#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_دوم
هر لحظه که به پایان مرخصی #ابراهیم نزدیک میشود، نگرانی یونس هم بیشتر میشود
از گروهبان میخواهد: اگر میشود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من میروم راضیاش میکنم نیاید پادگان
گروهبان میخندد و میگوید: #ماه_رمضان یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم
یونس میگوید: از مرخصیهای من کم کن. اگر #ابراهیم را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر #ماه_رمضان بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر میشود
ششمین روز #ماه_رمضان است. چند ساعت تا #افطار مانده است
#ابراهیم آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش
خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد #ابراهیم که #مسئول_آشپزخانه پادگان است
مردم می گویند: «سرلشکر ناجی، #روزه_داران را با شلاق و بازداشت مجبور به #روزه_خواری میکند
او به زور در گلوی #روزه_داران آب میریزد
#ابراهیم هر چه فکر میکند، بیشتر عصبانی میشود اما سعی میکند ناراحتیاش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند
بند پو تینهایش را محکم میبندد و ساکش را به دوش میاندازد و خداحافظی میکند
ننه نصرت باز هم میگوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما میمانی
#ابراهیم میگوید: «ننه، من مسئول آشپزخانه هستم. بچههای مردم میخواهند #روزه بگیرند و
و کسی نیست برایشان #سحری درست کند. درست است من اینجا تو راحتی و آسایش باشم، آنها رنج و غذاب بکشند؟»
ننه نصرت میگوید: «نه ننه، والله من راضی به ناراحتی کسی نیستم. برو، خدا به همراهت.»
پاسی از شب گذشته، #ابراهیم، در گونی را باز میکند و برنجها را داخل دیگ میریزد.
گروهبان و یونس با نگرانی او را تماشا میکنند.
گروهبان میگوید: «مرخصی تو را رد کردهام. چه استفاده کنی، چه استفاده نکنی، مرخصی حساب میشود.»
#ابراهیم، شلنگ را داخل دیگ میگذارد و شیر آب را باز میکند و میگوید: «اشکالی ندارد. بگذار حساب بشود. من میخواهم مرخصیهایم را تو پادگان بگذرانم.»
اما این اشکال دارد. تا وقتی مرخصی داری، نباید وارد پادگان بشوی.
این مرخصی قبول نیست؛ چون شما مرا گول زدید. آیا من تقاضای مرخصی کردم؟
#ادامه_دارد
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_سوم
گروهبان و یونس که جوابی ندارند بدهند به همدیگر نگاه میکنند.
#ابراهیم در حالی که شیرآب را میبندد، میگوید: «من وقت زیادی ندارم. میخواهم سحری درست کنم. اگر شما هم کمکم میکنید، آستینهایتان را بزنید بالا اگر هم کمک نمیکنید، مرا تنها بگذارید آقا.»
گروهبان که چشمانش از ترس و دلشوره گرد شده، به یونس میگوید: «یونس، این زبان مرا نمیفهمد؛ تو حالیاش کن. الان بازداشتگاه پر از سربازانی است که جرمشان فقط #روزه گرفتن است. سرلشکر شب تا سحر نمیخوابد و مراقب سربازهاست. حالا این آقا با چه دلی میخواهد برای سربازها سحری درست کند؟»
#ابراهیم بدون اعتنا به گروهبان، اجاق را روشن میکند.
گروهبان که از دست او کلافه شده، غرولندکنان از آشپزخانه خارج میشود و میگوید صبح نتیجهاش را میبینی.
سربازها را زیر آفتاب داغ سرپا نگه داشتهاند. هر کس چیزی میگوید. یکی میگوید: «سرلشکر متوجه سحری پختن #محمد_ابراهیم_همت شده! حالا میخواهد او و #روزه_داران دیگر را در حضور همه تنبیه کند.»
دیگری میگوید: «سرلشکر همیشه میخواهد #روزه_روزه_دارها را بشکند.»
#ابراهیم به فکر فرو رفته است. سربازها جور دیگری به او نگاه میکنند. با ورود ماشین سرلشکر به پادگان، سروصداها میخوابد.
به دنبال ماشین سرلشکر، تانکر آب و یک کامیون پر از نظامی چماق به دست وارد پادگان میشود.
نفس در سینه همه حبس میشود.
