عشـق آنـ دمـ طلوع ڪرد
ڪه عالمے بهـ نامـ فاطمـہ بنا شد
فداے شهیدانـ راهٺ بانـو
ڪه چون شمـا گمنامے برگزیدند.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
🎞 #اطلاعیه
پخش مستند #تار_دید
روایتی از زخمهای کاری بر پیکر انقلاب اسلامی
تولید واحد رسانه مؤسسه منتظران منجی علیهالسلام
• امروز جمعه ۲۳ دیماه ـ ساعت ۱۹
• پخش از #شبکه_افق
• بازپخش روز بعد ساعت ۱٠
پ. ن :
✿ نامش " تار دید " شد، زیرا آمده تا تبیین کنندهی حقایقی باشد که عمری یا نگذاشتند بدانیم، یا نگذاشتند یادمان بماند، یا آنقدر گردو خاک کردند که چشمانمان دیگر خیلی چیزها را تار دید ...
✿ " تار دید " آمد برای نوجوانان و جوانانی که کسی برایشان نگفت انقلاب متولد شد تا نردبانی باشد برای باشکوهترین حادثهی تاریخ.
برای کسانی که به سبب سهلانگاری ما، توانِ تفکیک ذات انقلاب را از پیکر آن ندارند، و ماجرای زخمهای کاری بر پیکر انقلاب، چه از سوی دشمنان خارجی و چه از خواص خائن داخلی، برایشان مساوی با پایان انقلاب است.
✿ " #تار_دید " آمد تا شستشو دهنده تاریِ دیدمان باشد در برابر نقشی که در نبردِ پیشرویمان بر عهده ماست!
نبردی که به "صحنه نهایی" خویش رسیده است ؛ #نبرد_تمدنها
@ostad_shojae
sardar ebrahimpoor 14011014.mp3
30.69M
🔺 سخنان بسیار مهم #سردار_ابراهیم_پور در رابطه با پشت پرده جریانات اخیر
🔹عزیزان شاید بخش هایی از این سخنرانی جزو اسرارنظام باشه، اما حتما صلاح بوده که اجازه انتشار داده شده است، بسیار بسیار مهمه!
🔹۸۵ دقیقه است گوش کردن این تحلیل برای همه مومنین ضرورت بسیار بالایی داره، شاید یه بخش که تحلیل تاریخی میکنه برای افراد غیر دانشگاهی و حوزوی صقیل باشه اما لازمه گوش داده بشه.
🔹فتنه اخیر یک دهم طرح براندازی بوده که ۹ تایی دیگه خنثی شده که همه را یکی یکی توضیح میده و این یکی یعنی اغتشاشات را زود جمع نکردند و سه ماه طول کشیده فلسفه اش را بیان میکنه.
👈 تکلیف همه بعد این روشنگری ها کاملا معلوم میشه.
✔️جهاد اعلام شده و بر همه واجب است، منتهی #جهادتبیین هست.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ💚
#خاطرات_رزمندگان
به راننده ي آمبولانس سپرده بود «اگه شهيد شدم ،حتما بايد جنازه م رو به مادرم برسوني. يه برادرم شهيد شده يكي هم مجروحه .دلم نمي خواد چشم انتظار من هم بمونه.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : صد و چهارم
تلاش هنرمندانه حسین و دوستانش در گسترش معارف شهدا خیلی زود به بار نشست من و دختران و پسرانم را هم تشویق می کرد که در این عرصه وارد شویم با او به گلزار شهدا میرفتیم قصه بعضی از شهدا را برایمان روایت میکرد و از عظمت ،شجاعت مظلومیت و گمنامی آنان، خاطره ها می گفت.
پیوند عاطفی حسین با شهدا مثل یک جویبار زلال و چشم نواز در زندگی ما جاری شد تا که در دیدگاه عموم ،مردم آن فرمانده لشکر خط شکن سالهای جنگ جای خود را به یک فرمانده طراح و خلاق در همه عرصه های فرهنگی داد که از فیلم سازان برای ساخت فیلم از
نویسندگان برای نگارش کتاب از پژوهشگران برای تدوین تاریخ جنگ از هنرمندان برای ساخت باغ موزه دفاع مقدس حمایت کند.
به همدان رفتیم و میهمان خواهر بزرگترم ایران شدیم ایران در کودکی با حسین بزرگ شده بود و او را مثل برادرش دوست داشت و برایش درددل کرد و گفت: «حسین آقا چند وقتی که چشمام تار میبینه سرم گیج میره» محسن آقا شوهر ایران مرد دلسوز و جورکشی بود برای خواهرم کم نمیگذاشت اما ارتباط حسین در تهران با پزشکان بیشتر .بود لذا پیشنهاد داد بریم تهران
پیش دکتر چشم.»
