✨﷽✨
#ڪلام_شهیـــــد
💢درباره جهاد و دفاع از حرم خیلی با عشق و شجاعت حرف میزد.
🔻اگر مدافعان حرم نروند، دشمنان کم کم جلو میآیند، همانطور که عراق را گرفتند و همین بلایی که سر مردم سوریه آمده است، سر ما هم میآید. ما باید از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنیم.
راوی 👈 پدر شهید
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیــد_میثـــــم_نجفـــــی🌷
《ســــالروز ولادتـــــ》🎊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪلام_شهیـــــد
🔸امروز دشمن سوریه را دستاویز خود قرار داده و فردا سراغ کشوری دیگر میرود، که اگر از موانع سر راه خود در این کشورها عبور کند، یک روز هم نوبت ما میرسد، یعنی اگر ما هم بیخیال دشمن شویم آنها هرگز بی خیال ما نخواهند شد مگر اینکه انقلاب اسلامی را از پای درآورند.
🔸هدف اصلی دشمن ما ریشه کن کردن اسلام است و ما نیز انقلاب نکردیم مگر برای احیای نظام اسلامی.
🔸امروز دشمن برای رسیدن به هدف خود کشورهایی مثل سوریه و عراق را مورد هدف قرار داده است اما هدف اصلی دین اسلام است که ما نیز برای دفاع از اسلام هر جا و هر کشوری که لازم باشد به میدان میرویم که هدف ما جهاد و دفاع است نه آدم کشی.
●اولین شهید خط مقدم جبهه حق بر باطل، در دفاع از حریم عمه سادات حضرت زینب(س)
▫️سرگرد مدافـع حـــرم▫️
#شهیــد_علـــــی_کنعانـــــی🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوچهلودو 👈این داستان⇦《 مرده متحرک 》 ـــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوچهلوسه
👈این داستان⇦《 امثال تو 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎صدام خسته و خواب آلود ... از توی گلوم در نمیاومد ...
- به داداش ... رسیدن بخیر ...✋
🔹رفت سر کمد، لباس عوض کردن ...
- امروز هر کی رسید سراغ تو رو گرفت ... دیگه آخر اعصابم خورد شد ... میخواستم بگم دیوونهام کردید ... اصلا مرده... به من چه که نیومده ...😖
🔸غلت زدم رو به دیوار ... که نور✨ کمتر بیوفته تو چشمم ... مخصوصا این پسره کیه؟ ... سپهر ... تا فهمید من داداش توئم ... اومد پیله شد که مهران کو ... چرا نیومده ...😳
▫️راستی دکتر هم اینقدر گیر داد تا بالاخره شمارهات رو دادم بهش ...📲
🔻ته دلم گفتم ... من دیگه بیا نیستم ... اون یه بار رو هم فکر کردم رضای خدا به رفتن منه ...
و چشمهام رو بستم ...😑
💢نیم ساعت بعد، سعید هم خوابید ... اما خواب از سر من پریده بود ... هنوز از پس هضم وقایع هفته قبل برنیومده بودم... نه اینکه از چنین شرایطی توی اجتماع خبر نداشته باشم، نه ... پیش خودم گیر بودم ... معلق بین اون درگیرهای فکری ... و همهاش دوباره زنده شد ...⚡️⚡️
💠فردا ... حدود ظهر ... دکتر زنگ📱 زد ... احوالپرسی و گله که چرا نیومدی ... هر چی میگفتم فایده نداشت ... مکث عمیقی کردم ...
- دکتر ... من نباشم بقیه هم راحت ترن ...😔
🔹سکوت کرد ... خوشحال شدم ... فکر کردم الان که بیخیال من بشه ...
نه اتفاقا ... یه مدلی هستی آدم دلش واست تنگ میشه...❣
🔸اون روز، حسابی من رو بردی توی حال و هوای اون موقع... شاید دیگه بهم نیاد ولی منم یه زمانی رفته بودم جبهه ...😳
🔹و زد زیر خنده ... من، مات پای تلفن ... نمیفهمیدم کجای حرفش خنده داره ...😳😂
آدم جبهه رفتهای که خون شهـــ🌷ــدا رو دیده ... اما بعد از جنگ، اینقدر عوض شده ... بیشتر اعصابم رو بهم میریخت ...😣
🔻دیروز به بچهها گفتم ... فکر نمیکردم دیگه امثال تو وجود داشته باشن ... نه فقط من، بقیه هم میخوان بیای ...
