eitaa logo
خاطرات و کرامات شهید عاملو
2هزار دنبال‌کننده
843 عکس
349 ویدیو
21 فایل
مؤلف: @alirezakalami صاحب ۱۲ عنوان کتاب ازخاطرات #شهدا نویسنده سه کتاب از شهید عاملو با عناوین #سه_ماه_رویایی و #رویای_بانه و #شهید_کاظم_عاملو 👈برای دسترسی سریع به #فهرست مطالب کانال، ابتدا پیام «سنجاق‌شده» را کلیک کنید، سپس به سراغ #هشتک‌ها بروید 🫡
مشاهده در ایتا
دانلود
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در کتاب موجود است. اگر خواستید رو بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در کتاب موجود است. اگر خواستید رو بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
برنامه خانواده شهيد کاظم عاملو.mp3
22.38M
مصاحبه با خانواده ( برادر و خواهران شهید) در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای 👌 جمعه ۱۶ تیرماه 👈لازم بذکر است که این گفتگو به گویش سمنانی ضبط شده است. @shahid_ketabi
گارگاه داستان نویسی ۱.mp3
46.09M
کارگاه (workshop) آموزشی مجازی داستان‌نویسی با عنوان : پنج گام تا در نخستین رویداد دانش‌آموزی تولید محتوا🤔 موضوعاتی که در جلسه مطرح کردم 👇 🔴 آیا خاطره همان داستان است؟ 🔴 چگونه خاطرات و مادران و همرزمانش را در قالب داستان بیاوریم ؟ 🔴 عناصر داستان و خاطره کدامند ؟ 🔴 در داستان چیست؟ را از کجا بگیریم؟ چگونه نوشته می‌شود؟ @shahid_ketabi
خواب خانم رامهرمزی.mp3
21.51M
اولین از مجموعه کرامات و عنایات که بناست از این پس در کانال قرار بگیرد و مقدمات ارتباط و اتصال به این شهید ویژه را برای خیل دوستدارانش فراهم کند. 👈خوابِ* سرکار خانم ، کارشناس و مشاور کتاب قبل از چاپ کتاب ایشان یکی از نویسندگان مطرح کشوری هستند که در کارنامه خود کتاب‌های مختلفی چون و و و و... را دارند. *بخوانید رؤیای صادقه @shahid_ketabi
3.25M
برادر عزیز علی تاجدی و ماجرای عجیب و شنیدنی سفرش به مشهد مقدس در سال ۱۳۹۳ و وقتی برای اولین بار نام را از زبان ایشان شنیدم... . علی آقا خودش اهل دل است و دزفولی است(از لهجه شیرین جنوبی‌ش معلومه😁) و از محبین و طرفداران پَروپا قرص و درگیر کار و بار پشتیبانی «راهیان نور» کشور. ازش خواهش کردم خودش قضیه را تعریف کند و بفرستد و او علی‌رغم میل باطن پذیرفت. بحمدالله بعد از ۹ سال رفاقت ما شروع شده و حالا هم در زمینه مشاور بسیار خوبی برای من است. خدا حفظش کند ان‌شاءالله 🤲 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی با ، نویسنده در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از صدای شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. 👈اعضای جدید کانال؛ اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
کاظم ۱.mp3
634.1K
شهید کاظم عاملو، مشغول صحبت با در : چه بوی گلابی میاد اینجا! این چه لباسی هست که تنِته!؟ چه لباسیه! آخ جان! یعنی منم بیام[اینجا] همین لباسو تنم می‌کنم؟(یعنی وقتی منم شهید بشم بیام، همین لباس..) فرق می‌کنه سفیدی این لباس! خوشبحال تو[ابوالقاسم]😭 @shahid_ketabi
کاظم ۲.mp3
1.94M
