eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
461 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
37 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
- همونجایی که میزنی تو دهن نفست و به گناه نه میگی دقیقا همونجا، داری رشد میکنی مطمئن باش..! ◆@shahidzoalfaghari
🌱به نیابت از درگذشتگان اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت شانزدهم هادی بعد از دورانی كه در فلافل فروشی كار مي كرد، با معرفی يكی ا
📚 📌 قسمت هفدهم ....دوستش می گفت: يك بار شاهد بودم كه هادي شخصی را با موتور به ميدان خراسان آورد. 🏍 با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طی كرده بود، اما وقتی متوجه شد كه او وضع مالی خوبی ندارد نه تنها پولی از او نگرفت، بلكه موجودی داخل جيبش را به اين شخص داد!!😳 از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسیاری ازدوستان و آشنايان باز كرد.🌱 به بسیاری از رفقا قرض داده بود. بعضی ها پول او را پس می دادند و بعضی ها هم بعد از شهادت هادی ... من از هادی چهار سال بزرگتر بودم. وقتي هادی حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازی بودم. 🪖 دوران خدمت من كه تمام شد، هادی مرا به همان مغازهای برد كه خودش كار می كرد. من اين گونه وارد بازار آهن شدم. به صاحب كار خودش مرا معرفی كرد و گفت: آقا مهدی برادر من است و در خدمت شما.☺️ بعد ادامه داد: مهدی مثل هادی است، همانطور ميتوانيد اعتماد داشته باشيد. 🌹 من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازی بروم. هادی مرا جاي خودش در بازار مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت برای خدمت. مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ی بسيجی فعال كم شد. فكر ميكنم يك سال در سپاه حفاظت مشغول خدمت بود. از آن دوران تنها خاطره ای كه دارم بازداشت هادی بود❗️ هادی به خاطر درگيری در دوران خدمت با يكی از سربازان يك شب بازداشت شد. تا اين كه روز بعد فهميدند حق با هادی بوده و آزاد شد. 🎙راوی مهدی ذوالفقاری (برادر شهید) ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📚 📌 قسمت هجدهم شخصيت هادی برای من بسيار جذاب بود. رفاقت با او كسی را خسته نمی كرد. 😍 در ايامی كه با هم در مسجد موسی ابن جعفر فعاليت داشتيم، بهترين روزهای زندگی ما رقم خورد.🖇 يادم هست يك شب جمعه وقتی كار بسيج تمام شد هادی گفت: بچها حالش رو داريد بريم زيارت؟😊 گفتيم: كجا!؟ وسيله نداريم.😕 هادي گفت: من ميرم ماشين بابام رو مييارم. بعد با هم بريم زيارت شاه عبدالعظيم .😁 گفتيم: باشه، ما هستيم.😎 هادی رفت و ما منتظر شديم تا با ماشين پدرش برگردد. بعضی از بچها كه هادی را نمی شناختند، فكر می كردند يك ماشين 🚗مدل بالا و... چند دقيقه بعد يك پيكان استيشن درب داغون جلوی مسجد ايستاد.🤥 فكر كنم تنها جای سالم اين ماشين موتورش بود كه كار می كرد و ماشين راه می رفت.😂 نه بدنه داشت، نه صندلی درست و حسابی و... از همه بدتر اينكه برق نداشت. 🤦🏻‍♂ يعنی لامپ های ماشين كار نمی كرد😬🤣❗.... 🎙راوی یکی از دوستان شهید ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📌 رهبرمعظم انقلاب: امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد؛ کارهای بزرگی را بنیانگذاری کرد. خود آقای ما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی‌ کارها را پایه‌گذاری کرد که ان‌شاءاللّه ثمره‌اش را بعدها کشور خواهد دید. ۱۴۰۳/۶/۶🗓 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari◆ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین خواهم کرد و او را دعا می‌کنم. • شهید‌ حسین‌ محرابی 🌱 ◆@shahidzoalfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 🎥 پاسخ رهبر انقلاب به شبهه انتخاب کابینه توسط ایشان رهبر انقلاب در نخستین دیدار دولت چهاردهم: آقای رئیس جمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند. برخی را تایید و برخی را هم تاکید کردم. ⭕️ تعداد زیادی را هم نمی‌شناختم و نظری نداشتم. ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
💚:) از شهید بابایی پرسیدند : عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟! گفت ‌: به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی جز خدا وارد نشود ..🌱 . ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