مهرت به دل همه افتاده ...💖
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#برگے_از_خاطراٺ
🔹در عملیات کربلای۵ موقع عقب نشینی، نیروهای ایران در یک کانال مشغول دفاع بودند که نیروهای عراقی همزمان وارد کانال شدند و یکی از نیروهای عراقی با شهید درگیر شد و بر روی کمر شهید نشست، ناگهان شهید ناامید شد و کار خود را تمام شده دید؛
🔹در همین حین ناگهان عکس فرزند بزرگش امین از جیبش بر روی خاک افتاد، وقتی چشم شهید به عکس فرزند و لبخندش افتاد، ناگهان نوری از امید در دلش روشن شد طوری که قدرت شهید چند برابر شد و در حالی که نیروی عراقی بر روی کمرش نشسته بود، شهید او را به حالت سینهخیز به جلو برد و خود را به آرپی جی آماده و گلوله گذاری شدهای که در فاصله نزدیک به آنها داخل کانال افتاده بود رساند و آنرا کشید و از حال رفت و بیهوش شد.
🔹کمتر از یک ساعت بعد که به هوش آمد مشاهده کرد که جنازه سوخته عراقی روی بدن ایشان است و متوجه شد آتش عقب آرپی جی او را سوزانده، آنگاه از تاریکی هوا استفاده کرده و خود را به نیروهای ایرانی رساند.
راوی 👈 همرزم شهید
●فرمانده گردان امام حسنمجتبی(ع)
لشکر ۲۵ کربلا
▫️ســـــردار والامقام▫️
#شهیــد_محمدباقر_ساورعلیا🌷
《ســــالروز ولادتـــــ》🎊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
↞🌹↠🕊↞🌹↠
#شهدا_را_بشناسیم
#شهید_ابراهیم_هادے↯↯↯
🔻《باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به ابراهیم گفت:
«ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی
دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره》
#شهید_ابراهیـــــم_هـــــادی🌹🍃
🔸کتاب سلام بر ابراهیم، ص۴۱
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_شصتوسوم
《 خدای تو کیست؟ 》
🖇خندهاش محو شد …
🔹یعنی … شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ …
🔸چند لحظه مکث کردم … گفتن چنین حرفهایی برام سخت بود … اما حالا …
🔻صادقانه … من اصلا به شما فکر نمیکنم … نه به شما… که به هیچ شخص دیگهای هم فکر نمیکنم … نه فکر میکنم، نه …
▫️بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم … دوباره لبخند زد …
🔹شخص دیگه که خیلی خوبه … اما نمیتونید واقعا به من فکر کنید؟ …
🔸خسته و کلافه … تمام وجودم پر از التماس شده بود …
🔻نه نمیتونم دکتر دایسون … نه وقتش رو دارم، نه … چند لحظه مکث کردم … بدتر از همه … شما دارید من رو انگشتنما و سوژه حرف دیگران میکنید …
💢ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون … توجه کنید … یهو زد زیر خنده … اینقدر شناخت از شما کافیه؟ … حالا میتونید بهم فکر کنید؟ …
💠انسان یه موجود اجتماعیه دکتر … من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که میکنم درسته… حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید … من ندارم …
🔻بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده … وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم … حتی اگر هم داشته باشم … من یه مسلمانم … و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید … از نظر شما، خدا … قیامت و روح … وجود نداره …
🍃در لاکر رو بستم …
💢خواهش می کنم تمومش کنید …
▫️و از اتاق رفتم بیرون…
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
💚🌹
🌹
#فــرازےازوصیتنــــامــــہ♢⇩
♡《این امت باید بداند از بزرگترین خطراتى که انقلاب را تهدید مى کند، آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب یعنى همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمى گذارید. شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید. شما فرزندانى تربیت نموده اید که شهادت را بالاترین سعادت خود مى شمارند و فقط روى پشتوانه الهى حساب مى کنید و شکست در راه چنین حرکتى مفهومى ندارد.》♡
▓ســرداررشیــداســلامـ↯
#شھیــــدمحــسنوزوایــــے❤️🍃
《ســالــروزشھــادتــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#فرازےازوصيتـــــنامہ
💠 این جنگ تحمیلی پایدار نیست و خداوند وعده داده است كه پیروزی از آن ماست.
▫️خدا خود شاهد است كه در این جنگ تحمیلی هم از طرف خودی من زجر میبرم و هم از طرف دشمن، زیرا ما از درون با ستون پنجم در جنگ مواجه هستیم و از خارج با ابرقدرتهای شیطانی. خدایا تو را قسم میدهم به جوانان آغشته به خون كه اسلام را در این لحظه از زمان یاری كن.
