eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض سلام و احترام به اتفاق خانواده محترم دعوتید به یادواره شهدای گمنام و گرامیداشت ۴۸ یادمان شهدای گمنام استان قم زمان جمعه ۲ دی ماه ساعت ۲۰:۰۰ حسینیه ۱۴شهید گمنام کوه خضر نبی « علیه السلام » 🌹〰🇮🇷〰🌹 قرارگاه فرهنگی شهدای گمنام 🌹〰🇮🇷〰🌹
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : هشتاد و سوم عمه ادامه داد: خیلی تو بیمارستان دنبالت گشتیم توی کدوم بیمارستان اهواز «بودی؟ یکی از همراهان به جای حسین جواب داد: «حاج آقا رو برای جراحی پا بردیم رشت. آخه تیر کالیبر خورده بود زیر کاسه زانوش اما توی اتاق عمل به جراحها اجازه نداد بیهوشش کنن مبادا در حال بیهوشی اطلاعات مربوط به عملیات رو لو بده بعد از عمل وقتی دید مردم رشت برای عیادتش به زحمت میآن و میرن گفت راضی به زحمت مردم نیستم ببریدم اهواز. بهار زودرس اهواز در بهمن ماه رسیده بود ما که سرما و برف و یخبندان همدان را در این ماه دیده بودیم ذوق میکردیم که در این هوای مطبوع بهاری حسین کنارمان هست کمکم صندلی چرخدار را کنار گذاشت و با عصا راه رفت. هر روز چند نفر از فرماندهان سپاه به خانه می آمدند و با حسین جلسه می گذاشتند هنوز بهمن به روزهای آخر نرسیده بود که حسین خداحافظی کرد و رفت . همهٔ سرسبزی و طراوت بهارانه اهواز پیش چشمم بی روح شد. نزدیک عید از همدان برایمان میهمان آمد. اکرم خانم بود و دخترش که برای احوالپرسی حسین آمده بودند تعریف میکردند که همدان از بس بمباران شده مردم به باغات وروستاهای اطراف رفته اند و عده کمی مانده اند که کارشان تشییع شهدای جبهه و بمباران شده است. به محض ورودشان اهواز هم بمباران شد. با تعجب گفتند: «مثل اینکه اینجا اوضاع از همدان بدتره حداقل روزی یک بار سروکله هواپیماهای عراقی توی آسمان اهواز پیدا میشد وقت بمباران باید همه به چاله بزرگی که گوشه حیاط کنده ،بودند میرفتیم ، 👇👇👇
چاله حکم سنگر اجتماعی را داشت که اگر بمب روی سقف خانه ،خورد ساختمان روی اهالی آوار نشود. این جان پناه در مقابل یک نارنجک هم مقاومت نداشت چه برسد به بمب و موشک چند صد کیلویی اما وقتی رادیو اعلام وضعیت قرمز میکرد و آژیر قرمز کشیده میشد داخل همین چاله که میرفتیم احساس امنیت میکردیم. تعدادمان زیاد بود و جان پناه کوچک و تاریک عمه ، اکرم خانم و دخترش و بچه ها در هم مچاله میشدیم وقتی از جان پناه بیرون می آمدیم کف جان پناه به خاطر نم خاک پر میشد از قورباغه و مارمولک و حتی بچه مار. جانورها سرگرمی وهب و مهدی شده بودند. یک بار وهب بیرون از جانپناه برای خزندگان لانه ساخت. روی جعبه چندان محکم نبود دختر اکرم خانم پا روی جعبه گذاشت و جعبه شکست ، نوه عمه جیغ کشید . با وهب داشتم دعوا میکردم که یک هواپیما مثل یک هیولا از میان ابرها به سمت شهر شیرجه زد. آن قدر پایین آمد که فکر کردیم دارد سقوط می کند. بمبهایش را روی خانه ها رها کرد و اوج گرفت. هنوز گردوخاک نخوابیده بود که به جای یکی چند هواپیما میان آسمان چرخیدند. همه به طرف جان پناه دویدند. اکرم خانم و دخترش، وهب و مهدی و من که زهرا را بغل کرده بودم شانه به شانه هم نشستیم و تنها عمه بیرون بود صدایش میزدیم بیا تو سنگ و شیشه میریزه رو سرت عمه هم انگار که از همه سروصدا گوشش کیپ شده باشد صدای ما را نمی شنید وسط حیاط ایستاده بود و با مشت گره کرده رو به آسمان صدام و خلبانها را خطاب و عتاب و نفرین میکرد. آن قدر جدی و محکم که انگار خلبانهای صدام روی پشت بام نشسته اند و دادوهوار او را