eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#برگی_از_یاد💚 کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم #شبی_با_شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت #گلزار_شهدا. همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش؟ 🖋 راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید . 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍براى شهادت و يا رفتن تلاش نكنيد براى رضاى او كار كنيد و بگوييد خداوندا نه براى بهشت و نه براى شهادت اگر تو ما هم در جهنمت بى اندازيد و فقط از ما راضى باشى براى ما كافى است . 📚منبع:اسك دين 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍وقتی آقای ابوترابی را آوردند اردوگاه ما ، رفتم پیشش-روش حاج آقا را با دشمن و اسرای مخالف می دانستم- گفتم : ما داریم وقتمان رو بیهوده تلف می کنیم، کار برای این آدم ها نتیجه ای ندارد. 💠حاج آقا ابوترابی گفت : نه این طور نیست ما تنهاآنها را در نظر نمی گیریم مراعات حال خودمان رو هم می کنیم، با این کار جلوی دعوا و ناآرامی را می گیریم که به نفع همه ماست. 💠گفتم: قلبا کارتان را قبول ندارم اما شخصیت شما طوری است که نمی توانم مقابلتان بایستم. سپس آیاتی از قرآن درباره قهر و خشونت و عذاب با غیر مومنان را برایشان خواندم و رفتم. 💠تا چند ماه کاری به مسائل اردوگاه نداشتم اما خوب می دیدم که اردوگاه آرام شده است، رفتار بچه ها مثل قبل نیست. یک روز برایم پیغام فرستاد که همدیگر را ببینیم. من هم رفتم. پرسید: نظرت درباره وضعیت اردوگاه چیست؟ 💠گفتم: واقعا خیلی فرق کرده است، امروز می فهمم راه معرفی دین فقط بحث وجدل و کتاب وسخنرانی نیست. دستاش رو بالا برد وگفت : خدا را شکر که عملم باعث روشن شدن حقیقت شد. حجت الاسلام سيد علي اكبر ابوترابي 📚منبع : برگرفته از پايگاه ابوترابي 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 #کارت_عروسی_برای_اهل_بیت 💠 دعوتنامه‌ها را خودمان نوشتیم. کارتهای #عروسی را که توزیع می‌کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی، امام حسین، حضرت ابوالفضل، امام جواد، امام کاظم، امام هادی و امام عسگری علیهم‌السلام و دعوتنامه‌ها را به عموی آقا مرتضی که راهی #کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه‌ای مخصوص نوشتیم. از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در #عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای #توسل خواندیم. 💠 چند شب قبل عروسی #خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته‌اند، به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند. خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار #خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما! 🔴 #همسر_شهید_مرتضی_زارع #همسرانه #شهدایی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 مدد امام 🎙 به روایت: حاج حسین یکتا #نماهنگ #حسین_یکتا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍️ این دقت‌ها شهادت را رقم می‌زند : 💖هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد می‌گفت: 👇👇 کار کردن وقتِ برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همه‌ی کارها رو می‌کنم ،🌺 اینطوری پولی‌که در میارین دیگه شبهه‌ای نداره وآدم رو به یه جایی می‌رسونه...🌹🌹 . 📚منبع: کتاب سیره‌ی دریادلان 🌹 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهیدی_که_مادرش #صدایش_را_ازمزارش_میشنود روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. سید احمد غزالی (برادرشهید) آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. #شهید_سید_مهدی_غزالی🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تلنگر وقتی به ابراهیم می گویند بیا برای شام با فرماندهان نان و کباب بخور ، او به آنان محل نمی گذارد و می گوید ، همه ما بسیجی هستیم ، وای به حال روزی که بین بسیجی و فرمانده تبعیض قائل شویم و غذای آنان متفاوت شود ، آن موقع کار سخت می شود... #شهیدابراهیم_هادی « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍روی قبرم بنویسید اینجا کسی است که می خواست را کند. 📚منبع کلام شهدا:اسك دين 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍يكى مى خواست بياد تهران. نمى دانم وزير دفاع آمريكا بود يا نماينده سازمان ملل؟ خبر آوردند كه شاه گفته «هيچ اتفاقى نبايد بيفته». ♨️همين حرف براى محمد كافى بود. گفت «بايد بيفته!» رفيقى داشت توى اصفهان. اسمش سلمان بود. توى اين جوركارها با هم ديگر بودند. خودش هم كه تهران بود. درست همان وقتى كه قرار بود هيچ اتفاقى نيفتد، يك هلى كوپتر توى اصفهان افتاد پايين، دو تا اتوبوس سفارت آمريكا توى تهران رفت رو هوا. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | عباس رمضانی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 یک خط‌شکنیِ ارزشمند 🎙صحبت‌های حاج حسین یکتا بعد از تماشای فیلم #منطقه_پرواز_ممنوع درمورد این فیلم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 🌹🌹🌹 چند تا سرباز مهمات آوردند و مشغول خالی کردن تریلی بودن. بسیجی لاغر اندامی می آید طرفشان خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است و کار تمام شده سربازها دنبال فرمانده اند تا رسید را امضا کند بسیجی عرقش راپاک می کند و رسید را امضا می کند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴حکایتی از شهید / به نقل از فرزند شهید مدرس 🔹یک روز وقتی پدرم از مجلس بازگشت، عده‌ای از مردم به خانه آمدند و با سر و صدای زیاد گفتند آقا این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟! خلاف مصلحت است. 