●فرمانده دلاور عملیات سپاه همدان
▫️ســـــردار والامقام▫️
#شهیــد_تقـــــی_بهمنـــــی🌷
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
pedar.darestani.mp3
6.03M
🎧🎧🎧
🎙حجت الاسلام #دارستانی
💠 علَّت مُوَفَّقیت بـُزرگان جهان
💠 ماجرای مقام معظم رهبری و پدر بزرگوارشان
#بسیار_زیبا_و_شنیدنی
#پیشنهاد_ویژه_دانلـــــود💯
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 ألَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى؛ ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى
🍃 که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیگیرد، و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست، اینکه تلاش او بزودی دیده میشود، سپس به او جزای کافی داده خواهد شد!
#سوره_نجم_آیات_۳۸_تا_۴۱
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
❤️~💚
|
💚
#بـــــربــاݪ_سخــــن↯↯↯
♢《روح الله می گفت هدف اصلی دشمنان کشور ماست. دشمنان به خاطر امنیتی که در مرزهای ما وجود دارد نمیتوانند به خاک کشورمان تعدی کنند و میخواهند بازوانمان را قطع کنند تا راحتتر به کشورمان مسلط شوند. 》♢
(نقل از همسر شهیــد)
🔸مــــدافــــعحــــرمـ
#شهیــــدروحاللهمھــــرابــــے🌸🍃
《ســالــــروزولادتــــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🍃🌷
#عملیـــــاٺ_بازےدراز
#قسمت_اول ....↯
🔴 شناسنامه عملیات
●نام عملیات: بازی دراز
●زمان اجرا: ۱ تا ۹ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰
●محل نبرد: غرب سرپل ذهاب
●نوع عمليات: نيمه گسترده
●فرماندهی: مشترك
●سازمان: مشترك
●تجهیزات منهدم شده نیروهای عراقی: ۵۴ دستگاه تانک و نفربر ۳ فروند هواپیما ۲ فروند هلیکوپتر ۲ دستگاه ادوات مهندسی
●غنائم جنگی ایران: ۱۲ دستگاه تانک و نفربر ۵ دستگاه ادوات مهندسی
●تعداد تلفات نیروهای عراقی: ۱۵۰۰ نفر کشته و زخمی ۷۰۰ نفر اسیر
🔘➼┅══┅┅───┄
🔹عملیات بازی دراز در محور سرپلذهاب - ارتفاعات بازی دراز به صورت نیمه گسترده در تاریخ ۱/۲/۱۳۶۰ به فرماندهی مشترک انجام شد.
🔘➼┅══┅┅───┄
🔸ارتفاعات سختگذر بازی دراز با قلههای بلند و شیبهای تند و بریدگیهای ممتد از اهمیت ویژهای در منطقه مرزی استان کرمانشاه برخوردار است این ارتفاعات به مثابه عرضه بزرگی درون مثلث قصرشیرین _ گیلان غرب_ سرپل ذهاب واقع شدهاست و بر منطقه تسلط کامل دارد.
🔸نیروهای عراقی در روزهای آغازین جنگ از بازی دراز برای دیدهبانی استفاده میکردند اما ویژگیهای این ارتفاعات موجب شد با فعالیتهای مهندسی روی آن جاده سازی شود و یگانهای عراق در آنجا مستقر شوند و ضمن افزایش سلطه بر قصرشیرین سرپل ذهاب را نیز زیر دید خود بگیرند.
✍ #ادامـــــہ_دارد ...
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
💚…❤️…💚
#فــرازےازوصیتنــــامــــہ⇩
《مادر جان! همیشه به تو گفته بودم که بنده امانتی هستم از طرف خدا پیش شما و روزی باید پیش او بروم و امروز، همان روز است. من را اگر خفهام کنند، به خدا سازش نخواهم کرد و حقیقت را قربان مصلحت نمیکنم. فقط و فقط ـ زیر عکسم بنویسید: «پاسدار امام زمان (عج) بود.» که ان شاء الله سرباز امام زمان (عج) باشم.》
#شھیــــدصــادقڪلھــــر🌹🍃
《ســــالــــروزشھــــادتــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوچهلوسه 👈این داستان⇦《 امثال تو 》 ــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوچهلوچهار
👈این داستان⇦《 این آیات کتاب حکیم است 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎تلفن رو که قطع کرد ... بیشتر از قبل، بین زمین و آسمون گیر افتاده بودم ... بیخیال کارم شدم و یه راست رفتم حرم ...
🔸نشستم توی صحن ... گیج و مبهوت ... آقا جون ... چه کار کنم؟ ... من اهل چنین محافلی نیستم... تمام راه رو دختر و پسر قاطی هم زدن رقصیدن ... اونم که از ...💃
🔹گریهام گرفت ... به خدا ... نه اینکه خودم رو خوب ببینم و بقیه رو ...
دلم گرفته بود💔 ... فشار زندگی و وضعیت سعید از یه طرف ... نگرانی مادرم و الهام از طرف دیگه ... و معلق موندن بین زمین و آسمون ...😔
🔻میترسیدم رضای خدا و امر خدا به رفتنم باشه ... اما من از روی جهل، چشمم رو روش ببندم ... یا اینکه تمام اینها حرفهاش شیطان برای سست کردنم باشه ...
