واقعیتش داداش وقتی داشت از شهید هادی میگفت من نذر کردم نصف پولهام رو در راه شهید هادی خیرات بدم که تو هدایت بشی
خواستم بگم اکرم و برگردونی به بهزیستی که دیدم رو اکرم خیلی حساسِ اینو نگفتم
تبسمی زد زیر لب زمزمه کرد
دعای خوبی کردی ولی ماهان جان تو کلا راحتی هرچی به هر کی دلت بخواد میگی...
تو دلم گفتم ای داد بی داد دیدی دوباره خرابکاری کردم
نگذاشتم ادامه بده کامل چرخیدم سمتش دو تا دستهام رو گرفتم جلوش و تند تند گفتم
ببخشید ببخشید من اشتباه کردم ازت معذرت میخوام
نفس عمیقی کشید
_باشه، فقط یه سوال ازت دارم
جانم داداش بپرس
برای هدایت خودتم نذر کردی؟
مکثی کردم و جواب دادم
_واقعیتش نه فقط برای تو نذر کردم ولی الان که حاجتم رو گرفتم برای خودمم نذر میکنم
تبسمی زد و سر تکون داد
_خیلی خوب باشه بیا بریم از همراهانمون جا نمونیم
همگی سوار اتوبوس شدیم و اومدیم منطقه عملیاتی فکه پیاده شدیم. آقای امیری روبروی بچهها ایستاد و گفت
_عزیزان توجه داشته باشید الان میخوایم بریم به سمت کانال کمیل همون جایی که روزی قتلگاه بچههای ما شد و ما شهدای عزیزی مثل شهید ابراهیم هادی رو در این کانال از دست دادیم. بچهها میدونم که همتون حاجت دارین برای گرفتن حوائجتون متوسل شید به شهدا اما مهمترین چیزی که این روزها در دعاهامون باید اولویت داشته باشه ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریفِ هر قدمی که برمیداری به نیت فرج آقا یک صلوات بفرستید...
ادامه دارد...
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
🎥 لحظات جانسوز وداع همسر شهید میلاد بیدی در معراج شهدا
🌷شهید میلاد بیدی
تاریخ تولد: ۱۷ / ۷ / ۱۳۷۳
تاریخ شهادت: ۹ / ۵ / ۱۴۰۳
محل تولد: تهران
محل شهادت: ضاحیه لبنان
🌷راوی← از میلاد هیچگاه کوچکترین تندی و بداخلاقی ندیده بودیم و سراغ نداریم🌙نمازش را اول وقت میخواند، خمسش را پرداخت میکرد،وجوهات شرعیاش را بدون اتلاف وقت حساب میکرد و همه شعایر دینی را به جای میآورد.🌱آقا میلاد متولد ۱۳۷۳ بود یعنی امسال تازه ۳۰ سالش میشد!🥀چند سال به واسطه شغلش در سپاه قدس به لبنان و سوریه میرفت🕊زمان تسلط داعش بر بخشی از منطقه به میدان رفت🕊وقتی سر خانه و زندگیشان رفت به اصرار همسر و مادرش حضورشان را در منطقه کم کردند🥀به همین دلیل چند سال اخیر کارشان جنبه اداری به خود گرفت🍂ما قطعاً درک نمیکنیم که امثال او چه معاملهای با خدا کردند.🥀این اواخر چند بار درخواست داد که در منطقه حضور یابد. اخیرا که با میلاد صحبت میکردم،ایشان خیلی خوشحال بود:🌙میگفت که مادر و خواهرم قبول کردند که به لبنان بازگردد!🌱همین شد که حدود یک هفته به منطقه رفت.»🕊شهید میلاد بیدی،مستشار نظامی ایران در ماه محرم ۱۴۰۳ شب شهادت امام سجاد(ع)🥀در مجاورت ساختمانی که صهیونیستها شهید «فؤاد علی شُکر» (فرمانده ارشد مقاومت اسلامی لبنان) را ترور کردند حضور داشت💥و به شهادت رسید🕊
🔻بخشی از وصیتنامه شهید میلاد بیدی خطاب به همسرش:
🔹دلتنگم [..]، لکن این دلتنگی را خودخواسته به جان خریدهایم زیرا میدانیم که این عاشقانهای میان ما و خداست.از آن عاشقانههای احلی من العسل و ما رأیت الا جمیلا🕊
#شهید_میلاد_بیدی
#شادیروحپاکشصلوات...💙🌹
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
قسمت اول
#طلبه#شهید دفاع مقدس محمد جواد روزی طلب
🍃🌷🍃
در تاریخ ۲۸#مرداد 1342# در شهر شیراز درخانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
ایشان #برادر #دو #شهید هم هست.
🍃🌷🍃
#سومین #پسر خانواده بود.
دوران نوجوانی را در شیراز و در محله سیل آباد به سر برد و در دبیرستان ابوذر به تحصیل پرداخت.
🍃🌷🍃
ایشان با #پیروزی انقلاب اسلامی در #مسجد سلمان و #مسجد جوادالائمه🌷 هفت تنان به #فعالیت پرداخت و #نقش مهمی در #مبارزه با #گروهک های ضدانقلاب داشت.
🍃🌷🍃
در #ماجرای #انقلاب فرهنگی و #تسخیر #دانشکده ادبیات شیراز، ایشان #نقش آفرینی کرد، با #آغاز #جنگ تحمیلی به عنوان #نیروی #داوطلب به #جبهه آبادان رفت و تا سال 61#حضور داشت.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
در #عملیات فتح المبین #شهید محمد حسن روزی طلب #برادر کوچکترِایشان به #شهادت رسید و #پیکرش پس از 15#روز در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد.