یادت باشد خدا بنده‌ هایش را با آنچه بدان دل‌ بسته‌ اند می‌ آزماید . - [ شهید همت ‌]🌱 ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت هجدهم شخصيت هادی برای من بسيار جذاب بود. رفاقت با او كسی را خسته نمی كر
📚 📌 قسمت نوزدهم رفقا با ديدن ماشين خیلی خنديدند.😂 هر كسی ماشين را می ديد می گفت: اينكه تا سر چهارراه هم نميتونه بره، چه برسه به شهر ری.🤣 اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند. ما در طی مسير از نور چراغ قوه استفاده می كرديم. 🤣🤣 وقتی هم مي خواستيم راهنما بزنيم، چراغ قوه را بيرون می گرفتيم و به سمت عقب راهنما می زديم.😃🤣 خلاصه اينكه آن شب خیلی خنديديم. زيارت عجیبی شد و اين خاطره برای مدتها نقل محافل شده بود. 😁😁 بعضی بچه ها شوخی می كردند و می گفتند: ميخواهيم برای شب عروسی، ماشين هادی را بگيريم و...😁😁😂 چند روز بعد هم پدر هادی آن پيكان استيشن را كه برای كار استفاده ميكرد فروخت و يك وانت خريد.🛻 🎙راوی یکی از دوستان شهید ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📚 📌 قسمت بیستم و بیست و یکم سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثی بود كه هيچ كس از نتيجه ی آن خبر نداشت❗🔥 بحث های داغ انتخاباتی و بعد هم حضور حداكثری مردم، نقشه های شوم دشمن را نقش بر آب كرد. اما يكباره اتفاقاتی در كشور رخ داد كه همه چيز را دستخوش تغييرات كرد. صدای استكبار از گلوی دو كانديدای بازنده ی انتخابات شنيده شد. 🔊 ⚠️يكباره خيابان های مركزی تهران جولانگاه حضور فرزندان معنوی بی بی سی شد‼ هادی در آن زمان يك موتور تريل داشت. 🏍 در بازار آهن كار می كرد، اما بيشتر وقت او پيگيری مسائل مربوط به فتنه بود. غروب كه از سر كار می آمد مستقيم به پايگاه بسيج می آمد و از رفقا اخبار را می شنيد. هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهی خيابان های مركزی تهران بود. می گفت: من دلم برای اينها می سوزد، به خدا اين جوانها نمی دانند چه مي كنند، مگر ميشود تقلب كرد آن هم به اين وسعت⁉🗳 يك روز هادی همراه سيد علی مصطفوی جلوی دانشگاه رفتند...... جمعيت اغتشاش گران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچه ي سياه نصب كرده 🏴و تصاوير كشته هاي خيالي اغتشاش گران روی آن نصب بود. هادی و سيد علی از موتور پياده شدند. جرئت می خواست كسی به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند..🚶🏻‍♂ يكباره همه ی عكس ها را كنده و پارچه ی سياه را نيز برداشتند. 😧 قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاری كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بی بی سی اين صحنه را نشان داد.🖥 در ايام فتنه يكی از كارهای پياده نظام دشمن، كه در شبكه های ماهواره ای آموزش داده می شد، نوشتن اهانت به مسئولان و رهبر انقلاب روی ديوارها و ... بود.📡 هادی نسبت به مقام معظم رهبری بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت ولایت، عجيب بود. 💚 يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامه ریزی از آن سوی مرزها، همه ی اتهامات، كه تا آن زمان به رئيس جمهور وقت زده ميشد به سمت رهبری انقلاب رفت❗ آنها در شبكه های ماهواره ای تبليغ می كردند كه چگونه در مكان های مختلف روی ديوارها شعارنويسی كنيد. 🖍 بيشتر صبح ها شاهد بوديم كه روی ديوارها شعار نوشته بودند. هادی از هزينه ی شخصی خودش چند اسپری رنگ تهيه کرد و صبح های زود، قبل از اينكه به محل كار برود، در خيابان های محل با موتور دور می زد. 🏍 اگر جایی شعاری عليه مسئولان روی ديوار می ديد، آن را پاک می کرد. يكی از دوستانش ميگفت: يک بار شعاری را گوشه ای از پل عابر ديده بود به من اطلاع داد که یک شعار را فلان جا در فلان قسمت نوشته اند من دارم می روم که آن را پاک کنم..... ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
🗓8 شهریور سالروز شهادت شهید رجایی و شهید باهنر🌹 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست... و از آن روز سرم میل بریدن دارد:)❤️ . ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
هدایت شده از شـٰائِق..!'