شیپور ورود سرلشکر نواخته میشود.
لحظه ای بعد، او با سگش از ماشین پیاده میشود و منتظر اجرای دستورها میماند.
نظامیها، سربازها را به صف میکنند و به طرف تانکر آب میبرند.
سرلشکر در حالی که پیپ اش را روشن میکند، با خشم و غضب به سربازها نگاه میکند.
نظامیها به هر سرباز یک #لیوان آب گرم میخورانند. هر کس مقاومت میکند، بدنش از ضربات شلاق و چماق زخم میشود.
#ابراهیم با بغض و کینه به سرلشکر نگاه میکند.
گروهبان، خودش را به او میرساند و با طعنه میگوید: «این کارها، نتیجه یکدندگی توست. اگر قبلاً کسی میتوانست مخفیانه #روزه بگیرد، حالا دیگر نمیتواند. این کار هر روز تکرار میشود.»
این حرف گروهبان، #ابراهیم را سخت به فکر فرو میبرد.
او غرق در فکر است که به تانکر آب میرسد.
وقتی درجه دارها لیوان را به دهانش میچسبانند، دهانش را میبندد. آنها با شلاق و چماق می افتند به جانش. آن قدر میزنندش تا از #هوش میرود. آنگاه دهانش را به زور باز میکنند و یک #لیوان آب گرم در گلویش میریزند.
یونس و گروهبان باز هم التماس میکنند؛ اما مرغ #ابراهیم فقط یک پا دارد. او مدام حرف خودش را تکرار میکند. من باعث شدم سربازها کتک بخورند. من باعث شدم سرلشکر زورکی هر روز یک #لیوان آب تو حلقوم #روزه_دارها بریزد. حالا هم باید خودم جبرانش کنم. باید کاری کنم سربازها با خیال راحت تا آخر #ماه_رمضان_روزه بگیرند. باید شر سرلشکر را از سر سربازها کم کنم.
گروهبان با عصبانیت میگوید: «آخر او سرلشکر است و تو فقط یک سربازی. هیچ میفهمی چه داری می گویی؟»
#ابراهیم که از بحث کردن خسته شده، به شوخی میگوید: «او سرلشکر است... من هم آشپزم. آشپز اگر نتواند آشی بپزد که رویش یک #وجب روغن باشد، اصلاً به درد آشپزی نمیخورد.»
این حرف گروهبان، #ابراهیم را سخت به فکر فرو میبرد.
او غرق در فکر است که به تانکر آب میرسد.
وقتی درجه دارها لیوان را به دهانش میچسبانند، دهانش را میبندد. آنها با شلاق و چماق می افتند به جانش. آن قدر میزنندش تا از #هوش میرود. آنگاه دهانش را به زور باز میکنند و یک #لیوان آب گرم در گلویش میریزند.
یونس و گروهبان باز هم التماس میکنند؛ اما مرغ #ابراهیم فقط یک پا دارد. او مدام حرف خودش را تکرار میکند. من باعث شدم سربازها کتک بخورند. من باعث شدم سرلشکر زورکی هر روز یک #لیوان آب تو حلقوم #روزه_دارها بریزد. حالا هم باید خودم جبرانش کنم. باید کاری کنم سربازها با خیال راحت تا آخر #ماه_رمضان_روزه بگیرند. باید شر سرلشکر را از سر سربازها کم کنم.
گروهبان با عصبانیت میگوید: «آخر او سرلشکر است و تو فقط یک سربازی. هیچ میفهمی چه داری می گویی؟»
#ابراهیم که از بحث کردن خسته شده، به شوخی میگوید: «او سرلشکر است... من هم آشپزم. آشپز اگر نتواند آشی بپزد که رویش یک #وجب روغن باشد، اصلاً به درد آشپزی نمیخورد.»
#ادامه_دارد
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_آخر
نیمهشب است. #ابراهیم، در آشپزخانه را قفل کرده تا سرلشکر سرزده وارد نشود.
او اجاق را روشن کرده و سحری را بار گذاشته است.
سربازهای آشپز از ترس به آسایشگاهها رفتهاند. فقط یونس مانده است. او هم هنوز از کارهای #ابراهیم سر درنیاورده است.
یونس به #ابراهیم قول داده هر کاری که میگوید، بدون چون و چرا انجام دهد.
