🌹پنج شنبه_ها_با_شهــــداء
☀️کلام شهید
شهادت حد نهايي تکامل انسان و قله رفيع انسانيت است، شهادت، مرگ سعادتآميزي است که آغاز ديدن و زندگي پر ثمر نوين را بشارت ميدهد، شهادت يک تولدي است براي زندگي جاويد.
🍀شهیدجلال عباسي🍀
💥خاطره اول
🍀شهید صدررضوان الهی برای او باد
روزی امام صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود. اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد . ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند. او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و ... ) ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لاحافظ علی طهارتک ! فرمودند بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید ... این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند. امام موسي صدر
✨منبع : برگرفته از پايگاه منبرك
💥خاطره دوم ازشهید صدر
☀️بستنی خریدن امام موسی صدر از بستنی فروش مسیحی
هاشم الهاشم ابتدا به سابقه آشنایی خانواده خود با امام صدر اشاره کرد و گفت: این آشنایی به زمانی برمیگردد که من و برادر دو قلویم نوجوان بودیم و امام صدر هنوز در شهر صور لبنان سکونت داشت. آن روزها رابطه بسیار صمیمانهای میان امام و پدر من برقرار بود. به یاد دارم که امام هرگاه پدر من را میدید از او با لقب پسر عمو یاد میکرد چون پدر ما از سادات هاشمی بود. در آن سالها ما دائم ایشان را ملاقات میکردیم و همراهشان به جلسات مختلف میرفتیم به گونهای که من و برادرم دائم در دو طرف امام بودیم و در نمازهای جماعت به امامت ایشان شرکت میکردیم.
الهاشم در ادامه با اشاره به ماجرای یک بستنیفروش مسیحی که به امام مراجعه کرده و از خرید نکردن مسلمانان شکایت داشت، افزود: در یک روز پس از اقامه نماز جمعه، امام صدر گفت که میخواهیم جایی برویم. جمعی با ایشان همراه شدند که من هم جزو آنان بودم. رفتیم تا رسیدیم به بستنی فروشی آنتیبای مسیحی، امام به آنتیبا گفت که ما آمدهایم در اینجا بستنی بخوریم. آنگاه اول امام و بعد همه حاضران از بستنیهای آنتیبا خوردند. این کار امام خیلی صدا کرد. گویا یک بستنی فروش شیعه اینگونه تبلیغ کرده بود که چون آنتیبا مسیحی است، شرعاً نمیتوان از بستنیهای او خورد چرا که اهل کتاب پاک نیستند. و البته این سخن براساس نظر برخی علما عنوان شده بود، اما امام که معتقد به طهارت اهل کتاب بود، تنها به بیان نظر فقهی خود اکتفا نکرد و عملاً اقدامی را انجام داد که بازتاب گستردهای در جامعه آن روز لبنان داشت.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_با_بابا
براساس خاطراتی از
#سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری
و فرزندش#مصطفی
#قسمت_پنجاه و سوم
#غسل_شهادت
برادر شاکري مي گفت: یکی دو شب به عملیات بدر مانده بود. حاجي طاهري حسابي تو فکر بود. شب بود که به من گفت: بریم حمام؟ برویم براي غسل شهادت. گفتم: من تازه حمام بودم اما اگه کاري هست بیام؟ حاجي طاهري گفت: نه، خودم ميرم. وقتي آخر شب برگشت و گفت:شاکري به نظرت کسي هست که از دست من ناراحت باشه؟ اگه فکر مي کني يا احتمال میدي من در حق کسي بدي کردم بگو که برم ازش حلالیت بطلبم.گفتم: حاجي، بچه ها در حق شما بدي کردند اما یادم نمیاد که شما در مورد کسي بدي کرده باشي. با این حال حاجي از بسیاری از رزمندگان و رفقا و همشهري ها حلالیت طلبيد. آخرشب، وقتي حاجي برگشت، کلاه بافتني ایشان را طوري تا زدم که اندازه سر یک بچه شد. بهش دادم و گفتم: حاجي، این اندازه سر پسر کوچیکه شماست. اسمش چي بود؟ مرتضي!؟ حاجي کلاه را از دست من گرفت و پرت کرد انتهاي سنگر و گفت: الان وقت این حرفهاست؟ این همه به شما ميگم دل بکن. این همهميگم یاد بچه ها رو از دلتون خارج کنید که پاتون نلرزه. باز شما از اونها حرف ميزني؟ حاجي این حرف را زد و رفت. من مطمئن شدم که این حاجي طاهري ديگه توي دنيا نمي مونه.