زمانی که نخست وزیر بود ، وارد همان خانه‌ی تاریخی (کلنگی) وی شدم. از مشاهده‌ی صحنه‌ای قلبم به درد آمد. هوا کمی گرم بود. او خیلی ساده با یک زیر پیراهن که چند جای آن سوراخ بود و در گوشه‌ی حیاط خانه‌اش نشسته بود و داشت با دو سه دانه خرما و یک لیوان شیر صبحانه می‌خورد! بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف به صبحانه گفتم: «ای عزیز ! این چه وضعی است که شما دارید؟ چرا به خود نمی‌رسید؟ و این قدر زندگی را به خود سخت گرفته‌اید از شما توقع نداریم مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید! مثل این که شما نخست وزیرید!» آهی کشید و گفت «جانم! از این حالم نگران نباش! نگران آن روزم باش که میز و مسئولیت مرا بگیرد و من گذشته خویش را فراموش کنم. خدا نکند روزی بر من بیاید که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم! از شما می‌خواهم در حق من دعا کنید.» من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمده‌اش بی‌ اختیار از جایم برخاستم و پیشانی‌اش را بوسه دادم. راوی:پسر خواهر سالروز شهادت ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
همراه با #شهید_ابراهیم_هادی به سمت مقر سپاه می‌رفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صد
مثل ميوه ای هست كه وقت رسيدنش شده. اگه ميوه رو نچينی ، خراب ميشه و مزه اوليه رو نداره! هميشه سعی كن نمازهات در هر شرايطی اول وقت باشه. خدا هم تو کار های زندگی ، قبل از اينكه حرفی بزنی كارت رو رديف می‌کنه💚 🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 | .... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
رزمنده های بی نماز !🧑🏻‍🦯 موقع اذان که شد . . .✨ نگو دارم تو مجازی کار فرهنگی میکنم نگو تو هئیت برای امام حسین خدمت میکنم بدون هیچ معطلی پاشو نمازت رو بخون 🌿 چون رزمنده‌های شُل نماز خوب هم نمی‌جنگن! ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت بیستم و بیست و یکم سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثی بود كه هيچ
📚 📌 قسمت بیست و دوم گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا شعار نوشته اند⁉ گفت: من هر شب اين مناطق را چک ميکنم، الان متوجه اين شعار شدم. بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حالا که همه ي مردم پاي انقلاب ايستاده اند ما نبايد به ضد انقلاب اجازه ي جولان دادن و عرض اندام بدهيم. هادي خيلي روي حضرت آقا حساس بود. يک بار به او گفتم اگر شعاري رو ضد حکومت رو ديوار بنويسند و ما برويم آن را پاك کنيم، چه سودي داره❓ چرا اين همه وقت می گذاري تا شعار پاک کني؟ اين همه پاک مي ُ کني، خب دوباره مي نويسند❗ گفت: نه، اين كساني كه مي نويسند زياد نيستند. اما ميخوان اينطور جلوه بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر پاک ميکنم تا ديگر ننويسند. در ثاني اين ها دارند يه مسئله را كه به قول خودشون به رئيس جمهور مربوط ميشه به حساب رهبري و نظام میگذارند. اينها همه برنامه ريزي شده است... ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📚 📌 قسمت بیست سوم به او زنگ زدم و پرسيدم: فلان ساعت جلوي درب دانشگاه چه خبر بود❓ ايشان هم گفت: دقيقاً در همين ساعت كه مي گويي پلاکارد بزرگ تصوير حضرت آقا را پاره كردند و شروع كردند به جسارت كردن به مقام معظم رهبري‼ لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم: هادي جان كجا؟ ميخواي بري عمليات⁉ يكي ديگه از بچه ها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نميدونيم🤨 خنديد و گفت: امروز مي خوان جلوي دانشگاه تجمع كنند.😅 بچه هاي بسيج آماده باش هستند. ما هم بايد از طريق بسيج كار كنيم. اين وظيفه است. گفتم: مگه نميخواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو ميكني صاحبكار حتماً اخراجت ميكنه.😀 لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي مي خوايم كه تو كشور ما امنيت باشه و كسي در مقابل نظام قرار نگيره. 😊 بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير ميشه مقری بود كه نيروهاي بسيج در آن بودند رفتيم به سمت ميدان انقلاب. يك مقر مستقر بودند. قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهيزات منتظر دستور باشيم. در طي مسير يكباره به مقابل درب دانشگاه رسيديم. درست در همان موقع جسارت اغتشاشگران به رهبر معظم انقلاب آغاز شد. هادي وقتي اين صحنه را مشاهده كرد ديگر نتوانست تحمل كند! به من گفت: همينجا بمون.. سريع پياده شد و دويد به سمت درب اصلي دانشگاه. من همينطور داد ميزدم: هادي برگرد، تو تنهايي ميخواي چي كار...... ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
غیبت کردن، اوج حماقت است... روز قیـامت نیکی هایمان را به محبـوب ترین فـرد زندگـی مان نخواهیم داد امـا مجـبــور می شـویـم نیـکی هایمـان را بـه کـسـی بدهیـم کـه از او متنـفـر بودیـم و غیبتش را کردیم؛ گناه، مخصوص حـق الـنــاس اوج حمــاقـت اسـت نـه زرنـگـی، زرنـگـی بنــدگـی خـداست. | آیت الله بهاءالدینی رحمت‌الله‌علیه |🌱 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛توصیه امام زمان به راه گم کرده‌ها...! در "مفــاتیـــح الـجنــــان" آمـده است که امـام زمان عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف سه بار به سیـد رشتـی فرمودند: نافله، نافله، نافله و مقصود، است،✨ همچنین سه مرتبه فرمودند: عاشورا، عاشورا، عاشورا، که مقصودشان است📜 و سه مرتبه فرمودند: جامعه، جامعه، جامعه، که مقصودشان است. سید رشتی در راه حج است که از کـاروان عقب می‌ ماند و راه را گم می‌کند، در این مـوقـع بـه محضــر امـــام زمـــان (عجل‌ الله‌ تعـالـی‌ فـرجـه‌ الـشریـف) مشـرف می‌شود. نکتـه مهم در این تشرف این است که اگر راه را گم کردید، زیـارت عاشورا را بخوانید، جامعه کبیره و نماز شب بخوانید تا مسیر حق را ببینید و در صـراط مستقیم بیفتید. 📚 کتاب پرده نشین (شرح کلمات عرفانی اخلاقی آیت الله بهجت ره) صفحه ۱۶۱ ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت بیست سوم به او زنگ زدم و پرسيدم: فلان ساعت جلوي درب دانشگاه چه خبر بود❓
