در تاریخ ۲۴ آذر سال ۶۲ آن واقعه اتفاق میافتد.
این #تشرف را کاظم خودش برای یک یا دو نفر تعریف کرده است. یکی از آنها برادر حمزه است.
آن شب کاظم حوالی ساعت ۱۰ الی ۱۱/۵ شب در پشت پایگاه، قسمت عملیات، مقابل مهندسی رزمی نگهبانی میدهد.
خودش میگوید:
در اتاقک نگهبانی ایستاده و مشغول پست بودم. گاهی قدم میزدم و گاه روی صندلیِ داخل اتاقک نگهبانی مینشستم.
یکبار وقتی صورتم را به طرف لودرهایی که در مقابل ساختمان مهندسی رزمی پارک شده بود برگرداندم، در بین دو ماشین سنگین و حدود صد قدمیام، شخصی با هیبت و چهره بسیار نورانی رؤیت شد؛ شخصی دلربا با عمامهای سبز و قامتی کشیده و رعنا.
ابتدا ترس به سراغم آمد و به گمان اینکه خواب بر من مستولی شده، زبان به ذکر خدا چرخاندم و نامش را چند بار زیر لب گفتم. دوباره دیدهام را به آن جهت منحرف کردم و همانجا را نگاه کردم. باز همان شخص بود و همان هیبت! به چهره نگاه کردم؛ متوجه لبخند زیبا و دلنشینش شدم و در عین حال، ترس دوباره جان گرفت! اینبار به طرف شیر آبی که در آن نزدیکی بود رفتم و صورت به آب زدم و وقتی برگشتم سر جای اول خودم، نه اثری از شخص نورانی بود و نه لبخند... .
تا پایان وقت نگهبانی، فکرم مشغول آن صحنه و آن چهره دلربا بود.
میگفتم: خدایا! یعنی من چه دیدم؟!
موقعی که کاظم در حال تعریف کردن این واقعه بود، بدنش میلرزید و آرام و قرار نداشت.
ما با خلوص نیتی که از او سراغ داشتیم و اوصاف آن کس که گفته بود، شک نداشتیم که آن شخص، کسی جز حضرت بقیهالله ارواحنا فداه نبوده است.
نشانهها خبر از کسی میداد که کَس عالم بود و کَسها بی او ناکس!
به حالش غبطه میخوردیم.
و البته این شک، بعد از #خلسه عرفانیاش به یقین بدل شد و دل، قرار گرفت؛
کاظم چند شب بعد به گوشهای از این دیدار و شب نورانی اشاره میکند و آن را تجدید خاطره میکند.
👈حالات کاظم در خلسه را به سختی میتوان به زبان راند و توصیف نمود؛ بدنش لرزه داشت و چشمها پس از بیداری سرخ شده بود! در همان حال(خلسه) چهرهاش برافروخته و جذاب میشد و حالت ملکوتی پیدا میکرد. تن صدا لرزش داشت و گاه جملات تکرار میشد و بیشتر اوقات حالت گریه پیدا میکرد و گاهی حتی در خلسه اشک میریخت. صدا گرم و دلنشینتر میشد و از عمق وجود در میآمد و خواهش و التماس داشت.
اگر کسی حتی یک بار شاهد این صحنه بود، شک از وجودش رخت بر میبست و یقین میکرد که خبرهایی هست.
در خلسه، وقتی صحبت و گفتگو با شهدا و سپس اهل بیت علیهمالسلام شروع شد، دیگر در طول روز رفتار و حرکات و سکناتش به کلی فرق کرده بود و حتی مکروهات هم برایش حکم محرمات را پیدا کرده بود.
دقت در مستحبات را هم که نگو؛
باید با او حشر و نشر میداشتی تا ببینی در چه عالمی سیر میکند.
دیگر مجسمه ورع و تقوا شده بود... .
#سفرنامه_معنوی_شهید ۴
#خلسه
#دفترچه_خلسهها
#شهید_کاظم_عاملو
#شهدا
#امام_زمان
#خاطرات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
شهید علی اکبر ابراهیمی. شب دوم محرم ۱۴۰۲.mp3
24.94M
#شب_دوم_محرم
روایتگری خاطرات #شهید_علیاکبر_ابراهیمی توسط #حقیر
👈#تکلیف_گرایی علیاکبر
👈«سردار مهدی مهدوی نژاد» علیاکبر را چگونه توصیف میکرد ؟
👈وقتی علیاکبر جبهه را ارث پدرش میدانست !
