد زیارت پیش می رفتند، رها کردم تا مرا هم با خودشان ببرند و باز خیالم پیش و اضطراب همسر مهربانم بود که نگاهم از میان جمعیت دل نمیکند و فقط چشم می دواندم تا مجیدم را ببینم. چشمانش را نمی دیدم ولی از همین راه ، تپش تند نفس هایش را احساس می کردم و می توانستم تصور کنم که به همین یک ساعت از الهه اش، چه حالی شده که بیش از ترس و وحشت خودم، برای پریشانی عزیز دلم می کردم. دیگر جایی را نمی دید و هرجا سیل جمعیت مرا با خودش میبرد، می رفتم و فقط مراقب بودم که از میان جمع زنها نشوم و به نخورم. حالا چشمه به جوش آمده و لحظه ای آرام نمی گرفت که پیوسته گریه می کردم. دیگر همه جا را از پشت پرده چند اشک های گرم و بی قرارم ، تیره و تار می دیدم که در انتهای مسیر و در دل سیاهی شب، آسمانی پیش چشمانم درخشید و آنچان دلی از من برد که بی اختیار زمزمه کردم: «حرم امام حسین(ع) اینه؟» و بانویی ایرانی کنارم بود که سؤال مات و مبهوتم را شنید و با لحنی پاسخ داد: «نه عزیزم! این حرم حضرت اباالفضل(ع)!» پس لب تشنگان کربلا و حامل لواء (ع) که این چند روز در هر موکب و هیئتی نامش را شنیده و شیدایی را به پایش دیده بودم، این گنبد و بارگاه درخشان بود که این همه از من دلبری میکرد و هنوز چشم از مهتاب حرمش بر نداشته بودم که همان بانو میان گریه ای عاشقانه زمزمه کرد: «قربون وفاداری ات بشم عباس!» و با همان حال رو به من کرد: شب و روز عاشورا، (ع) مراقب خیمه های زن و بچه های امام حسین(ع) بوده! تو خیمه گاه هم، آقا جلوتر از همه خیمه ها بوده تا کسی جرأت نکنه به بقیه خیمه ها شه! هنوزم از هر طرفی وارد کربلابشی، اول حرم حضرت ابوالفضل رو می بینی...» و دیگر نشنیدم چه میگوید که بر اثر جمعیت، میان مان فاصله افتاد و حالا فقط نوای نوحه و زمزمه به گوشم میرسید... ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌸 یعنی چی؟ ثواب هفتاد سال رو از دست ندهیم ❗️ روز بیست و پنجم ذی القعده ( شنبه 4 تیر )، هم زمان با دحوالارض یعنی 1⃣ گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه السلام 2⃣ حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام به دنیا آمده اند. 3⃣همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود (عج) معرفی شده است. 4⃣ نیز روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد. اعمال این روز چیست ❓ 1⃣روزه روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه اش مثل ❌روزه هفتاد سال ❌است؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او👈 عبادت صد سال👉 نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه دار باشد استغفار می کنند. و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده. 2⃣ نماز آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ. 3⃣ دعا کفعمی در کتاب مصباح فرموده که خواندن این دعا مستحب است: اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ..........(مراجعه به مفاتیح) 4⃣ذکر خداوند معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام های خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است. 5⃣شب زنده داری احیا و شب زنده داری که برابر با عبادت👈 صد سال 👉است. 6⃣غسل انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض 7⃣زیارت امام رضا (ع) زیارت حضرت امام رضا(ع) که میر داماد (ره) در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است. التماس دعا 🤲 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
‌ ❤️🍃 بی تو آوارم و بر خويش فروريخته ام ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من... . . . @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
دل من . . . تنگ برای بغلت شد بابا وعدۀ آمدنت از چه غلط شد بابا؟ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