#ابراهیم به او گفته کف آشپزخانه را روغنمالی کند و بعد روی روغنها کف صابون بریزد.
او همه کارها را کرده و حالا منتظر دستور بعدی #ابراهیم است.
#ابراهیم درحالیکه شعله اجاق را زیاد میکند، میگوید: «حالا برو قفل درِ آشپزخانه را بازکن. فقط مواظب باش سر نخوری. کف آشپزخانه طوری شده که اگر زنجیر چرخ هم به کفشهایت ببندی، بازهم سر میخوری! خیلی مواظب باش.»
یونس بااحتیاط بهطرف در میرود و قفل آن را باز میکند.
#ابراهیم درحالیکه #وضو میگیرد، میگوید: «حالا کف شور را بردار و خودت را مشغول شستن کف آشپزخانه نشان بده.
اگر همآواز بلدی، بهتر است بزنی زیر آواز. اینطوری خیالشان راحت است که ما مشغول کار خودمان هستیم.»
یونس با ترس و دلشوره میگوید: «منظورت از این حرفها چیست؟ واضحتر حرف بزن، ما هم بفهمیم.»
الان نمیتوانم واضحتر حرف بزنم. فقط اگر شما دوست دارید کمکم کنید، بروید به همه بگویید که #ابراهیم_همت امشب هم سحری درست میکند...
هر کس میخواهد #روزه بگیرد، سحر بیاید غذایش را بگیرد.
گروهبان که حرص اش گرفته است میگوید: «این خبر، اول از همه به گوش سرلشکر میرسد. می دانی اگر نصف شب بیاید تو آشپزخانه و موقع غذا پختن غافلگیرت کند، چه بلایی سرت میآورد؟»
#ابراهیم با خونسردی میگوید: «اتفاقاً من هم همین را میخواهم.
میخواهم کاری کنم که سرلشکر با پای خودش بیاید تو آشپزخانه»
یونس که از ترس چشمانش گرد شده، میگوید: «میخواهی چه کار کنی #ابراهیم؟»
#ابراهیم میخندد و میگوید: «گفتم که... میخواهم آشی بپزم که رویش یک وجب روغن داشته باشد.»
یونس درحالیکه از کارهای #ابراهیم خندهاش گرفته، کف شور را برمیدارد و میگوید: «چشم قربان»
بعد درحالیکه مشغول کار میشود، با صدای بلند آواز میخواند.
#ابراهیم، #سجادهاش را روی تخت پهن میکند و میایستد به #نماز.
از بیرون، صدای ماشین میآید. اول، ماشین سرلشکر و بعد یک جیپ نظامی جلو ساختمان آشپزخانه میایستند. داخل جیپ، چند نظامی چماق به دست نشستهاند.
سرلشکر و سگش از ماشین پیاده میشوند.
سرلشکر به نظامیها میگوید: «من میروم داخل... وقتی صدا زدم، شما هم بیایید.»
سرلشکر، چماق یکی از نظامیها را میگیرد و بهطرف آشپزخانه راه میافتد.
سگ جلوتر از او میرود. صدای آواز یونس و مناجات #ابراهیم شنیده میشود.
سرلشکر، از پشت در به صداها گوش میدهد.
سگ، پوزهاش را به در آشپزخانه میمالد و عوعو میکند.
سرلشکر، لگدی از سرِ حرص به سگ میزند و سرزده وارد آشپزخانه میشود #ابراهیم در حال #سجده است.
سطح آشپزخانه را کف غلیظی پوشانده است.
یونس پشت به سرلشکر دارد، کف شور را به کف آشپزخانه میکشد.
سرلشکر با دیدن آن دو غرولند کنان به طرفشان حملهور میشود: «پدرسوختههای عوضی، شما هنوز آدم...»
اما هنوز حرفش تمام نشده که سر میخورد و پاهایش در هوا معلق میشود و با کمر و دست به زمین کوبیده میشود.
وقتی از ته دل آه میکشد، نظامیها به سمت آشپزخانه میدوند و یکی پس از دیگری روی سرلشکر میافتند.
سرلشکر زیرِ بدن نظامیها گم میشود و صدای آه و نالهاش با آه و ناله نظامیها قاطی میشود.
