🌱
#مردی_مثل_کوه
#قسمت_چهارم
زندگی با ابوالفضل طعم شیرینی داشت همین شیرینی زندگی با اوست که گاهی اینقدر بیقرارم میکند. ابوالفضل برایم مثل یک کوه بود. راحت میتوانستم به او تکیه کنم. ابوالفضل بزرگترین حامی زندگیام بود که تحت هر شرایطی حمایتم میکرد. حتی با توجه به این که کنار مادرش زندگی میکردیم حواسش بود که کوچکترین تنشی ایجاد نشود.
#مدافع_حرم
#شهید_ابوالفضل_نیکزاد به روایت همسر مکرم
🖥جنات فکه
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹
به یاد شهید محسن حججی
✨🌱✨🌱✨ 🌱✨ ✨ ماجرای دیدار سردار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی با خانواده #شهید_محسن_کمالی_دهقان 😇بچهها که ه
✨🌱✨🌱✨
🌱✨
✨
ماجرای دیدار سردار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی با خانواده #شهید_محسن_کمالی_دهقان
یک ساعتی دیدارشان طول کشید و با تک تک پسرها و دامادها دست دادند. همسرم پرسید چرا با خانواده تشریف نیاوردید؟ و از سردار خواهش کرد یک بار با آنها بیاید.
☺️حاج قاسم گفت : راستش همسر من خیلی جایی نمیرود، اما یک دختر دارم که برای خودش چریک است با او میآیم.
🌸منظورشان زینب خانم بود. نمیدانم بحث به کجا رفت که همسرم از سردار خواست ماجرای ازدواجش را بیان کند. سردار سلیمانی گفت: زمان جنگ در اهواز بودم که همان ایام خواستگاری رفتم و با همسرم خیلی ساده زندگی مان را شروع کردیم.
🧔🏼به سردار گفتم در یکی از عملیاتها که نیروهای کرمان به اهواز آمده بودند من هم آنجا بودم، اما شما نیامده بودید. سردار گفت: بله من همان موقع مجروح و در بیمارستان بستری بودم. صحبت هایمان خیلی عادی و صمیمی بود با او.
#قسمت_چهارم🔸
#روایت_پدر_معزز_آقا_محسن🌱
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
به یاد شهید محسن حججی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿 🌿🌷🌿 🌷🌿 🌿 #جلال شهیدی که یک روستا را به نام خود زد از زندگی چیز زیادی نمیخواست که به زبان بی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🌿🌷🌿
🌷🌿
🌿
#جلال
شهیدی که یک روستا را به نام خود زد
🍃عضو سپاه بود. کارهایش زیاد بود و ماموریتهایش زیادتر. میخواست کسی را داشتهباشد که باهم رزمندگی کنند.
🌸آمنه دختر ۱۷سالهای بود که از کودکی به واسطه شغل پدرش از همهچیز با خبر بود. از ماموریتهای زیاد. از دیر آمدنها و زودرفتنها و دوری کشیدنها.
🧕آمنه همسر جلال میگوید: «با شلوار چریکی و پلنگی خواستگاری آمدهبود. گفتم نکند خانوادهات به زور آوردهاند. گفت من در جریان نبودم. مادرم تماس گرفت گفت بیا.
‼️گفتم حالا نمیشد با کت و شلوار میآمدید. گفت من از پایگاه بسیج آمدهام.
#قسمت_چهارم
#شهید_محمد_جلال_ملک_محمدی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
🌿🌷🌿
🌷🌿
🌿
#ایرلو_فرزند_اسلام
۳۸ سال بود ازدواج کرده بود و ۴۲ سال بود در نظام خدمت میکرد. شاید سرجمعِ حضور برادرم در کنار خانواده را به هم بچسبانیم ۳ سال هم نشود. از بس همیشه در حال مأموریت بود. هیچ وقت دنبال مقام و درجه نبود در حدی که یادم هست مادر خدابیامرزم بعد از شهادت دو برادر دیگرم، در دوران جنگ تحمیلی، از شهید ایرلو خواست که لباس نظامی را با درجههایش بپوشد و ایشان را ببیند و یک عکس از او بگیرد برادرم با خنده در خواست مادر را پاسخ داد و گفت:
«این درجهها اینجا تَشتَکی بیش نیستند برای من. عکس برای چه میخواهی مادر جان؟ شما دعا کن خدا قبول کنه! این مهمه»
#قسمت_چهارم
#شهید_حسن_ایرلو/روایت خواهرشهید
Mehrnews📲
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
❄️🌺
🌺
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
چطور شد که محسن مدافع حرم شد؟
قضیه اش طولانی است…
محسن همیشه فعالیت های جهادی و فرهنگی داشت، اما موقعی که به خواستگاری من آمد هنوز عضو سپاه نبود، یعنی بحث مبارزه و…هنوز در زندگی اش مطرح نشده بود، با این حال علاقه زیادی به شهادت داشت.
🤔 یادم است سر سفره عقد که نشسته بودیم، به من گفت : «الان فقط من و تو توی این آینه مشخص هستیم، از تو میخواهم که کمک کنی من به سعادت و شهادت برسم.»
😉 من هم همانجا قول دادم که در این مسیر کمکش کنم.
#راوی : همسرِ #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌺🍃
💌 خاطرات برگرفته از :
🌐 khaterenegari.com
#قسمت_چهارم
#بخش_اول
🌺
❄️🌺
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
به یاد شهید محسن حججی
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺 ❄️🌺 🌺 🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد چطور شد که محسن مدافع حرم شد؟ قضیه اش طولانی است
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺
❄️🌺
🌺
🎉 #سفره_عقدی_که_بوی_شهادت_میداد
در این چند سال هم همیشه همه تلاشم این بود که این خواسته ای را که سر سفره عقد از من داشت، انجام بدهم. حتی خودم از او خواستم که اگر امکان دارد، عضو سپاه بشود. گفتم خیلی دوست دارم همسرم سپاهی باشد.
محسن چون خودش هم علاقه داشت، از این پیشنهاد استقبال کرد فقط گفت : «زهرا اگر من این مسئولیت را قبول کنم، هر جایی که اسمی از اسلام بیاید، می روم و از اسلام دفاع می کنم،چه مرزهای کشور خودمان باشد، چه یک کشور دیگر، تو با این قضیه مشکلی نداری؟»
گفتم : نه، مشکلی ندارم.
واقعا نداشتم. چون این راهی بود که محسن انتخاب کرده بود، راهی بود که او را به آرزویش میرساند. بعد هم محسن با توجه به سوابق فعالیت های جهادی اش و خصوصیاتی که داشت توانست به عضویت سپاه در بیاید و از همان موقع که محسن عضو سپاه شد، بحث مدافعان حرم پیش آمد و تنها آرزوی همسرم این بود که اعزام به سوریه قسمت او هم بشود.
راوی : همسر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌺🍃
💌 خاطرات برگرفته از :
🌐 khaterenegari.com
#قسمت_چهارم
#بخش_دوم
🌺
❄️🌺
🌺❄️🌺❄️🌺❄️🌺