📚 📌 قسمت بیست و چهارم ورود هادي به مسجد با مراسم يادواره ي شهدا بود. به قول زنده ياد سيد علي مصطفوي، هادي را شهدا انتخاب كردند. ☺️ از روزي كه هادي را شناختيم، هميشه براي مراسم شهدا سنگ تمام مي گذاشت. اگر مي گفتيم فلان مسجد مي خواهد يادواره ي شهدا برگزار كند و كمك مي خواهد، دريغ نمي كرد. اين ويژگي هادي را همه شاهد بودند كه به عشق شهدا، همه كار مي كرد. 🌷 از شستن و پخت و پز گرفته تا ...🧽🥣 تقريباً هر هفته شب هاي جمعه بهشت زهرا می رفت. با شهدا دوست شده بود. و در اين دوستي سيد علي مصطفوي بيشترين نقش را داشت. هيئتي را در مسجد راه اندازي كردند به نام »رهروان شهدا« هر هفته با بچه ها دور هم جمع مي شدند و به عشق شهدا برنامه ي هيئت را پيگيري مي كردند. هادي در اين هيئت مداحي هم مي كرد. همه او را دوست داشتند.🎤 ‼اما يكي از كارهاي مهمي كه همراه با برخي دوستان انجام داد، نصب تابلوي شهدا در كوچه ها بود. 🚏 من اولين بار از سيد علي مصطفوي شنيدم كه مي گفت: بايد براي شهداي محل كاري انجام دهيم..... ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📚 📌 قسمت بیست و پنجم گفتم: چه كاری؟ گفت: بيشتر كوچه ها به اسم شهيد است اما به خاطر گذشت سه دهه از شهادت آنها، هيچ كس اين شهدا را نمی شناسد. 🤔 لاقل ما تصوير شهيد را در سر كوچه نصب كنيم تا مردم با چهره ی شهيد آشنا شوند.👤 يا اينكه زندگينامه اي از شهيد را به اطلاع اهل آن كوچه ومحل برسانيم. 🔖 كار آغاز شد. از طريق مساجد و بنياد شهيد و... تصاوير شهدای محل جمع آوری شد. 🗂 هادی در همان ايام كار با فتوشاپ و ديگر نرم افزارهای كامپيوتری را ياد گرفت. استعداد او برای فراگرفتن اين كارها زياد بود. 📱 تصاوير شهدا را اسكن و سپس در يك اندازه ی مشخص طراحی كردند. بنر تهيه می شد. بعد هم با يك نجار هم صحبت شد كه اين تصاوير را به صورت قاب چوبی در آورد.🖼 كار خیلی سريع به نتيجه رسيد. هادی وانت پدرش را می آورد و با يك دريل و... كار را به اتمام می رساند.🛻 ّ بيشتر کوچه های محل ما با تابلوهای قرمز رنگ شهدا مزین شده بود برخی ها مخالف اين حركت بودند! حتی از بچه های بسيج! ميگفتند شما اين كار را می كنيد، ولی يك سری از اراذل و اوباش اين تصاوير را پاره ميكنند و به شهدا اهانت می كنند. ❗اما حقيقت چيز ديگری بود. ارادت مردم به شهدا فراتر از تصورات دوستان ما بود.❤️ الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز يادگار هادی و دوستانش را روی ديوارهای محل می بينيم. ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
عقاید پاک ، تفکر درست ، هدف های بزرگ نگاه های عمیق و زیبا زمانی معنا پیدا می‌کنند که همراه با عمل باشند مثل تعداد صفر هایی که با گذاشتن عدد یک پشتشون ارزشمند می‌شوند!
