eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سالی بود در خانه ما بیشتر صحبت از #شهادت بود🕊 یک روزی گفت: «خانم اگر من شهید شوم چه می‌کنی؟» گفتم:« خدا را شکر می‌کنم.»☺️ گفت:«اگر جنازه من را بیاورند دست روی صورت من می‌کشی😢؟» گفتم: «آقا شاید تو سر نداشته باشی.» گفت: «خدا را شکر پیش امام حسین شرمنده نمی‌شوم.»🌹 گفت: «دستم چه؟» گفتم: «شاید دست هم نداشته باشی.» گفت: «آن زمان هم خدا را شکر می‌کنم که شرمنده #حضرت_ابوالفضل نیستم.»🌹 بعد گفتم: «شاید تانک از روی شما رد شود و چیزی از تو باقی نماند.» گفت:« آن وقت پیش #علی‌اکبر شرمنده نیستم.»💔 بعد گفت: «اگر جنازه‌ام برنگردد پیش خانم #فاطمه_الزهرا هستم و به عروسم که از سادات است❤️ گفت: «شما از خانم فاطمه زهرا بخواهید اگر #شهید شدم جنازه‌ام برنگردد... #شهید مدافع حرم رحیم کابلی 🌸 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚خبر شهادت❤️ 🦋راوی:مادر و برادر شهید 👈سه شنبه بود.من به جلسه ي☀️ رفته بودم. در جلسه ي🌟 بودم که به من زدند. پرسيدند خانه اي؟ گفتم: نه.بعد گفتند: برويد کارتان داريم.فهميدم از دوستان🌷 هستند و صحبتشان درباره ي🌷 است، اما نگفتند چه کاري دارند. 🌷@shahidabad313 💢من سريع برگشتم. چند نفر از بچه هاي🕌 آمدند و گفتند🌷 مجروح شده.من اول حرفشان را کردم.گفتم:🌟(علیه السلام) و☀️(علیه السلام) کمک مي کنند، عيبي ندارد. اما رفته رفته عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسايه ها آمدند و دو تن از شهداي محل مرا در گرفتند وگفتند:🌷 به🌷 رسيده. ⚘@pmsh313 💢در محل کار معمولاً🍁موبايل را استفاده نمي کنم. اين را بيشتر و دوستانم مي دانند.آن روز چند ساعتي توي بودم. وقتي برگشتم به دفتر، خودم را از توي کمد برداشتم. با تعجب ديدم که هفده تا بي پاسخ داشتم! تماس ها از سوي يکي دو تا از بچه هاي🕌 و دوست🌷 بود. سريع زدم و گفتم:،چي شده؟ 🌷@shahidabad313 🌱گفت: هيچي،🌷 مجروح شده، اگه مي توني سريع بيا ميدان🌷 باهات کار داريم. قطع شد.سريع با حرکت کردم. توي راه کمي کردم. نداشتم که🌷🌷 شده؛ چون به خاطر مجروحيت هفده بار نمي زدند؟ در ثاني کار عجله اي فقط براي🌷 مي تواند باشد و... ⚘@pmsh313 💢به محض اينکه به ميدان🌷 رسيدم، آقا صادق و چند نفر از بچه هاي🕌 را ديدم. را کردم و رفتم به سمت آن ها.بعد از و احوال پرسي، خيلي بي مقدمه گفتند: مي خواستيم بگيم🌷🌷 شده و... 🌷@shahidabad313 🍁ديگه چيزي از حرف هاي آن ها يادم نيست! انگار همه ي روي سرم من خراب شد.با اينکه اين سال ها زياد او را نمي ديدم اما تازه داشتم بودن را مي کردم.يک دفعه از آن ها جدا شدم و آرام آرام دور قدم زدم. مي خواستم به حال عادي برگردم. ⚘@pmsh313 ⬅️نيم ساعت بعد دوباره با دوستان کرديم و به مادرم داديم. روز بعد هم مقدمات فراهم شد و راهي🌟 شديم.🌷 در آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرمان را به☀️ ببرد، رفت از پدرمان گرفت و را تهيه کرد، اما به🌟 فراهم نشد. حالا قسمت اينطور بود که🌷🌷 ما را به ☀️ برساند. 🌷@shahidabad313 💥ما در و🌷#حضور داشتيم. همه مي گفتند که اين🌷 همه چيزش است. از🌷 تا و و... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