سحر است. سربازها با خیالی آسوده در سالن غذاخوری نشستهاند و دارند سحری میخورند.
گروهبان وارد آشپزخانه میشود.
همه آشپزها حضور دارند؛ بهجز #ابراهیم و یونس.
یکی از آشپزها، یک سینی غذا و یک پارچ آب به گروهبان میدهد و میپرسد: «از سرلشکر چه خبر؟»
گروهبان درحالیکه لبخند می زند، میگوید: «خیالتان راحت باشد، بعید است تا #عید_فطر مرخص بشود.»
گروهبان از آشپزخانه خارج میشود و بهطرف بازداشتگاه میرود.
درِ بازداشتگاه را باز میکند و به تاریکی داخل آن خیره میشود.
#ابراهیم و یونس در تاریکی به نماز ایستادهاند.
گروهبان، سینی غذا و آب را کنارشان میگذارد و با حسرت نگاهشان میکند.
یکلحظه به یاد مرخصی #ابراهیم میافتد.
#ابراهیم میتوانست این لحظات را در کنار خانواده و در راحتی و آسایش سپری کند.
او #روزه گرفتن در محله دلنشین خودشان، #نمازهای جماعت مسجد محل و #افطاری در ایوان باصفای خانه آن هم در کنار کربلایی و ننه نصرت را خیلی دوست داشت، اما #روزههای سخت و #طاقت_فرسای بازداشتگاه برای او لذت بخش تر از هر چیز دیگری است.
نثارارواح_طیبه#شهداء_امام_شهداء#اموات#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#داستانک
سہ برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونہ
با هم سر کار مے رفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے،
آخر هم جبهہ و #شـهــادت...
#ابراهیم شهید شد
#عبدالله مفقود الاثر شد
#حبیب رو هم پس از نہ سال تڪہ ای از استخونهاشو بہ همراه پلاڪ برای خانواده اش آوردند...
#برادران_شهید_جعفرزاده🌷
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✳ باید باهاش حرف بزنیم!
🔻 حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش #بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب». با اصرارِ #ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانهاش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از #حجاب همسرش، از خونِ #شهدا گفت و از اهداف #انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، میشه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
📚 برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم؛ خاطراتی از #شهید_ابراهیم_هادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_337
🌹 آیات 33و34سوره آل عمران
🌸 إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَنُوحاً وَءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَءَالَ عِمْرَانَ عَلَى الْعاَلَمِينَ (33) ذریة بعضها من بعض و الله سميع عليم (34)
🍀 ترجمه: همانا خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید. (33) فرزندانى كه بعضى از آنان نسل بعضی ديگرند و خداوند شنوای داناست. (34)
🌷 #اصطفی: برگزید
🌷 #ءال: خاندان
🌷 #العالمين: جهانيان
🌷 #ذرية: فرزندان
🌷 #سميع: شنوا
🌷 #عليم: دانا
🌸 آدمى وقتى وارد #باغی می شود که سرشار از گل های زیبا و معطر باشد دنبال بهترین و خوشبوترین گل ها می گردد. گل های سرسبد #آفرینش پیامبران و امامان هستند. که خداوند از میان انسان های فراوان آنها را برگزید. زیرا #خداوند از رفتار و گفتار و اعمال آنها خبر داشت. برگزیدگى انبیا از طریق وحى، علم، ایمان و عصمت است. امام محمد باقرعلیه السلام درباره ى «انّ اللّه اصطفى... ذریّة...» فرمودند: ما از آن برگزیدگان و باقیمانده ى آن عترت هستیم. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامان علیهم السلام از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام می باشند. آل ابراهيم علاوه بر اسحاق و یعقوب و یوسف و موسى و بعضى انبیاى ديگر که از نسل #ابراهیم می باشند شامل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امامان علیهم السلام هم می باشد.
🌷 #آدم: اولین انسان و اولین پیامبر خدا
🌷 #نوح: اولین پیامبر اولوالعزم
🌷 #عمران: نام پدر حضرت مریم علیه السلام است. به خاطر داستان های حضرت مریم و حضرت عیسی که در آیات بعد در این سوره بیان می شود و از نسل عمران می باشند. این سوره به اسم آل عمران نامگذاری شده است.
