eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
چندباری اینطوری گذشت که دیگه طاقت نیاوردم و جریانو به مامانم و آبجی فریبام گفتم ولی بی فایده بود میگفتن اگه تو طلاق بگیری ۳ زندگی از هم میپاشه بهم گفتن تو باهاش مدارا کن وقتی بچه دار بشید باهم خوب میشید. ۶ ماهی از این جریانا گذشت و من فهمیدم باردارم و خیلی از این بابت خوشحال بودم چون فکرمیکردم اگه حسین بفهمه باردارم دیگه منو نمیزنه ولی نه کسی که ذاتش خراب باشه درست بشو نیست. به توصیه خونوادش چندروزی هوامو داشت ولی دوباره شد مثل قبل،هرچی بیشترباهاش زندگی میکردم بیشترمتوجه میشدم که حالات روحیش دست خودش نیست و وقتی مست میشد اصلا نمیفهمید که داره چیکار میکنه فقط میوفتاد به جون منِ بیچاره و انقدر منو میزد تا خودش خسته میشد ،یبار انقدر منو توی دوران بارداری زد که به خونریزی افتادم و بی حال روی زمین افتادم وحسین بادیدن حالم ترسید و منو به بیمارستان رسوندوقتی چشامو باز کردم مامانم و فریبارو کنارتختم دیدم که مامانم داشت گریه میکرد تازه یادم افتادچی شده سریع دستمو روی شکمم گذاشتم و با بغض گفتم --آبجی بچه ام؟؟ --نگران نباش قربونت بشم دکترگفت که دخترت خوبه ازشنیدن این حرف آبجیم ذوق کردم، بعد دو روزمراقبت ازبیمارستان مرخص شدم و سه ماه مونده بودبه زایمانم که مامانم اینا نذاشتن برم خونه خودم و گفتن اون دیوونه دوباره بلایی سرت میاره،بخاطرکتک های حسین دکتربهم استراحت مطلق داد وبهم هشدار داد که بایدخیلی مراقب باشم وگرنه دخترمو از دست میدم.توی این سه ماه حسین چندباری باگل اومددنبالم وکلی عذرخواهی کرد ولی مامان وبابام بهش میگفتن بهتره تاموقع زایمان پیش خودمون بمونه. ادامه دارد... کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:العنکبوت🦋 :17 :الاستاد:شهیدحسن دانش :منا سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💢 💢 ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 شهدا نگاهی... 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
اون سه ماه به سختی گذشت ودخترم صحیح و سالم به دنیا اومد و حسین با گل و شیرینی اومد بیمارستان و بنظر خیلی خوشحال میومد و وقتی مرخص شدم به مامانم گفت -- دستتون درد نکنه ما دیگه میریم خونه خودمون. خودم از فرزانه مراقبت میکنم. مامانم و آبجیم اول قبول نکردن ولی حسین انقدر اصرار کرد تا بالاخره راضیشون کرد و ما رفتیم سمت خونه و من خوشحال از اینکه حسین تغییرکرده و پنج روزی رو باخوشحالی گذروندم که دوباره شروع شد و شدهمون حسین سابق و اینبار بدتر از قبل ‌‌‌‌....آخ که چقدر روزای بدی رو گذروندم .