شب ها مرا برای عبادت صدا می زنند...! شب ها بـرای عبـادت سحـری مـرا صدا می زننـد. یک شب می گویند: مرتضی برخیز! یک شب دیگر می گویند: شیخ مرتضـی! و یـک شب دیگـر مـی گویند: آقــــا شیـــخ مرتضــی! مـن وقتـی دقـت می کنـم، می بیـنـم اینـها بـه [روز] مـن بستگـی دارد. هـر روز کـه من در رفتار و اعـمـالـــم دقـت بیشتــری مـی کـنـم و زیادتـر مواظب هستم، در بیـدار شدن بــا احتــــرام بیشتــری رو به رو هستـم. | آیت الله شیخ مرتضی زاهد ره | ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
✨﷽✨ 💠 ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» ❤️ رسول اکرم (ص) فرمود: ✍🏻«ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.» ❤️رسول اکرم (ص) فرمود: ✍🏻«در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد، و گفت: به امتت امر کن در بهشت، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.» گفتم «نشاء بهشت» چیست؟ پاسخ داد: لا حول و لا قوه الا بالله ❤️ امام صادق (ع) فرمود : ✍🏻هرگاه از قدرتمند، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش هرگونه گرفتاری و ناراحتی است، و گنجی است از گنجهای بهشت.» ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
به قول : "آرمان خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج هاست" ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📲 #استوری 🏴ویژه #شهادت_پیامبر_اکرم (ص) ◾️میثم مطیعی ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari◆
‏در سوگ نبی ، جهان سیه می‌پوشد در سینه ، دل از داغ حسن می‌جوشد🖤 صلی‌الله‌علیه‌وآله و علیه‌السلام تسلیت باد🏴 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📚 #پسرک_فلافل_فروش 📌 قسمت بیست و پنجم گفتم: چه كاری؟ گفت: بيشتر كوچه ها به اسم شهيد است اما به خا
📚 📌 قسمت بیست و ششم يادم هست در خاطرات ابراهيم هادی خواندم كه هميشه دنبال گره گشایی از مشكلات مردم بود. اين شهيد والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام هميشه جيبم پر پول باشد تا گره از مشكلاتت مردم بگشايم.🌱 من دقيقاً چنين شخصيتی را در هادي ذوالفقاری ديدم. او ابراهيم هادی را الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جای پای ابراهيم می گذاشت.❣ هادی صبحها تا عصر در بازار آهن كار می كرد و عصرها نيز اگر وقت داشت، با موتور كار می كرد.🏍 اما چيزی برای خودش خرج نمی كرد. وقتی می فهميد كه مثال هيئت نوجوانان مسجد، احتياج به كمك مالی دارد دريغ نمی كرد.💰 يا اگر ميفهميد كه شخصی احتياج به پول دارد، حتي اگر شده قرض می كرد و كار او را راه می انداخت. هادی چنين انسان بزرگی بود.✨ من يك بار احتياج به پول پيدا كردم. به كسی هم نگفتم، اما هادی تا احساس كرد كه من احتياج به پول دارم به سرعت مبلغی را آماده كرد و به من داد. زمانی كه ميخواستم عروسی كنم نيزهفتصد هزار تومان به من داد. ☺️ ظاهراً اين مبلغ همه ی پس اندازش بود.🥺 او لطف بزرگی در حق من انجام داد ومن کم کم پولش را پس دادم. ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
📚 📌 قسمت بیست و هفتم زمانی كه برای تحصيل در قم مستقر شده بودم، يك روز به هادی زنگ زدم و گفتم: فاصله ی حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به موتور دارم، اما نه پول💵 دارم و نه موتورشناس هستم.😶 هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود كه هادی زنگ زد. گوشی را برداشتم. هادی گفت: كجایی⁉ گفتم: توی حجره در قم. گفت: برات موتور خريدم و با وانت آوردم قم، كجا بيارم❓ ‼تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.😳 نمی دانيد آن موتور چقدر كار من را راه انداخت. بعدها فهميدم كه هادی برای بسياری از اطرافيان همين گونه است. او راه درست را انتخاب كرده بود.🌿 هادی اين توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش مورد قبول واقع شود.👌🏼 كارهاي او مرا ياد حديث امام كاظم در بحاراالنوار، ج ۷۵ ،ص ۳۷۹ فرمودند: 🏷همانا نيكی كردن به برادرانتان در حد توانتان است واگر چنين نکنيد هيچ عملی از شما پذيرفته نمی شود. هادی درباره ی كارهایی كه انجام ميداد خيلی تودار بود. از كارهايش حرفی نمی زد. بيشتر اين مطالب را بعد از شهادت هادی فهميديم. وقتی هادی شهيد شد و برايش مراسم گرفتيم، اتفاق عجيیی افتاد. من در كنار برادر آقا هادی در مسجد بودم. يک خانمی آمد و همينطور به تصوير شهيد نگاه می كرد و اشك می ریخت....😭 ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari