eitaa logo
خاطرات‌وکرامات شهید عاملو
2.6هزار دنبال‌کننده
901 عکس
355 ویدیو
22 فایل
نویسنده : @alirezakalami صاحب ۱۳ عنوان کتاب از زندگینامه شهدا و سه کتاب از خاطرات #شهید_کاظم_عاملو 👈برای دسترسی سریع به #فهرست مطالب کانال، ابتدا پیام «سنجاق‌شده» را کلیک کنید، سپس سراغ #هشتک‌ها بروید 🫡 ادمین تبادل : @shahid_gomnam18
مشاهده در ایتا
دانلود
۲- شهید علی نیسیانی پس از سرنگون شدن رژیم صدام و ایجاد فرصت زیارت عتبات عالیات برای ایرانی ها، شهید علی نیسیانی به همراه همسر و ۵ فرزندش راهی زیارت می‌شوند. حضور این خانواده در شهر کربلا، با حمله و هتک حرمت حرم اباعبدالله و حضرت عباس علیهما السلام توسط نیروهای اشغالگر آمریکایی مصادف می‌شود و علی نیسیانی که تاب تحمل هتک حرمت حریم اهل بیت علیهم السلام را نداشته، همسر و فرزندانش را راهی ایران می‌کند و خودش به مدافع حرم ملحق می شود. در تاریخ ۱۳۸۳/۲/۲۵ شهید نیسیانی به همراه گروهی از مدافعان حرم، در نبردی نابرابر از صبح تا بعد از ظهر از ورود تانک ‌های متجاوزان آمریکایی به محدوده‌ی حرم امام حسین(ع) جلوگیری می‌کنند و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد می روند. نماز را که می خوانند، همه اعضای گروه از فرط خستگی می‌خوابند! اما علی نیسیانی که گویی بی‌قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار ندارد و به سایرین می‌گوید: من احساس خوبی ندارم! احساس می کنم دشمن دارد به ما نزدیک می‌‌شود. از مسجد بیرون می رود تا آن اطراف را مراقبت کند. در همان لحظه متوجه تانکی می‌شود که به سمت مسجد می‌آید. بلافاصله به داخل مسجد بر می‌گردد و پس از مطلع کردن همرزمانش و مسلح کردن سلاحش بیرون می‌رود و آرپی‌جی را به سمت تانک نشانه می گیرد، اما شلیک او و تانک دشمن همزمان می‌شود و او به فیض شهادت می‌رسد. همرزمانش پیکر مطهر او را در غربت و دور از خانواده به نجف منتقل و در قبرستان وادی السلام در کنار شهدای مدافع حرم عراقی، به خاک می‌سپرند و خبر شهادت و خاکسپاری او در نجف را تلفنی به خانواده چشم انتظارش اطلاع می‌دهند. همسر مکرم آن شهید سرافراز می‌گوید: «همه‌ی هم و غم او در این بود که نان حلال سر سفره خانواده اش بیاورد و فرزندانش را به گونه‌ای تربیت کند که مطابق خواسته اهل بیت باشند و در مسیر حق حرکت کنند» @shahid_ketabi
۳- شهید داود اسماعیلی شهید داود اسماعیلی متولد ۱۳۶۳ در تهران است. داود بخاطر عشقی که به حضرت ابالفضل(ع) داشته، از دوستانش می خواهد که او را «ابوالفضل» صدا کنند. اما پس از اینکه به زیارت حرم حضرت ابالفضل (ع) مشرف می شود و عظمت حضرت ابالفضل(ع) را بیشتر درک می کند، به دوستانش می گوید: من را همان «داود» صدا کنید که من لایق نام «ابولفضل» نیستم! اما دست تقدیر نشان داد که او در دفاع از حریم اهل بیت(ع)، شاگردی راستین در مکتب حضرت ابالفضل(ع) بوده است. خاطره شهادت این شهید سربلند را همرزم او هاشم اسدی (جانباز مدافع حرمِ امیرالمومنین) اینگونه روایت می کند: به همراه داود و چند نفر دیگر از مدافعان عراقی، به دلیل اینکه شهر در محاصره اشغالگران بود، از بیراهه وارد شهر جنگ زده نجف شدیم و همرزمان عراقی، ما را به محل استقرار سایر ایرانی هایی که به دفاع از حرم امیرالمومنین(ع) می پرداختند بردند. شهر در محاصره بود و گنبد حرم مطهر مورد اصابت گلوله متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند! آسمان نجف و فراز حرم امیرالمؤمنین(ع) جولانگاه بالگردهای آپاچی و هواپیماهای جنگنده‌ آمریکایی شده بود و بازار نجف در آتش می‌سوخت. محل استقرار ایرانی ها زیر زمین یکی از مدارس علمیه در شارع طوسی و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان ملحق شدیم. نکته ‌ی مهمی که درباره شهید داود اسماعیلی لازم است بگویم این است که این شهید عزیز، تا لحظه شهادتش سلاحی در دست نداشت! زیرا به دلیل کمبود سلاح به او که جوان ‌تر بود سلاح نرسید!؛ اما داود در تمام صحنه های نبرد حاضر بود و در حمل مهمات و تجهیزات به همرزمانش کمک می کرد. شب قبل از شهادتش با هم در حرم امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ از او پرسیدم دوست داری چگونه شهید شوی؟ پرسید: منظورت چیست؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی... یا اول زخمی بشوی و مثل اباعبدالله... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم و ... بعد سر از تنت جدا کنند؟! در حالی که هر دو به شدت منقلب شده بودیم گفت: «دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بی‌سر شوم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن شوم!» صبح روز ۲۳ مرداد ۸۳ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های متجاوز آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند. با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چه می آیی جلو؟! گفت: اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می‌دارم! خود را به وادی السلام رساندیم و پس از مدتی درگیری و مقاومت، گروه ما مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و من در دم بیهوش شدم و زمانی که در حرم امیرالمؤمنین(ع) داشتند زخم هایم را پانسمان می‌کردند به هوش آمدم؛ ابوالقاسم (از مدافعان ایرانی) بالای سرم آمد؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟ گفت: داود شهید شده و از سرش چیزی پیدا نکردیم. گفتم این چیزی بود که خودش می خواست. بعدها خبر رسید که به دلیل شدت درگیری و عدم امکان انتقال پیکر مطهر این شهید به قطعه شهدای وادی السلام، شبانه (همانطور که خودش خواسته بود)، در حیاط یک مدرسه به امانت می سپرند و پس از پایان جنگ و عقب نشینی مفتضحانه اشغالگران، پیکر مطهر وی را به مکان فعلی در وادی السلام منتقل می‌کنند. @shahid_ketabi
۴- شهید محمد حسین خفانی شهید محمد حسین خفانی متولد ۱۳۶۰ از شهر اهواز، در پی هتک حرمت حرم امیرالمومنین(ع) توسط اشغالگران آمریکایی در سال ۱۳۸۳، خود را به جمع مدافعان حرم از شیعیان عراق می رساند و پس از یک نبرد حماسی و ماندگار به شهادت می رسد و پیکر مطهرش در قطعه شهدای قبرستان وادی السلام مدفون می گردد. مادر بزرگوار این شهید می گوید: زمانی که پسرم به دنیا آمد، شش روز بیشتر نداشت که پدرش به رحمت خدا رفت و من او را با زحمت فراوان، اما با نشاندن مهر و عشق اهل بیت(ع) درک جانش بزرگ کردم. پسرم ارادت فراوانی به ائمه اطهار داشت و همیشه در گرما و سرما، در مراسم عزاداری اهل بیت(ع) پابرهنه حاضر می شد و خالصانه به اهل بیت خدمت می کرد. ۲۲ سالش که شد دختری از اقوام را برای او انتخاب و عقدشان کردیم. دو ماه قبل از اینکه برای دفاع از حرم برود، یک روز از خواب که بیدار شد، حال عجیبی داشت و گفت: «مادر! من خواب حضرت علی(ع) را دیدم که شمشیر به دست بود و از یک پلکانی بالا می رفت که هر وقت شمشیر را بلند می کرد، ده‌تا تن از مردان می افتادند زمین و به من می گفت: "محمد بیا بالا و نترس" و من هم همینطور از پله ها بالا می رفتم و این پله ها به قدری بالا می رفت که به عرش رسیده بود» این خواب او را بسیار منقلب کرده بود. من هم گفتم خواب خوبی است ان‌شاالله که خیر است. یک روز محمد به قصد خرمشهر از من خداحافظی کرد و رفت و بعد از چند روز به من تلفن زد و گفت: «مادر! من در شهر نجف هستم و در گروه مدافعان حرم ثبت نام کرده ام و قصد دارم با دشمنان متجاوز آمریکایی بجنگم. شهادت حق است و بزرگترین آرزوی زندگی من شهادت در راه اسلام است و اگر اینجا به شهادت رسیدم، در نجف مرا به خاک بسپارید» وقتی این صحبت ها را شنیدم خواستم او را منصرف کنم؛ ولی او گفت: «حضرت علی با این همه عظمت، شما به من می گویی که اینجا نجنگم؟! من دوست دارم که مدافع حرم امیرالمومنین(ع)باشم» و من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. مدتی بعد همرزمانش از عراق با من تماس گرفتند و خبر شهادت پسرم را دادند و من تازه تعبیر خواب او را فهمیدم که حضرت علی(ع) خواسته که در رکاب او بجنگد و شهید شود. @shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر این جمله دقیق است؛ رهبری بارها بر این مسئله تاکید کردند ولی متاسفانه هنوز این مشکل در کشور است. چند نمونه از سخنان آقا را مرور کنیم: اصلاح واقعى در اين كشور اين است كه فقر ريشه‌كن شود؛ تبعيض وجود نداشته باشد و فساد ادارى و اقتصادى نباشد.