eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
| 🗓 جدول مراسم دعا و توسل به امام زمان علیه‌السلام در سراسر کشور (بمنظور تعجیل در امر فرج) جمعه ها دو ساعت قبل از اذان مغرب همزمان در سراسر کشور ✔️ پایگاه مرکزی: تهران/ بهشت زهرا/ گلزار شهدا / قطعه ۴۰ شهدای گمنام(فانوس) جمعه ۲ شهریور | ساعت ۱۷:۳۰ • سخنران : استاد حیدری کاشانی • و نوای : مهدی سعیدی ✔️ مراسم ویژه استغاثه در کربلای معلی کربلا ، خیابان بغداد، روبه‌روی هتل ریحان کربلا، موکب صاحب الزمان استان فارس ساعت ۱۷:۰ به وقت کربلا با سخنرانی: استاد محمد شجاعی با نوای : حاج حسین خلجی / محمود معماری قاری: محسن امامی 🌐 esteghase.com @chatreshohada
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌹 یڪی از اخلاق حسنه ڪه در اقا جواد دیده می شد زبان نرم و لین بود ڪه باعث ایجاد جاذبہ بیشتر ایشون می شد 💓 مثلا وقتی می خواست انسان را تشویق به ڪار خیر و معروف ڪند ، و از منکر دور ڪند ؛ گاهی با پرسش ڪردن و ایجاد سؤال ڪردن ، انگیزش و ترغیب ایجاد می ڪرد🤔 😍 آقا جواد به اسراف نڪردن توجه می‌ڪردند ؛ و غیر مستقیم بهم تذڪر می‌داد ... روزی چند تا ظرف خریدم و رفتم خونه به آقا جواد نشون دادم ، گفتند : ظرف های قبلی قابل استفاده نبود ؟🙂 گفتم : چرا ولی به خاطر جدید بودنش خریدم ... آقا جواد گفتند : به نظرت اسراف نڪردی؟☺️ حرفشون تلنگری شد برای من 👌🤔 از اون به بعد در مورد خریدم بیشتر دقت می‌ڪردم ڪه اونچه واقعا نیاز هست را بخرم ... ... إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسْرِفین ...(اعراف/۳۱) 🔹تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲ 🔹تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ 🔹مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه ...🌸🌸 اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام گوشه ی هیئت من غمدیده تنهامانده ام کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و ازخوراک وخواب وازروزوشب آقامانده ام عطرسیبی از حوالی حرم ها می وزد آن چنان مستم که ره نارفته ازپامانده ام نذر کردم دور تسبیحی بخوانم اهدنا تا صراطم اربعین اُفتَد بسمت کربلا😔💔 🥺 💔 🕌 🏴 💔 تا 🏴 اللهم ارزقنا زیارٺ 💚 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 😭این فیلم را احتمالا کمتر دیده‌اید! 📹برشی از عملیات نبل و الزهرا 🔥صدها کیلومتر دورتر از خانه! در چند قدمی خون‌خوارترین مخلوقات خدا... 💔پیکر شهید سعید علیزاده معروف به کمیل سوریه در حال انتقال به عقب، کسی که دست شهید را گرفته شهید نوید صفری، کسی که شهید را می‌بوسد شهید رضا عادلی، شهید حبیب رحیمی منش در ان طرف شهید علیزاده کمین گرفته و تصاویر را شهید عارف کایدخورده ضبط نموده است. 📿هدیه به روح مطهر شهدا صلوات 💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ متولد سال ۱۳۶۳ در محله هرستان خمینی شهر، تحصیلاتش در دوحوزه نظامی و دانشگاهی بود، به تازگی در دوره کارشناسی ارشد پذیرفته شده بود و قصد ادامه تحصیل داشت شهید والامقام در سن یازده سالگی ازنعمت وجود پدر محروم شد، ازهمان سنین کودکی با ورود به پایگاه بسیج اباعبدا… الحسین(ع) هرستان، قدم به عرصه فعالیت های فرهنگی، قرآنی گذاشت.او مربی و حافظ و قاری قرآن بود، وتا بود یار مخلص، خوش خلق و مهربان دوستان و دغدغه مند انقلاب و بسیج بود. سالهای گذشته مدتی بود هرسال خردادماه درقالب دوِ امدادی از اصفهان تامرقد امام خمینی(ره) را با پای پیاده سفر می کرد؛ ایام نوروز چندسالِ گذشته را هم، خادم راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب بود. او که حقیقتا یک مجاهد فرهنگی و اهل جهاد اکبر بود اینبار لباس رزم بر تن کرد و رفت مدافع حرم شد، جانباز شد، شهید شد، شاهد و زنده شد ... وقتی خبر شهادتش رسید باورش سخت بود. 🍃 ولادت : ۱۳٦۳/۰۱/۰۳ 🍁شهادت : ۱۳۹۲/۰۵/۲۸ 🕊 🦋🦋🦋
