🌱
#مردی_مثل_کوه
#قسمت_نهم
سال ۹۲ خدا علی را به ما هدیه داد. ابوالفضل بعد از به دنیا آمدن علی حال خاصی پیدا کرده بود. حالی که حتی برای من ناشناخته بود. چشمهایش جور خاصی شده بود و برق شادی به وضوح توی نگاهش پیدا بود. نامش را دوتایی انتخاب کردیم. حس پدرانهاش بینظیر بود. اینقدر علی را دوست داشت که گاهی من برابر این حجم علاقه، کم میآوردم. البته ابوالفضل نسبت به من و همه اعضای خانوادهاش فوقالعاده عاطفی بود ولی جنس علاقهاش به علی جور دیگری بود.
#مدافع_حرم
#شهید_ابوالفضل_نیکزاد به روایت همسر مکرم
🖥جنات فکه
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🌿🌷🌿
🌷🌿
🌿
#جلال
شهیدی که یک روستا را به نام خود زد
ماموریتهای جلال از یک هفته بعد از عروسی آغاز شد. اما آمنه میگوید آنقدر خوشاخلاق بود که در زمان بودنش تلافی برخی ماموریتها را در میآورد:
🔹یکبار گفت باید یک ماموریت چندماهه برود. خیلی دلم گرفت. تندی کردم. گفتم تا یک هفته دو هفته قبول. اما به خدا دوماهه و چندماهه طبیعی نیست.
😔سر نماز مغرب روی سجادهاش نشست و گریه کرد. گفت هیچوقت فکر نمیکردم یک روز روبریم بایستی و مانع شوی.
#قسمت_نهم
#روایت_همسر_شهید
#شهید_محمد_جلال_ملک_محمدی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🌿🌷🌿
🌷🌿
🌿
#ایرلو_فرزند_اسلام
شهید سلیمانی یک فرد ملی و منطقه ای در جهان اسلام و جمهوری اسلامی بود. ازآنجا که قبلاً ایشان همرزم #شهید_حسین_ایرلو بود، به نقل از شهید حسن ایرلو عنوان می کنم که گفته بودند در مجلس عزاداری نشسته بودم و دوستان رزمنده ۸ سال #دفاع_مقدس آمده بودند. به شهید سلیمانی اشاره کردند که ایشان برادر شهید حسین ایرلو است. #شهید_سلیمانی پدر را نمی شناختند و ایشان را در آغوش گرفت و با حزن گفت برادر شما خیلی مرد بود. از نزدیک شهید حسین ایرلو را می شناخت. این روابط در انجا شکل گرفت. به هر جهت اینها در سال های جنگ تحمیلی زحمات بسیاری کشیدند و نفراتی بودند که در میدان و نفرات عملیاتی در میدان پیروزی ایران بودند.
#قسمت_نهم
#شهید_حسن_ایرلو/روایت دختر بزرگ شهید
Irna.ir📲
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
به یاد شهید محسن حججی
☘🌸☘🌸🕯 🌸🕯 ☘ 🕯 🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد ۲۷ تیرماه [مجددا] اعزام شد. این بار خداحافظی برایش سخت
☘🌸☘🌸🕯
🌸🕯
☘
🕯
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
[حتی ته دلمم هم ناراضی نبود.] چون آرزوی قلبی اش را می دانستم. به خاطر همین هیچوقت کاری نمی کردم که ناراحت باشد، دوست داشتم از جانب من و علی خیالش راحت باشد و با خیال راحت برود.
حتی یک بار همین اواخر که سوریه بود و زنگ زد گفتم : محسن جان من اینجا کلاس معرفت نفس می روم، به من گفته اند که اگر از هر شهیدی بعد از شهادت بپرسند که شما برای چه آمدی و شهید شدی و او بگوید که آمدم از حرم دفاع کنم، این قبول نیست.
گفتم : محسن تو را به خدا نیتت را فقط برای خدا بکن.
فقط و فقط برای خدا بجنگ.
بگو خدایا من آمده ام از حرمین دفاع کنم برای رضایت تو...
محسن این را که شنید گفت : زهرا، چقدر دلم را آرامتر کردی...حالا با خیال راحت اینجا هستم.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
#قسمت_نهم
🕯
☘
🌸🕯
☘🌸☘🌸🕯