eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍با احمد آقا و چند نفر از بچه های راهی زهرا سلام الله علیها شدیم. همیشه برنامه ما به این صورت بود که سریع از زهرا سلام الله علیها برمی گشتیم تا به جماعت مسجد امین الدوله برسیم. اما آن روز دیر راه افتادیم. گفتیم: نماز را در بهشت زهرا سلام الله علیها می خوانیم. به ابتدای جاده رسیدیم. 💦ترافیک شدیدی ایجاد شده بود. ماشین در راه بندان متوقف شد. احمد نگاهی به ساعتش کرد. بعد درباره صحبت کرد اما کسی تحویل نگرفت! احمد آقا از ماشین پیاده شد! بعد هم از همه معذرت خواهی کرد! گفتیم: احمد آقا کجا می ری؟! جواب داد: این راه بندان حالا حالا ها باز نمی شه، ما هم به نماز اول وقت نمی رسیم. من با اجازه می رم اون سمت جاده، یک مسجد هست که نمازم رو می خونم و بر می گردم. احمد آقا باز هم معذرت خواهی کرد و رفت. او هر جا که بود نمازش را اول وقت و با اقامه می کرد. در جاده و خیابان و ... فرقی برایش نمی کرد. همه جا ملک خدا بود و او هم بنده ی خدا. 📚منبع : کتاب عارفانه 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍باید با هم براى خدا تا آنجا که در توان داریم کوشش کنیم. امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامى پرداخته اند در راس آن به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامى وابستگان دیگرش. پس از خدا نشوید که پشیمانى سودى ندارد و ما باید به تعبیر امام را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز مى شویم و اگر کشته هم بشویم هستیم و این نیز خود پیروزى است. 📚منبع:سايت جامع سربازان اسلام 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📩 🌹شهــید سیـد مـرتضی آوینی: یاران شتاب ڪنید! گویند قافله ای در راه است ڪه #گنهڪاران را در آن راهــی نیست! ‌[ آری گنهڪاران را راهـــی نیست اما #پشــــیمانان را می پذیرند...] 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روزی در محوطه پایگاه مشغول کندن علف های هرز بودم ، و با بیل اطراف درخت ها را تمیز می کردم ، فرمانده پایگاه که آن موقع درجه سرهنگی داشت در حین عبور مرا دید ، بدنم خیس عرق بود ، آمد جلو و سلام کرد و گفت ، بابا جان چه کار می کنی !؟ گفتم ، جناب سرهنگ دارم اطراف درخت ها را بیل می زنم ! ایشان دفتر یاداشتی که دستش بود به من داد و بیل را از من گرفت و بدون توجه به نگاه تعجب آمیز پرسنل که از آنجا عبور می کردند ، شروع به بیل زدن کرد.... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص19 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#آیا_میدانید_که..... ✨آیا می دانید که شهید مغفوری حافظ ٢٠ جز قرآن بودند. 💠زمانی از ایشان می پرسیدند:شما چطور قرآن حفظ می کنید؟ گفت: اگر ارادت پیدا کنی خودش می‌آید و در قلبت حفظ می شود. #مردان_بی_ادعا #فرمانده_مخلص 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📖 #کتاب_بخونیم عاشقانه‌های شهید زین‌الدین و همسرشان برای رسیدن به خدا ... آقا مهدی گاهی ڪه یڪ حدیث یا یڪ جمله‌ی‌ زیبا پیدا می‌ڪرد ، با ماژیڪ می‌نوشت روی ڪاغذ و می‌زد به دیوار . بعد در موردش با همدیگه حرف می‌زدیم ، هر ڪدام هر چه فهمیده بودیم ، می‌گفتیم . اینجوری آن جمله هم روی دیوار جلویِ چشممان می‌ماند و هم توی ذهنمان ماندگار می‌شد ... #شهید_مهدی_زین_الدین 📚 ڪتاب آقا مهدی ، ص۶۷ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره شهدا یاد کنیم از شهید نوجوانی که به #حق_الناس خیلی اهمیت میداد!!! #شهید_غلامرضا_ساعدی_کرمانی 🔻من در بچگی دو تا از لامپهای #بیت_ المال را شکسته ام؛ #خسارت آن چند میشود؟ به حق الناس خیلی اهمیت میداد. زمانی که برای اولین بار میخواست به #جبهه برود، به شهرداری رفت و گفت: من در بچگی دو تا از لامپهای بیت المال را شکسته ام. خسارت آن چند میشود؟ غلامرضا خسارت لامپ ها را #پرداخت و با خیال راحت به جبهه رفت.... ‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ننه عباس وقتی شنید ، پسرش برای امور تشکیل تیپ تا یزد آمده ولی راه برگشت را راهی انتخاب کرده که اردکان در مسیرش نباشد ! ، استکان های دستش را طوری روی لبه حوض رها کرد که صدای شکستن شان در بغض ترکیده اش پیچید ، و با چشمان اشکبار و صدایی گریان گفت ، بچه بزرگ می کنی به این قد و قامت می رسانی ، تا یزد می آید ، ده قدم این طرف تر نمی آید که ما چشم به راهش نباشیم.... 📕سردار ، ص 151 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲۰ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...نمی دانم چرا و چگونه ولی از وقتی به باز شد، روز به روز تیپش تغییر کرد. دیگر این محسن،آن محسنی نبود که روزهای اول دیده بودمش.از حرکات و سکناتش هم می فهمیدم که زلفش به گره خورده. 💦چند باری من را با خودش برد سر . اوایل برای من خیلی جذاب نبود. نمی دانم پیش خودش چه فکری می کرد؛ ولی می رفت،هر هفته هم می رفت. دوتا موتور، دو ترکه می رفتیم تخت فولاد.دو،سه متر قبل تر می ایستاد وسلام می داد. بعد می رفت می نشست کنار قبر، آخر سر عقب عقب می آمد وبه نشانه خدا حافظی، می گذاشت. خودم تا قبل از آن فقط یک می شناختم که در تشییع جنازه اش هم بودم. 💦اما نمی شناختمش. محسن به واسطه . را شناخت. حاضر بود از برود ، یک سلامی و درد دلی و گریه ای بکند و برگردد.حتی شکایت هم می کرد. ولی ما اداواطوار و جنگولک بازی در می آوردیم.تاب می خوردیم لای قبرها و دوری می زدیم. 🍀راوی:حسین نجفیان،دوست شهید 📚 فصل ۲ ص ۱۰۳ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