[ گفتگوی با در حال ] کاظم در ادامه به ابوالقاسم می‌گوید: وقتی شهید شدی، آقا* رو توی خواب دیدی؟ من تو بیداری یه بار در نگهبانی دیدم یه نفر وسط لودرها ایستاده، نورانیه. نورانیه؛ تمام جاهایی رو که تاریک بود روشن کرده بود. [در حالی که]توی سنگر نشسته بودم. یه جوری که می‌ترسیدم برم جلو! از دور نگاه کردم، دیدم [هنوز]ایستاده، باز نگاه کردم دیدم [دیگه]نایستاده(نیست). [وقتی دیدمش]از روی ترس دست و پایم رو گم کرده بودم؛ یه عمامه سفید روی سرش بود، اصلاً صورتش دیده نمی‌شد؛ اینقدر نورانی بود، اینقدر نورانی بود که خدا می‌دونه!🥺 بعد همون جلو یه شیر آب بود، رفتم صورتم رو شستم و اومدم، دیدم هیچکس نیست!😔 اینقدر خوشحال شدم وقتی از یکی از بچه‌ها [پرسیدم و]گفت اینطور و اونطور[بوده] و آقا* بوده؛ انقدر خوشحال شدم...😭 (ابوالقاسم -قریب به یقین- اینجا سوال می‌کند که آن شخصی که این را به تو گفته، چه کسی است؟ و کاظم در پاسخ می‌گوید) تو او را نمی‌شناسی کی هست؛ او فرمانده ما بوده... *امام زمان ارواحنا لتراب مَقدمه الفداء @shahid_ketabi
کاظم ۳.mp3
1.83M
و گفتگوی با «شهید زمان رضاکاظمی» که واقعاً شنیدنی است!!! زمان۱، شکرالله۲، مجید۳ جان؛ همه اومدید پیش من؟🥺 جااان! چقدر نورانیه!۴ بدید این لباس رو تنم کنم پیش شما بیام.(بیام پیش شما) آخ جون، چه لباسیه! این[لباس] مخصوص شماست؟🤔 مخصوص شماست این لباس؟ شما[شهدا] خیلی مقام‌تون بالاست! اگه ما بیایم[شهید بشیم] عقب‌عقب‌ها هستیم😭 با هم هستیم؟ من بیام تک نمیشم؟! میام پیش شما؟ زمان!۵ اون روز کِی میاد؟۶ اصلا نمی‌گذره؛ هر یه روز [به اندازه]یه سال طول می‌کشه!😢 خیلی مونده برسه؟ چه روزیه ؟۷ ۱- ۲- ۳- ۴- اشاره به لباسی که تن شهداست! لازم بذکر است این بخش از گفتگو، فقط درباره لباسی است که در عالم برزخ آن را به تن دارند؛ ولی از کم‌وکیف آن نمی‌توان سخنی به میان آورد. شاید لذتی که شهید عاملو از دیدن لباس می‌برد، تا حدودی بیانگر زیبایی یکی از نعمات بهشتی است که بهشتیان آن را بر تن دارند باشد. و دیگر چیزی نمی‌توان گفت! ۵- شهید زمان رضاکاظمی ۶- روز شهادت من چه روزی است؟ ۷- اینجا تاریخ را به او می‌گویند... @shahid_ketabi
کاظم ۴.mp3
2.1M
اینجا کاظم در حالی که مشغول صحبت با «شهید زمان رضاکاظمی» است، چشمش به کسی می‌افتد که با فاصله از آنها در گوشه‌ای ایستاده است۱. کاظم به زمان می‌گوید : اون[کسی که] بین شماست کیه؟ اون کیه اونجا ایستاده، اون گوشه؟ اون گوشه ایستاده کیه؟ عمامه‌اش سبزه، زمان!۲ اون کیه؟ آقا؟ چرا نمیاد جلوتر؟! بهش بگو بیاد جلوتر!۳ بیا آقا جان! قربون تو برم من. بیا جلو. دستم بهت نمی‌رسه! 😭😔 یادت هست وسط لودرها تو رو دیدم؟۴ جرأت نمی‌کردم بیام جلو. [آقا] بیا جلو!😔 ۱- کیفیت این مشاهده معلوم نیست. ولی تنِ صدای شهید دوباره تغییر می‌کند و نفس‌نفس زدن‌ها چند برابر می‌شود و بریده‌بریده حرف می‌زند! (این حالت، شوق دیدار امام عصر«عج» را برای کسانی که حتی گویش سمنانی را متوجه نمی‌شوند، نشان می‌دهد.