۱۳۸۱/۰۵/۰۵ مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه‌ی مشروعیت ماست.۱۳۸۲/۰۶/۰۵ وقتى در جامعه عدالت باشد، تبعیض نباشد، نگاه متفاوت به اشخاص و قشرها نباشد و امتیازطلبی‌هاى زیادى و نابحق و نابجا در جامعه وجود نداشته باشد، مردم بر خیلى از ناکامی‌ها صبر مى‌کنند.۱۳۸۲/۰۶/۱۹ سال ۹۶ هم صریحا فرمودند: حرف مردم، شکایت از فساد و تبعیض است. مردم بسیاری از مشکلات را تحمل می‌کنند اما از فساد و تبعیض شِکوه دارند و آن را تحمل نمی‌کنند، بنابراین مسئولین هر سه قوه باید به‌طور جدی با فساد مبارزه کنند. @shahid_ketabi
936K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♻️ همگی اشتباه کردیم! 🔰همه ما اشتباه فکر می‌کنیم، چه آنها که سفر اربعین را به دلیل حذف هزینه‌های اسکان و خوراک، کم‌هزینه می‌دانند و چه آنهایی که در طول سال برای همه این امور هزینه می‌پردازند تا به این زیارت مشرف شوند. برای سفر من و شما به هزینه‌های سنگینی پرداخت شده... @shahid_ketabi
🔻..گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» 📚 علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی @shahid_ketabi
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃بعد از شھادت علے خوابش‌رو دیدم⇩ بهم گفت: « اگہ مےدونستم این دنیا بہ‌خاطر صلوات این‌ همہ ثواب‌ و‌ پاداش میدن🎁، حالا حالاها آرزوۍ شھادت نمےکردم! مےموندم توۍدنیا و صلواټ مےفرستادم.. ❣ 🌻🕊 @shahid_ketabi
🔻 دستِ داوود بصائری (شهید سمت راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد. از نقطه‌ی رهایی باید عازم خط می‌شدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم. 🌷 صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس می‌کردیم پوست بدنمان دارد می‌سوزد و ریه‌هایمان داغ شده است. 🌹 زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه‌محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله‌ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست، دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به رسیده‌اند. قلبم داشت از حرکت می‌ایستاد. با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند. 📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی "روایتی از حمـاسـه والفـجر ۱" پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده است...😭 @shahid_ketabi
وقتی ضارب علی رو با چاقو زد، ما پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم، پیرمردی آمد و گفت: «خوب شد؟! همینو می‌خواستی؟ به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟» علی با صدای ضعیفی گفت: «حاج آقا فکر کردم دختر شماست! من از ناموس شما دفاع کردم.» @shahid_ketabi
📌 ارزش کارهای ما بستگی به این دارد که درچه زمــان و موقعیتی آنرا انجام می‌دهیم. ◽حتی در مورد خودداری از انجام یک عمل نیز باید بدانیم که در چه زمـانی نباید آن کار را انجام دهیم. بسیاری از ما هنوز ارزش زمــان را درک نکرده‌ایم. ◽ زمـان مفهومی است که خداوند متعال در یک آیه به آن قسم یاد کرده است؛ "والعــصر" قسم به امری که تمام کارها و ارزش‌های انسانی بسته به وجود این بُعد در زندگی انسان است. ◽ حقیقتی که مبـارزه کردن، کشـته شدن،صـبــر، سـکوت و دیگر اعمــال؛ همگی در نسبت با آن معنا و مفهوم پیدا می‌کند. (سخنرانی انسـان در قالب زمـان ) 📚 فهــم زمــانه / یعقوب توکلی زندگی و روزگار @shahid_ketabi