خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه ، فاطمه است.
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
هیچ جسدی را حق ندارند که در مسجد دفن کنند. و بزرگترین مسجد زمین مسجدالحرام است، کعبه. این خانهای که حرم خداست و حریم خداست، قبله همه سجدهها، خانهای که به فرمان او و بدست ابراهیم بزرگ برپا شده است و خانهای که پیامبر بزرگ اسلام افتخارش و “رسالتش” آزاد کردن این خانه “آزاد” است و طواف برگرد آن و سجده به سوی آن. همه پیامبران بزرگ تاریخ خادم این خانهاند، اما هیچ پیامبری حق ندارد در اینجا دفن شود. ابراهیم آنرا بنا کرد و مدفنش آنجا نیست و محمدۖ آنرا آزاد کرد و مدفنش آنجا نیست. در طول تاریخ بشریت، تنها و تنها یک تن از چنین شرفی برخوردار است، خدای اسلام از نوع انسان یکی را برگزید تا در خانه خاص خویش، در کعبه دفن شود. کی؟ یک زن، یک کنیز، هاجر. خدا به ابراهیم فرمان میدهد که بزرگترین پرستشگاه انسان را – خانه مرا- کنار خانه این زن بنا کن. و بشریت، همیشه باید برگرد خانه هاجر طواف کند. خدای ابراهیم، سرباز گمنامش را از میان این امت بزرگ، یک زن انتخاب می کند، یک مادر آن هم یک کنیز. یعنی موجودی که در نظامهای بشری از هر فخری عاری بوده است.
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
افقها همه در پیش چشمش تیره شد و پارههای آن شب سیاهی که سر در دنبال هم روی آوردند – و پدرش در آخرین روزهای عمر، از آن خبر میداد – سر رسیدهاند. فردا چه خواهد شد؟ ثمره تلاشهای بسیار پدر، در این سرد بادهای سیاست و مصلحت که وزیدن گرفته است چه میشود؟ آینده این امت جوان، سرنوشت توده مردمی که همواره قربانی سیاستها و خانوادهها و طبقات و تبعیضها بودهاند به دست چه کسانی خواهد افتاد؟ بوی اشرافیت و قومیت باز برخاسته است بیعت، به جای وصایت؟ چگونه رای قبیله اوس و خزرج که به رئیسشان رای میدهند و رای قریش که به شیخشان، میتواند بر رای پیغمبر فائق آید؟ چگونه این مردمی که در سقیفه بر سعد اجماع میکنند و با یک جمله ابوبکر، برمیگردند و بر او اجماع میکنند، رشد و آگاهییی دارند که پیغمبر را از دخالت در سرنوشت سیاسیشان بینیاز سازد؟ تازه اینها مردم شهر پیغمبرند و در کنار او و با او زیستهاند و جهاد کردهاند و از او اسلام آموختهاند و آنها ابوبکر و عمرند؛ فردا که اسلام از مدینه بیرون رفت و این نسل گذشت، آنگاه این بیعت چه سرنوشتی را برای رهبری مردم خواهند ساخت؟ چه کسانی رای خواهند داد؟ چه کسانی انتخاب خواهند شد؟
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
راویان تاریخ که این داستان را نقل میکنند حتی یک بار هم نشان نمید هند که در مجلس در برابر منطق فاطمه و تفسیر و تلقیای که از این حادثه دارد، مقاومت کرده باشند، همگی به او حق میدادند، همه به لغزش بزرگ خویش پیش او اعتراف میکردند، همه فضیلت علی و حقیقت او را اقرار داشتند و فاطمه از آنها قاطعانه میخواست که
«شما ابوالحسن را بر باز گرفتن حقی که در راه آن میکوشد یاری کنید».
اما همگی عذر میآوردند که:
ای دختر رسول خدا، ما با ابوبکر بیعت کردهایم و این کار دیگر خاتمه یافته است؛ اگر همسر تو و پسر عموی تو علی، پیشی میگرفت و زودتر مطالب را گفته بود، ما احدی را در کنار او قرار نمیدادیم و برای دیگری از او نمیگذشتیم.
و علی با شگفتی و لحنی معترضانه از آنها میپرسید:
من رسول خدا را در خانهاش رها کنم و دست از غسل و کفن و دفنش بردارم و از خانه بیرون بروم و بر سر حکومتش بر نزاع مشغول شوم؟
و فاطمه که میدید علی این بار هم مثل همیشه، قربانی عشق و وفادار ماندنش به پیغمبر شده است میگفت:
ابوالحسن جز کاری که میبایست میکرد و سزاوار بود نکرد و آنها کاری کردند که… خدا حسابرسشان خواهد بود و طلب کارشان.
دیگر همه چیز پایان یافت.
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
اجازه خواستند که وارد شوند، فاطمه اجازه نداد. علی – که صبرش در تصور نمیگنجد – بیرون آمد، از فاطمه درخواست کرد که آنان را اجازه ورود دهد. فاطمه، در برابر علی، مقاومت نکرد، اما فقط ساکت ماند، سکوتی که از خشم لبریز بود. علی آنها را به درون خواند، وارد شدند. بر فاطمه سلام کردند، فاطمه به خشم رو برگرداند و پاسخشان را نداد. تنها رفت و خود را در پس دیواری از چشم آنها دور کرد. ابوبکر احساس کرد که خشم و نفرت فاطمه از حد در گذشته است، نمیدانست که چه بگوید، چگونه آغاز کند.
شرم و سکوت بر سر «دو شیخ» سایه افکنده بود. در چنین لحظهای، برای آنها سخت است در میانه فاطمه و علی حضور یافتن.
علی کنارشان نشسته بود، گویی تنها یک میزبان است، ساکت. و فاطمه در پس دیوار، به قهر و خشم، خود را از آنها پنهان کرده بود که آنها را نبیند؛ دیوار، فاصلهای که برداشتنی نیست و هرگز برداشته نشد.
ابوبکر میکوشید تا بر خود مسلط شود و نیروی آن را که بتواند در چنین جو دشواری سخن بگوید بازیابد. لحظاتی گذشت و سکوتی که سخنهای بسیار داشت بر خانه خیمه زده بود. ابوبکر، با چهرهای که از آن غمی عمیق پیدا بود و آهنگی که از تأثر میلرزید آرام و مهربان آغاز کرد:
ای دختر محبوب رسول خدا، به خدا قسم که خویشاوندی رسول خدا برای من عزیزتر است از خویشاوندی خودم و تو پیش من از دخترم عایشه محبوبتری. آن روز که پدر تو مرد، دوست داشتم که من میمردم و پس از او نمیماندم. میبینی که من تو را میشناسم و فضل و شرفت را اعتراف دارم و اگر حق و میراث رسول خدا را از تو باز گرفتم تنها از آن رو بود که از او – که درود و سلام بر او- شنیدم که میگفت: ما پیامبران ارث نمیگذاریم، آنچه از ما میماند، صدقه است…
ابوبکر ساکت شد و عمر همچنان ساکت بود و در انتظار آن که اثر سخن نرم و ستایشآمیز را در روح فاطمه رنجیده ببیند. فاطمه بیآنکه در پاسخ لحظهای تردید کند، شروع به سخن کرد. با مقدماتی آرام و شیوهای که گویی استدلال میکند نه خشم و فریاد:
اگر سخنی از رسول خداۖ برای شما دو نفر نقل کنم، آن را اعتراف میکنید و بدان عمل خواهید نمود
هر دو یک صدا گفتند: آری
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا شما دو نفر از رسول خدا نشنیدید که میگفت:
خشنودی فاطمه خشنودی من است و خشم فاطمه خشم من، آن که دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و اینکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و آن که فاطمه را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است؟ هر دو با هم پاسخ دادند که: چرا، این سخن را ما از رسول خدا شنیدهایم.
سپس بیدرنگ ادامه داد:
پس من خدا را و فرشتگانش را گواه میگیرم که شما دو تن مرا به خشم آوردید و خشنودم نساختید، و اگر رسول خدا را ببینم، نزدش از شما دو نفر شکایت میکنم.
ابوبکر به گریه افتاد، احساس کرد که نه او توان گفتن دارد و نه فاطمه توان شنیدن. برخاست و عمر به دنبالش، وارد مسجد شد، آشفته و گریان، با خشم و درد بر سر جمع فریاد زد که…
اما کارگزاران و مصلحتاندیشان قدرت، او را قانع کردند که صلاح امت نیست شما کنار روید و او هم با تاثر و کراهت شدید قانع شد و صلاحاندیشیها را ناچار پذیرفت و رام گردید و به خیال خود دست به کار نصرت اسلام و اجرای سنت رسول خدا شد و نخستین تصمیمی که گرفت مصادره فدک بود. بدین گونه علی از نظر مالی و زندگی شخصی نیز فلج شد تا زندگیش در گرو حقوقی باشد که از بیتالمال دارد.
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
نقدی بر کتاب فاطمه فاطمه است:
از کتابهای پر طرفدار دکتر شریعتی کتاب "فاطمه فاطمه است" میباشد.
دکتر شریعتی میگوید در این کتاب از منابع اهل سنت استفاده کرده. ولی بهتر آن می بود که در جاهایی که نظر شیعه از آنچه که اهل سنت میگویند متفاوت بود، حداقل پاورقی زده میشد و نگاه شیعه هم گفته میشد. تا مخاطب دچار سردرگمی نمی شد. و حتی گاها مخاطب را دچار شبهه نمی کرد. اینکه به قول خود شریعتی وقتی شیعه را با منابع تسنن اثبات کنیم، خیلی ارزشمند است به شرطی که خود خواننده شیعه را دچار شبهه نکند. من از این جهت کتاب بانوی کربلا نوشته عایشه بنت الشاطی را با اینکه تسنن است به دید شیعه نزدیکتر میبینم.
خواندن این کتاب را بیشتر به مبلغین شیعه واهل تسنن توصیه میکنم تا آنها با حضرت زهرا (س) از دیدگاه کتب تسنن آشنا بشوند و آنرا با نظر شیعه درباره حضرت زهرا(س) مقایسه کنند.
مانند کتاب کشتی پهلو شکسته سید مهدی شجاعی. که به مراتب جذابتر نوشته شده است و آنرا به مخاطبان بطور ویژه توصیه میکنم.
خلاصه کتاب: فاطمه به این خاطر فاطمه نیست که دختر محمد ص و خدیجه یا همسر علی ع و مادر حسنین است بلکه فاطمه فاطمه است بخاطر عظمتهای خودش .
این یعنی دعوت همگان به سعی و تلاش شخصی برای رسیدن به عظمتها . این دعوت خوبی است اما به نظر ما یکجانبه نگری نامعقولی در این دعوت وجود دارد...اینان میخواهند خود را انتخاب کنند، خود را بسازند، الگو میخواهند، نمونه ایدهآل. برای اینان، مسئله ”چگونه شدن“ مطرح است. فاطمه با ”بودن“ خویش، پاسخ به این پرسش است...»
#فاطمه_فاطمه_است
#فاطمیه
#نقد_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
سلام بر شما اهالی فرهنگ. عید زیبای تولد منجی جهان بشریت را به همه شما بزرگواران تبریک عرض میکنم. به عنوان عیدانه، لیست کتابهایی که در شش ماه اخیر خدمتتان معرفی کرده ایم را در اختیار تان می گذارم که معرفی کتاب مورد علاقه تان را به راحتی پیدا نمائید.
#رؤیای_نیمه_شب
#پدر_عشق_پسر
#آب_هرگز_نمیمیرد
#لینالونا
#دست_دعا_چشم_امید
#خادم_ارباب_کیست
#آن_مرد_در_باران_می_آید
#رؤیای_یک_دیدار
#ماه_در_محاق
#من_میترا_نیستم
#زنان_عنکبوتی
#سلام_بر_ابراهیم
#قدیس
#آسمانی_ترین_مهربانی
#اقتصاد_مقاومتر_محیط_سالمتر
#سلیمانی_عزیز
#زایو
#تولد_در_لس_آنجلس
#ر
#مادر
#در_جستجوی_ثریا
#ماه_به_روایت_آه
#مادر_مهتاب
#آن_بیست_و_سه_نفر
#خمینی_پدیده_انسانی_پیچیده
#فاطمه_فاطمه_است
#دختران_هم_شهید_میشوند
#سه_دقیقه_در_قیامت
#ذوالفقار
#کشتی_پهلو_گرفته
#سربازان_سردار
#آفتاب_در_حجاب
#بانوی_کربلا
#تنها_زیر_باران
#تو_شهید_نمیشوی
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#خانم_مربی
#برای_زین_اَب
#وقتی_دلی
#شب_صورتی
#فواره_گنجشک_ها
#حنانه_شو
#دعبل_و_زلفا
#آخرین_آفتاب
#به_من_هیچکس_نگفت
#مفرد_مذکر_غائب
#شهریار_نیکی
#دخترم_ناهید
#پنجشنبه_فیروزه_ای
#محمد(ابراهیم حسن بیگی)
#گلستان_یازدهم
#بزرگترین_دختر_عالم
#موکب_آمستردام
#مجید_بربری
#به_سفارش_مادرم
#پادشاهان_پیاده
#فتح_خون
#خاکهای_نرم_کوشک
#پسرک_فلافل_فروش
#پدر_عشق_پسر
#خاطرات_سفیر
#حسین_از_زبان_حسین(ع)
#سقای_آب_و_ادب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
با لیست زیر معرفی کتاب مورد علاقه تان را به راحتی پیدا نمائید.
#رؤیای_نیمه_شب
#پدر_عشق_پسر
#آب_هرگز_نمیمیرد
#لینالونا
#دست_دعا_چشم_امید
#خادم_ارباب_کیست
#آن_مرد_در_باران_می_آید
#رؤیای_یک_دیدار
#ماه_در_محاق
#من_میترا_نیستم
#زنان_عنکبوتی
#سلام_بر_ابراهیم
#قدیس
#آسمانی_ترین_مهربانی
#اقتصاد_مقاومتر_محیط_سالمتر
#سلیمانی_عزیز
#زایو
#تولد_در_لس_آنجلس
#کتاب_ر
#مادر
#در_جستجوی_ثریا
#ماه_به_روایت_آه
#مادر_مهتاب
#آن_بیست_و_سه_نفر
#خمینی_پدیده_انسانی_پیچیده
#فاطمه_فاطمه_است
#دختران_هم_شهید_میشوند
#سه_دقیقه_در_قیامت
#ذوالفقار
#کشتی_پهلو_گرفته
#سربازان_سردار
#آفتاب_در_حجاب
#بانوی_کربلا
#تنها_زیر_باران
#تو_شهید_نمیشوی
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#خانم_مربی
#برای_زین_اَب
#وقتی_دلی
#شب_صورتی
#فواره_گنجشک_ها
#حنانه_شو
#دعبل_و_زلفا
#آخرین_آفتاب
#به_من_هیچکس_نگفت
#مفرد_مذکر_غائب
#شهریار_نیکی
#دخترم_ناهید
#پنجشنبه_فیروزه_ای
#محمد(ابراهیم حسن بیگی)
#گلستان_یازدهم
#بزرگترین_دختر_عالم
#موکب_آمستردام
#مجید_بربری
#به_سفارش_مادرم
#پادشاهان_پیاده
#فتح_خون
#خاکهای_نرم_کوشک
#پسرک_فلافل_فروش
#پدر_عشق_پسر
#خاطرات_سفیر
#حسین_از_زبان_حسین(ع)
#سقای_آب_و_ادب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98