😭) ۲- زمان رضاكاظمي هشتم دي ۱۳۴۱، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش فرج و مادرش هدهد نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هفدهم مرداد ۱۳۶۲، در مهران هنگام درگيري با نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده يحياي زادگاهش قرار دارد. برادرش عسگري نيز به شهادت رسيده است. ۳- احتمالا اینجا امکان حرکت برای شهید نیست؛ برای همین به حضرت التماس می‌کند که بیا جلو تا تو را ببینم😔 ۴- این قضیه را دوستان به کرّات از او شنیده بودند و خود کاظم حتی در خلسه آن را برای شهید دهرویه (در ) تعریف می‌کند) 👉 @shahid_ketabi
کاظم۵.mp3
3.4M
در ادامه گفتگو، شهید رو می‌کند به تعدادی از شهدا و می‌گوید : خوشبحال شما[شهدا] که رفتید؛من هنوز باید صبر کنم تا نوروز![اوووَه😁]سه ماه!چطوری باید سر کنم؟!😔 نَوَد روزه، هر روز خودش نود روزه!۱ اصلا کدوم شب؟ [دقیقا]کدوم شبی به شما[دوستان شهید] ملحق میشم؟ دست خداست؟ به من نمی‌گید؟ [نگید]نه ناراحت نمی‌شم. خلاصه می‌دونم که باید بیام!۲😳 فرقی نمی‌کنه، هر جا بود. خدا کنه فقط هدفمون یکی باشه، اونم الله!۳🥺 فقط برای خدا کار کنیم؛ برای ملت کاری نکنیم. یه کاری نکنیم که جوان‌ها ما رو ببینن. کاری بکنیم که خدا ما رو ببینه. "خدا ناظر کارهای ماست." از شما تقاضا دارم نمازجماعت رو شرکت کنید. اطاعت از فرماندهی، اطاعت از امام(ره) هست...۴ ۱- شهدا به او می‌گویند سه ماه دیگر به شهادت می‌رسی(این خلسه در یکی از شب‌های اواخر ۱۳۶۲ اتفاق افتاده و چهار سال قبل از شهادت شهید در اسفند(نزدیک عید!) ۱۳۶۶. علت این جمله شهید هنوز برای خود هم ناشناخته است؛ لابد در عالم ، زمانِ دنیایی مفهومی نداشته‌؛ چراکه در مواقعی شهید در گفتگو به جای استفاده از ضمیر حال، از ضمیر ماضی(گذشته) استفاده می‌کند! ۲- شهادت را قطعی می‌داند! ۳- از اینجا شهید یک سری توصیه‌هایی را به زبان می‌آورد تا هم برای خودش تذکری باشد و هم برای شنوندگان 👈۴- این آخرین قسمت از صوت‌های است که در کانال بارگذاری می‌شود. تا بعد اگر توفیقی بود و فایل جدیدی بدستم رسید، با اجازه بارگذاری خواهد شد... متن خلسه را در ببینید @shahid_ketabi
پیشگویی کاظم.mp3
2.83M
خاطره بردار گرامی محمدحسن حمزه از درباره شهادت ایشان دو سال قبل گفته بود: تو ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ شهید میشی!😳 وقتی در والفجر هشت شهید نشدم، کاظم گفت: برو دلیلش رو از مادرت سوال کن...🤔 @shahid_ketabi
خواب شهید.mp3
4.97M
مصاحبه با یکی از کسانی که در سال ۱۳۹۵ سه شب متوالی، خوابی عجیب و جالب از دیده است.🤔 شهید عاملو در خواب به او گفته است : 👈منزل من در امامزاده یحیی(سمنان) است؛ حتما بیا به من سر بزن که مشکلت را حل خواهم کرد!😭 توضیحات: ۱ـ ایشان–که از بیان نامشان معذورم– در سال ۱۳۹۵ دخترش(فائزه) را در سن ۲۰ سالگی از دست داده و روزهای سختی را سپری کرده است. ۲ـ لهجه شیرین کرمانی(سیرجان) به زیبایی و سادگیِ بیان افزوده و تا حدودی خلوص‌نیت را می‌شود از کلام ایشان فهمید😊 ۳ـ مصاحبه طولانی است. بنده فقط قسمت خواب را بارگذاری نمودم. ۴ـ ایشان در خواب چند شهید را می‌بینند که با آنها آشنا بود؛ شهدایی مثل و و که در دفاع مقدس از مراتب بالای نظامی برخوردارند. منتهی در این خواب همه سکوت کرده و ماموریت به 🥺 یعنی شهید عاملو واگذار شده است؛ معنی این شاید این باشد که در سرای آخرت، مقامات وابسته به تقوی و خلوص قلبی افراد است و مراتب دنیایی جایگاهی ندارد. به تعبیر قرآن «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» ۵ـ ایشان تا دو هفته قبل نمی‌دانست که کسی را که در خواب دیده، شهید کاظم عاملو است و عجیب‌تر اینکه تا مدت‌ها در بازار نزدیک امامزاده یحیی، با اسم و نشانی دنبال فردی با این خصوصیات می‌گشته است!😳 ۶ـ بنا ندارم خواب و رویا را مبنای بیان خاطرات کنم و به سراغ مطالبی که حواشی کار برای جمع‌آوری خاطرات شهداست بروم. منتهی این یکی واقعا خاص بود وحیفم آمد شما را از آن بی‌بهره بگذارم.😌 👈توصیه می‌کنم این را از دست ندهید👌 @shahid_ketabi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی زندگی و کتاب خاطرات در کنار قبر مطهر شهید در 👈شهید عاملو به جایی رسید که در با اهل‌بیت(ع) حرف می‌زد و شوخی می‌کرد😳 انقدر تقرب ... سربسته از من داشته باشید! @shahid_ketabi
3.16M
صحبت‌های معلّمی از (ره)، که بعد از شناخت کوتاه مدت شهید، به شکل معجزه‌آسایی توانست از او بگیرد!🤔 : صحبت‌های مرا جذب شهید عاملو کرد😇 کمتر از یک روز کتاب را تمام کردم😳 بیست روز با او حرف می‌زدم و حرف‌هایم را می‌نوشتم 😭 شهید را به ..... قسم دادم!🥺 این شهید معجزه می‌کنه... 👈«حاجت‌دارها، کجای جلسه نشستن😁» @shahid_ketabi
140307 -.mp3
5.68M
دوستی که سوالی را درباره از یکی از شخصیت‌ها که خودش از شاگردان میرزا اسماعیل و -با یک واسطه- آیت‌الله است، می‌پرسد.😱 جواب این عارفِ واصل فقط دو کلمه بود!🤔 بسیار جالب 👌 حتما گوش کنید 🧏‍♂ نکته: منظور از اینکه شهید، بدون تلاش خاصی به این مقام رسید این است که او «بدون چله‌نشینی و ریاضت‌های آنچنانی» بدینجا رسیده است؛ والّا مکّرر سیره و رفتار و دقت‌نظرهای شهید در امور شرعی و اخلاقی را در کتاب‌ها نقل کرده‌ام. ضمناً بنده خودم این عارف گمنام را تا حدودی می‌شناسم و از ذکر نام معذورم. ولی-شاید برای اعضای محترم شنیدن این جمله نیز خالی از لطف نباشد- ایشان وقتی بر سر قبر مطهر حاضر شدند، گفتند:👇 از این نقطه، نور به آسمان ساطع(در حال تابیدن) است!😳 @shahid_ketabi
ارتباط تلفني با اقاي کلامي.mp3
12.89M
مصاحبه تلفنی حقیر در برنامه رادیویی شب‌های نقره‌ای به مناسبت از کتاب "رویای بانه" به همراه بخشی از شهید توضیحاتی ناب از شهید و خلسه😱 در پایان ، کاظم در حال خلسه به شهید «زمان رضاکاظمی» می‌گوید : «اون کیه اون گوشه ایستاده !؟ اون عمامه سبزه؟ به او می‌گویند است. شهید به نفس‌نفس می‌افتد و می‌گوید: بیا(اجازه بده بیام) جلو آقا جونم! بیا من قربونت برم...» متن کامل در موجود است. 👈اعضای جدید کانال؛ اگر خواستید را بیشتر بشناسید، توصیه می‌کنم حتما این را گوش کنید 🤔 @shahid_ketabi
سیدرضی.mp3
1.77M
خوابی جالب و عجیب از دختر ، که در آن نویدی از ظهور و تاییدی است بر رهبری آقا🥺 این خواب را دختر شهید، دو سه ماه قبل از شهادت دیده و جدیدا برای حقیر فرستاده و با اجازه ایشان، آن را نشر دادم... حتما گوش کنید...😢 @shahid_ketabi