فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | رهبر انقلاب: اگر شهیدان درست معرفی شوند، جوانان آنها را به عنوان #الگو انتخاب میکنند.
👈 اگر #جوانان ما به شهدا دل ببندند، راه آنان را دنبال میکنند
🔹️ اگر راه شهدا را دنبال کنند، این نقطهی مقابل آن حرکتی است که سعی میکند جوان ما به هرزگی دل ببندد.
🌟 چیتسازیان، ابراهیم هادی، وزوایی؛ نمونه شهدایی که بخاطر معرفی خوب، جوانها به آن دل بستند. ۹۸/۹/۲۵
🏷 #فرهنگ_شهادت
@shahid_tahernia
🌸﷽🌸
تمثال زیبای رهبر معظم از کنار هم گذاشتن عکس سه هزار شهید....
یعنی حواست باشه
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد را از شهدا یاد بگیریم.
شهدا اعتقاد داشتند ولایت فقیه
امتداد راه انبیاست ....
و اگر من و تو اعتقاد داشته باشیم:
خط سرخ شهادت خط آل محمد و علی علیهم السلام
است؛ پس: با جان و دل پشتیبان ولایت فقیه باید باشیم.
ولایت_فقیه❤️
@shahid_tahernia
شهدا...
دلم تنگ،
زمین تنگ،
زمان پُر حسرت؛
تو دلت شاد،
چه آرام در آغوش خدایی🕊
امشب سلام ما را به ارباب برسانید...
#شهیدِ_تاسوعا
#شهید_آقا_سجاد_طاهرنیا
#گلزارشهدایِ_رشت
#یادِ_شهدا_باصلوات🌹
@shahid_tahernia94
#مهدی
🌸﷽🌸
#شهــــیدانه💛
خواهر شهید ابراهیم هادے مے گفت :
یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوے منزل مان دزدیدند، عده اے دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین.
ابراهیم رسید و دزد زخمے شده را بلند ڪرد،
نگاهے به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهےم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.
ابراهیم از زندگے اش سوال ڪرد، ڪمڪش ڪرد و برایش ڪار درست ڪرد.
طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد...
‼️ اگر مثل ابراهیم هادے هنر جذب نداریم، دیگران را هم دزد نڪنیم.
#شهیدابراهیمهادی
#درساخلاق
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
🌸﷽🌸
#عاشقانه_شهادت
توی وصیت نامه اش برایم نوشته بود:
اگر "بهشت" نصیبم شد
منتظرت می مانم باهم برویم...!
#همسر_شهید_دقایقی🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
🌸﷽🌸
#کلام_شهید
💢مهم نیست که آدم مسؤلیت داشته باشد یا نداشته باشد، مهم این است که اگر امام زمان (عج) بیاید در جایگاه میدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند، آن قدر توانمندی و اخلاص داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند، مگر امام زمان (عج) به این جایگاه و مسؤلیت آدم ها نگاه می کند؟!!
#شهیدمدافع_حرم_محمود_رادمهر
#خاطره
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
🌸﷽🌸
#سبک_زندگی_شهدا
صدای اذان شنیده شد، خدمتگزار وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد میشود، اگر اجازه میفرمایید بیاورم.
شهید رجائی فرمودند: خیر بعد از نماز، وقتی كه خدمتگزار از اتاق خارج شد، ایشان با چهرهای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند: عهد كردهام هیچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم باید یك روز روزه بگیرم.
#شهید_محمدعلی_رجایی
اهمیت به #نماز
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
🌸﷽🌸
#کلام_شهید
💠از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خيزيد و اسلام خود را دريابيد. انسان يک تذکر در هر چهار ساعت به خودش بدهد، بد نيست. بهترين موقع بعد از پايان نماز، وقتی سر به سجده می گذاريد، مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بيندازد، آيا کارمان برای رضای خدا بود.
#شهید_ابراهیم_همت🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات سراسر عشق ،سردار شهید
#حاج_حسین_همدانی
کتاب:مهتاب خین
قسمت(122)
بعد از خاتمه ی حمله بود که متوجه شدیم آقای ایکس سالها است عنصرنفوذی سازمان مجاهدین خلق در سپاه همدان بود.او نقشه ی عملیات را به دوستان منافقین خودش داد و آنها هم نقشه را تحویل رژیم بعث عراق دادند.
-بعد از این کار متواری شد؟
-نه،برگشت منطقه،حتی در عملیات هم حضور داشت که دستش به طور سطحی مجروح شد و او را برای مداوا به همدان فرستادند.
-یعنی هیچ کس در سپاه از سوابق این شخص کوچک ترین اطلاعی نداشت؟
-خب،ما میدانستیم که در اوایل انقلاب،چند صباحی طرفدار گروهک جنبش مسلمانان مبارز(۱)به سرکردگی یک دندان ساز چپ گرا به اسم حبیب الله پیمان بوده ولی حتی به مخیله ی احدی از ما خطور نمیکرد که به منافقین پیوسته باشد.
-چرا؟خب خطوط عقیدتی و فکری هر دو گروه،خصوصا التقاط مارکسیستی شان که خیلی به هم شبیه بود؟!
-آخر او از بچه های مبارز قبل از انقلاب در مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)شهر همدان بود.از اول تشکیل سپاه هم که آمد توی این مجموعه و به قولی،جزء پاسداران قدیمی ما بود.در همین عملیات هم که زخمی شد.چه کسی فکر میکرد چنین آدمی یک منافق نفوذی باشد؟!
بعد از پایان عملیات،بچه های سپاه او را ردیابی کردند و گرفتار شد.ساعت ده شب رفتند به محل سکونتش در شهرک فرهنگیان همدان.در زدند و بیدارش کردند و به همان دست مجروحش دستبند زدند.باز هم نقش بازی میکرد و میگفت این شوخی های بیمزه چیه؟دست من را باز کنید،خوشم نمی آد!سریع او را به تهران فرستادند.آنجا دادگاهی شد و بعد از اثبات خیانتش 48 ساعت بعد در مقابل جوخه ی اعدام قرار گرفت و معدوم شد.
-خیانت عناصر نفوذی در جبهه ی سرپل ذهاب منحصر به همین یک مورد بود؟
-نه،باز هم مواردی داشتیم.بعد از آن که در روزهای اول جنگ،ما تپه ی اول از رشته ارتفاعات قراویز را از دشمن گرفتیم،ارتش آمد روی این ارتفاع دیده بان گذاشت تا تجمع نیروهای دشمن روی تپه های بعدی قراویز را با آتش خمپاره بکوبد.بعد از شورش مسلحانه ی منافقین در خرداد 1360 یکی از سربازان دیدبان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.این گروه نشریه ای داشت به اسم امت که هوادارانش را وادار میکرد آنها را سر چهاراه بفروشند،بچه حزب اللهی ها از سر مزاح به افراد این گروه میگفتند:امت فروش،به امتی هم معروف بودند.
@shahid_tahernia94
#همدانی
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات سراسر عشق،سردار شهید
#حاج_حسین_همدانی
کتاب :مهتاب خین
قسمت(123)
ارتش در روی ارتفاع اول قراویز کشته شد،یک سرباز دیپلمه بود،جسدش را با کلی احترام به عقب منتقل کردند،و حتی در داخل پادگان ابوذر هم او را به عنوان شهید تشییع کردند و بعد هم بردند داخل سردخانه گذاشتند تا بفرستند به شهر ودیارش.در سردخانه خواستند محتویات جیب هایش را تخلیه و جمع آوری کنند تا همراه جنازه به دست خانواده اش برسد که دیدند عجب!....دیدبان به اصطلاح شهید ما،منافق است!
-از جیب او کارت عضویت منافقین را در آوردند؟
-نه آقاجان،کارت کدام است؟! تا قبل از حادثه،بچه های خودی مدام گلایه داشتند که آقا!چرا این خمپاره هایی را که از عقب،سر دشمن میفرستید،همه اش اطراف مواضع ما میخورد؟
بر اثر همین آتش خمپاره خودی،شاید ده ها نفر از بچه های ما شهید یا مجروح شده بودند.
بعد که محتویات جیب آن سرباز دیدبان را بررسی کردند،دیدند در چند صفحه کاغذ مفصل نوشته:
-امروز یک شنبه یکی از آنها را به درک واصل کردم.
اینجوری گزارش مأموریت،برای سازمان منافقین مینوشته.
-پس این گزارش ها را از جیب او درآوردند!
-بله،خود من هم آنها را دیدم.جالب است که گوشه کاغذها هم خونی بود،آغشته به خون او بودند.بعد از آن بود که بچه های حفاظت اطلاعات ارتش از سرپل ذهاب آمدند و پی گیری قضیه افتاد دست آنها.
-طی مدت حضور در منطقه ی سرپل ذهاب،چطور فرصت رسیدگی به امور واحد تدارکات سپاه استان همدان را پیدا میکردید؟آخر گفتید که آن شناسایی ها را به صورت مستمر داشتید انجام میدادید.
-این طور نبود که واحد تدارکات سپاه همدان بی سرپرست باشد،اولاً خودم چند بار برای سرکشی به امور این واحد به صورت سفرهای یکی دو روزه به همدان رفتم.در ثانی،برادرمان امیر چلویی که او را به عنوان معاونت واحد تدارکات تعیین کرده بودم،خیلی خوب به مسائل تدارکاتی سپاه همدان سر وسامان میداد.لذا دیگر خیلی فارغ البال شدم و توانستم با خاطری آسوده به کارهایم در جبهه برسم.
خاطرات سراسر عشق ,
#سردار شهیدحاج حسین همدانی
#کتاب:مهتاب خین
کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
شهیدتاسوعا #سجادطاهرنیا🕊🌹 @shahid_tahernia
#بانی_عزای_مادر
#آقاسجاد علاقهی زیادی به #استاد اخلاقش داشت. آخر هفتهها توفیق داشت پای درس #استاد در قم حاضر میشد و خیلی مواقع همراه #استاد تا تهران میرفت و در جلسات تهران هم شرکت میکرد.
مسئولیت بردن استاد تا جلسهی تهران را به درخواست خودش #قبول کرده بود. از طرف دفترِ استاد مبلغی بابت ایاب و ذهاب به #آقاسجاد دادند.
#آقاسجاد هم این مبلغ را در گوشهای نگه میداشت تا #ایام_فاطمیه برسد.
#نوروز ۹۳... مصادف با ایام فاطمیه...وقتی برای دیدن پدرومادرش به رشت رفت با دوستانش صحبت کرد و #ایستگاه_صلواتی برپا کرد و تمام آن پول را برای شادیِ #مادر_سادات هزینه کرد...
#احترام ویژهای به #سادات و فرزندان #حضرتزهرا .س. میگذاشت. در مسیر تهران_قم زمانی که از سر کار به خانه برمیگشتیم، اگر روحانیای با #عمامهمشکی میدید بلافاصله میگفت بزن کنار سوارش کنیم.
همین که ماشین توقف میکرد سریع از ماشین #پیاده میشد و #سیدِروحانی را با اصرار روی صندلی جلو سوار میکرد و خودش #عقب مینشست. همهی این احترام، به خاطر عشق به #حضرتزهرا سلامالله علیها بود.
#نقل_از_همرزم_شهید🌹
#برگرفته_از_کتاب📘
#ساقیان_حرم🇮🇷
#خاطرات_شهیدمدافعحرم🕊
#سجادطاهرنیا🌷
@shahid_tahernia
⚠️ #تـــݪنگـــر
💔 چیزهایی که از دید پیامبر ص و ائمه معصومین قساوت قلب می آورند ....
🍃۱. گوش دادن به لهو
🍃۲. زیاد خوردن
🍃۳.زیاد خوابیدن
🍃۴.راحت طلبی
🍃۵. درب خانه سلطان رفتن
🍃۶.زیاد حرف بیهوده زدن
🍃۷.شکارهای تفریحی
🍃۸.گناه روی گناه افزودن
🍃۹.پیمان شکنی
🍃۱۰.نگاه حرام وهمنشینی بانامحرم
🍃۱۱. تاخیر در نماز اول وقت
🍃۱۲.اسراف کردن
📙 منابع:
میزان الحکمه حدیث ۱۶۷۰۲و ۱۶۷۰۳
نصایح آیت الله مشکینی ص۲۱۸
ترجمه مصباح الشریعه ص ۲۷۰
@shahid_tahernia
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات سراسر عشق،سردار شهید
#حاج_حسین_همدانی
کتاب :مهتاب خین
قسمت(124)
اقای چلویی،به فاصله کمی بعد از استقرار قطعی عملیاتی،از طرف محمود شهبازی رسما به عنوان مسئول واحد تدارکات سپاه استان همدان منصوب شد.
-با عنایت به وسعت منطقه ای که برای عملیات آتی خودتان در نظر گرفته بودیدبا معضل کمبود نیروی رزمی چطور کنار آمدید؟
-قرار شد مناطق سپاه در هر شهرستان 10تا 15 نفر از کادرهای ورزیده شان را برای شرکت در این عملیات به منطقه بفرستند.منتها درست در گرماگرم شناسایی های خودمان بودیم که واقعه انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رئیس جمهورمان رجایی و نخست وزیر دکتر باهنر در هشتم شهریور سال 1360 اتفاق افتاد.
-از انفجار نخست وزیری چطور با خبر شدید؟
-یادم هست روز هشت شهریور تازه از شناسایی برگشته بودیم و داشتیم استراحت میکردیم حوالی عصر بچه ها آمدند بیدارمان کردند،خیلی مضطرب بودند،گفتیم چه خبرشده؟گفتند مقر نخست وزیری منفجر شده،رادیو خبرش را تازه اعلام کرده.
بدجوری ته دلمان لرزید،پرسیدیم آقای رجایی هم بوده؟جواب دادند:طوری که رادیو میگفت:ایشان وآقای باهنر هم در جلسه حضور داشتند ولی خوشبختانه آسیب جدی ندیده اند و مجروح شده اند.(۱)
در نتیجه حمله ای که بنا داشتیم آن را در اواخر آذر 1360 اجرا کنیم،با وقوع این حادثه ناگوار،عملاً سه ماه جلوتر شروع شد.
-یعنی فاجعه هشت شهریور باعث شد حمله را خیلی زودتر از موعد تعیین شده قبلی شروع کنید؟
-بله.
-بازتاب شهادت رجایی و باهنر در جمع رزمندگان جبهه ی شما را می توانید توصیف کنید؟
-البته،منتها بنده ناگزیرم در اینجا یک گریز بزنم به وضعیت خودمان در آن روزها.اولاً از اواسط مردادماه سال 1360 مسئولیت فرماندهی نیروهای سپاه همدان در این جبهه،مجدداً به بنده محول شد.
بعد از فاجعه هشتم شهریور،حوالی همان روز آقای بروجردی تلفنی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.در واقع خبر شهادت رجایی و باهنر را تا صبح روز بعد-نهم شهریور1360-رسماً اعلام نکردند،روز نه شهریور،در بخش خبری ساعت هشت صبح رادیو ایران بود که خانم عاتقه صدیقی،همسر شهید رجایی در آغاز خبر بامدادی رادیو با لحنی گریان گفت:به من تسلیت بگویید و... آنجا بود ما فهمیدیم که رجایی وبا هنرشهید شدند.
خاطرات سراسر عشق ,
#سردار شهیدحاج حسین همدانی
#کتاب:مهتاب خین
کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات سراسر عشق ،سردار شهید
#حاج_حسین_همدانی
کتاب :مهتاب خین
قسمت(125)
با محمود،شهبازی تماس گرفت و از او خواست سریعاً خودش را به منطقه برساند.محمود همان روز به سرپل ذهاب آمد.صبح روز نهم شهریور1360 ،بنده و محمود شهبازی برای شرکت در یک جلسه اضطراری رفتیم به پادگان ابوذر.
جو حاکم بر نیروهای مستقر در پادگان،بسیار آشفته و منقلب بود.بچه ها با جلوداری احسان تقی پور(۱)و دیدبان نامی جبهه ی غرب حاج آقا غفاری(۲)دسته های عزا به راه انداخته بودند و در حالی که گریان و نالان بر سر و سینه میزدند،در محوطه پادگان راه پیمایی میکردند و شعار میدادند:فرماندهان،انتقام،انتقام!