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌹🍃حاج اسماعیل دولابی : هنگامی که به یاد امام حسین(ع) می افتید ، تردیدی نداشته باشید که آن حضرت هم به یاد شما است🌹🍃 ‌‌‌‌ ✋صلی اللهُ عَلیکَ یااباعَبداللَّه 💚 السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💠شجاعت شهید 💟مجید خیلی شجاع بود خیلی جنگید برا حمایت از دین جانش❤️ را می‌داد. نترس و بود... 💟مجید تو گریه میکرد که بی بی بخرتش میگفت ببین اشکامو نوکرت اومده ببین منو بخر، ⇜بزار بشم فدات ⇜بشم مثل مثل علی اکبرت ⇜عربا عربا بشم ⇜بزار مثل علی اصغرت جون بدم .. خوش به سعادتت😔 التماس دعای شهادت 🌺به مناسبت سالروز 🎂🎂🎂🎊🎊🎊🎂🎂🎊 داداش مجید تولدت مبارک سلام بر تو ای شهید راه حق ... سلام به لبخند های زیبای شهادتت... صبحتون زیبا به زیبایی لبخند شهدا😊 صحبتون منور به نور شهدا😊 🦋🦋🦋
انگار یکی از درون بهم گفت الان وقتشه که در مورد اکرم ازش سوال کنی چون این ساسانی که من می‌بینم با ساسان روزهای قبل خیلی فرق کرده با اِنُ و مِن گفتم _داداش یه چیزی ازت بپرسم قول میدی که ناراحت نشی اگر هم دوست داشتی جواب ندی اشکال نداره جواب نده _نفس عمیقی کشید _سوالات در مورد اکرمِ سرم رو به پایین تکون دادم _آره داداش می‌خوام ببینم بالاخره تصمیمت چیه؟ آهی کشید و سر تکون داد _نمی‌دونم، من به اکرم قول ازدواج دادم واقعاً هم قصد ازدواج دارم ولی الان براش شرط دارم نمی‌دونم شرطم رو قبول کنه یا نه _شرطت اینه که باید مذهبی بشه؟ نه نمی‌خوام بهش بگم باید، می‌خوام بهش بگم این راهی که من رفتم رو اگر تو هم دوست داشته باشی که قرارمون سرجاشِ اما اگر تو نخواهی تو این راه بیای من نمی‌تونم باهات زندگی کنم _خوب اینکه خیلی خوبه داداش، اما فقط من موندم که مامان و با بابا راضی میشن یه دختری رو که همه می‌دونن چه کاره بوده برات بگیرن؟ اخم ریزی کرد _کی میگه همه می‌دونن؟ بعدم اکرم خیلی از فرارش از خونه و اتفاقایی که براش افتاده پشیمونه از طرفی ماهان جان ما که از خدا می‌خواهیم گناهان بزرگمون را چشم پوشی کنه و نبینه پس خودمونم باید چشم رو اشتباهات دیگران ببندیم _داداش من با تو موافقم، میگم می‌تونی بابا و مامان رو راضی کنی _اتفاقاً اینجا متوسل شدم به شهید هادی ازش خواستم که دل پدر و مادر من را با ازدواجم با اکرم نرم کنه ان شالله که حاجتت رو بگیری _حالا یه سوال دیگه داداش _جانم بپرس میگم اگر اکرم بگه که نه من نمی‌خوام تو این خط باشم چیکار می‌کنی؟ ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای که عالم جملگی مست تمنای تواند!! اَللّهُمَ اَرزُقنـا فِی اَلْدُنْیا زیـارَت اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاخِرَت شِفـاعَة اَلْحُسَیْن علیه السلام. وعـده ما اَلْسَلٰامُ عَلَيْكْ يٰااِمٰامْ حَسَنِ مُجْتَبٰي السَّلٰامُ علَیَکَ یٰاابٰا عَبْداللّٰهِ الْحُسَیْن اَلْسَلٰامُ عَلَيْكْ يٰا اَبَالْفَضْلِ اْلْعَبٰاسْ اَلْسَلٰامُ عَلَي الْحُسَينْ وَعَلٰي عَليِٖ بْنِ الْحٌسَيْنْ وَعَلٰي أَوْلاَدِالْحُسَيْنْ وَعَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن السَّلَامُ عَلَیْکَ یَاأَبَاعَبْدِاللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ◙☜ شهید‌ ◙☜: ۱۳۶۹/۵/۳۰ ◙☜: ۲۱دی ۱۳۹۴ 📝بهش میگفتن مجید بربری، از بس برای قهوه خونه محل نون بربری میخرید و پاتوقش قهوه خونه ها بود. ‌روزه‌نبود. 📝تا اینکه یک شب .تا‌آخرین کنه. 📝رفت سوریه... شد مدافع حرم... چهار ماهه شد نورانی و خالص، از اون دل هایی که رفته ولی پشیمون برگشته... 📝شب آخر داشت جوراب‌های همرزمانش رو می‌شست، همرزمش به مجید گفت: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات . 📝مجید گفت: تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا پاک. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد، برای همیشه رفت... 📝یک تیر به بازوی سمت چپش خورد، دستش مجروح شد. با همون حال سه تا از تکفیری‌ها را کشت ، سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش ‌خورد و بعد . 🌹 .... 🎊مجید عزیز میلاد توست و مــا باز؛ ڪبوتر عشق‌مان را در آسمانِ خیال تو پرواز می دهیم ؛ سالهاستــ ڪبوترمان جلد مهربانیت شده است . . .🕊 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهدابا_معرفتند! حاضرندتاپای جان بـروند تاتوجان بگیری... 🕊شهـدارفیق_بازند! باورڪن... آنهانیڪورفیقانی برای ماراه گم ڪرده هاهستند... 💟 🌕شهید مدافع‌حرم جواد محمدی 🎙راوے: همسر شهید 💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» 🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. 💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ 🌻وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد شهیدمدافع حرم جوادمحمدی🕊 🦋🦋🦋
. . . آزادگــان مـا شهیدان اند و مانـــدند تا نــامشان را گـــــرامے و راهشان را ادامہ دهند.. ●از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را شکنجہ‌تان می‌کنند یا نہ؟همه بہ آقا سید نگاه کردند ولے آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجہ می‌کنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. ●آقا سید باز هم حرفے نزد. پس شما را شکنجہ نمی‌کنند؟آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.نوشتند اینجا خبری از شکنجہ نیست.افسر عراقی کہ فرمانده اردوگاه بود، آقاے ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:تو بیشتر از همہ کتک خوردی، چرا بہ اینها چیزے نگفتی؟ ●آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند..دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند. فرمانده اردوگاه کلاه نظامی کہ سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد می گفت شما الحق هستید. روایت در مورد 🦋🦋🦋
قسمت اول ترین فرمانده شهید دفاع مقدس، پیش بهار 🍃🌷🍃 در ۱۶ ۱۳۴۱# در شهرستان بهبهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. هنگام شروع تحمیلی ۱۸ بیشتر نداشت که راهی شد، زمان نوجوانی‌اش با زمان انقلاب  گره خورده بود، هیچ‌گاه سنگر و را ترک نکرد. 🍃🌷🍃 ایشان را با معدل ۱۸ هنرستان آیت‌الله سعیدی گرفت که رشته خیلی سختی هم بود و تعداد بسیار کمی می‌توانستند در این رشته درس بخوانند. 🍃🌷🍃 درحالی که بعضی وقت‌ها سر کلاس درس حاضر نمی‌شد و کسی آنگونه که باید، ایشان را در حال درس خواندن نمی‌دید، اما چون آدم بسیار و با بود با نمرات خوبی هم می‌شد. 🍃🌷🍃 با مقدس جزو نفراتی بود که را به رساند.  در ۱۳۵۹# برای گذراندن نظامی به مراجعه کرد. 🍃🌷🍃 یک دوره و را طی کرد و نبرد شد و بعد از چند در به پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم سال ۱۳۶۰# در منتظران که مرکز در بود به نوعی ایشان را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ و   لایقی هست و برای یک دوره و شد. 🍃🌷🍃 پس از طی این دوره تا زمان به عنوان و نصر در کنار حسن باقری بود و تا لحظه هم هیچ‌کس نمی‌دانست که ایشان در هست. 🍃🌷🍃 به روایت از امین شریعتی درمورد  و : لحظه به لحظه که پیش می‌رفتیم و به نفس و را می‌دیدم واقعاً می‌شدم. 🍃🌷🍃 به‌گونه‌ای که بدون آب و غذا و خواب را انجام دادیم و حتی ایشان را طرح کردند که باعث شد را دوباره کنیم. 🍃🌷🍃 بالاخره بعد از چند روز،# مسعود طرح را به‌عنوان تهیه کرد و با تنظیم آن توسط عالی‌رتبه منطقه جنوب به و ارائه شد. 🍃🌷🍃 هم شد و بعد از مدتی با انجام شد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم دقیقاً پیش‌بهار در تهیه ، و الی نقش بسیار داشتند. 🍃🌷🍃 مسعوداز و بود که را در برای حسن باقری انجام می‌داد. 🍃🌷🍃 یعنی هر جایی که حسن می‌خواست شود که دشمن چه دارد و چه ا افتاده به می‌گفت برو یک کن. 🍃🌷🍃 تونست با در و در ، را به خود جلب کنه و شد یکی از در و گُلف. 🍃🌷🍃 حسن باقری با که داشت، خیلی را داشت.  به خاطر و درک و بالای . 🍃🌷🍃 خیلی خوب هم از استفاده می‌کرد و نمی‌توانست به این از او استفاده کند و هم را خیلی داشت و می‌گفت او بهتر از . 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم مسعود پیش‌بهار، جوانی که می‌توانست بسیار درخشانی داشته باشد و مهمی در باشد اما مدتی بعد به رسید.😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام مسعود پیش بهار  هم  بعد از ۱۸ در در بیت‌المقدس در تاریخ ۲۱ /۲ / در به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 : گلزار شهرستان بهبهان. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید  سرفراز    💠سردار شهید مسعود پیش بهار💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد🌷 پایان
خون شهیدان🥀🕊 سرخی صبح ظهور است .. سلام روزتون شهدایی 🥀
عباس علیه‌السلام را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک می‌برند.🍃💔 🌷