‌ 🌱 زِ دستِ ما اگر پابوسِ خوبان بر نمی‌آید همین دولت ڪه خاک پایِ ایشانیم بس ما را... . . . @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم ذی الحجه سالروز حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله علیها و تبریک و تهنیت باد. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💞🌱💞🌱💞 🌱💍 💞 دنبال دلیل می گشتم. شب ششم محرم بود. سخنران هیئت درباره زندگی های موفق حرف می زد و زندگی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) را مثال آورد، دقیقا دست گذاشت روی تفاوت سنی آن ها، پانزده سال اختلاف، حرف هایشان انگار برایم تلنگر بود. حق با او و مهدی بود. این نمی توانست دلیل محکمی باشد، اما محمدی که من از تعریف های مهدی برای خودم ساخته بودم کسی بود که اگر با او حرف می زدم حتما می توانستم از بین حرف هایش جواب منفی ام را پیدا کنم. به مهدی (۱) پیام دادم که با آمدن محمد مخالفتی ندارم. خیال می کردم بعد از اولین جلسه ای که با او صحبت کنم خیلی راحت می توانم ردش کنم، اما محمد که آمد همه آنچه در ذهنم ردیف کرده بودم، به هم ریخت... 🦋روایت همسر 🌱نشر مجدد به بهانه حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) 📖برشی از کتاب بی تو پریشانم ---------------------- پ.ن : ۱) منظور است که به دلایل امنیتی اسم جهادی ایشان "مهدی - مهدی ذاکر" در کتاب برده شده. @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 💞🌱💍💞🌱💍💞🌱💍💞🌱
‌ 🌱 سُلوكِ عشق نِگر كز براىِ كشتنِ عاشق اگر فراق نباشد، اجل بهانه ندارد... . . . @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💬 : شهیدان چشم به راهند تا ما سر به راه شویم و از راهی ڪه رفته‌اند برویم و رو به راه شویم این چشم‌ها چشمه‌های نورند چشم انتظار جوشش ما برای پیوستن به لشگریان ظهور چشم‌های پاڪی ڪه چشم از حرام بسته‌اند و در حرم یار چشم گشوده‌اند چشم‌هایی ڪه بازماندگان را ندا می‌دهند ڪه نه خوفی هست و نه حزنی از شیطان نهراسید و در ابتلائات غم به دل راه ندهید... فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🐺 پوستر | ۱۲ تیر ماه ۱۳۶۷؛ حمله آمریکای گرگ صفت به هواپیمای ایرباس پرواز شماره ۶۵۵ هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران بر فراز آب‏های خلیج فارس و پرپر شدن ۲۹۰ مسافر بی‌گناه آن، جنایتی است که هرگز از ذهن ها پاک نخواهد شد. @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ ✋ 🌷به یاد محب و محبوب (ع)، @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🌱 همه می پندارند، که عکس پدرم را به ديوار خانه ام آويخته ام! اما نمی دانند که ديوار خانه ام را، به عکس پدرم تکيه داده ام... کاش خودش بود..... 📝 🥀 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💬 : برادرا؛ جز شهادت هیچ راه دیگری نیست که انسان با خیال راحت بخواد اون دنیا بره هیچ راه دیگری نیست ... شهید 💐 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_چهلم #ساعتی می شد که همین چند قدم را با بی قراری بالا و
💠 | (آخر) عربها به یک زبان و به کلامی دیگر به عشق برادر می خواندند. با هم یک دم گرفته و زن ها به شوری دیگر می کردند و می دیدم مست از قدح عشق حضرت اباالفضل به سرو سینه می زنند و خیابان منتهی به حرمش را می بویند و می بوسند و می روند. گاهی ایرانی ها می گرفتند: «ای اهل حرم میر و نیامد...» و گاهی سر میدادند: «یا عباس جيب المای لسکینه...» و می شنیدم صدای این همه قد میکشد: «لبیک یا عباس...» که هنوز پس از ۱۴۰۰ سال از حضرتش، ندای یاری خواهی اش را لبیک می گفتند که من هم کاسه صبرم سرریز شد و نمی توانستم با نوحه ای هم نوا شوم و به نغمه قلب خودم گریه می کردم