وقتی در ۲۰ سالگی به اوج مراحل عرفان میرسی
۱۳۴۵/۲/۲۵ ت
۱۳۶۵/۴/۲۵ ش
@shahid_ketabi
شهید علی اکبر ابراهیمی. شب سوم محرم ۱۴۰۲.mp3
18.59M
#شب_سوم_محرم
روایتگری خاطرات #شهید_علیاکبر_ابراهیمی توسط #حقیر
👈خواب #امام_حسین و قول #شهادت
👈پرندهای که بر روی سر جنازه مطهر سایه میانداخت !
👈غسل شهادت، پای مینیبوس!
چقدر این #شهید را میشناسید؟
@shahid_ketabi
روایتگری.mp3
11.87M
#شب_چهارم_محرم
روایتگری خاطرات
#شهید_محمدحسین_حمزه ۱ توسط #حقیر
👈پای سفره عقد گفت دعا کن #شهید بشم!
👈چفیه هدیه آقاست. نخواه برش دارم
👈احترام به پدر در نماز جماعت و بوسیدن کف پای مادر در تاریکی!
@shahid_ketabi
محمدحسین رابطه خوبی با #شهدا داشت؛ از این نکته هم نباید غفلت کرد. او از بچگی با خاطرات امثال «#کاظم_عاملو» بزرگ شد؛ شهیدی که امام زمانی بود و از حضرت دم میزد. نَفَسِ این شهیدی که مورد عنایت بود به نفسِ محمدحسین گِره خورده بود. خلاصه از کسانی بوده که وصلِ به شهدا بود و از طریق آنها با امام زمان(عج) خودش... .
همه، عنایت حضرات معصومین(ع) را به عینه دیدیم. اما محمدحسین از همه نزدیکتر. ایمان قوی میخواست که او داشت.
برای خودم حداقل چند اتفاق افتاد که یقین کردم این گلولهباران(منطقه درگیری در سوریه) و هدفش، حساب و کتاب دارد.
یکی از آنها این خاطره است:
مسئول ایثارگران فاطمیون در «الحاضر»، روحانی سیدی بود. خودش برای ما میگفت که من در کفْن و دفن خیلی از فاطمیون حاضر بودم. دقت کردم و دیدم بسیاری از نیروهای فاطمی، از ناحیه پهلو تیرخوردهاند؛ قسم میخورد! و این را یک نشانه و سند تأیید میدانست.
خودش میگفت شبی خواب حضرت صدیقه طاهره(س) را دیدم. مشاهده کردم حضرت، دو دست خود را بالا آورده و نگه داشته است. دیدم یک دستِ حضرت، سوراخ سوراخ است و دستِ دیگرش خونی است. با تعجب گفتم: «مادر جان! اینا چیه؟» خانم فرمودند: «من با یک دستم، بچههای شهید خودم را جمع میکنم و با دست دیگرم جلوی تیر و ترکشهای دشمن را میگیرم... .»
مکاشفه عجیبی بود.
برشی از کتاب #حمزه خاطرات #شهید_محمدحسین_حمزه که در کتاب نیاوردم
#شهید_مدافع_حرم
#سایر_تالیفات
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
جملهای بس سنگین از #شهید_آوینی:
#کربلا به رفـــتن نیست...
به شـــدن است ...!
که اگر به رفـــتن بود،
شمر هم #کربلایی است!
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴میدونستید
شهید #ابراهیم_همت
متولد کربلاست؟
پیشنهاد میکنم
حتما این کلیپ رو ببینید 🤔
خدایا بحق خودت خودت ما رو شرمنده #شهداء و خانواده محترمشان نکن
الهی آمین یا رب العالمین
#عاشورا
#شام_غریبان
@shahid_ketabi
روایتگری(8).mp3
12.18M
روایتگری خاطرات #شهید_کاظم_عاملو
شب آخر
مروری بر #خلسه شهید
#حقیر
#قرار_جمعه
#صوت
#دفترچه_خلسهها
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اولین دیدار پدر و مادر #شهید مفقودالاثر با پیکر فرزندشان بعد از ۴٠ سال😭
#محرم
#عاشورا
@shahid_ketabi
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای شنیدنی رزمنده جانباز محمدحسن حمزه و پدر شهید مدافع حرم #شهید_محمدحسین_حمزه درباره #شهید_کاظم_عاملو
👈شهیدی که بیش از پنجاه بار امام عصر را ملاقات کرده است...
