eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
856 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
#پدران_شهدا دسته گل ها به مقتل فرستادند که گاهی فقط پیکرش می آمد، گاهی اِرباً اِربا می آمد، وگاهی همان هم نمی آمد...😔 🌹 مرحوم یدالله اکبری پدر شهیدان : #شهید_حاج_عین_الله_اکبری ، #شهید_محمد_شفیع_اکبری ، #شهید_هدایت_الله_اکبری و #شهید_نورالدین_اکبری 📸🌹 @aks_jebhe
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂 🍂 🕊 در خدمت پدر تاسوعای ۹۴، ۱ آبان ۹۴ من خودم بازنشسته هستم. در هشت سال دوران در جبهه بودم. 🌹 دو دختر و دو پسر داشتم كه روح‌الله شهيد شد و ديگر پسرم نيز طلبه است. اما هيچ كس برايم مثل روح‌الله نمی شود. از مأموريت كه برمی‌گشت ابتدا به من و مادرش سر می‌زد و دست ما را می بوسيد سپس به خانه خودش می‌رفت. ☺️ بسيار فعال بود. در يگانی كه كار ميكرد هميشه در خط مقدم و گردان شهادت بود. تپه جاسوسان در پيرانشهر در فتنه ضدانقلاب دست دشمن بود كه توسط سپاه آزاد شد. 💠 در فتح تپه، روح‌الله اولين فردی بود كه پرچم جمهوری اسلامی را بالای آن نصب كرد. جدای از پدر و پسری با هم برادر بوديم. من مسئول هيئت كشسرای هستم. ماه‌ها قبل از عاشورا با روح‌الله برای شبيه ‌خوانی كار می‌كرديم. ✅ اعزام به شهادت وقتی پسرم خواست به سوريه برود، در تهران آموزش‌های لازم را ديده بود اما مسئولان به خاطر دخترش مخالف اعزامش بودند كه با اصرار روح‌الله راضی شدند. 🔷 حتی وقت اعزام كه ظرفيت تكميل شده بود، روح‌الله اصرار كرد تا از تهران اعزام شود. بالاخره تلاش‌هايش به ثمر نشست و از سپاه قدس كرج اعزام شد. مادرش مخالفت ميكرد. يك روز جنايات داعش را در لپ‌تاپش به ما نشان داد. بعد به مادرش گفت : 😔 هر سال روز عاشورا برای عزاداری امام حسين(ع) می‌روی و گريه ميكنی؟ مادرش گفت : بله. 🌺 روح ‌الله گفت : مادر به حضرت زينب بگو برايت گريه ميكنم ولی نمی‌گذارم پسرم بيايد. ✅ در جواب اطرافيان كه ميگفتند بچه‌ات كوچك است نرو می‌گفت : زن و بچه برای آزمايش است. حتی در برابر گريه‌ها و بيتابی‌های حنانه در بدرقه‌اش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود. 🌐 برگرفته از وب سایت علوم و معارف دفاع مقدس کانال شهید ابا حنانه https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺 🍂 🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂 🍂 🕊 ❤️ پدر ابوذر که با شنیدن نام ابوذر اشک در چشمانش حلقه می زند، می گفت : 🌹 ابوذر همیشه فرزند نیکی برای من و مادرش بود. ایشان هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تعطيلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصيل بدست می آورد و از اين راه به خانواده خود کمک قابل توجهی می کرد. 🌺 او با شور و نشاط و مهر و محبتی که داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگری می بخشيد. 🔷 هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه  بر می گشتم، باديدن فرزندانم همچون ابوذر تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می شد.   ابوذر به انجام معنویات و عبادات علاقه فراوانی داشت. از سن ۹ سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشيب های زندگی و كاری، هرگز نمازش ترک نشد. ✨ اشتياق ابوذر به مسجد رفتن و قرآن خواندن حدی بود که هر وقت صدای اذان را می شنيد دست از كار مي كشيد و روانه مسجد می شد و تا آخرين لحظات حيات خود، دست از دعا و نيايش برنداشت. 😍 پسرم همیشه نماز اول وقت را بر همه چيز مقدم می شمرد. قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. پسرم عاشق ولایت و رهبری بود و عاشق این بود تا برای اسلام و انقلاب جان خویش را فدا کند. 🌷 پسرم چون شمع می سوخت و چونان چشمه ساران در حال جوشش بود و يک آن از تحرک باز نمی ايستاد. روحيه ايثار و استقامت او شگفت انگيز بود. ❤️ خدا را شکر که لیاقت داشتیم چنین فرزندی تربیت کنیم که نامش جزو مدافعین حرم حضرت زینب (س) باشد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍂🌺 📆 : ۹۴/۰۸/۰۱، تاسوعای حسینی - سوریه 🌐 برگرفته از وبسایت amroolah.ir 🎁داداش ابوذر، سالگرد شهادتت مبارک🎈 🍂 🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂 🍂 🕊 ، پدر شهید تندگویان از آگاهی شهید بزرگوار نسبت به سرنوشت سفر آخرتش می‌گوید : ☺️ پسرم یك ساعت قبل از آخرین سفرش، به مغازه من تلفن كرد گفت : پدر من دارم به جنوب می‌روم، می‌خواستم خداحافظی كنم. گفتم : مواظب خودت باش. خندید و گفت : به من حسودی می‌كنی پدر؟ پرسیدم : حسودی؟! از چه بابت؟ گفت : برای اینكه ممكن است شهید بشوم! ✅ در پایان صحبت خود، مبلغی را نام برد كه بابت خمس و زكات بدهكار است. از من خواست چنانچه از سفر بازنگشت. این مبلغ را بپردازم. 🌹 مادر شهید تندگویان در مورد اهمیت دادن ایشان به مطالعه و تلف نكردن اوقات فراغت و چند ویژگی برجسته ایشان این چنین می‌گوید : هرگاه در منزل كاری نداشت از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده می‌كرد و من ندیدم كه وقت را به بطالت طی كند. همیشه می‌‌گفت : اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق می‌كنم. 💫 صفت سخاوت در او به قدری برجسته بود كه صفات دیگرش را تحت‌الشعاع قرار داده بود به طوری كه مادرم (مادر بزرگ جواد) می‌گفت : جواد باعث خدا بیامرزی من است. 🌐 navideshahed.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌺 📆 : ۲۹/۰۳/۲۶ 🕊 ۲۶ آذر، سالروز بازگشت پیکر شهید بعد از ۱۱ سال اسارت 🕊 🍂 🌹🍂 🍂🌹🍂 🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂
🕊 🌸 من خودم پاسدار بازنشسته هستم. در هشت سال دوران دفاع مقدس در جبهه بودم. دو دختر و دو پسر داشتم كه روح‌الله شهيد شد و ديگر پسرم نيز طلبه است. اما هيچ كس برايم مثل روح‌الله نمی شود. ☘ از مأموريت كه برمی‌گشت ابتدا به من و مادرش سر می‌زد و دست ما را می بوسيد سپس به خانه خودش می‌رفت. 💥 بسيار فعال بود. در يگانی كه كار ميكرد هميشه در خط مقدم و گردان شهادت بود. ⛰ تپه جاسوسان در پيرانشهر در فتنه ضدانقلاب دست دشمن بود كه توسط سپاه آزاد شد. در فتح تپه روح‌الله اولين فردی بود كه پرچم جمهوری اسلامی را بالای آن نصب كرد. کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم 👇💝 https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
به یاد شهید محسن حججی
دل من تنگ همین یک لبخند... و تو در خنده ی مستانه ی خود می گذری نوش جانت اما گاه گاهی به دل خسته ی م
🌸🍃🌸🍃🌸 در فتنه ۸۸ که در تبریز هم جریان پیدا کرده بود، پدرش به عنوان فرمانده ناحیه تبریز فعالیت داشت و مأموریت هایی را به بسیجیان و محول می کرد. 💠 یک مرتبه پدر صادق به خودش می گوید : 🤔 «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت می فرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا پسر خودت را نمی فرستی؟!» ✅ وقتی این جرقه در ذهنش زده می شود صادق را صدا می زند و می گوید : «آماده شو و تیمی که برای مأموریت اعزام می کنم را همراهی کن.» ☺️ صادق با ادب و احترام کامل و بدون اینکه اعتراضی به خواسته پدرش داشته باشد، دستش را بر روی چشمانش گذاشته می گوید : «چشم بابا!» 🌹 صادق چهار شانه و تنومند بود، وقتی پدر بدرقه اش می کرد یاد بدرقه امام حسین (ع) افتاد که پسرش را با دعا راهی میدان جنگ کرده بود و او نیز به تأسی از امام حسین (ع) در دلش دعا زمزمه می کند؛ حتی یک آن این فکر به ذهنش می آمد : 😔 «من که پسرم را با این شور و شوق راهی اش می کنم شاید زخمی برگردد!» ولی می گوید چاره ای نیست، وقتی فردی مأموریتی را می پذیرد تبعاتش نیز برایش نوش است، اما در دل نگرانی داشت و با صلوات به ائمه متوسل شد. ⏰ چند ساعت بعد خبر مجروحیت صادق را آوردند و در آن لحظه فقط می گوید : «خدایا رضایتم در رضایت توست و به آنچه امر می کنی تسلیم هستم.» بعد می پرسید که از چه ناحیه ای مجروح شده است؟ گفتند : «کمی دستش زخمی شده است.» چند ساعت بعد با دستی باند پیچی شده آوردنش. به پدرش می گوید : 😊 بابا چیزی نشده فقط کمی دستم خراش برداشته. پدرش نمی خواهد که زیاد به عمق قضیه وارد شود و معذبش کند.... 😔 بعد از چند هفته پدرش متوجه می شود که دستش باد کرده وضعیت مساعدی ندارد، با یکی از همکاران راهی بیمارستانش می کند و عکسبرداری کرده و متوجه می شوند که تاندون یکی از انگشتانش قطع شده و نیاز به عمل دارد، هزینه عمل هم که ۴۰ هزار تومان شده بود، پرداخت کرد. 💠 بعد از چهار، پنج ماه یک روز پدرش سرکار در اتاقش بوده که همکارش وارد می شود و می گوید : «امروز صادق هزینه عملی را که خرج دستش کرده بودیم را در پاکتی آورده و گفته که این پول را به بیت المال برگردانید، چون من نمی خواهم مدیون بیت المال باشم.» @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🕊 : ، پدر صادق ۸۸ توسط داعش داخلی توسط داعش خارجی 🌸🍃🌸🍃🌸
🍂🌸 گرامیداشت سالروز شهدای حادثه خیابان پاسداران، ۱ اسفند ۹۶ ⏱ ۳۰ بهمن ۹۷ ❤️ #پدران_شهدا @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein #شهید_امنیت
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم می‌گفت : من در گروه تثبیت هستم و وقتی عملیات تمام می‌شود وارد منطقه می‌شوم تا ببینم از چه تکنیک‌ها و سلاح‌هایی استفاده شده و… ⚠️ اما بعد از شهادتش فهمیدیم همیشه در خط مقدم بوده. حتی در این مدت چندبار مجروح شده بود اما اصلا به ما بروز نداد و نگذاشت ما خبردار بشویم... shahidsafari.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت شانزدهم 🔺 ❤️ #پدران_شهدا ✍ به نقل از پدر #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