🔹 پيام های آیات33و34سوره آل عمران
✅ انسان ها همه در یک سطح نیستند و خداى حكیم، بعضى را برگزیده است تا مسئولیّت سنگین #رسالت را بر دوش آنان بگذارد. «انّ اللّه اصطفى»
✅ اوّلین انسان که #حضرت_آدم بود، پیامبر خدا بوده تا بشر هیچگاه بدون هدایت نماند. «اصطفى آدم»
✅ جریان بعثت #پیامبران، در طول تاریخ بشر استمرار داشته است. «اصطفى آدم و نوحاًو...»
✅ #رسالت بعضى از پیامبران، جهانى بوده است. «على العالَمین»
✅ بعضی از #انبیا پدران و اجداد آنها هم پیامبر بودند. «بعضها من بعض»
✅ #خداوند بر گفتار و رفتار و اعمال پیامبران و برگزیدگان خود نظارت دارد. «اصطفی...و الله سمیع علیم»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_362
🌹 آیه 67 سوره آل عمران
🌸 مَا كَانَ إِبْرَهِيمُ يَهُودِيّاً وَلَا نَصْرَانِيّاً وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفاً مُّسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
🍀 ترجمه:ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلكه او فردى حقگرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشركان نبود.
🌸 موضوع این آیه در ادامه آیات 65و66سوره آل عمران و در پاسخ گفتگوی یهودی ها و نصارا است که هر کدام #ابراهیم را پیرو دین خود می دانستند که قرآن می فرماید: ما کان إبراهيم يهوديا و لا نصرانياً ولكن كان حنيفا مسلماً و ما كان من المشركين: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او فردی حق گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از #مشرکان نبود. «حَنَف»، به معناى گرایش به حقّ است بنابراین «حَنیف» به كسى گفته مى شود كه در مسیر باشد، ولى بت پرستان آن را در مورد خود به كار مى بردند و مشركان نیز «حُنفاء» خوانده مى شدند.
🌸 این آیه، با آوردن كلمهى «مسلماً» در كنار كلمهى «حنیفاً»، هم دامن ابراهیم را از شرک پاک كرده است و هم دامن این كلمهى مقدّس را از مشركان. امام صادق علیه السلام در تفسیر عبارت «حنیفاً مسلماً» فرمودند: «خالصاً مخلصاً لیس فیه شىء من عبادة الاوثان» یعنى #ابراهیم شخصى خالص و برگزیده بود كه در او ذرهاى از پرستش بتها نبود. حضرت على علیه السلام فرمودند: دین ابراهیم همان دین محمّدصلى الله علیه و آله بود.
🔹 پیام های آیه67سوره آل عمران🔹
✅ #حضرت_ابراهیم علیه السلام فردی حق گرا و یکتاپرست و تسلیم خدا بود.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_363
🌹 آیه 68 سوره آل عمران
🌸 إِنَّ أَوْلَى الْنَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا الْنَّبِىُّ وَالَّذِينَ ءَاَمَنُواْ وَاللَّهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنِينَ
🍀 ترجمه: همانا سزاوارترین افراد به ابراهیم، كسانى هستند كه از او پیروى كردند و (نیز) این پیامبر و كسانى كه (به او) ایمان آورده اند، و خداوند سرپرست مؤمنان است.
🌷 #أولى_الناس: سزاوارترین مردم
🌷 #اتبعوه: از او پیروی کردند
🌷 #النبی: پیامبر
🌷 #ولی: سرپرست
🌸 از این آیه معلوم مى شود كه نسبت ایمانى، فراتر و محكم تر از نسبت خویشاوندى است و افرادى كه همفكر و هم هدف باشند، به همدیگر نزدیک تر از كسانى هستند كه در ظاهر قوم و خویشند، ولى به لحاظ فكرى و اعتقادى از همدیگر جدایند. #امام_صادق علیه السلام به یكى از یاران با وفایش فرمود: «انتم واللّه من آل محمّد» به خدا سوگند كه شما از آل محمّد صلى الله علیه و آله هستید. و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود. رسول اكرم صلى الله علیه و آله نیز در مورد سلمان فارسى فرمودند: «سلمان منّا اهل البیت»
🌸 با اینكه آیه فرمود: نزدیک ترین مردم به #ابراهیم، پیروان او هستند، لكن نام پیامبر اسلام و مسلمانان را جداگانه برد، تا بهترین نمونه ى پیروى را در وجود حضرت محمّد صلى الله علیه و آله و مسلمانان، به دنیا نشان دهد.
در روایتى آمده است:«انّ ولىّ محمّد مَن اطاع اللّه و انْ بَعُدتْ لَحمَته، و انّ عدوّ محمّد مَن عَصى اللّه و انْ قَرُبتْ قَرابته» دوست و طرفدار محمّد صلى الله علیه و آله كسى است كه #خدا را اطاعت كند، هر چند به لحاظ فامیلى از او دور باشد و دشمن پیامبر كسى است كه خدا را نافرمانى كند، هرچند با پیامبر نسبت و نزدیكى داشته باشد. امام صادق علیه السلام فرمود: منظور از «الذّین آمنوا» در آیه، امامان و پیروان آنها هستند.
🔹 پيام های آیه68سوره آل عمران 🔹
✅ پیوند مردم با #رهبر، پیوند مكتبى است، نه پیوند قبیله اى، زبانى، منطقه اى و نژادى. «انّ أولَى النّاس بإبراهیم لَلّذین اتّبعوه»
✅ ملاک قُرب به #پیامبران، اطاعت از آنان است. «أولَى النّاس بإبراهیم لَلّذین اتّبعوه»
✅ #پیامبر_اسلام صلى الله علیه وآله و مسلمانان، در خط ابراهیم و هم هدف با او هستند. «أولَى النّاس بإبراهیم... وهذا النّبى»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_374
🌹 آیه 80 سوره آل عمران
🌸 وَلَا يأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَاباً أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ
🍀 ترجمه: و به شما فرمان نمى دهد كه فرشتگان و انبیا را ارباب خود قرار دهید، آیا شما را به كفر فرمان دهد پس از آنکه تسلیم خدا شدید؟
🌷 #ارباب: جمع رب است رب یعنی تربیت کننده
🔶 در آیه قبل بیان شد که هیچ یک از پیامبران و فرستادگان الهی حق ندارد به #مردم بگوید: بندگان من باشید. موضوع این آیه هم در ادامه آیه قبلی می باشد. همانطور که پیامبران مردم را به پرستش خود دعوت نمی کردند، به پرستش #فرشتگان و سایر پیامبران هم دعوت نمی کردند. و می فرماید: و لا یأمركم أن تتخذوا الملائكة و النبيين أربابا: و به شما فرمان نمی دهد که فرشتگان و انبیا را #ارباب خود قرار دهید. این جمله از طرفی پاسخی است به مشرکان عرب که فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند و نوعی ربوبیت برای فرشتگان قائل بودند و با این حال خود را پیروان آیین #ابراهیم معرفی می کردند. و از طرفی دیگر پاسخی است به صابئین که فرشتگان را تا حد پرستش بالا می بردند. صابئین خود را پیروان حضرت یحیی می دانستند.
🔶 و از طرفی این آیه پاسخی است به یهود که عزیر را فرزند #خدا معرفی می کردند و از طرفی دیگر پاسخی است به #نصارا که حضرت عیسی علیه السلام را فرزند خدا می دانستند و همه این ها شرک است و فقط خداوند هست که باید پرستش شود و خداوند نه فرزندی دارد نه پدر و مادری دارد. #خدا فقط یکی است. و در پایان آیه برای تأکید بیشتر می فرماید: أيأمركم بالكفر بعد إذ أنتم مسلمون: آیا شما را به کفر فرمان می دهد پس از آنکه تسلیم خدا شدید. یعنی، هرگز ممکن نیست که پیامبری پیدا شود و نخست مردم را به ایمان و #توحید دعوت کند سپس راه شرک را به آنها نشان دهد. یعنی پیامبران #معصوم هستند و هرگز همچین چیزی اتفاق نمی افتد.
🔹 پيام های آیه80سوره آل عمران 🔹
✅ هرگونه #دعوت به شرک از سوى هر كسی كه باشد، ممنوع است. «ولایأمركم ان تتخذوا...»
✅ #كفر، تنها انكار خدا نیست؛ بلكه پذیرش هرگونه ربّ و مستقل دانستن هر مخلوقى، كفر است. «تتّخذوا الملائكة و النبییّن ارباباً أیأمركم بالكفر»
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