داشتم راه میرفتم که یهو یه ضربه محکم به کمرم زد ومن چون سزارین کرده بودم از درد زیاد افتادم روی زمین و همون لحظه که داشتم از دردبخودم میپیچیدم شروع کرد با تلفن حرف زد -- عزیزم من دارم با بچه میام پیشت چندثانیه بعدش گوشی رو قطع کرد و صبا رو که خواب بود برداشت ورفت سمت در خروجی همین که صبارو برد قلبم شروع کرد به تیرکشیدن، توان داد زدن نداشتم و فقط بیصدا اشک میریختم فقط تونستم کشون کشون خودمو به تلفن برسوندم و شماره آبجی رو گرفتم و همین که صدای الوگفتنش تو گوشم پیچید فقط با صدای آرومی گفتم -- آبجی بچه ام و بعدش نفهمیدم چی شد جلوچشام سیاه شد. چشامو باز کردم وفهمیدم که دوباره بیمارستانم،نای حرف زدن نداشتم وتنها چیزی که به زبون آوردم اسم دخترم بود وآبجی دستمو گرفت و گفت --آروم باش بخدا صبا اینجاست بعدش رفت بیرون و خیلی زود با صبا برگشت پیشم.صبارو که بغل آبجیم دیدم خیال راحت شد و نفس راحتی کشیدم. ادامه دارد... کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔴 تویی فقط که حواسش به نوکر... بأبي‌أَنتَ‌وَاُمّي‌وَنَفسي‌یاأباعَبـدِاللهِ‌الْحُسَيـن‌ سلام اربابم سلامُ علی ساکن کربلا سلام‌ مابه حسین وبه کربلای حسین السَّلام عَلیکَ یاسَیّدناالعَطشان اَلْسَلٰامُ عَلَيْكْ يٰااِمٰامْ حَسَنِ مُجْتَبٰي السَّلٰامُ علَیَکَ یٰاابٰا عَبْداللّٰهِ الْحُسَیْن اَلْسَلٰامُ عَلَيْكْ يٰا اَبَالْفَضْلِ اْلْعَبٰاسْ صَلَي اللٰهْ عَلَيْكْ یَاأَبَاعَبْدِالٰلهِ الْحٌسَْيْنْ صَلْي اللٰهُ عَلَيْكْ يَااَبَاْلْفَضْلِ الْعَبٰاس صَلَّيْ اْلْلّٰهُ عَلَيْكْ يٰااِمٰامْ حَسَنِ مُجْتَبٰي اَلْسَلٰامُ عَلَي الْحُسَينْ وَعَلٰي عَليِٖ بْنِ الْحٌسَيْنْ وَعَلٰي أَوْلاَدِالْحُسَيْنْ وَعَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن السَّلَامُ عَلَیْکَ یَاأَبَاعَبْدِاللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎ اَللّٰهُمَّ اْلْرزُقنٰاکَرْبَلاٰ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّدوَعَجِّل فَرَجَهُمْ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎ 🙏 🦋🦋🦋
~🕊 وقتے بمباران شیمیایے شد ماسڪش را بہ یڪے از رزمنده‌ها داد! در بیمارستان از شدت تشنگے روے ڪاغذ نوشت: جگرم سوخت.. آب نیست؟! و بعد بہ شهادت رسید!.... ♥️🕊
به روایت از همسر : مرتضی، به شدت معظم رهبری♥️ بودند و را در برابر می دانست بیشتر هایشان را دنبال می کردند. 🍃🌷🍃 به و هم از را می کردند حتی می گفتند کنیم تا راحت های را کنند. 🍃🌷🍃 سپاه و، بود و آن جا به اعزام نمی شدند البته چند نفر از از آن جا عازم شده و باز گشته بودند بنابراین او را تصور نمی کردم.😭 🍃🌷🍃 و چون و را برای رفتن می دیدم، رفتن و بازگشتش را مانند در چابهار تصور می کردم. دیگر حرفی باقی نمی ماند. 🍃🌷🍃 در ها می گفت انتخاب با خودت هست، جواب زینب (س)🌷 و حسین (ع)🌷را خودت باید بدهی، شدن و خانواده بودن می خواهد.😭 🍃🌷🍃 هر چه بود بین و 🤍 بود، در که حتی با من هم بازگو نکرد اما راه را برایش خواستنی کرد. تا این که بالاخره رفتنش برای 21 96# قطعی شد.😭 🍃🌷🍃