فیلم آن مراسم،هنوز هم در آرشیوهای دفاع مقدس موجود است.این برادرهای ما در پادگان ابوذر،راه پیمایی کردند و آمدند به سمت مقر فرماندهی.
-جلسه اضطراری فرماندهان در همان روز نهم شهریور برگزار شد،بله؟!
-بله ساعت9 صبح بود که جلسه تشکیل شد.بعد از شروع جلسه،سرهنگ هوشنگ عطاریان گفت:از رده های بالا به ما ابلاغ شده که بایستی هرچه زودتر در غرب عملیات را شروع کنیم،این دستور از بالا آمده!
-زمینه برای شروع عملیات مهیا بود؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.احسان تقی پور،روز یازدهم شهریور1360 در عملیات سوم بازی دراز بر اثر اصابت گلوله آر.پی.جی دشمن در محور شیرین آب به شهادت رسید.
۲.حجت الاسلام محمدعلی قره گوزلو(معروف به غفاری)،از جمله علمداران مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت در مساجد محلات جنوب شرق تهران در دوران انقلاب بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی،به دنبال تشکیل سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی،در اردیبهشت1358وارد این نهاد مقدس شد،مدتی در معیت سردار سرتیپ پاسدار محسن رفیق دوست،واحد تدارکات کل سپاه را اداره میکرد.در بهار 1359 به عنوان مربی عقیدتی واحد سیاسی-ایدئولوژیک لشکر81 زرهی ارتش،به کرمانشاه رفت.
با شروع جنگ به جبهه غرب آمد و به فاصله کوتاهی ،بدل به زبده ترین دیدبان جبهه غرب شد.سردار حسین الله کرم درباره ی حجت الاسلام غفاری می گوید:بچه های ما در جبهه گیلان غرب و نفت شهر،در طول مأموریت های گشتی با مقوله ی دیدبانی آشنا می شدند،کار دیدبانی به عهده ی بچه های ارتش بود،آنها از این کار سر رشته داشتند...
نقطه ضعف بچه های ما،نا آشنایی با دیدبانی بود آنها برای اینکه بتوانند هرچه سریع تر این کار را یاد بگیرند،حتی جیره غذایی خودشان را به دیدبان های ارتشی میدادند،ظرف غذای آنها را میشستند و حتی برای آنها آفتابه آب میکردند.چاره ای نبود می بایست طرز استفاده از قطب نما را یاد میگرفتند،فاصله ها را تخمین میزدند،زاویه یابی میکردند و.....
حجت الاسلام حاج محمد غفاری و علی طاهری دو تن از دیدبان های معروف سپاه غرب بودند.این دو عزیز توانسته بودند در اسرع وقت بر پیچیدگی های دیدبانی مسلط شوند...
یک بار که در فلاجه برای حاج آقا غفاری تعریف کردم که بچه های ما چطوری دیدبانی را آموزش میبینند،خندید و گفت:من هم همینطوری این کار را یاد گرفتم.
(ر.ک.به کتاب:شناسایی بمو،صفحه45)
سرانجام دیدبان رشید جبهه غرب،روحانی وارسته حجت الاسلام محمد علی غفاری در یازدهم شهریور ماه سال 1360 طی عملیات شهیدان رجایی و باهنر در محور بازی دراز خلعت شهادت بر تن کرد.در همین عملیات همرزمش علی طاهری نیز به شهادت رسید.
یادشان گرامی باد.
ادامه دارد....
🌸﷽🌸
هرگاه مایل به گناه بودی
این سه نکته را فراموش مکن :
⇦خدا میبیند
⇦ملائک مینویسد
⇦درهرحال مرگ میآید..
#حواسمون_به_اعمالمون_هست؟!
#شهدا حواسشون به اعمالشون بود
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahid_tahernia
🔟وظیفه ے جوان مؤمن انقلابے درانتخابات
💠دربیانات مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
#سایهات_مستدام_باد
@shahid_tahernia