🔴 آقا فرمود اگر بیست رأس الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند ناهار چه می‌خورید، چه جواب می‌دهند؟! همه گفتند جو؛ آقا فرمود: آن یک نفر هم مجبور است سکوت کند، این وکلایی که شما انتخاب کردید، شعورشان همین اندازه است، بروید آدم انتخاب کنید. دهم آذر الله سیدحسن مدرس و روز مجلس گرامی باد 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍دستنوشته #شهید_احمد_پلارک خدایا عملے ندارم که بخواهم به آن ببالم.. جز معصیت چیزے ندارم والله اگر تو کمک نمے کردے و تو یاریم نمےکردے به اینجا نمےآمدم و اگر تو ستارالعیوبے را بر مےداشتے میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمےآمدند. هیچ بلکه از من فرار مےڪردند حتے پدر و مادرم خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو مےشود. #شهید_احمد_پلارک #شهید_عطری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪ •✦ ‌✦• " ازدواج بہ سبڪ شـــهدا" ❉ رفتیم خرید بازار، به جای لباس عروس و آیینه و شمعدان، اول برای همسرش مقنعه خرید! ❉ خیلی هم در بند تجملات و تشریفات عقد و عروسی نبود، نگذاشت برای عروسی، تالار بگیریم... ❉ گفت: "نیاز نیست، پولی رو ڪه می‌خواید برای تالار خرج کنید، بریزید به حساب امام." 🌷 به روایت شهید 📝 : ازدواج آسان_ قانع بودن ※✫※✫※✫※✫※ ※✫※✫※✫※✫※ : ✨بعضی خیال می‌کنند که تشریفات و توی هتل چنین و چنان رفتن، سالن های گران گرفتن، خرج های زیادی کردن، عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر را زیاد می‌کند! ❉ عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به و و و بلند نظری آن هاست نه به این چیزها... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#برباݪ_سـخن ‼️خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده، آنها در راه خدا جهاد مىكنند كه دشمنان دين را بكشند يا خود كشته شوند. اين وعده‌اى است كه در تورات و قرآن آمده است. ‼️بارالها در اشك ديده‌ام در سوز سينه ام، در تپش قلبم، در نمازهايم، در لحظه‌لحظهٔ زندگانيم، تنها تو را ميپرستم و از تو كمك میخواهم، پس مرا در راه راست هدايت فرما كه همان راه انبياست؛ و اگر لياقت دارم مرا به سوى خود ببر.    «والسلام و من الطيع الهدى» #شهید_کمال‌الدین_مولایی🌷 #سالروز_شهادت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های #شهید_صدرزاده_عزیز درباره تهذیب نفس❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت همسر گرامى؛ به شدت در مصائب و سختى‌هاى زندگى #توكل داشت👌. در زندگى پستى و بلندى‌هاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكست‌هاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مى‌گذاريم.🌺 يك‌بار فاطمه را گذاشت روى اُپن آشپزخانه و به او گفت: «بپر بغل بابا»😍 و فاطمه سريع به آغوش او پريد. بعد به من نگاه كرد و گفت: «ببين فاطمه چه‌طور به من #اعتماد داشت. او پريد و مى‌دانست كه من او را مى‌گيرم، اگر ما اين‌طور به #خدا اعتماد داشتيم همه مشكلات‌مان حل بود😞. #توكل واقعى يعنى همين كه بدانيم در هر شرايطى خدا مواظب ما هست.»☝️ 📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ🌹🌹 شهید مصطفی صدرزاده 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❣مشخصه ❣ 🌹متولد: ۱_فروردین ماه_ سال ۱۳۴۰_ روستای زنگی آبادکرمان ✨🌿 🌹سمت: فرمانده تیم امام حسین _ لشکر ۴۱ ثارالله ✨🌿 🌹شهادت : ۲۵ دی ماه_ سال_ ۱۳۶۵✨🌿 🌹 محل شهادت : شلمچه _ عملیات کربلای پنج ✨🌿 🌹 مزار : روستای زنگی آباد کرمان ✨🌿 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐مــرا عهدےاست با جانان... کہ سوے #یار، بشتابم و آنگاهے کہ #جا ماندم، زِ همراهان.. بخوانم بهرِ جانانم: رِضَــاً وَاللــہِ، بر حالم... #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
💐مــرا عهدےاست با جانان... کہ سوے #یار، بشتابم و آنگاهے کہ #جا ماندم، زِ همراهان.. بخوانم بهرِ جانان
🌷 💠گذرے بر سیره شهید 🔰آقا ابوالفضل نماز هاشو اول وقت⌚️ میخوند؛ هر وقت که مسافرت می‌رفتیم🚙 هر جا موقع بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند📿 همیشه تاکید بر نماز داشت. 🔰اصلا اهل غیبت📛 نبود اگه در جمعی بود که پیش میومد بحث رو عوض می کرد . از مهربونی💖 هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمی‌کرد❌ 🔰هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد🚫 ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه😭 میگفت. 🔰تا ازش نمی شد حرفی نمیزد🚫 در مورد کارش میگفت: هر چی کمتر بدونی برات بهتره☺️؛ خدایی از کارش سوء استفاده نکرد.چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی🎬 از گذاشتم 🔰دیدم شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو هال شروع کرد گریه کردن😭 تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهادتش🕊 روهمون روز گرفت🌷 راوی : همسرشهید ولادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۱۸ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