👈کاظم نزدیک #شهادت، نماز صبح را به #امام_زمان اقتدا میکرد...
👈پیشگویی شهادت خودم را کرده بود ولی..
👈دست این #شهید برای دادن حاجت خیلی باز است
#ویژه
#قرار_جمعه
#امام_زمان
#محرم
#امام_حسین
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها شاهد زنده قتلعام ۱۷۵ شهید غواص😭
بشنوید از مظلومیت این #شهدا
#امام_زمان
#محرم
#شهدای_غواص
#کربلای_۴
@shahid_ketabi
چه بهانهای برای نماز نخوندن داری؟!
آخرین لحظات..
شهید مدافع حرم حمیدرضا ضیائی✨
🍃@shahid_ketabi
💔 بعد از شهادت، تکفیریها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند😔، اما فقط لباسهای #شهید سوخت و بدن سالم ماند.‼️
مادر شهید میگفت:
قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود، اما به خاطر عزاداری و سینهزنی برای امام حسین(ع)، هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.✨🌱
شهید غلامرضا لنگری زاده
#امام_حسین
#محرم
#اربعین
#حجاب
@shahid_ketabi
💥گلولهام به هدف نخورَد، آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹«همیشه امور و فنون نظامی را به سوریها آموزش میداد. خودش تعریف میکرد:
به سوریها توپ ۱۰۶ داده بودیم. مدتها بود نظامیهای ارتش سوریه نقطهای را با سلاحهای منحنیزن هدف گرفته بودند ولی نمیتوانستند بزنند. روزی که آمدم توپ را به آنها آموزش بدهم، بنا بود اولین شلیک را هم خودم انجام بدهم تا آنها ببینند.
🔹میگفت: به نظامیهای سوری گفتم همان نقطهای را که نمیتوانید بزنید، همان جا را هدف قرار میدهیم! میخواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم «خدا کند به هدف بخورد.» اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی میرود!
🔹برداشت من این است که محمودرضا آنجا به خودش به عنوان نماینده جمهوری اسلامی نگاه میکرد. میگفت: شلیک کردم و به هدف مورد نظر اصابت کرد. بلافاصله از بیسیمها صدای فریاد خوشحالی بلند شد.
🔹میگفت: نظامیهای ارتش سوریه دور ما حلقه زدند. چند دقیقه بعد سروکله فرماندهشان هم پیدا شد. آمد از من پرسید شما درجهتان چیست؟ فکر میکرد من آدم مهمی هستم! گفتم من از نیروهای مردمی هستم!
🔹میگفت بعد از اصابت توپ به هدف، توی دلم گفتم «خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی نرفت.» این جملهاش را هیچ وقت فراموش نمیکنم!
#شهدا
#اربعین
#محرم
#امام_حسین
@shahid_ketabi
آخرین محرم مصطفی!
مادرش میگوید: مصطفی اهل این نبود که کل ۴۰ روز را مشکی بپوشد، ولی محرم سال ۹۰، آخرین محرمش، همه ۴۰ روز را مشکی پوشید.
دهه اول محرم بود. وقتی به صورتش نگاه کردم به نظرم خیلی قشنگ و نورانی شده بود. ریش بلند خیلی به او میآمد. گفتم: «مصطفی برو یکم ریشهایت را کوتاه کن. چشمت میزنند. صورتت خیلی قشنگ شده.» گفت: «خودت یادم دادی توی محرم نروم اصلاح.» نورانی شده بود و من نمیدانستم قرار است که #شهید بشود و برود پیش مولا. بعدا در گوشیاش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی گرفته که انگار آخرین چهرهاش که تغییر هم کرده بود، برایمان بماند.
مصطفی از همه چیز خبر داشت... .
#شهید_احمدی_روشن
#محرم
#امام_حسین
#اربعین
@shahid_ketabi