eitaa logo
امام زادگان عشق
97 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
324 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1319577382.mp3
8.5M
•[ میخوایم با هم یه زیارت عاشورا بخونیم! ] 🎧 - با صدای سردار دلها - ثواب این زیارت عاشورا رو هدیه می کنیم به روح ائمه اطهار علیهم السلام، روح امام شهداء، شهداء و اموات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیه 83 سوره آل عمران 🌸 أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى الْسَّماَوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعَاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ 🍀 ترجمه: آیا آنها به غير از دین خدا (دینى) مى طلبند؟ در حالى كه هر كه در آسمانها و زمین است، خواه ناخواه فقط تسلیم اوست و به سوى او بازگردانده مى شوند. 🌷 : آیا به غیر از 🌷 : طلب می کنند، می جویند 🌷 : تسليم آورد 🌷 : آسمان ها 🌷 : زمين 🌷 : اختيار 🌷 : ميل نداشتن، بى اختيار 🌷 : بازگردانده می شوند. 🌸 در اینجا بحث درباره آغاز می شود و توجه یهود و نصارا و پیروان ادیان گذشته را به آن جلب می کند. در ابتدای آیه می فرماید: أفغیر دين الله يبغون: آيا آنها به غیر از دین خدا (دینی) می طلبند؟ منظور از دین خدا، همین دین اسلام است. در ادامه آیه می فرماید: و له أسلم من فى السماوات و الأرض طوعا و كرها و إليه يرجعون: و در حالى كه هر که در آسمان ها و زمین است، خواه یا ناخواه تسلیم او شده اند و به سوی او باز گردانده می شوند. یعنی تسلیم در برابر فرمان خداوند می باشد. موجودات آسمان ها و زمین، همگى تسلیم خداوند هستند. 🌸 منظور از من فی السماوات و الأرض يعنى هر آنچه در آسمان ها و زمین است که هم شامل موجودات عاقل و هم غیر عاقل می باشد. و کلمه طوعا که به معنای اختیار است اشاره به موجودات عاقل و مؤمنان است که از روی اختیار تسلیم خدا هستند. و کلمه کرها که به معنای بی اختیار است اشاره به موجودات غیر عاقل و افراد بی ایمان است. افراد بی ایمان تنها به هنگام گرفتاری و مشکلات ، را می خوانند و در این شرایط از روی بی اختیار تسلیم او هستند. نور آفتاب که به دریاها می تابد و بخار آب که از دریا بر می خیزد و قطعات ابر که به هم پیوند می خورند قطره های باران که از آسمان فرو می ریزند و درختانی که رشد می کنند و گل هایی که شکفته می شوند همه تسلیم خدا هستند. 🔹 پيام های آیه83سوره آل عمران 🔹 ✅ انتخاب راه غیر خدا، با حركت هستی سازگار نیست. «أفغیر دین اللّه یبغون و له اسلم» ✅ حقیقت دین، است. «أفغیر دین اللّه یبغون و له اسلم...» ✅ ، دائماً در جستجوى راه و روشى است و گرایش به مكتب در نهاد او قرار دارد. ✅ اگر تسلیم خداست، چرا ما تسلیم نباشیم؟ «له اسلم من فى السموات والارض» ✅ اگر پایان كار ما خداست، چرا از همان اوّل رو به سوى او نكنیم؟ «الیه یرجعون»پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: منظور از «من فى السماوات» ملائكه مى باشند. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱سلام ما بر این پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ندارند. 💌| حضرت امام خمینی(ره) ســـلام ✋ 🌹ــــدایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ویژه خواهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌹خاطره تکان دهنده یک آزاده از زندان صدام بخاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه ۸۱ پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده‌بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده‌بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم : آره، چه كار داری؟ پرسید : مرا می‌شناسی؟ گفتم : نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم : اتفاقاً ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم : نمی‌دانم. گفت: نام محمدجواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم : اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه‌چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت : پیام من مرزداری از وطن است. صبوری من است. نگذارید وطن بدست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم : بخدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... 🌹روح شهیدمحمد جواد تند گویان وزیر نفت دولت شهید رجایی شاد منبع : (راوی- عیسی عبدی) رجوع کنید به کتاب ساعت به وقت بغداد، ج۱، ص۸۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121505757154464.pdf