سرانجام مرتضی بصیری پور هم در دوشنبه 20 ماه 97# ،توسط های رژیم صهیونیستی به نظامی تیفور در استان سوریه به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 : روستای اسلام آباد، استان خراسان جنوبی. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید مرتضی بصیری پور💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
~🕊 💌 وقتے ڪار فرهنگے شروع مے ڪنید با اولین چیزے ڪہ باید بجنگیم خودمان هـستیم وقتے ڪہ ڪارتان مے گیرد تازہ اول مبارزہ است شیطان بہ سراغتان مے آید ❤️🕊 ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت...👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌿ماجراے شهادت شهید مدافع حرم💔 ♥️🕊 بہ روایت همسر شهید 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨ 🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه ‍📎کلام شهید رمز ماندگاری و تداوم انقلاب اسلامی تبعیت محض از ولایت فقیه می‌باشد که همانا حیطه اختیارات ولی فقیه همان اختیارات رسول ‌الله است، پس گوش به فرمان ولی ‌امر مسلمین امام خامنه‌ای باشید. 🌷شهید مهدی قره محمدی🌷 🕊سلام 🤚صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾 🦋🦋🦋
-- حالم خوب نبود وگیج بود دکترمیگفت این حال ها طبیعی هستن و بخاطراون چندساعتی بوده که بیهوش بودم،وقتی که یکم بهترشدم به خواهرم گفتم --آبجی صبا پیش تو چیکار می‌کرد؟؟ حسین نامرد از من گرفتش و تلفنی با یه نفر حرف زدو بعدش دخترمو برد آبجی سری تکون داد و گفت --حسین واقعاصبارو برده بود وما وقتی دیدیم حالت بده به توصیه دکتر زنگ زدیم به حسین وگفتیم که صبا رو زودبیاره.بابا به حسین گفت اگه صبارو نیاری طلاق فرزانه رو میگیرم وبیچاره ات میکنم اونم ترسید وخیلی زود با بچه اومد اینجا ولی آبجی... نمیدونم میخواست چی بگه که زود پشیمون شد سکوت کرد.لبخندبی جونی زدم و گفتم --هرچی میخوای بگی بگو آبجی ،یه نگاه به حالم بنداز مطمئن باش از این داغون تر نمیشم آبجی سرشو پایین انداخت و با ناراحتی لب زد --حسین توی اون سه ماهی که تو خونه نبودی و خونه بابا بودی رفته با یه زن دیگه و انگار میخواد به این زودی عقدش کنه . با شنیدن این حرف از زبون آبجیم چشامو بستم و باخودم گفتم پس تلفنی با اون حرف می‌زد، آبجی دستشو گذاشت رو دستم وبا نگرانی گفت -- فرزانه خوبی؟؟ من خیلی وقت بود دیگه کارای حسین برام بی ارزش بودن و ناراحتم نمیکردن و سپرده بودمش به خدا و مطمئن بودم روزی تاوان بلاهایی که سر من آورده رو پس میده.لبخندبی جونی بهش زدم وگفتم -- دخترم که باشه منم خوبم بخاطرضربه ای که حسین به کمرم زده بود بایدیه هفته ای بیمارستان بستری میشدم، توی این یه هفته هیچ خبری از حسین نداشتم ولی صبا پیش مامانم و آبجیم بود و روزی یه بار میاوردنش بیمارستان تا ببینمش ادامه دارد... کپی حرام.
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شما رفتید و اینها میمانند . . . یک آه . . . یک بغض . . . و یک سوال بی جواب . . . آیا هنوز هم گاهی دلتان برایمان تنگ میشود؟ . . ❤️ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ یادی از یادگاران و پیشکسوتان عرصه جهاد و مقاومت و دلاوری همراه با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای این عزیزان از سمت راست به یاد: جانباز سرفراز آقا جواد طلایی جانباز سرفرازحاج نصر الله سعیدی جانباز سرفراز حاج محمد آقای تیموری 🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🇮🇷لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا(ع) 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهید امنیتی که اغتشاشگران مثل علی‌اصغر شهیدش کردند شهید «علی‌اصغر قورت‌بیگلو» دومین فرزند و تنها پسر خانواده بود که ۶ اسفند ۱۳۸۱ متولد شد. وی هم بسیجی بود و هم هیأتی. علی‌اصغر ترم دوم رشته حسابداری در دانشگاه آزاد کرج ثبت‌نام کرده بود که در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ و در پی ناآرامی‌های کرج، با تیر سلاح جنگی آشوبگران به شهادت رسید و پیکرش در بهشت سکینه کرج آرام گرفت. مادر شهید اغتشاشات ۱۴۰۱ می‌گوید: بعد از شهادت پسرم وقتی پیکرش را دیدم، گفتم مادر برایت بمیرد، تو هم مثل علی‌اصغر امام حسین(ع) تیر به گلویت زدند. پسرم خیلی مظلوم و بچه حرف‌گوش‌کنی بود. یکبار به من و خانواده بی‌احترامی نکرد. هر وقت صدایش می‌کردم یا کاری با او داشتم، فقط می‌گفت: جانم مامان!» فدایی امنیت اللهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهید مدافع حرم 🌷 تولدت مبارک🌺 تولد١٣۶٢/۶/٢٨ اصفهان تکنسین ماشین آلات مهندسی و زرهی شهادت ١٣٩٢/٩/٢٣ سوریه گلستان شهدا اصفهان 📎یادگار شهید آقا محمد مهدی 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✨ به تمام تازه چادری ها بگویید فقط نگاه یك بانو برایتان مهم باشد ... آن هــم نگاه مادرانه حضرت زهرا (س) به چادری که درسر داری... بگویید : فقط به رضایت بانویی فكر كنند كه خدا او را سیدة النساء العالمین معرفی كرده و رضایتش شاخص رضایت خداوند است و به حضرت زهرا (س) بگویند که نگاه و لبخندشان را برندارند از روی زندگیشان ... اطرافیان به زودی ، عطر حضرت زهرا(س) را حس خواهند کرد و دلهای سختشان، نرم و مهربان خواهد شد به یقین . ✾ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ☘ خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار است. 👿شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. 🔹مرتب با در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند 🔸«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص آیه ۸۲ شهید شادی روح شهدا صلوات 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ هر صبح☀️ خاطراتِ مرا روی میز صبحانه تان بچینید و عاشقانه با چایتان بنوشید مبادا بگذارید "یادمان" از دهان بیفتد ...! 🍃🌹 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ عشق صيدى است كه تيرت به خطا هم برود ... لذتش كنج دلت تا به ابد خواهد ماند ... ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺯﻏﺮﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺒﺮﯾﺪ.. ﻣﺮﺍ ﮐﻪ خسته ﺗﺮﯾﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﻧمی ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐَﺮَﻡ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻣﮕﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺒﺮﯾﺪ... 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ 🥀مزار : گلزار شهدای شهر رشت 🌷 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 ‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💫 اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲 🦋🦋🦋
من به امید صبا زنده بودم ،با نفس اون نفس میکشیدم و دیگه حسین و کاراش برام مهم نبودن ولی فعلا به طلاق فکر نمیکردم چون با طلاق من زندگی داداش هام از هم می پاشید و از طرفیم آینده صبا خراب میشد مخصوصا اینکه دختر بود، اینو خوب میدونستم اگه من طلاق بگیرم فردا که صبا بزرگ بشه و بخواد ازدواج کنه خونواده همسرش بهش میگفتن تو اگه مامانت خوب بود که طلاق نمی‌گرفت توئم دختر همون مادری، نمیخواستم دیگران تاوان زندگی من رو پس بدن. بخاطر همین تصمیم گرفتم وقتی مرخص بشم برم دنبال کار بگردم و خودم روپاهای خودم وایسم ولی به هیچ عنوان نمیذاشتم مهر طلاق بیاد داخل شناسنامه ام . یه هفته ام تموم شد و از بیمارستان مرخص شدم مامانم اصرار داشت برم خونشون تا خوب استراحت کنم ولی نرفتم و با صبا رفتم خونه خودم چندروزی گذشت و هیچ خبری از حسین نشد و منم اصلا پیگیرش نشدم، درگیر صبا و کارای خونه بودم که صدای زنگ تلفن خونه بلند شد ،گوشی رو برداشتم -- الو بفرمایید؟؟ -- سلام فرزانه خانم ؟؟ -- بفرمایید درخدمتتون هستم -- من ستاره ام ،همونی که با شوهرت حسین ازدواج کرد با لحن عصبی گفتم -- کارت چیه؟؟ -- من بخاطر تو و بچه ات از این زندگی میرم بیرون ولی قبلش حسین رو بیچاره میکنم وهمه چیزشو ازش میگیرم -- حسین دیگه برای من مهم نیست و فقط بابای بچه منه اینو گفتم و گوشی رو گذاشتم سرجاش ، یه ماهی گذشت و هنوز خبری از حسین نشده بود،خونوادشم ازش بی خبر بودن .توی این مدت خودمو با صبا و کارای خونه مشغول میکردم امروزم مثل همیشه مشغول جمع کردن خونه بودم که صدای زنگ تلفن خونه بلندشد ،گوشی رو برداشتم ادامه دارد... کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# قرائت من سوره: الاحزاب # القاری: الاستاد: عبدالباسط محمدعبدالصمد # شادی روح بی بی دوعالم حضرت فاطمه الزهرا( س) الفاتحه من الصلوات🌹 سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ڪہ آسمانیت مےڪند. و اگر بال خونیـن داشتہ باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، 🌷زیارت "شــ‌هــــــداء"🌷 میخوانیم. 🌱 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🍃 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... کنید شاید فردا نباشم 💔 التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
-- بفرمایید -- خانم احمدی؟؟ -- بله خودم هستم -- من از بیمارستان خاتم الانبيا باهاتون تماس میگیرم همسرتون آقای سهرابی اینجا بستری هستن،دیشب همراه یه خانم تصادف کردن و آوردنشون بیمارستان متاسفانه خانمه قبل رسیدن به بیمارستان فوت شده و همسرتون بی هوش بودن وخوشبختانه امروز بهوش اومدن و حالش بهترشده وشماره شمارو بهمون دادتاباهاتون تماس بگیرم -- باشه من تایکی دوساعت دیگه خودمو میرسونم اونجا تلفن روقطع کردم وسریع کارامو کردم وراه افتادم سمت بیمارستان،بااینکه خیلی اذیتم کرده بودولی بازم نگرانش شدم وقتی رسیدم بیمارستان شماره اتاقشو ازاطلاعات پرستاری گرفتم ورفتم سمت اتاقش،دراتاقش بازبودو رفتم داخل بادیدن من و صبا شرمنده سرشو پایین انداخت وگفت -- توروخدا منو حلال کن خیلی اذیتت کردم. جوابی نداشتم بهش بدم که دوباره ادامه داد -- بخاطردخترمون صبامنوببخش وبهم یه فرصت دیگه بده،الان که خدابهم عمردوباره داده تصمیم گرفتم که درست زندگی کنم و قدرشمادوتاروبدونم.دیگه میخوام خوش گذرونی روکناربذارم وگذشته روبرات جبران کنم میدونم هیچوقت اون روزای بدی که برات درست کردم ویادت نمیره ولی یه فرصت بهم بده تابتونم برای دخترم پدری کنم. نمیدونستم چی بگم و چه جوابی بهش بدم که دوباره ادامه داد -- ببین الان دارم تاوان بلایی که سرتودرآوردم رو پس میدم بهم یه فرصت بده اشکی از گوشه چشمم افتاد وگفتم -- باشه بخاطرصبابهت یه فرصت میدم. الان پنج سال ازاون ماجرا میگذره وحسین خیلی تغییرکرده و برای خوشحالی من و صبا هرکاری میکنه،ازخدا ممنونم که کمکم کردوبا صبری که بهم دادزندگی و آینده صبا روتباه نکردم. پایان. کپی حرام.