دکتر از سر ایران سی تی اسکن گرفت و گفت: «یه تومور توی سر این خانم هست و باید عمل بشه فقط احتمال داره که بعد از عمل
بینایی اش از دست بره
ایران از سر اعتقاد و اعتمادی که به
حسین
داشت گفت: «هرچی
حسین آقا بگه. اگه لازمه عمل کنم.
👇👇👇
حسین بعد از مشورت با دکتر ذبیحی
پزشک معالجش به ایران گفت: «نظر
ایشون اینه که عمل شی، به
صلاحته.»
ایران را به اتاق عمل بردند. من توی
راهروی بیمارستان چشم انتظار بودم
و نگران خواهری که برایم از کودکی مادری کرده بود.
آیا به سلامت بیرون میآید یا فلج میشود؟ هرچه زمان میگذشت نگران تر میشدم و بغض می.کردم بالاخره بعد از ۱۲ ساعت ایران از اتاق عمل بیرون آمد سرش را تراشیده بودند و تومور را بیرون آورده بودند میترسیدم که مبادا فلج یا نابینا شده باشد به هوش آمد چشم گرداند و گفت پروانه» تویی؟! دنیا را بهم دادند . غرق بوسه اش کردم و با آقامحسن و حسین بردیمش منزل یک کلاه سفید پیش نامحرمها میپوشید حسین هم سربه سرش میگذاشت و میگفت ایران» شدی
مثل حاج آقاها که بار اول میرن
مکه.»
ایران میخندید و حسین برایش آب میوه میگرفت و میگفت: «بخور تا
بخیه هات زودتر جوش بخوره هنر
حسین در آرام کردن مریضها زبانزد
فامیل بود . مثل یک پزشک بهش اعتماد داشتند و حتی قبل از پزشک از او کسب تکلیف میکردند این ماجرا برای پدرم قبل از ایران اتفاق افتاد آقام را هم چند سال پیش از مریضی ایران با حسین بردیم پیش دکتر. دکتر یواشکی به حسین گفت که ایشون سرطان خون دارن حسین با دکتر مشورت کرد که «صلاحه که به مریض بگیم یا نه؟» دکتر گفت: اگه از سرطان حرفی نزنید، بهتره. فقط باید هر روز تا میتونه آب بخوره با یه قرص اگه روحیهش بالا باشه تا
ده سال زنده میمونه.»
چشم همه ما به دهان حسین بود که
گفت :
به آقام بگیم یا نه و حسین «همون رو که دکتر گفت انجام میدیم.» آقام از خارش بدنش که حرف میزد حسین می گفت دایی جان حساسیته باید زیاد آب بخوری حداقل روزی به پارچ آب.
آقام گوش میداد و گاهی حسین را صدا میزد و میگفت: «صورتم تاول زده» حسین می
پیچاندش سرما خوردی باید این قرص رو مرتب
بخوری که نه تاول بزنی و نه بدنت خارش بگیره.»
آقام این وضعیت را چند سالی سر
کرد. از وضع خودش خبر نداشت اما
دلش برای ایران خیلی میسوخت
می گفتیم «آقاجان غصه نخور بدنت میپاشه و خارشت بیشتر میشه و با این ،وضعیت بدون اینکه بداند با سرطان کنار آمد.
آن سالها زندگی آرامی داشتیم بیشتر به فکر سروسامان دادن بچه ها بودیم که مهدی پایش را کرد توی یک کفش که میخوام طلبه بشم من و حسین، حرفی نداشتیم رفتم یک سری خرت و پرت ساده برای یک زندگی طلبگی مثل قابلمه کاسه
بشقاب خریدم . یکی دو ماه رفت
مدرسه مروی در تهران اما زود
نظرش عوض شد و گفت: «میخوام برم نیرو هوایی سپاه درس طلبگی را ول کرد و آزمون استخدامی برای خلبانی هواپیمای جنگنده در سپاه داد و مرحله اول قبول شد. تستهای چندگانه را یکی یکی پشت سر گذاشت خودش و ما داشتیم امیدوار میشدیم که گفت : «سر تست شنوایی رد شدم کلافه و کمی عصبی بود و متوسل شد به حسین که «بابا به این بچه های نیروی هوایی بگو که گوشم ضعیف نیست فقط یه صدای ضعیف رو نشنیدم. انصافه که اون همه تستهای مثبت رو نادیده بگیرن و سریه صدا گیر بدن؟!
حسین
گفت : باشه من از همکاران
سؤال میکنم ولی میدونم مولای درز کارای بچه های نیروی هوایی نمیره و صحبت کرد بهش گفته :بودند «آقامهدی شما از هر جهت در تمام بخشها سربلند بیرون اومد اما برای خلبان اونم خلبان هواپیمای جنگنده، نشنیدن یه صدا ولو صدایضعیف به فاجعه رو به دنبال داره حسین که از قبل میدانست چه پاسخی میشنود آمد و مهدی را آرام کرد و گفت: «تو به سپاه علاقه داری برو به بخشهای زمینی البته اونجا هم من سفارشت رو نمیکنم مثل یه داوطلب معمولی وقتی اعلام جذب ،شد برو آزمون بده آقای متقی نیا.»