که نه به خاطرم می آمد و نه شعری از بر بودم و تنها به ندای نگاهی که از سمت حرم میکرد، پاسخ داده و گریه می کردم. دیگر مجید و آسید احمد و بقیه را از یاد برده و جدا افتادنم را کرده بودم که من در میان این جمعیت دیگر غریبه نبودم و در محضر فرزند امام علی، آنچنان پرو بالی گشوده بودم که حالا بی نیاز از حرکت جمعیت با قدم هایی که از داغ تاول آتش گرفته بود، به سمتش می رفتم و اگر نکنم او مرا به سوی خودش میکشید! چه منظره ای بود گنبد در میان دو گلدسته که پیش چشمم شبیه دو دست بریده حضرتش در راه خدا و دفاع از پسر پیامبر می آمد. ولی این و آهن و طلاکجا و دستان ماه بنی هاشم کجا که بودم خداوند در دو دست بریده، به او دو بال عنایت فرموده تا در پرواز نماید. هر چه به حرم نزدیک تر می شدیم، فشار جمعیت بیشتر می شد و تنها طنين «لبیک یا عباس!» بود که رعشه به تن زمین و آسمان می زد و دل مرا هم از جا میکند. حالا به نزدیکی رسیده و دیگر نمی توانستیم قدمی پیش برویم که دور حرم، جمعیت انبوه مردان کرده و راه بند آمده بود. هنوز دو سه شب به اربعین مانده و تنها به هوای بود که جمعیت اینطور به صحن و سرای سرازیر شده و برای زیارت اولیای سر از پا نمی شناختند. از این نقطه دیگر گنبد و گلدسته ها نبود که تقریبا پای دیوارهای بلند و پر نقش و حرم ایستاده و تنها مردم را می دیدم. ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_چهل_و_یکم عربها به یک زبان و #ایرانی_ها به کلامی دیگر ب
💠 | (آخر) گاهی تکانی می خورد و به سختی قدمی می رفتم و باز در همان نقطه متوقف می شدم که در یکی از همین قدم ها، صحنه بین الحرمین پیش مشتاقم گشوده شد و هنوز طول بین الحرمین را با نگاهم طی نکرده بودم که به پابوسی حرم نازنین رسیدم. حالا این که هنوز از داغ خون و عطش شعله می کشید، مزار پاره تن فاطمه(س) و نور علی(ع) بود که به رویم می خندید و به قدم های خسته و ، خوش آمد میگفت و من کجا و لبخند پسر کجا که پیراهن صبوری ام دریده شد و ناله ام به هوا رفت. محو حرم ، دل از پرچم عزای روی گنبدش نمیکندم و پلکی هم نمی زدم تا نگاه مهربانش را لحظه ای از دست ندهم که داشتم نگاهم میکند! هردو دستم را به سینه گذاشته و تا جایی که نفسم بر می آمد، به می زدم و از اعماق قلب عاشقم صدایش می کردم. بانگ «لبیک یا حسین!» را می شنیدم و دست هایی را که پس از هزاران سال به نشانه یاری پسر پیامبر بالا رفته و رو به گنبدش پر می زد، میدیدم و من سرمایه ای برای اینچنین جانبازی های نداشتم که تنها گریه می کردم و نمی دانستم چه بگویم که فقط به زبان بی زبانی ناله می زدم. می خواست تا پای حرمش به روی قدم های زخمی ام که نه، به روی بروم که حالا جام سرریز عشقش در جانم پیمانه شده و می دیدم با دل ها چه می کند و باور کرده بودم هرچه برایش سر و جان بدهند، کم داده اند که چنین معشوق نازنینی شایسته بیش از اینهاست! بنده ای که در راه از دین خدا، همه دارایی اش را کرده و در اوج تسلیم و رضایت، نه تنها از خود که از دلبستگی به تک تک عزیزانش بگذرد و یکی را پس از دیگری در راه خدا عاشقانه به بفرستد و باز به قضای الهی راضی باشد، بیش از اینهاست! دیگر بیش از این دوری از حرمش را نداشتم و مرغ پریشان دلم به سمت صحن و سرایش پر می کشید و صد هزار حسرت که پهنه از خیل بند آمده و دیگر برای من بی سر و پا مجال رفتن نبود! ولی جان همه عالم به فدای که از همین راه دور، نگاهم می کرد و در پاسخ مویه های غریبانه ام، چنان دستی به سرم می کشید که دلم می شد و چه آرامشی که در تمام تجربه اش نکرده و حالا داروی شفابخش همه غم هایم ذکر «حسین!» بود و چه شبی بود آن که سر به دیوار حرم حضرت ابالفضل(ع)، تا سحر میهمان نگاه مهربان امام حسین بودم. ادامه دارد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