👇👇👇
براي يکي از يادواره هاي شهيد طاهري استاد حسن رحیم پور ازغدي دعوت شدند. ایشان به من گفت: پدرت پس از دیپلم دانشگاه رفت یا حوزه؟ گفتم: به نظر شما کجا رفتند؟ ایشان گفت: فکر کنم حوزه . چون تسلط عجيبي در مسائل دیني داشتند. ایشان روایت جالبي را بیان کردند: یادم می آید اسفند سال ۱۳۶۳
و قبل از عملیات بدر بود. من آن زمان غواص بودم. بالاخره پس از انتظاري نسبتا طولاني، لحظهي موعود فرا رسید. گروهان ما به عنوان نیروی خط شکن، می بایست فاصلهاي بیش از چند کیلومتر را با بلم طي کند. قبل از آنکه به سمت هدف مورد نظر حرکت کنیم، قرار شد چند دقیقه اي پاي صحبت حاج آقاي طاهري بنشینیم و ازسخنان و توصيه هاي
خالصانهي آن مرد بی ریا و نوراني فیض ببریم. لذا به اتفاق چند تن از برادران، به طرف چادر، يعني محل سخنراني حاجي رفتیم. هنوز چند قدمي از چادرمان دور نشده بودیم که صداي هق هق گریهاي توجه ما را به خود جلب کرد؛ اطراف را نگاه کردم، چيزي ندیدم. بچه ها کنجکاو شدند تا بدانند صدا ازکجاست!؟ کي گریه می کند؟ هنوز در همین فکر بودیم که مجددأ صدای گریه بلند شد. خوب که دقت کردیم، دیدیم حاج آقاي طاهري گوشهي دنجي پیدا کرده و مشغول راز و نیاز است. از سوز و ناله های این عبد صالح خدا، سخت تحت تأثیر قرار گرفتیم. مکثی کردیم تا حاج آقا بلند شدند و رفتند. در آنجا صحنهي عجيبي دیدم که خیلی بیشتر از قبل منقلبشدم.
آنجا، قسمتي از خاک که حاجي روي آن نشسته و گریه کرده بود، از اشک های ایشان، گل شده بود. البته برای من که شدت گریه های ایشان را دیده بودم، خيلي جاي تعجب نداشت. آري حاجي طاهري تحصیلات آنچناني نداشت، ولي از معرفت و بینش و خلوص بالايي برخوردار بود. از همین روسخنانش جذاب بود. قبل از عملیات بدر صحبت کردند. بچه ها آن قدر گریه کردند که باور کردني نبود. برای من جالب بود که حاجي تا بسم الله را گفت، همه گریه کردند! این سخنراني متأسفانه ضبط نشد اما چیزی که پس از گذشت سالها از آن سخنراني یادم هست، این بود که مي گفت: «تمام خلقت و نظام تکوین، براي انبياء و تمام انبیاء،براي اسلام آفریده شدند. و اینک خلاصهي اسلام، انقلاب اسلامي است و خلاصهي انقلاب ما، در این جنگ تحميلي است و خلاصهي جنگ، امروز در این عملیات تبلور یافته و این عملیات نیز به تلاش رزمندگان بستگي دارد و تلاش رزمندگان، به تلاش گروهان خط شکن شما بستگي دارد که امر مهم عملیات را باید شما نیروهاي غواص به انجامبرسانید. پس مواظب باشید که امروز، مسير نظام خلقت را شما تعیین می کنید و حاصل تلاش انبیاء در دست شماست. سخت بکوشید و مواظب وظیفهي خود باشید.» حاجي با مرتبط ساختن کار انبیاء با خط شکني گروهان ما، تأثیر عجيبي در روحيه ي ما گذاشت. این آخرین سخنراني حاجي طاهري بود و بلافاصله نیروهاحرکت کردند. اما این عبارات، عصارهي همهي حقيقت بود که بر زبان ملکوتی ایشان جاري ميشد و همزمان اشک بر گونه هاي ما جریان داشت. آن شب با شهید عباس ابراهيمي زمزمه می کردیم که: با این سخنان حاجي طاهري، احساس می کنیم در کنار ما در سایر بلم ها، حضرت ابراهیم(ع) و نوح (ع) و عيسي(ع) وموسي(ع) و مجاهدان بدر و خندق و صفین و جمل و شهداي کربلا پارو مي زنند.
⬅️ادامه _دارد......
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
درود و سلام خدا بر شهید سرافراز و والامقام ، سرلشکرخلبان شهید عباس دوران* - ۳۰ تیر یاد و خاطره شهادت این اسوه سرافراز شجاعت و غیرت ایران زمین گرامی باد.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌹🌹🌹
مستند سلام فرمانده
جمعه ۳۱تیرماه
ساعت ۲۱
شبکه دو سیما
#مستند
#سلام_فرمانده