آمدم بالای سر سید، بدنش کبود شده بود. اصلا حال خوبی نداشت وقتی بالای سرش رسیدم گفت: «حمید، بگو این چیزا رو از دستم در بیارن .» خودش میخواست آنها را جدا کند که نگذاشتم. به سید گفتم: «مگه چی شده، براچی میخوای سرم و دستگاهها رو در بیاری؟» گفت:« میخوام برم غسل کنم.» با تعجب گفتم:«غسل ؟!»
نگاهی به صورتم انداخت و گفت :« آمدهاند مرا ببرند» از این حرف بدنم لرزید. ترسیده بودم.
سید مجتبی هیچ وقت حرف بیربط نمیزد. با چشمانش به گوشهای از سقف خیره شد. فقط به آنجا نگاه میکرد! تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود. نمیدانستم چه کنم. دوباره نگاهش به من افتاد و گفت:« آمدهاند من را ببرند. پیامبر(ص) حضرت علی(ع) و مادرم حضرت زهرا(س) اینجا هستند من که نمیتونم بدون غسل شهادت برم!»
یکی از دکترها مرا صدا کرد و گفت: «سید با ما همکاری نمیکنه. اگر حرف شما رو گوش میده، کمک کنید تا این لوله را بفرستیم داخل معدهش . باید ترشحات معده را تخلیه کنیم.» رفتم پیش سید و گفتم :« اگر میخوای غسل کنی یک شرط داره! شرطش اینکه با دکترها همکاری کنی. من بهت قول میدم کمک کنم تا غسل کنی.» سید هم قبول کرد.
از مراسم نیمه شعبان هیئت پرسید. گفتم: فقط جای تو خالی بود. مراسم خیلی خوب برگزار شد. سینا هم خیلی خوب مداحی کرد. سید دوباره نفسی تازه کرد و گفت : « به سینا بگو بعد از من این راه رو ادامه بده. بگو مداحی کنه اما نه برای پول.» ناراحت شدم و گفتم:«من حالیم نمیشه، از این حرفا هم نزن که بدم مییاد. خودت خوب میشی. مییای بالا سر سینا.» مکثی کرد و گفت :« من دیگه رفتنی شدم. اینجا دیگه کارم تموم شده، برگهم امضا شده .» تحمل شنیدن این حرفها را نداشتم. چند نفر از پزشکان در کنارم ایستاده بودند. یکی از آنها گفت:« تب سید خیلی بالاست. جدی نگیر، داره هذیون میگه» یک دفعه سید صدایش را بلند کرد به حالت اعتراض گفت: «کی هذیون میگه!؟ این که حمید، اون هم دکتر جمالیه و ...» میخواست ثابت کند که هوشیار است. به هر حال هر طور بود کار تخلیه معده انجام شد. سید در همان روز نیمه شعبان به سختی غسل کرد؛ #غسل_شهادت.
یکی از رفقا، که توانسته بود به ملاقات سید برود، میگفت: «مقداری تربت قتلگاه از طریقی به دستم رسید. داخل کمی گلاب که برای شستشوی ضریح #امام_رضا(ع) بود. ریختم به نیابت شفا دادم تا به سید بدهند. وقتی سید آن را خورد، گفت:"این آب چی بود؟! خیلی عالیه. بوی #کربلا میداد. بوی مدینه میداد. باز هم از این آب میخوام." اما دیگه چیزی نمانده بود.»😔
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
#امام_زمان
#فتاح
#امام_خمینی
#حجاب
@shahid_ketabi
جملهای بس سنگین از #شهید_آوینی:
#کربلا به رفـــتن نیست...
به شـــدن است ...!
که اگر به رفـــتن بود،
شمر هم #کربلایی است!
@shahid_ketabi
✍نامه دردناک به #شهید_رستمعلی_آقاباباپور
🔵 در هشتمین روز کمین، گلوله تکتیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسههای کمین.
با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود :
✔️رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن دنبالت، میخوان اخراجت کنن،
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبههای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین، کار میکنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمونُ نمیده،
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده...»😭
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
@shahid_ketabi
2.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.♻️ اگر تا الان تصمیم به سفر اربعین نگرفتید، دل را بزنید به دریای خروشان حسینیان و عزم سفر کنید.
این سفر عادی نیست...
و اگر همچنان تردید دارید، به سخنان امیلی گرت ویل، مستندساز انگلیسی گوش کنید و یا علی را بگویید!
#اربعین
#ویژه
#امام_حسین
#کربلا
@shahid_ketabi
🔸چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم
🔸 بیرون خانه هم همه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغرامام حسین علیه السلام باشد؟!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد علیه السلام!
🔸هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهیدآیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.
آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!
🔸آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!
🔸علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد علیه السلام ، در تیپ امام سجاد علیه السلام شهید شد!
شاید فرزندی که #سقط میشود، بنا باشد سردار سپاه ارباب باشد!
به مادر و پدر او بودن افتخار کنیم...
#شهید_علی_اصغر_اتحادی
#اربعین
#امام_حسین
#امام_زمان
#کربلا
@shahid_ketabi
🔹️ زوار #اربعین حسینی که این روزها قصد حرکت از نجف به سمت کربلای معلی را دارند، این مطلب را از دست ندهند!
مدتی پس از سرنگون شدن رژیم صدام و اشغال عراق توسط متجاوزان آمریکایی در سال ۱۳۸۲ و در پی هتک حرمت عتبات عالیات توسط اشغالگران، گروهی از شیعیان عراق سلاح به دست گرفته و اقدام به دفاع در برابر متجاوزان می نمایند و اولین هسته های مقاومت شیعه، برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) در عراقِ پس از صدام شکل می گیرد و در همین زمان، تعدادی از جوانان غیرتمند کشورمان که تاب تحمل هتک حرمت حریم اهل بیت(ع) را نداشتند، خود را به جمع مدافعان حرم رسانده و در کنار شیعیان عراق، به مقابله با متجاوزان می پردازند و چهار تن از آن عزیزان، به نامهای «احمد کریمی»، «علی نیسیانی»، «داود اسماعیلی» و «محمد حسین خفانی» در نبرد رو در رو با اشغالگران آمریکایی به شهادت رسیده و در قبرستان وادی السلام مدفون میگردند.
این شهدای عزیز، اولین گروه از شهدای مدافع حریم اهل بیت(ع) و از گمنام ترین شهدا هستند و چه خوب است که این روزها، زوار اربعین که در نجف هستند، به زیارت قبور مطهر این شهدا رفته و آنها را زیارت کنند.
نشانی: قبرستان وادی السلام، شارع الغدیر الخدمی، مغتسل خیری الصدر، مقبرة الشهداء
🔻 موقعیت مزار اين شهدا در وادی السلام نجف -
شماره قبور شهدای ایرانی:
احمد کریمی: 598
علی نیسیانی: 730
داود اسماعیلی: 89
محمد حسین خفانی: 55
#کربلا
#امام_حسین
در ادامه به معرفی اجمالی هر یک از این چهار شهید سرافراز می پردازیم:👇
@shahid_ketabi
936K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ همگی اشتباه کردیم!
🔰همه ما اشتباه فکر میکنیم، چه آنها که سفر اربعین را به دلیل حذف هزینههای اسکان و خوراک، کمهزینه میدانند و چه آنهایی که در طول سال برای همه این امور هزینه میپردازند تا به این زیارت مشرف شوند.
برای سفر من و شما به #کربلا هزینههای سنگینی پرداخت شده...
#اربعین
#زیارت_اربعین
#امام_حسین
#شهدا
@shahid_ketabi
یادم هست که(کاظم) در همان حال #خلسه بود، گفت که در کنار شهدای محل و شهر سمنان است. بهش گفتیم ببین «شهید عباس عزیزی شفیعی» بین شهدا هست؟ اگر هست بیاید و وصیتش را بگوید. چون شهید وصیتنامه نداشت.
کاظم گفت بله؛ شهید عباس عزیزی شفیعی اینجاست. کاظم در آن حالت، فامیلی کامل شهید را گفت. بعد با شهید همصحبت شد. کاظم صحبتها و وصیت شهید را از زبان خودش برای ما تکرار میکرد و ما مینوشتیم!
با خودم گفتم: حالا چطور به خانوادهاش بگوییم که این وصیت را شهید شفیعی گفته؟! چه نشانهای بدهیم تا باور کنند؟! یکباره کاظم از قول شهید گفت: «به خواهرم(اسم خواهرش را برد) بگویید که فلان کار را انجام دهد، به فلان برادرم بگویید و.....»
در همان حال #خلسه نام کوچک تکتک اعضای خانواده را گفت و وصیتی که برایشان داشت را بیان کرد. در حالی که هیچکدامِ ما، از نام آنها خبر نداشتیم؛ یعنی در همان حال خلسه و ارتباط با شهید، وصیتنامه نوشته شد!
واقعاً این قضیه عجیب بود. یعنی کاظم عاملو در ارتباط روحی با یک شهید در عالم دیگر، توانست بعد از #شهادت وصیتنامهاش را بشنود و برای ما بگوید و ما بنویسیم!!
بعد از مرخصی وصیتنامه را برداشتیم و رفتیم سراغ خانواده شهید شفیعی و آن را با یک جلد قرآن کریم به آنها تحویل دادیم و گفتیم این متعلق به شهید شماست؛ دست ما مانده بود. راستش را نگفتیم. نمیشد گفت. گفتیم باید آن را به دست شما میرسانیدم که رساندیم... .