💢سر در گریبان فرو برده ... با خدا و امام رضا درد دل میکردم ... سرم رو که آوردم بالا ... روحانی سیدی با ریش و موی سفید... با فاصله از من روی یه صندلی تاشو نشسته بود ... دعا می خوند🍃✨ ...
آرامش عجیبی توی صورتش بود ... حتی نگاه کردن به چهرهاش هم بهم آرامش میطداد ... بلند شدم رفتم سمتش ...
حاج آقا ... برام استخاره میگیری❓ ...
🔹سرش رو آورد بالا و نگاهی به چهره آشفته من کرد ...
چرا که نه پسرم ... برو برام قرآن بیار ...
قرآن رو بوسید ... با اون دستهای لرزان ... آروم آورد بالا و چند لحظه گذاشت روی صورتش ... آیات سوره لقمان بود ...🍃✨
✨بسم الله الرحمن الرحیم ... الم ...✨ این آیات کتاب حکیم است ... مایه هدایت و رحمت نیکوکاران ... همانان که نماز را بر پا می دارند و زکات میپردازند و به آخرت یقین دارند ... آنان بر طریق هدایت پروردگارشان هستند و آنان رستگاران هستند ...🍀🌹
💠از حرم که خارج شدم ... قلبم آرام آرام بود ... میترسیدم انتخاب و این کار بر مسیر و طریقی غیر از خواست خدا باشه... می ترسیدم سقوط کنم ... از آخرتم میترسیدم ... اما بیش از اون ... برای از دست دادن خدا میترسیدم ... و این آیات ... پاسخ آرامش بخش تمام اون ترسها بود ...🍃
✨حسبنا الله ... نعم الوکیل ... نعم المولی و نعم النصیر ... و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ..✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #آشنـــــایے_با_ابراهیـــــم 🔴《 چفیه 》 🍃اواخر سال ۱۳۶۰ بود؛ ابراهیم در مرخصی به سر میبرد. آخر
✨﷽✨
#آشنـــــایے_با_ابراهیـــــم
🔴《روش جالب «ابراهیم» برای اسیر کردن بعثیها》
🍃مهربانی شهید «هادی» اسرای جنگی را مجذوب میکرد؛
🍃هر چیزی که از طرف تدارکات برای ما میآمد و یا هر چیزی که ما میخوردیم؛ ابراهیم همان را بین اسرا توزیع میکرد.
🍃همین باعث میشد که همه، حتی اسرا مجذوب رفتار او شوند.
راوی 👈 همرزم شهید
══💖══════ ✾ ✾ ✾
⭕️ هر روز یک روایت از خاطرات ناب
#شهید_ابراهیم_هادی
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#شهــــداےشکنـجـــــہ
#نحـــوہ_شهــــادتــــ 👇👇
💢 با اینکه بارها مجروح شده بود و جراحتهای قدیمی و سختی داشت ولی همیشه هر طوری که بود خودش را به منطقه میرساند فقط در عملیات بیت المقدس به علت خرد شدن استخوان پایش حدود یکسال مشغول درمان و مداوا بود و با اینکه مجبور بود با عصا راه برود ولی باز هم به جبهه برگشت، دشمن لعین ایشان را قبل از شهادت به طرز وحشیانهای شکنجه کرد.
●فرمانده گروهان، گردان ۴ (فتح) پادگان ولیعصر {عج} سپاه تهران
●فرمانده گردان ابوذر در عملیات بیتالمقدس
#شهیــد_علیاصغـــر_رنجبـــران🌷
#یادشان_با_ذڪر_صـلـوات
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_شصتوچهارم
《 جراحی با طعم عشق 》
🖇برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمیشد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر میشد ... دلم میخواست رسما گریه کنم ...
🔹برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دستهاش رو میشست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ...
🔸من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار میکنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و ...
داشتم از خجالت نگاهها و حالتهای بقیه آب میشدم ...
🔻زیرچشمی بهم نگاه میکردن ... و بعضیها لبخندهای معناداری روی صورتشون بود ...
▫️چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ... اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق میکرد ... میدونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ...
💢خندید ... سرش رو آورد جلو ...
🔹مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، میتونی بایستی و فقط نگاه کنی ...
🔸برای اولین بار توی عمرم، دلم میخواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم ...
🔻با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جملهای در مورد شخصیتش نطق میکرد ... و من چارهای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ...
💢توی بیمارستان سوژه همه شده بودیم ... به نوبت جراحیهای ما میگفتن ... جراحی عاشقانه ...💕💕
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1