🍃🌷🍃
ایشان چند ماه بعد که به تازکی به #عضویت رسمی #سپاه پاسداران پیوسته بود با #خواهر #سردار #شهید عبدالحمید حسینی که در شیراز به عنوان #شهید #فدایی #امام زمان (عج)♡ معروف است، ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
حاصل این ازدواج #سه فرزند #پسر به نام های #محمدحسن، #عبدالحمید و #محمد محسن است
در اسفند 1362#، #برادرِایشان #محمد محسن #کوچکترین #فرزند خانواده در 15# سالگی در #عملیات خیبر و در #جزیره مجنون به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
ایشان در #سپاه پاسداران #مسئولیت های متعددی مانند #اطلاعات و #عملیات تیپ امام سجاد(ع)🌷 و #مسئولیت پذیرش #سپاه فارس را عهده دار شد.
🍃🌷🍃
از #اولین چهره ها در استان فارس بود که در مقابل #باند نفاق سید علی محمد دستغیب در دهه 60# ایستاد و به خاطر این #ایستادگی مورد #هجوم و #ضرب و شتم این باند قرار گرفت.
🍃🌷🍃
در سال 1365# و با #تاسیس #تیپ مستقل 35 #امام حسن (ع)🌷 #مسئولیت پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در #عملیات کربلای 4 شرکت کرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از مادر#شهید:
#محمدحسن #مهندس راه و ساختمان بود و #منزلی که در آن ساکن هستیم را #محمد حسن #ساخته، #فرزند دیگرم #محمدمحسن تنها #سیزده سال داشت که به #جبهه رفت و در #عملیات "خیبر" به درجه #شهادت نائل شد.😭
🍃🌷🍃
#محمدجواد هم#مسئول #گزینش #سپاه استان فارس بود، پس از به #شهادت رسیدن #برادران خود آرام و قرار نداشت اما به ایشان اجازه نمیدادند به همین دلیل مجبور شد به #مسئولان خود بگوید اگر اجازه# حضور در #جبهه به ایشان ندهند از #سپاه #استعفا میدهد.😔
🍃🌷🍃
#تلاش #محمدجواد برای #راضی کردن مسئولان خود برای #حضور در #جبهه 9#ماه طول کشید و در نهایت مسئولان وی با شرط اینکه فقط در پ#شت #جبهه حاضر شود رضایت دادند و در #عملیات "کربلای 5" به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#محمدحسن #دانشجوی #مهندسی راه و ساختمان بود در فاصله تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی #محمد حسن نیز ساخت منزل مسکونیمان را آغاز کرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
#پسر اولم ،
#محمدحسن در #عملیات فتحالمبین به #شهادت رسید و #پیکر او و#تعدادی دیگر از #شهدا پس از 13#روز در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج #محمدحسن فراهم شده بود اما #قبل از #ازدواج به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
همسرم بعد از #شنیدن #شهادت #پسرم که قرار بود داماد شود منزل را ۹#شب و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام #غسل #صبر و #تلاوت قرآن #فراق #فرزندانم را بر خود آسان کردم.😭
🍃🌷🍃
#پسردومم
#محمد محسن هنگام #شهادت تنها 15#سال داشت، از 13#سالگی به #جبهه رفت و با اینکه #سن و سال #کمی داشت اما در #گروه #شناسایی #فعالیت داشت، در سالهای 1360# تا 1362# در #جبهه بود و در خاک عراق به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پسر سومم،
#محمدجواد پس از #شهادت #برادرش که #لباس #برادر بزرگ خود را به #تن کرده و در سن 18#سالگی وارد #سپاه شد و در همان 18# سالگی نیز با #خواهر #شهید سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
#محمدجواد پس از #برادران خود به #جبهه رفت و در #عملیات کربلای 5 به #برادران خود #پیوست و #داغ از دست دادن #فرزندانمان برای #همسرم بسیار #سخت بود.😭😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
#شهید_رسول_خلیلی:🥀
این دنیا
باتمامی زیبایی ها و انسانهای خوب ونیکو محل گذر است.
نه توقف وماندن.✋🏻
وتمامی ماباید برویم وراه این است.
دیر یا زود فرقے نمیکند؛اما چہ بهتر ڪه زیبا برویم.
صبحتون شهدائی🥀
به همراه آقای امیری تا کانال کمیل پیاده راه افتادیم همینطوری که قدم برمیداریم نگاهم افتاد به پای بچه ها که بعضی شون کفش هاشون رو در آوردند. خودم رو رسوندم پیش آقای امیری و پرسیدم
_چرا بعضی ها کفشهاشون رو درآوردن
_چون معتقدن در این سرزمین خون جوونهامون ریخته شده و مقدسه و نباید با کفش وارد بشن
حالم دگر گون شد راست میگن واقعا این سر زمین مقدسِ کفش هام رو در آوردم گذاشم توی کوله پشتیم و اومدم کنار ساسان به راه رفتن
ساسان نگاهی به پاهای من انداخت
_عه چرا پا برهنه ای
حرفهایی که آقای امیری بهم گفت رو برای ساسان تعریف کردم
ساسان نگاهی به پاهای خودش انداخت
خدای من کفش هاش رو از پاش درآورد گذاشت توی کوله پشتیش و پا برهنه شروع کرد به راه رفتن
این کار ساسان خیلی خوشحالم کرد و تو دلم گفتم ازت ممنونم شهید ابراهیم هادی چقدر تو حاجت دهندهای
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫تلاوتی نادر از صدیق منشاوی
❤️🌺❤️🌺❤️🌺