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#خاطرات
#هفته_وحدت
#کربلا
#کپی_با_ذکر_صلوات_برای_فرج_مجاز_است
@shahid_ketabi
کنار قبور شهدا و #شهید_عباس_دانشگر یاد کربلا افتادم و دلم هوس کربلا کرد!
«کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر» و تن و روح آلوده به گناهمان را مهمان خودت کن.
یاد آن شبهایی که پیش از اربعین، سفره ضیافت ارباب پهن بود و در مسیر حرم، سیر میکردیم؛ روحمان را با یاد ارباب بیکفن و حرم شریفش صیقل میدادیم و شب و روز، مهمان روضه بودیم.
#شب_اول محرم است و شب جمعه؛ باز شهدا در کربلا هستند و مهمانِ اربابِ همه چیز تمام!
ضیوف حرم؛ ضیوف خانم(س)؛
خوشابحال شما.
به شما غبطه میخورم. چه کردید که لایق این دیدار شُدید؟
چه گفتید که اینگونه عروج کردید؟
رفقای شهید؛ معشوقهها!
شما را به حضرت زهرا(س) این بندهی دور افتاده را نیز از یاد مبرید و در کنار نور عالم امکان و آقای شهدا و ذبیحالله(ع) مرا یاد کنید که سخت محتاج یک نگاه شمایم؛ شما که وصلید به سرچشمه زلال حسینی(ع)
گرچه؛
مگر این دست خالی، بیچیز، تهی و پوچ چه دارد که بخواهد از شما دم بزند و التماستان کند!؟
آری!
چیزی ندارد؛
جز عشقی که در صداقت آن نیز شک دارد!
ولی میدانم که شما مثل اربابِ خود، معرفت دارید و فراموشم نمیکنید؛ معرفت به کسانی که شب و روز به یادتان بودند و اوقات خویش را با شما سپری کردند.
حسین(ع) جان!
آقای بیکفن!
محرّم به این دیوانهی زنجیری، راه نشان بده و به مقصود خویشاش برسان.
ای مقطع الاعضاء😭
ذبیح العطشان
مرمل بالدماء
و مدفون به ارض کربلا
مگر تو به خیلی عشاقت قول شهادت ندادی!؟
مگر تو نبودی که اشاره کردی و به اذن الله باب شهادت برای خیلیها باز شد؟
امروز و امشب نیز به این بیسر و پا نظارهای کن و بگذار که این کمترین بنده، نقطه اوج را با تو تجربه کند.
بگذار راحت بگویم؛
یعنی «آن روز نیز فرا خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود #شهادت بسراید؟»
یعنی آن تیر از چله کمان رها خواهد شد؟
یعنی آن سوزش و دردِ شکّرین را حس خواهم کرد؟ یعنی برای پیوستن به معشوقهها، زمان با سرعت بیشتری سپری خواهد شد؟
یعنی خداوند متعال میگذارد این بنده ناچیز نیز به فنایش برسد و این ظلمت دنیاییِ شبهابدی به پایان خواهد رسید؟
یعنی آن زمان، زنده خواهم ماند یا قبل از شهادت ذوق مرگ خواهم شد!؟
یعنی امروز که این دروازه شهادتی گشوده شده، به ما نیز چراغ سبزی نشان خواهد داد!؟
یا دوباره درد حسرتِ سال به سال روی هم تلنبار شده و مو روی مویم سفید خواهد شد!؟
رفقای کانال؛
دوست دارم این جمله را به نیابت از طرف همه شما بنویسم:
خداوندا!
مرا برای خودت بکش و تکهتکه کن که دیگر انتظار طولانی شده.
مرا برای ظهورت خرج کن و این جرثومه فساد و غده سرطانی و سگ زرد شریک جرمش را به دست ما نابود کن و از صفحه روزگار محو گردان...🤲
آمین
و اما شما ای شهدا!
این شمایید که با نظرها و کرشمههایتان(!)، ما را میکشانید. اگر به جایی برسیم از یاد و دعای شماست. و اگر به #شهادت...
میخواهم که منت بگذارید و در این ایام از حضرت حجت(عج) امضای آن را بگیرید؛ در این روزها که حضرت مهیا میشوند برای روضهخوانی و نوحهسرایی برای جد غریبشان... لابد آقا به مهمانان امام حسین(ع) نظر ویژه دارد و دل آقا به سویشان تمایل بیشتری خواهد داشت...
قربان دل حزینت صاحب ما😭
بیا و با دستان مبارکت امضا کن قبالههایمان را اگر چیزی در ما هست:
اول قباله #قدس
بعد #کربلا
چراکه شاید اینبار:
«راه کربلا از قدس میگذرد...»🤩
#وعده_صادق
#دلنوشته_یک_عاشق
#ماه_محرم
@shahid_ketabi