⬅️ ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا
احترام به والدین در سیره شهدا
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸 دعای روز شنبه 🌸
بِـسْـمِ اللَّهِ الـرَّحْـمَـنِ الـرَّحِـيـمِ
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
┅┅🍁✿🌸🌸❀✿🍁┅┅
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌸
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_399
🌹 ادامه آیات 113تا115 سوره آل عمران
🌸 لیسوا سواء من أهل الكتاب أمة قائمة يتلون ءايات الله ءانآء اليل و هم يسجدون (113) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِى الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَئِكَ مِنَ الْصَّالحِينَ(114) وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ(115)
🍀 ترجمه: اهل کتاب همه یکسان نیستند ، طایفه ای از آنها ایستاده، آیات الهی را در دل شب تلاوت می کنند و آنها سجده می کنند. (113) آنان به خدا و روز آخرت ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى خیر شتاب مى ورزند و آنان از افراد شایسته هستند. (114) و آنچه از خیر انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبینند و خداوند به حال پرهیزكاران داناست. (115)
🔴 در جلسه قبلی ترجمه کلمه ها و شأن نزول آیه ها و تفسیر و توضیح آنها بیان شد. در این جلسه پیام های این آیات بیان می شود.
🔹 پیام های آيات113تا115سوره آل عمران
🌷 #خوبی و #کمال را از هر گروه و طایفه ای که باشد، بپذیریم و به آن اقرار کنیم.
🌷 #عبادت نیاز به همت ، عشق و آمادگی دارد.
🌷 #تلاوت آیات خداوند و سجده های شبانه، موجب ستایش خداوند است.
🌷 #تلاوت آیات الهی و سجده به درگاه او، قیام به امر الهی است.
🌷 #شب و #سحر بهترین وقت برای مناجات است.
🌷 گل ها در #شب و در سحر عطر و رایحه بیشتری دارند عبادت در شب و سحر هم عطر و رایحه بیشتری به زندگی و ایمان آدمی می دهد.
🌷 عالی ترین حالات عبادت #سجده است.
🌷 امر به #معروف و نهی از منکر در ادیان الهی دیگر نیز بوده است.
🌷 #سرعت در کار خیر، ارزش آن را بیشتر می کند.
🌷 #سبقت و سرعت صالحان در کارهای خوب همیشگی است.
🌷 افراد #صالح، کسانی هستند که با نشاط و شتاب، به سراغ هر کار خیری می روند.
🌷 #ایمان ، #عبادت ، تلاوت ، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کار خیر انسان را در گروه صالحان قرار می دهد..
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
سلام مولای ما ، مهدی جان
چه دلنشین است صبح را با نام شما آغاز کردن و با سلام بر شما جان گرفتن و با یاد شما پرواز کردن ...
چه روح انگیز است با آفتاب محبت شما روییدن و با عطر آشنای حضورتان دل به دریا زدن و در سایه سار لبخند زیبایتان امید یافتن ...
شکر خدا که در پناه شماییم ...
سلام ✋
#صبحتون_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت
اصلا دلیل خلق، تماشای فاطمه ست
باشد به زیر سایهی مهرش تمام خلق...
هـر ذرهای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند... آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
اخلاقشان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند و مسخره میکردند و آوازهای آنچنانی بود که...
از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
دیدم فایدهای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست!
باید از راه دیگری وارد میشدم... ناگهان فکری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از شهدا برمیآمد...
سپردم به خودشان و شروع کردم.
گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟
گفتم: آره!!!
گفتند: حالا چه شرطی؟
گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
گفتم: هرچه شما بگویید.
گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم.
دوباره همهشون زدند زیر خنده
👇👇👇
از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم ... اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که اینجا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگهای نمیبینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید...
برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب بدهد.
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود! همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند ... شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد. هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آنجا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم ...
به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
هنوز بیقرار بودند... چند دقیقهای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعهالزهرای قم رفتهاند ... آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند ..."
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
📽 روایتی از زندگی شهید آرمان علیوردی
📌 در مستند "آرمان عزیز"
📺 شبکه افق
📆 شنبه ۲۴ دی ساعت ۱۸
📆 یکشنبه ۲۵ دی ماه ۱۰
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#شهیدی که
#پرچم آقارا باخون خودرنگ کرد
✍محمـدجـواد توی تبلیغـات بود
و نقـاشی می ڪشید قـرار شد
بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن ( ع ) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.
♦️نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن #پــرچــم_حــرم امام حسين( ع ) گفت؛
♦️حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی_رنـگ_بشـه...
♦️هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود
ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید،
♦️بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره
به سر محمدجواد خـورده
و خــون ســرش دقیقا به
پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده..😔
🌹طلبه شهید محمدجواد روزی طلب
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