11.33M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ سه‌شنبه‌ ۲۹ آذر ۱‌۴۰۱ ۲۵ جمادی‌الاول ۱۴۴۴ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات پی‌دی‌اف روزنامه‌های ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه" ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ از شهید محمد جواد تندگویان بیشتر بدانیم @mojahedebasir 🇮🇷 ۲۹ آذر روز بزرگداشت شهید تندگویان و شهدای صنعت نفت گرامی 🌍 🌷🇮🇷مجاهد بصیر🇮🇷🌷 @mojahedebasir
مقنعه ( خاطره ای از شهید ) حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌گفت« فاطمه ! این چیه که زن‌ها می‌پوشند ؟ » می‌گفتم « مقنعه را می‌گویی ؟ » می‌گفت : « نمی‌دانم اسمش چیه . فقط می‌دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ست . دوست دارم یکی از همین‌ها بخری سرت کنی راحت‌تر باشی . » گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟ خندید گفت « هر دوش » از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ، تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده . 🌷 🌷 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده های معزز شهدا و شما سروران گرامی به اتفاق خانواده محترم دعوتید به یادواره شهدای گمنام و گرامیداشت ۴۸ یادمان شهدای استان قم جمعه ۲ دی ماه ساعت ۲۰:۰۰ حسینیه شهدای گمنام لينک کانال قرارگاه شهدای گمنام در ایتا @shohadaye_gomnam_۱۴ ۶۲۷۳۸۱۷۰۱۰۱۷۹۳۶۸ شماره کارت جهت کمک به ادامه فعالیتهای فرهنگی ومذهبی در حرم شهدای گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام » لطفا تصویر فیش واریزی را در ایتا به شماره ۰۹۱۲۵۵۳۳۰۱۸ یا آیدی Ya110s@ ارسال فرمائید . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : هشتاد و چهارم حسین چشمش از پشت شیشه یخ زده به جاده بود گاهی با آستین ،کاپشنش شیشه را به اندازه ای که ،ببیند میتراشید اما خیلی زود با چند ،بازدم شیشه گرفته و تار میشد حتی برف پاک کن هم نمیتوانست یخهای روی شیشه را بردارد. آهسته و با احتیاط میراند که گویی ماشین داشتند ایستاده است. بچه ها میپرسیدند «کی میرسیم؟» که ناگهان لاستیک ها روی یخ لیز خوردند حسین به تکاپو افتاد نمی توانست پا روی ترمز بگذارد با مهارت دنده ها را جابه جا کرد تا ماشین ایستاد. با گوشه ،چادرم یخ شیشه را پاک کردم تا بیرون را ببینم لب پرتگاه ایستاده بودیم در یک قدمی مرگ بچه ها ترسیدند. حسین انگار که اتفاقی نیفتاده برای روحیه دادن به ما صلوات فرستاد. وهب و مهدی هم با صدای بلند صلوات فرستادند و زهرا از خواب پرید و گریه کرد بالاخره به همدان رسیدیم به خانه سردی که فقط با گرمی ،حسین قابل تحمل میشد ما را که سروسامان داد رفت احوال پرسی حاج آقا سماوات. حاج آقا سرطان حنجره داشت و دکترها جوابش کرده بودند. حسین تا چند روز مرتب به حاج آقا سر میزد. خودش را خیلی مدیون حاج آقا میدانست و میخواست محبتهای گذشته او را جبران کند حاج آقا دارایی اش را وقف بچه های سپاه جنگ و جبهه کرده بود حالا نوبت حسین بود که گوشه ای از زحمات او را جبران کند. باید به منطقه میرفت ولی دلش گیر حاج آقا بود و نگران که مبادا برود و برگردد، حاج آقا نباشد. سرانجام جبهه را انتخاب کرد با غم آشکاری که در چهره داشت دست و صورت حاج آقا را بوسید و رفت . 👇👇
حسین معاون عملیاتی قرارگاه قدس سپاه شده بود و برای شناسایی عمق خاک عراق با لباس کردی به کردستان عراق رفته بودند این واقعه را خودش بعدها وقتی برای سرکشی به منزل خانواده شهید صالحی یکی از فرماندهان همراهش در این شناسایی رفته بودیم تعریف کرد. حسین پس از دو ماه بی خبری محض وزندگی در کردستان عراق وقتی بازگشت ستاد قرارگاه قدس در همدان بود حسین برای جلسات میرفت و میآمد و من از رادیو میشنیدم که عراق شهر فاو را پس گرفته و به جزیره مجنون و شلمچه حمله کرده است ثقل جنگ باز به سمت جنوب سنگین شده بود و حسین تنها حرفی که زد این بود که «آقاعزیز گفته خودت رو به جنوب برسون» و به جنوب رفت و عراق برای اشغال مجدد خرمشهر از شلمچه حمله کرد. وقتی خبر را شنیدم میفهمیدم که غیرت پاسداری حسین برای دفاع از ،خرمشهر به تپش درآمده و الآن در تکاپوی سازماندهی مردم و رزمندگان برای مقابله با دشمن است... ⬅️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