میشنوند . بالاخره خسته شد و آمد کنار ما و یک گوشه کز کرد تا این حد از ،بمباران سهمیه هر روز و برایمان عادی بود ما هم طبق معمول تا آژیر سفید اعلام شود، بلند بلند حرف میزدیم یا صلوات میفرستادیم ولی آن روز، صدام تصیمم ،داشت آب چشم مردم اهواز را به حدی بگیرد که اگر زنده ماندند شهر را خالی کنند. بمب از پی بمب فرود میآمد و جانپناه با انفجار هر،بمب مثل گهواره می جنبید و چپ و راست میشد. گویی زلزله به جان زمین افتاده بود زلزله ای که پایان نداشت. هواپیماها بمبهایشان را روی شهر میریختند و میرفتند بلافاصله چند تای دیگر می آمدند. جان پناه روباز بود و توده عظیم دود که از هر طرف شهر به آسمان می رفت پیدا . زهرا را محکم توی آغوش گرفتم وهب و مهدی به پاهایم چسبیدند سکوت سرد و سنگین داخل جان پناه فقط با انفجار بمبها شکسته میشد یک لحظه به این فکر کردم که الآن چه مادران و کودکانی که با هم تکه تکه میشوند و شاید مقصد یکی از این بمبها خانه ما باشد. بچه ها را بغلم چسباندم و زیر لب شهادتینم را گفتم چشمانم را بستم و صورت خاک خورده حسین در خاطرم زنده شد و طنین صدای مهربانش در گوشم پیچید: «پروانه، صبور باش» هواپیماها همچنان مثل لاشخور توی آسمان میچرخیدند و تا آژیر سفید زده شود اهواز زیرورو شد. نزدیک عید حسین سری به خانه زد و گفت: «اسبابها رو جمع کنین.» به خانه به دوشی عادت کرده بودم دیگر نمی پرسیدم کجا و چرا؟ تابعی اسباب کشی پی درپی ما بخاطر مسئولیت حسین در جبهه بود. خودش که حرفی نمیزد و من حدس میزدم که صحنه جنگ از جنوب به سمت غرب یا شمال غرب تغییر کرده که او میخواهد ما را به همدان ببرد. بر مقداری خرت و پرت را که داشتیم پشت یک وانت ریختیم عمه قبل از ما با میهمانها ازاهواز به همدان برگشته بود، اول به تهران رفتیم و با همان وانت و اثاثیه از سمت گردنه آوج به طرف همدان برگشتیم. سرما و کولاک از درز شیشه ها زوزه میکشید و داخل می آمد وهب و مهدی به هم چسبیده بودند و میلرزیدند. من هم زهرا را داخل پتو پیچیده بودم نفس که میکشیدیم از دهانمان بخار بیرون می آمد و لایه های یخ شیشه های داخل ماشین را ضخیم تر میکرد. بخاری ،ماشین زورش به سرما نمی چربید.. ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1319577382.mp3
8.5M
•[ میخوایم با هم یه زیارت عاشورا بخونیم! ] 🎧 - با صدای سردار دلها - ثواب این زیارت عاشورا رو هدیه می کنیم به روح ائمه اطهار علیهم السلام، روح امام شهداء، شهداء و اموات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیه 83 سوره آل عمران 🌸 أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى الْسَّماَوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعَاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ 🍀 ترجمه: آیا آنها به غير از دین خدا (دینى) مى طلبند؟ در حالى كه هر كه در آسمانها و زمین است، خواه ناخواه فقط تسلیم اوست و به سوى او بازگردانده مى شوند. 🌷 : آیا به غیر از 🌷 : طلب می کنند، می جویند 🌷 : تسليم آورد 🌷 : آسمان ها 🌷 : زمين 🌷 : اختيار 🌷 : ميل نداشتن، بى اختيار 🌷 : بازگردانده می شوند. 🌸 در اینجا بحث درباره آغاز می شود و توجه یهود و نصارا و پیروان ادیان گذشته را به آن جلب می کند. در ابتدای آیه می فرماید: أفغیر دين الله يبغون: آيا آنها به غیر از دین خدا (دینی) می طلبند؟ منظور از دین خدا، همین دین اسلام است. در ادامه آیه می فرماید: و له أسلم من فى السماوات و الأرض طوعا و كرها و إليه يرجعون: و در حالى كه هر که در آسمان ها و زمین است، خواه یا ناخواه تسلیم او شده اند و به سوی او باز گردانده می شوند. یعنی تسلیم در برابر فرمان خداوند می باشد. موجودات آسمان ها و زمین، همگى تسلیم خداوند هستند. 🌸 منظور از من فی السماوات و الأرض يعنى هر آنچه در آسمان ها و زمین است که هم شامل موجودات عاقل و هم غیر عاقل می باشد. و کلمه طوعا که به معنای اختیار است اشاره به موجودات عاقل و مؤمنان است که از روی اختیار تسلیم خدا هستند. و کلمه کرها که به معنای بی اختیار است اشاره به موجودات غیر عاقل و افراد بی ایمان است. افراد بی ایمان تنها به هنگام گرفتاری و مشکلات ، را می خوانند و در این شرایط از روی بی اختیار تسلیم او هستند. نور آفتاب که به دریاها می تابد و بخار آب که از دریا بر می خیزد و قطعات ابر که به هم پیوند می خورند قطره های باران که از آسمان فرو می ریزند و درختانی که رشد می کنند و گل هایی که شکفته می شوند همه تسلیم خدا هستند. 🔹 پيام های آیه83سوره آل عمران 🔹 ✅ انتخاب راه غیر خدا، با حركت هستی سازگار نیست. «أفغیر دین اللّه یبغون و له اسلم» ✅ حقیقت دین، است. «أفغیر دین اللّه یبغون و له اسلم...» ✅ ، دائماً در جستجوى راه و روشى است و گرایش به مكتب در نهاد او قرار دارد. ✅ اگر تسلیم خداست، چرا ما تسلیم نباشیم؟ «له اسلم من فى السموات والارض» ✅ اگر پایان كار ما خداست، چرا از همان اوّل رو به سوى او نكنیم؟ «الیه یرجعون»پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: منظور از «من فى السماوات» ملائكه مى باشند. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱سلام ما بر این پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ندارند. 💌| حضرت امام خمینی(ره) ســـلام ✋ 🌹ــــدایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ویژه خواهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌹خاطره تکان دهنده یک آزاده از زندان صدام بخاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه ۸۱ پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده‌بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده‌بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم : آره، چه كار داری؟ پرسید : مرا می‌شناسی؟ گفتم : نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم : اتفاقاً ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم : نمی‌دانم. گفت: نام محمدجواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم : اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه‌چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت : پیام من مرزداری از وطن است. صبوری من است. نگذارید وطن بدست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم : بخدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... 🌹روح شهیدمحمد جواد تند گویان وزیر نفت دولت شهید رجایی شاد منبع : (راوی- عیسی عبدی) رجوع کنید به کتاب ساعت به وقت بغداد، ج۱، ص۸۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121505757154464.pdf
11.33M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ سه‌شنبه‌ ۲۹ آذر ۱‌۴۰۱ ۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه" ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ از شهید محمد جواد تندگویان بیشتر بدانیم @mojahedebasir 🇮🇷 ۲۹ آذر روز بزرگداشت شهید تندگویان و شهدای صنعت نفت گرامی 🌍 🌷🇮🇷مجاهد بصیر🇮🇷🌷 @mojahedebasir